
داستان گنج
داستان گنج در مثنوی آمده: جوانی در بغداد از پدر ارث بسیار برد. آن را به عیش و عشرت با دوستان خرج کرد. فقیر شد و دوستانش پراکنده شدند. دست به درگاه خداوند برد. در خواب، گنجی را در مصر دید. جای گنج را هم به او نشان دادند. برای
2 مقاله
داستان گنج در مثنوی آمده: جوانی در بغداد از پدر ارث بسیار برد. آن را به عیش و عشرت با دوستان خرج کرد. فقیر شد و دوستانش پراکنده شدند. دست به درگاه خداوند برد. در خواب، گنجی را در مصر دید. جای گنج را هم به او نشان دادند. برای
اینجا هویزه سرزمینی به بلندای عشق و به وسعت بال کبوترانی که عاشقانه پر کشیدند. سبکبال و رها و سرزمینی به اندازهی دستهای دلمان و به اندازهی آسمان چشمهای مردانی از جنس نور. سرزمینی به پاکی و قداست حرم امن الهی و اینجا شهید آباد، سرزمین عشق است. محل پرواز