حجاب اجباری نداریم

 

پرسش اول

اصلاً این تعبیر «حجاب اجباری» درست است؟

خیر، چون حجاب، عرصه‌ای عمومی است و مشمول قانون و احکام آن. رعایت هر چیز هم که قانون می‌شود لازم است و اصلاً‌ معنا ندارد که چیزی قانون باشد ولی رعایت آن اختیاری باشد که در برابرش کلمه اجباری بیاوریم. همه قوانین اجتماعی، اجباری است. آیا درست است که بگوییم از این به بعد هر که دلش خواست می‌تواند از چراغ‌قرمز عبور کند چون یک قانون اجباری است؟!

 

پرسش دوم

تسلیم! بی‌حجابی آزاد! فقط به ما بگویید بی‌حجابی تا چه حد آزاد است؟ و مثلاً اگر کسی دوست داشت در منظر مردم عریان بچرخد، شما در برابر او چه می‌کنید؟ اگر جلوی او را بگیرید که باز به اجبار رو آورده‌اید؟

 

پرسش سوم

نتیجه حذف حجاب در کشورهایی مثل ترکیه چیست؟

عاقل‌ترین انسان کسی است که به‌جای ترس از دوقطبی شدن، بررسی صحیحی از وضعیت زنان در کشوری مثل ترکیه داشته باشد، و ببیند آیا مبارزه با بی‌حجابی برای ما سنگین خواهد شد یا ده سال بعد مبارزه با آثار آزادی پوشش؟

امروز زن ترکیه‌ای با مشکلات جدی خشونت بر ضد زنان، قتل زنان، فرزندان نامشروع، رشد تجارت زن، رشد شهرهای توریستی خاص مثل آنتالیا و خیلی مشکلات دیگر درگیر شده است که می‌تواند الگوی مناسبی برای تحقیق درباره آزادی پوشش و حقوق زن مسلمان باشد.

 

می‌گویند…

 می‌گویند با زور نمی‌شود جامعه را باحجاب کرد! همان‌طور که رضاخان نیز نتوانست با زور چادر از سر مردم بردارد. مگر حکومت با مردم نیست؟ این مردم با حجاب مخالف‌اند‍!

اولاً: ما حجاب اجباری نداریم؛ حجاب الزامی یا الزام قانونی برای حجاب داریم. تفاوتش چیست؟ برای احکام فردی اجبار نداریم؛ الزام برای احکام عمومی و اجتماعی است. مثل تفاوت حکم مستی در خلوت و جلوت؛ در خانه و خیابان.

در ضمن، الزام قانونی برآمده و با امضای رأی اکثریت است. اگر وجاهت دموکراتیک قانون‌گذاری را لگدکوب کنیم، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. از فردا هر کس بگوید مردم با فلان قانون مخالف‌اند چه کنیم؟

ثانیاً: الزام حجاب برای باحجاب کردن بی‌حجاب‌ها نیست، بلکه برای صیانت از دموکراسی و دفاع از حق اکثریت است که اسلام را می‌خواهند.

ثالثاً: مقایسه الزام حجاب در جمهوری اسلامی با الزام رضا قلدر از مبنا دچار اشکال است؛ مثل ‌این‌که کسی قانون در دیکتاتوری را با قانون در جمهوریت مقایسه کند که اشتباه بسیار فاحشی است. الزام قانون در جمهوریت، پشتوانه رأی مردمی دارد نه قلدری یک دیکتاتور.

رابعاً: بی‌حجابی در ایران ناشی از مخالفت با دین نیست؛ ناشی از سبک زندگی غربی است. نشانه‌اش نیز حیا و عفت زنان ماست و نه ظاهرشان، پس از روی ظاهر نگویید مردم حجاب نمی‌خواهند.

 

می‌گویند الزام حجاب ثمر نداشته است

از کجا فهمیدید؟ این‌که وضع حجاب بدتر شده است یعنی الزام ثمر نداشته است؟! دچار اشتباهی عجیب شد‌ه‌اید. جامعه ما در یک مبارزه است. اساساً «مقایسه نقطه‌ای» در فهم رفتار جامعه در حال مبارزه غلط است؛ جامعه‌ای که زیر شلاق هجمه‌های فرهنگی و تمدنی است، با همین میزان حجاب نیز یک جامعه عفیف است.

سؤال این است که اگر الزام حجاب نبود وضع بدتر بود یا بهتر؟ مثل ‌این‌که فردی خلاف جریان آب پارو بزند. قدرت فرد را در عقب‌گردش نباید دید. مهم این است که اگر خلاف آب پارو نزده بود، الان کجا بود؟!

 

 

می‌گویند در جامعه‌ای که این‌قدر فساد و تبعیض است چه اولویت‌ دارد حجاب مردم؟

این هم از آن استدلال‌های آن‌چنانی است. اگر سازمان ثبت‌احوال به وظیفه‌اش عمل نکرد، سازمان آب و فاضلاب هم تعطیل کند؟ فردا اگر دزد، خانه شما را زد بگوییم چون بقیه نهادها درست عمل نمی‌کنند پیگیری دزد هم اشتباه است؟!

 

می‌گویند حجاب را باید فرهنگی ترویج کرد

قبول، ولی آیا ترویج فرهنگی به معنی نفی الزام است؟ همه قوانین نیازمند فرهنگ‌سازی هستند. مگر بستن کمربند فرهنگ‌سازی نمی‌خواهد؟ خود الزام هم جزئی از ساخت فرهنگ است.

زمان همه‌گیری کرونا را یادتان هست؟ چرا علی‌رغم این‌همه هشدار و توصیه و تأکید متخصصان و رسانه‌ها، بازهم عده‌ای ماسک نمی‌زدند و مسائل بهداشتی را رعایت نمی‌کردند؟

 

می‌گویند در پذیرفتن دین و اعتقادات، آزادی است پس مردم حق دارند حجاب را نپذیرند

مقدمه درست و نتیجه غلط؛ جامعه در انتخاب دین آزاد است، اما در انتخاب از دین آزاد نیست. مردم ما اکثریت اسلام را می‌خواهند و حجاب جزئی از اسلام است. ضمن این‌که حجاب امری اجتماعی است نه فردی. مردم در انتخابی آزادند که به دیگری ضربه نزند. آیا حجاب در خیابان مثل نماز در پستوخانه است؟

 

می‌گویند با حجاب موافقم، اما با الزامش نه!

مثل‌ این‌که کسی بگوید با دروغ مخالفم اما با حرمتش نه! عزیز من! حجاب خودش یک الزام دینی است. چطور ممکن است با حجاب موافق باشید، ولی با الزامش نه. همان‌که از ضرورت حجاب گفته است از الزامش نیز گفته. مگر دلبخواهی و سلیقه‌ای است؟

* بیشتر مطالب این دو صفحه با استفاده از گفتارهای استاد محسن مهدیان تنظیم شده است.

 

مجله آشنا، شماره ۲۲۵، صفحات ۳۳-۳۲

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا