
تشرف حاج ابوالقاسم یزدی
حاج ابوالقاسم یزدى فرمود: مـن از گـمـاشـتگان حاج سید احمد, که از تجار محترم یزد و معروف به کلاهدوز است ,بودم و با ایشان به سفر حج مشرف شدم . در این سفر, مسیر ما از نجف اشرف و راه جبل بود. سـه مـنـزل بـعد از نجف , یک روز
15 مقاله
حاج ابوالقاسم یزدى فرمود: مـن از گـمـاشـتگان حاج سید احمد, که از تجار محترم یزد و معروف به کلاهدوز است ,بودم و با ایشان به سفر حج مشرف شدم . در این سفر, مسیر ما از نجف اشرف و راه جبل بود. سـه مـنـزل بـعد از نجف , یک روز
حـاج سید حسین حائرى , ساکن ارض اقدس مشهد الرضا (ع ), در اوایل ماه ذى القعده الحرام سال ۱۳۶۴, فرمود: حـدود سـال ۱۳۰۴ هـجرى , در ایام دهه محرم سیدى غریب که او را نمى شناختم به منزل من در کـرمـانـشاه وارد شد. غالبا زوار چه اهل علم و
حـاج سـیـد ابوالقاسم ملایرى , که از علماى مشهد مقدس است , از مرحوم پدرشان آقاى حاج سید عبداللّه ملایرى (ره ), که داراى همتى عالى بود, نقل فرمودند: هنگامى که براى تحصیل علم قصد کردم به خراسان بروم , از تمامى وابستگیهاى دنیوى صرف نظر نموده و پیاده براه
حاج على بغدادى ایده اللّه تعالى مى گوید: هـشتاد تومان سهم امام (ع ) به ذمه ام آمد. به نجف اشرف رفتم و بیست تومان آن را به جناب شیخ مـرتـضى انصارى اعلى اللّه مقامه و بیست تومان به جناب شیخ محمد حسین مجتهد کاظمینى و بیست تومان به جناب
آقا میرزا هادى سلمه اللّه تعالى از سید جلیل نبیل سید عبداللّه قزوینى نقل فرمود: در سـال ۱۳۲۷, بـا اهـل و عـیـال به عتبات مشرف گشتیم . روز سه شنبه به مسجد کوفه مشرف شدیم . رفقا خواستند به نجف اشرف بروند, ولى من گفتم : خوب است شب چهارشنبه
سید مهدى قزوینى فرمود: روز چهاردهم ماه شعبان , از حله به قصد زیارت حضرت ابى عبداللّه الحسین (ع )بیرون آمدم . وقتى بـه شط هندیه رسیدم (شعبه اى است از رود فرات که بعد از منطقه مسیب جدا و به کوفه مى رود. آبادى معتبرى کنار این شط است
شیخ باقر کاظمى (ره ) فرمود: در نجف شخصى به نام شیخ حسین آل رحیم زندگى مى کرد که مردى پاک طینت و ازمقدسین و مـشـغـول بـه تـحـصـیل علم بود. ایشان به مرض سل مبتلا شد, به طورى که باسرفه کردن از سـیـنـه اش اخلاط و خون خارج مى شد.
آقاى شیخ حیدر على مدرس اصفهانى فرمود: یـکـى از مـواقـعـى که من به حضور مقدس حضرت بقیه اللّه ارواحنافداه مشرف شدم و آن مولا را نشناختم , سالى بود که اصفهان بسیار سرد شد و نزدیک پنجاه روز آفتاب دیده نمى شد و مدام برف مى بارید. سرما بحدى شد
جناب على بن مهزیار فرمود: بیست بار با قصد این که شاید به خدمت حضرت صاحب الامر (ع ) برسم , به حج مشرف شدم , اما در هـیـچ کـدام از سفرها موفق نشدم . تا آن که شبى در رختخواب خودخوابیده بودم , ناگاه صدایى شنیدم که کسى مى
ابوسعید غانم هندى مى گوید: مـن در یکى از شهرهاى هند (کشمیر) بودم و دوستانى داشتم که چهل نفر بودند.ما برکرسیهایى کـه در طـرف راسـت سـلـطان بود, مى نشستیم و همه کتب اربعه (تورات ,انجیل , زبور و صحف ابراهیم ) را خوانده , با آنها در میان مردم حکم
عالم کامل , محمد بن قارون مى گوید: مـرا نـزد زن مـؤمـنـه و صـالـحه اى دعوت کردند. مى دانستم که از شیعیان و اهل ایمان است که خانواده اش او را به محمود فارسى معروف به ابى بکر تزویج کرده اند, چون او و نزدیکانش را بنى بکر مى گفتند.
اسماعیل خان نوایى نقل کرد: مـادرى داشتم که در کمالات و حالات معنوى از اکثر زنان این زمان ممتاز بود و اوقات خود را در طـاعـات و عبادات بدنى صرف مى کرد. گناه و معصیتى مرتکب نمى شد و اززنهاى صالحه عصر خود محسوب مى شد و بلکه کم نظیر
شیخ طوسى (ره) به واسطه، از مشایخ اهل قم نقل فرموده که: على بن الحسین، پدر شیخ صدوق، دخترعموى خود را به همسرى گرفت و از او فرزندى پیدا نکرد لذا نامه نوشت به ابوالقاسم حسین بن روح (ره) که از حضرت ولى عصر(عج) بخواهد که دعا بفرماید تا خداوند،
ابوالحسن بن ابی البغل کاتب می گوید: از طرف ” ابی منصور بن صالحان” مسئول انجام کاری شدم. اما در طی انجام مسئولیت قصوری از من سر زد، آنچنان که او بسیار خشمگین شد، و من از ترس، متواری و مخفی شدم و او در جستجوی من بود. در یکی
در ایام تحصیل علوم دینى و فقه اهل بیت علیهم السلام، در نجف اشرف، شوق زیادى جهت دیدارجمال مولایمان بقیه الله الاعظم عجل الله تعالى فرجه داشتم با خود عهد کردم چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این نیت که جمال آقا صاحب الامرعلیه السلام را زیارت