یکی از اموری که گاهی باعث اختلاف زن و شوهر میشودموضوع بچه دار شدن است.این اختلاف گاهی در اصل بچهدار شدن استیا زن بچه میخواهد لیکن مرد به طور کلی مخالف استیا به عکس.ایناختلاف سلیقه گاهی به قدری شدید میشود که به لجبازی و کشمکش وحتی طلاق منجر میشود.
خانمی به نام…در دادگاه حمایتخانواده میگوید:من در ۲۷سالگی با مرد دلخواهم که تازه تحصیلاتش را تمام کرده بود و در یکی ازدانشگاههای ایران به تدریس مشغول شده ازدواج کردم.با تمام وجود خودرا خوشبخت میدیدم.اما مخالفتشوهرم با بچهدار شدنمان مرادیوانهکرده است.اصولا نمیفهمم در صورتی که ما هر دو سالمیم و میتوانیم بچه داشته باشیم،پول بقدر کافی داریم و خلاصه از هر جهت آمادهایم کهحداقل ۲ بچه با ادب ودرسخوان داشته باشیم چرا با تمام قوا با بچهدارشدن مخالفت میکند در صورتی که از بچه بدش نمیآید و با بچههایخواهرش و دوستانمان چنان آرزومندانه رفتار میکند که هر کس اورا ببیندفکر میکند جای یک بچه شیرین چقدر در زندگیش خالی است.حالا منسی ساله شدهام و هیچ زنی در عالم از آرزوی مادر شدن رهایی ندارد.اومرا کاملا میفهمد ولی با وجوداین میگوید:بچه خستهمان خواهد کرد ومزاحم خواهد بود.و خلاصه از این دلائل کاملا غیرمنطقی.خانم…بشدتاز گریستن خودداری میکند اما پیداست که همین غصه چطورپایهمشکلات گوناگون آنان شده بطوری که توافق کردهاند جدا شوند تا خانمشوهر کند ومادر شود و آقای دکتر به تحقیقات علمیش برسد (۱) .
علاقه بفرزند و تولید مثل آرزوی طبیعی هر انسان.بلکه هر حیواندیگری است.وجود فرزندثمره دوران ازدواج و بهترین یادگار انساناست.اگر انسان فرزند داشته باشد با مردن،دفترعمرش بسته نمیشودبلکه گویا با عمری بسیار دراز آفریده شده است.
شخص بیفرزند خویشتن را غریب و تنها و بیپناه میداند و ایناحساس غربت در دوران پیری شدیدتر میگردد.وجود بچه کانونخانوادگی را گرم و با صفا میگرداند.خانه بیبچه ویرانهای بیش نیست،حرکت و جنب و جوش ندارد.اسباب سرگرمی و صفا ندارد.ازدواج بیفرزند سندرسمی و پشتوانه ندارد.و همیشه متزلزل و در معرض انحلالاست.
امام صادق علیه السلام فرمود:سعادت انسان در داشتن فرزندشایسته است. (۲)
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:زیاد فرزند بیاورید زیرا مندر قیامتبه وسیله شما به سایر امم مباهات میکنم. (۳)
آری حب فرزند یک امر غریزی است لیکن بعض انسانها از آئینفطرت منحرف بوده به یکنوع بیماری ابتلا دارند.گاهی فقر و تنگدستیرا بهانه قرار میدهند.با اینکه خدا ضامن روزیاست و هر جنبندهای راروزی میدهد.
بکر بن صالح میگوید:به حضرت ابو الحسن علیه السلام نوشتم پنجسال است که از بچهدارشدن جلوگیری میکنم،زیرا عیالم از بچهدار شدنکراهت داشته میگوید:تربیت فرزند بر من دشوار است چون تهیدستهستیم عقیده شما در این باره چیست؟
حضرت بمن نوشت:مانع فرزند نشو زیرا خدا آنان را روزیمیرساند (۴) .
حتی گاهی خدا به برکت وجود بچه در روزی پدر و مادر توسعهمیدهد.بسیارند افرادی که قبل از بچهدار شدن در شدت و سختی بودهاندلیکن بعدا زندگی مرفه و آبرومندی پیداکردهاند.
گاهی وجود فرزند را مانع آزادی و اسباب مزاحمت میشمارند.درصورتی که بچه نه تنهامزاحم نیستبلکه برای پدر و مادر بهترین تفریح و سرگرمی محسوب میشود.
درست است که نگهداری و تعلیم و تربیتبچه بیدردسر نیستلیکن چون بر وفق ناموس آفرینش است تحمل آن دشوار نیست و در مقابلمنافعش ارزش دارد.راستی یک زن و شوهرچقدر باید خودخواه و کوتاهفکر و لجباز باشند که بخاطر بچهدار شدن پیمان مقدس زناشویی را برهمزنند؟!
آیا از یک مرد آن هم دانشمند تعجب نیست که با بچهدار شدن کهآرزوی طبیعی هر پدر ومادری است مخالفت کند و آن قدر استقامتبخرجبدهد که حاضر شود بنیاد زناشویی رامتلاشی سازد؟!
گاهی در اصل بچهدار شدن اختلاف ندارند لیکن در دیر و زود آناختلاف دارند.
زن یا شوهر میگوید:دوران جوانی را باید خوش و آزاد بود ووجود فرزند مانع آزادی است.درایام جوانی باید از بچهدار شدنجلوگیری کرد و به خوشگذرانی پرداخت اما یک یا دو فرزند درآخر عمرضرر ندارد.لیکن دیگری خلاف این موضوع را عقیده دارد.و همیناختلاف سلیقه سبب نزاع و کشمکش و گاهی باعث طلاق و جداییمیشود.
در اینجا باید یادآور شد که اگر بنا باشد انسان بچهدار شود هر چهزودتر بهتر زیرا فرزنداندوران جوانی از جهاتی بر فرزندان دوران پیریترجیح دارند.
اولا معمولا سالمتر و نیرومندتر خواهند بود.
ثانیا چون مدت بیشتری با پدر و مادر خواهند بود بهتر میتوانند به تعلیم و تربیتشان بپردازند و به سامانشان برسانند.بر خلاف فرزندان دورانپیری معمولا از تعلیم و تربیت کامل محروم میشوند و بعد از مرگ یا ازکار افتادن پدر یا مادر یا هر دو،غالبا بدبخت و زیردست میگردند.
ثالثا فرزندان دوران جوانی،تا پدر و مادرشان پیر و فرسوده شوندبه مقام و منصبی خواهندرسید.بدین جهت پدر و مادر در روزگار پیری ودرماندگی میتوانند از کمک آنان برخوردارگردند.به هر حال در این جهتتردید نیست که در ایام جوانی بچهدار شدن بهتر از ایام پیری است،لیکنمطلب آن قدر اهمیت ندارد که باعث نزاع و کشمکش و جدایی شود.
بالاخره بهتر استیکی از دو طرف تسلیم شود و نزاع را فیصله دهد.
گاهی اختلاف سلیقه در تعداد فرزندان است.مرد میل دارد زیادبچه داشته باشد اما زن مخالفت میکند یا بعکس.
زن در حالی که دو کودک خود را در بغل داشت گفت:بعد از چهارسال ازدواج از شوهرم دارای دو فرزند دختر شدم ولی چون شوهرم دلشپسر میخواستیکبار دیگر حامله شدم اینبار نیز بر خلاف میل شوهرمدختر به دنیا آوردم.و تعداد فرزندانم به سه دختر رسید.
شوهرم کارمند بانک است و درآمدش برای تامین زندگی من و سهفرزند بیشتر نیست.مدتی است پایش را در یک کفش کرده که باید آنقدروضع حمل کنم تا یک پسر به دنیا بیاورم.
من زیر بار نمیروم زیرا در یک خانواده طبقه سه با درآمدی کهبیش از هزار تومان نیست داشتن فرزندان زیاد باعث میشود پدر و مادرآنطوری که باید و شاید نتوانند آنها را تامین کنند و به تربیتشان برسند.
بارها به او گفتم پسر و دختر فرقی ندارد ولی او زیر بار نمیرود. میترسم باز حامله شوم ودختر به دنیا بیاورم.آن وقت است کهشوهرم پنجمین بچه را به بهانه داشتن پسر دست و پامیکند.این اختلافعقیده کار ما را به مشاجره و آنگاه به دادگستری کشاند (۵) .
در اینجا باید خاطرنشان ساخت که تامین مخارج فرزندان زیاد واداره و تعلیم و تربیتشان کاربسیار دشواری است،آن هم در این زمان وبرای افراد کم درآمد.
بدین جهتبهتر است زن و شوهر دست از لجبازی بردارند وامکانات مالی و اوضاع شرائط خودشان را در نظر بگیرند و بر طبق آن،درتعداد معینی از فرزند توافق نمایند.به هر حال،لجبازی و پافشاری کاردرستی نیست.باید مرد و زن عقل و تدبیر و گذشت داشته باشندومشکلاتشان را در بین خودشان حل کنند.و اگر یکی از آنان لجبازی بخرجداد،دیگری حالت تسلیم بخود بگیرد تا کار به نزاع و جدایی نکشد.
اصلا موضوع آن قدر مهم نیست.خانوادههای کثیر الاولاد یا کمبچه زیادند.این هم یکی از آنها.این موضوع کوچک آن قدر اهمیت نداردکه بخاطر آن پیمان مقدس زناشویی منفسخ گردد وزن و شوهر به دردسربیفتند.
گاهی موضوع اختلاف دختر و پسر است.زن و مرد هر دو غالبافرزند پسر را بر دختر ترجیح میدهند و از دختردار شدن خوششان نمیآید.
اگر دختر پیدا کردند زن چون چارهای ندارد سکوت میکند لیکن مرد غالبااظهار نارضایتی مینماید.
در اینجا مردها مختلفند.بعضی گر چه قلبا ناراحتند لیکن خودداری مینمایند و عکس العمل شدیدی نشان نمیدهند.فقط اظهار انزجار وتاسف میکنند.رویشان را در هم میکشند.در ایام زایمان توجه کاملی بههمسرشان نمیکنند.تا مدتی اندوهگین و غمناکند.بعضیهاعکس العملشدیدتری نشان میدهند.با همسر بیگناهشان اوقات تلخی و نق و نقمیکنند.بهانه میگیرند،قهر و دعوا و اعتراض میکنند.بعضیها از این حدتجاوز نموده حتی به کتککاری و طلاق نیز حاضر میشوند.
زنی در دادگاه گفت:پانزده ماه پیش ازدواج کردم و شش ماه بعدباردار شدم.در این اواخر که نزدیک وضع حملم بود شوهرم میگفت:بایدپسر به دنیا بیاورم ولی من احساس میکردم که به جای یک فرزند شاید دویا سه فرزند در شکم داشته باشم.
چند روز پیش در بیمارستان دو دختر دو قلو به دنیا آوردم.هنگامیکه پرستار بیمارستان خبر تولد دو قلوها را به من داد به قدری خوشحالشدم که در پوستخود نمیگنجیدم.
موقعی که شوهرم به دیدنم آمد و خبر تولد دو نوزاد را به او دادمناراحتشد و پس از چندلحظه به بهانهای از اتاق خارج شد و دیگربازنگشت.شب که شوهرم بازگشتبه او گفتم به بیمارستان برود و دودخترش را بیاورد.او از کوره در رفت و شروع به داد و فریاد کرد و گفت:
زن نباید دختر دو قلو به دنیا بیاورد و از من خواست که او را ترک کنم.منهم به خانه پدرم رفتم و اینک تقاضای طلاق دارم (۶) .
1-اطلاعات ۲۸ بهمن ماه ۱۳۵۰.
2-وسائل ج ۱۵ ص ۹۷
3-وسائل ج ۱۵ ص ۹۶
4-وسائل ج ۱۵ ص ۹۹
5-اطلاعات ۲ مرداد ماه ۱۳۵۱
6-اطلاعات ۱۴ تیر ماه ۱۳۴۹
خانمی به نام…در دادگاه به خبرنگار اطلاعات میگوید:بعد از ۲۱سال زندگی زناشویی ورنجبچه،از زندگی که با خون دل و اشک دیده از هیچ ساختهام باید جدا شوم،باید همه سعادت و راحتی خیالم را دو دستیتقدیم زنی کنم که تنها هنرش باید پسر زاییدن باشد.و چون حیرت مرامیبیند با حسرت سرش را تکان داده میگوید:حق دارید گناه من اینست کهبه اصطلاح دخترزا هستم.پنج دختر دارم همهشان خوشگل و باهوشندهیچوقت از درس عقب نیفتادهاند و هرگز مزاحم پدرشان نبودهاند.چه کنمخدا نخواست که من هم صاحب یک پسرشوم تا امروز شوهرم با این همهاصرار بخواهد که من اجازه دهم همسر دیگری اختیار کند (۷) .
این خوی زشت که متاسفانه عمومیتیا اکثریت دارد از عصرجاهلیتبه عنوان یادگار برای ماباقی مانده است.همان عصری کهمردمش در اصل انسان بودن زن تردید داشتند.از دختردارشدن احساسشرمندگی و حقارت میکردند.دختران بیگناه را زنده زنده بگور میکردندقرآن مجید احوالشان را بیان کرده میفرماید:
هنگامی که خبر دختردار شدن به یکی از آنان میرسید از خجالترویش سیاه شده خشمناک میگشت.و در اثر آن خبر از مردم پنهان میشد.
مردد بود که آیا با خواری و خفت او را نگهداری کند یا در زیر خاکپنهانش سازد.آگاه باشیدکه بد قضاوتی دارند (۷) .
اما اسلام با این افکار غلط مبارزه میکند.زن و مرد را یکسان وبرابر قرار میدهد.
پیغمبر اسلام (ص) فرمود:بهترین فرزندان شما دختران هستند (۸) .
پیغمبر اکرم فرمود:علامتخوش قدمی زن اینست که اولینفرزندش دختر باشد (۹) .
رسول خدا (ص) فرمود:هر کس سه دختر یا سه خواهر را ادارهکند بهشتبرایش واجب است (۱۰) .
اگر دختر بد بود خدا نسل پیغمبرش را در حضرت زهرا علیهاالسلام قرار نمیداد.
آقای محترم که مدعی تمدن و روشنفکری هستی این افکار غلط رادور بریز.آخر دختر و پسرچه فرقی دارند؟هر دو فرزند و یادگار پدر ومادر هستند.هر دو انسان و قابل ترقی و تکامل هستند.دختر نیز اگر با تعلیمو تربیت صحیح پرورش یابد فرد برجستهای خواهد شد که میتواند نسبتبه اجتماع خدمات ارزندهای انجام دهد و پدر و مادرش را سرافرازگرداند.بلکه دختر از جهاتی بر پسر مزیت دارد.
اولا نسبتبه پدر و مادر مهربانتر و دلسوزتر میباشد.پسر وقتیبزرگ شد و استقلال پیداکرد غالبا به پدر و مادر چندان توجهی ندارد واگر آزارشان نرساند نفعی هم به حالشان نخواهد داشت.لیکن دختر درهمه حال نسبتبه آنان مهربان و دلسوز خواهد بود.مخصوصااگر پدر ومادر بین دختر و پسر فرق نگذارند و حقوق دختران را پایمال نسازندهمیشه محبوب و محترم خواهند بود.
ثانیا-از نظر اقتصاد دختر کم خرجتر از پسر است.زیرا غالبامدت توقفش در خانه پدر کمتراست.مدت کمی در خانه میماند سپس با مختصر جهازی به خانه شوهر میرود و دیگر کاری با پدر و مادر ندارد.
لیکن پسر مدتهای مدید بلکه تا آخر عمر سربار پدر و مادر است.ناچارندمخارج تحصیلاتش را بپردازند،شغل مناسبی برایش پیدا کنند،مخارجدو سال خدمتسربازیش را بدهند،آنگاه برایش عروسی کنند.خانه وفرش و خرج عروسی و مهر زن میخواهد.بعدا هم هر وقت محتاج شد بازسربار آنها خواهد بود.
ثالثا-اگر پدر و مادر بین دختر و پسر فرق نگذارند و با دامادشانخوشرفتاری کنند و ده یک محبتهایی را که نسبتبه پسرشان دارند بهدامادشان داشته باشند در گرفتاریها و مشکلات داماد زودتر به یاریشانمیشتابد و غالبا با صفاتر و با وفاتر از پسر خواهد بود.
اصولا مگر دختردار شدن تقصیر زن است که شوهر به او ایرادمیگیرد.زن و مرد هر دو در اینباره شریکند.ممکن است زن به شوهرشاعتراض کند که چرا دختر درست کردی؟واقع مطلب اینست که هیچکدامتقصیر ندارند.بلکه این مطلب به خواستخدا بستگی دارد هرکس راخواست دختر میدهد و هر کس را خواست پسر.البته دستهای ازدانشمندان عقیده دارند که دختر و پسر آوردن بستگی دارد به نوع غذایمادر در دو ماهه اول بارداری.و مدعی هستند که با استفاده از برنامهمخصوص غذایی میتوان مطابق دلخواه فرزند آورد.
بنابراین کسانی که خیلی علاقه به پسر دارند بهتر استبامتخصصان فن در این باره مشورت نمایند.و بیخود و بیجهت اسبابناراحتی خودشان و همسرشان را فراهم نسازندیک مردروشنفکر و خردمند وقتی شنید دختردار شده نه تنهااندوهگین نمیشود بلکه اظهارشادمانی میکند.برای اینکه همسرش ودیگران خیال نکنند از دختردار شدن ناراحت است،بیش از حد معمولاظهار فرح و خوشحالی میکند.نسبتبه همسرش نوازش ودلجوییبیشتری بعمل میآورد.و حتی در صورت امکان هدیهای تقدیمش میکند.
تولد نوزادش را جشن میگیرد.اگر همسرش از دختردار شدنناراحت است دلداریش میدهدو با برهان و منطق برایش اثبات میکند کهدختر و پسر فرقی ندارند.در رفتارش بین دخترانو پسران فرق نمیگذارد،هیچگاه پسران را بر دختران ترجیح نمیدهد.از دختر و دختردارشدنمذمت نمیکند.و بدین وسیله با افکار پوچ و غلط عصر جاهلیت مبارزه میکند.
مردی نزد رسول خدا (ص) بود که اطلاع یافت دختری پیدا کردهاست.از این خبر رنگش تغییر کرد.پیغمبر فرمود:چرا رنگت متغیر شد؟
عرض کرد:هنگامی که خارج میشدم همسرم در حال وضع حمل بوداکنون خبر رسید که دختری به دنیا آورده.رسول اکرم فرمود:زمین جایشمیدهد و آسمان سایه بر سرش میافکند و خدا روزیش میدهد و گلخوشبویی است که از آن استفاده میکنی (۱۱) .
پینوشتها:
7-اطلاعات ۱۶ اسفند ماه ۱۳۵۰
8-سوره نحل آیه ۵۸
9-مستدرک ج ۲ ص ۶۱۵
10-مستدرک ج ۲ ص ۶۱۴
11-وسائل ج ۱۵ ص ۱۰۰
اشتراک گذاری این صفحه در :

هم کفو بودن در ازدواج
۱۴۰۴/۰۱/۱۸
روان شناسي رابطه خانواده با نوجوان
۱۴۰۴/۰۱/۱۷
اذان و اقامه نوزاد
۱۴۰۴/۰۱/۱۶
ويژگيهاي دوران نوجواني
۱۴۰۴/۰۱/۱۵
از زندگی تا شهادت سید حسن نصرالله
۱۴۰۳/۰۹/۱۲
مفهوم «کوثر» در قرآن و ارتباط آن با شخصیت حضرت زهرا (س) چیست؟
۱۴۰۳/۰۸/۳۰
رعایت حریم خصوصی دیگران در قرآن، احادیث و آثار امام
۱۴۰۳/۰۸/۱۶