دسته بندی :زن، مطلقه، طلاق، اجتماع

1 مقاله

روزگار غريبي است (زن مطلقه)

روزگار غریبی است (زن مطلقه)

روزگار غریبی است. بسیار غریب. هق هق گریه نمی گذارد که نفس زن بالا بیاید. او می گرید و از ظلمی می گوید که از سوی برادرش بر او می رود. تنها جرم او مطلقه بودن است:” کاش به خانه پدرم برنمی گشتم. کاش پایم می شکست. کاش می مردم.”

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید