دسته بندی :شناختن خود

1 مقاله

من خودم هستم

من خودم هستم

وزی مرد جوانی به دیدار حکیم فرزانه ای رفت و گفت :«  شما فرشته اید! » حکیم فرزانه گفت : « تو درست می گویی !» مرد جوان همان جا گوشه ای نشست و مرد دیگری که با حکیم سر عناد داشت ، جلو آمد و گفت:« تو دست کمی

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا