مرگ آگاهی , مأمور الهی , مهدی سامع , مهمانی لاله ها , مسئله حل است
مرگ آگاهی محمدحسین در کلاس دوم راهنمایی، عصرها به مدرسه میرفت. یک روز صدایش کردم تا آماده شود، ولی جوابی نداد. فکر کردم بیرون از خانه رفته، یکدفعه از پشت دیوار صدایی کرد که مرا بترساند. پرسیدم کجا بودی؟ گفت: سر قبرم نشسته بودم. فکر کردم شوخی میکند. گفتم: قبرت