مرگ

مرگ

ما همچون جوجه درون یک تخم هستیم که در محیط تاریک درون تخم در حال زندگی است بدون اینکه از دنیای شگفت انگیز بیرون اطلاعی داشته باشد او هیچ تصوری از لذت پرواز در یک آسمان آبی بی انتها ندارد بنابراین در لاک خود فرورفته و در جایی تنگ به زعم خود زندگی می کند. این تخم مرغ مانند زندگی روزمره ماست ما نیز هیچ تصوری از جهان بعد از مرگ و عالم نور افشان بعد از مرگ نداریم اما سوال این است چگونه این پوسته محکم اطراف خودمان را بشکنیم؟ یکی از بهترین و مفید ترین راه ها یاد مرگ است .
یاد مرگ همچون سطل آب یخی است که بر سر یک انسان خواب آلود بپاشند! ما درک صحیحی نسبت به زندگی و مرگ نداریم. همیشه فکر می کنیم مرگ اتفاقی است که برای دیگران می افتد! پس به آرزوهای دور و دراز خود ادامه می دهیم . یاد مرگ بهترین مکمل برای غور در طبیعت و عبادت است. اگر چه ارتباط با طبیعت یکی از مستقیم ترین و سالم ترین طرق برای رسیدن به عالم معنا است ولی چیزی لازم است تا ریشه های انسان را از عالم خاک بکند. یاد مرگ باعث جداشدن از دنیا و غور و عبادت در طبیعت باعث کشش به سمت عالم معنا می شود. پرانایاما روشی بسیار نیرومند برای انجام یاد مرگ است.
هندی ها می گویند انسانی که نفس نمی کشد مرده است ولو تمام اعضای او زنده باشند. لذا با کنترل تنفس ما به تجربه مرگ دست می یابیم و روح ما پالایش میشود. هنگامی که سوراخ بینی خود را می گیرید تنها ظرف چند ثانیه کوه آرزوهای شما بر باد می رود! و شمارش معکوس برای پاک شدن از صفحه زندگی آغاز می گردد! و این عملی ترین تمرین دنیا برای یاد مرگ است! پرانایاما یکی از نیرومندترین روشهای اشاعه اخلاق است. در پرانایاما بتدریج رفلکس های شرطی خود را نسبت به زندگی از دست می دهیم نوعی پاک شدن و خلاصی از دست عادات و افکار مزاحم را تجربه می کنیم. در این ارتباط هرگونه کنترل تنفس ولو اندک می تواند به همان نتایج منتها در زمان طولانی تری دست یابد. این سخن بدین مفهوم است که می توان به نتایج تجربه مرگ دست یافت بدون اینکه مرگ را تجربه کرد! به عبارت ساده حتی اگر شما تنها کمی تنفس خود را آهسته و کنترل کنید عملاً مرگ را با شادی و سرور به نظاره خواهید نشست! درک تجربه مرگ یکی از فواید بیشمار پرانایاما است.
تمرینات پرانایاما بنوعی تمرین یاد مرگ نیز محسوب می شوند. همه ما می دانیم که عاقبت روزی خواهیم مرد و یاد این مسئله می تواند ما را بخود بیاورد و رهایی ما را از دلبستگی های دنیا سبب شود. مولوی در داستان طوطی و بازرگان ماجرای بازرگانی را شرح می دهد که به طوطی اش بسیار علاقه داشت ولی او را آزاد نمی کرد.
از قضا سفری به هند برای او پیش آمد و نتوانست طوطی را با خود ببرد لذا در موقع خداحافظی از طوطی خواست تا هر چه می خواهد بگوید تا بعنوان سوغات برایش به همراه بیاورد . طوطی چیزی نخواست و تنها در خواست کرد سلام او را به دیگر طوطیان هند برساند . هنگامی که بازرگان به هند رسید به میان جمع طوطیان که روی درختان زندگی می کردند رفت و سلام طوطی خود را رساند ناگهان دید که همه طوطیان از بالای درخت افتادند و مردند ! او بسیار شگفت زده شد و با ناراحتی به شهر خود بازگشت و ماجرا را برای طوطی خود باز گفت از قضا طوطی ش نیز افتاد و مرد! هنگامی که لاشه طوطی را از قفس درآورد ناگهان طوطی جان گرفت و بسوی آزادی پرواز کرد !
مولوی در این داستان زیبا نتیجه می گیرد که اگر می خواهید آزاد شوید باید بمیرید . یاد مرگ ما را آزاد می کند. در تحقیقات پاولف دانشمند شهیر روسی نیز این مطلب روشن گشته است. ایشان در تحقیقات خود برروی سگها متوجه شد که اگر بهنگام دادن غذا به سگ زنگی را به صدا درآوریم و این کار را چند بار تکرار کنیم سگ نسبت به صدای زنگ شرطی می شود یعنی با شنیدن آن شروع به ترشح بزاق می کند.
برحسب اتفاق یکسال سیل بزرگی آمد و آزمایشگاهی که سگ های پاولف در آن نگهداری می شدند به زیر آب رفت و کارکنان آزمایشگاه فقط توانستند خود را نجات دهند و در نتیجه تعدادی از سگ ها غرق شدند و تعدادی زنده ماندند.
هنگامی که آنها باز گشتند با تعجب دیدند که سگ هایی که تجربه مرگ را پشت سرگذاشته بودند تمام رفلکس های شرطی خود را نسبت به صدای زنگ از دست داده اند. پاولف از این اتفاق عجیب نتیجه گرفت که تجربه مرگ می تواند رفلکس های شرطی ما را از بین ببرد .
ما در زندگی ماشینی دارای رفلکس های شرطی نامطلوب و زیادی نسبت به محیط اطراف خود شده ایم که یاد مرگ می تواند آنها را پاک

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید