خادم مطهر , خواب راستین , خواهم آمد , خبر پرواز , خون تازه
خادم مطهر دو ماه قبل از تولد مرتضی، شبی خواب دیدم که به همراه زنان محل در محفلی نورانی، در مسجد اجتماع کردهایم. ناگاه بانویی محترم وارد شد و دو زن نیز همراه ایشان بودند که بر اهل مجلس گلاب میپاشیدند. وقتی نوبت به من رسید، آن بانو به همراهانشان