نامهای شیطان ۱

نامهای شیطان 1

مقدمتاً در باب نامهای شیطان باید گفت که: تمامی موارد مطروحه، از دید فرهنگها و عقاید غیر اسلامی بوده و به هیچ وجه تأیید نمی گردد. و فقط از باب شناخت عمومی به مسئله و بیان دیدگاهها مطرح شده است. و در مواقع لزوم، اگر از نظر اسلام چیزی تأیید شده باشد، با ذکر سند ارائه می گردد.

Azazel عزازیل :
بد زگستاخی کسوف آفتاب           شد عزازیلی ز جرأت رد باب
نام شیطان قبل از رانده شدن از بهشت، «عزازیل» (Azazel) بوده است. و این نام برای این به او اطلاق می شده که او عزیز ملائکه الهـی بوده است. (عزازیـل نام دیگر شیـطان قبل از رانده شدن از درگاه خداوند است. همانطور که قبلاً اشاره شد نام او حارث بود.)
از اینجا از زبان کتب مربوط به شیطان، در فرهنگ غیر اسلامی و همچنین از زبان تورات و انجیل بیان می گردد.
او شیطان، رئیس شیطنت و پلیدی است که در بیابان مانند شبح زدگان می گردد. در میـان قبایل سـامی و عبرانی قدیم، بـرای او قربانی می کردند.
در کتاب عهد قدیم نوشته شده که Azazel »عزازیل« قدح بزرگی است، در دست «Se’irim» که دیو پر مو و کرکین است. از آداب مربوط به او، پرستش همراه با انجـام عمل جنسی با زنان، همراه بزغاله ها می باشد.
«Se’irim»(سیریم) دیو بزغاله ای شکل است که همراه عزازیل بوده و باعث خرابی ها و ویرانی ها است.
در انجیل درباره او چنین می خوانیم:
«در این هنگام جانور عجیبی را در رویا دیدم که از دریا بالا آمد. این جانور هفت سر داشت و ده شاخ. روی هر شاخ او یک تاج بود و روی هر سر او یک نام کفر آمیزی نوشته بود. این جانور شبیه پلنگ بود، اما پاهایش مانند پاهای خرس و دهانش مانند دهان شیر بود.
اژدها تاج و تخت و قدرت و اختیارات خود را به او بخشیده بود. یکی از سرهایش را دیدم که زخم کشنده ای برداشته بود، ولی خود به خود خوب شد.
آنگاه تمام مردم دنیا از این معجزه غرق در حیرت شدند و جانور را با ترس و احترام پیروی کردند. آنان اژدها را که چنین قدرتی به جانور بخشیده بود ستایش کرده، گفتند: کیست به بزرگی او، که می تواند با او بجنگد؟
سپس اژدها آن جانور را تحریک کرد تا به گزافه گویی بپردازد و به او اختیار داد تا امور دنیا را به مدت چهل و دو ماه به دست گیرد. در تمام این مدت، به اسم خدا و خانه خدا و تمام کسانی که در آسمانند کفر می گفت. و…»
«سپس جانور عجیب دیگری دیدم که از داخل زمین بیرون آمد. این جانور دو شاخ داشت، مانند شاخهای بره و صدای وحشتناکش مثل صدای اژدها بود. او تمام قدرت جانور اول را که از زخم کشنده خود خوب شده بود، به کار می گرفت و از تمام دنیا می خواست جانور اول را بپرستند. او پیش چشمان همه دست به معجزات باور نکردنی می زد و از آسمان آتش به زمین می بارید.»
در تورات نیز درباره او چنین آمده است:
«حیوانات وحشی در ادوم گردش خواهند کرد و زوزه آنها در شب، همه جا خواهد پیچید. هیولاهای شب بر سر یکدیگر فریاد خواهند زد و غولها برای استراحت به آنجا خواهند رفت. در آنجا جغد ها آشیانه خواهند کرد، تخم خواهند گذاشت، جوجه هایشان را از تخم بیرون خواهند آورد» …
… «او باید یک بز را ذبح کند و دیگری را در بیابان رها سازد. ولی برای این کار لازم است اول قرعه بیاندازد. آنگاه بزی را که به قید قرعه برای خداوند تعیین شده، بعنوان قربانی گناه ذبح کند و بز دیگر را زنده به حضور خداوند آورد و سپس به بیابان بفرستد تا گناه قوم اسرائیل را با خود ببرد.
در واقع بـزی که همراه «عزازیل» است به تعبیـر تورات همان بزی است که قرار بوده گناه بنی اسرائیل را با خود ببرد. که گرفتار «عزازیل» شده و با او همراه گشته است.

Amdusias آمدوسیاس :
فرمانده بیست و نهمین سپاه تاریکی است. در افسانه های کهن آمده است، او جانوری شبیه تک شاخ افسانه ای است. اما در هیبت یک انسان ظاهر می شود.
او معمولاً پیام خود را با آلات موسیقی و به حالت کنسرت اعلام می کند. در ضمن درختان نیز با دستور او کرنش می کنند.

Ahriman اهریمن :
«در آئین کهن ایرانیان (آئین زرتشتی) «اهریمن» دشمن سرسخت «اهورا مزدا» است. احتمالاً اهریمن نخستین تجسم شخصیتی شیطان است. زیرا زرتشت نخستین دین است که اعتقاد بر دوگانگی دارد.»
از طرفی هم «مزدا پرستی» یکی از بخشهای مهم آئین زرتشت است. »مزدا« خدای نیکی و «اهریمن» خدای شر و بدی است.

Andras آندراس :
آندراس فرمانده سی امین سپاه تاریکی است. بدنی شبیه انسان دارد و سر او شبیه جغد است. او سوار بر گرگ می شود و یک شمشیر بلند حمل می کند. او مأمور جنگ و کشتار در جوامع است و با همه سر ناسازگاری دارد. در برخی از نسخ گفته اند او سری شبیه کلاغ دارد.

Cacus کاکیس :
در افسانه های روم فرزند ذکور والکان (Vulcan)، رب النوع آتـش و فلـزکاری است. و شبیه انسان قـوی هیکلی است کـه در غار کوه
«آونتین» (Aventine) زندگی می کند. نیم بیشتر بدن او حیوان است و همواره مانع تابش آفتاب است. کاکیس صدایی شبیه صدای گاو دارد و کار او قتل و غارت و دستبرد زدن همراه با حیله و نیرنگ است. خوی وحشی گریش، او را سرگردان کرده است.

Beelzebub بعلزبوب :
بعلزبوب شاهزاده ای از دیوهاست. در انجیل نیز به آن اشاره شده است و او همان کسی بود که به حضرت عیسی علیه السلام تهمت ریا کاری زد و در برابر او ایستاد. «بعلزبوب» در لغت از (ball) (به معنای صدای گوسفند) گرفته شده است. و ظاهری شبیه مگس دارد. بعد از مصلوب شدن عیسی علیه السلام او بالای سر عیسی علیه السلام جهنم را وارونه نشان داد و می خواست در آن حال
عیسی علیه السلام را داخل در گودال جهنم نشان دهـد.عیسی علیه السلام به آسمان بالا رفت و وارد بهشت شد و در جهنم شیطان را توبیخ کردند. آنگاه شیطان در جهنم خبر را دریافت و خطاب به شاهـزاده زخم خورده آنجا گفت: ای شاهزاده تباهی و رئیس ویرانی، »بعلزبوب«Beelzebub در زمین مورد تمسخر فرشته نیکوکاری قرار گرفته است. چرا تو چنین چیزی خواستی؟
تو او را با به صلیب کشیدن به پادشاهی با جلال مبدل کردی. اینک مرگ تو غنیمت بزرگی است. ای پادشاه تاریکی، برای دیدن او حالا ناچاری با سرشکستگی در روشنایی پرواز کنی و در زندان باقی بمانی «بعلزبوب Beelzebub در فرهنگ یونانی – سریانی و عبری به شخص یا مدیر بد نام اطلاق می گردد و یا به ارباب پرنده و در یونانی کنایه از «روح شیطانی پرنده» است. و کلمه (devil) شیطان، از همین نام مشتق شده است.
برخی گفته اند: «بعلزبوب» Beelzebub، موجودی شبیه مار است و ویژگیهای زنانه داشته و قدی بسیار بلند دارد.

Hel هِل :
در افسانه های اسکاتلندی آمده: «هل» دختری است که قدی بسیار بلند و هیکلی نیرومند دارد. او دو خواهر پیر دارد که مانند گرگ هستند. و «هل» از آن دو بزرگتر است. یک مار بلند به رنگ صورتی دور کمر او پیچیده است. قسمتی از اندام او به رنگ سبز مایل به سیاهی است که به حالت پوسیدگی در آمده است.
پدر او و خواهرانش «اودین» (Odin)، خدای خدایان، سر دسته خدایان آدم ربایی است. برخی نیز او را دختر «لوکی» از خدایان بدنام می دانند.
هنگامی که «هِل» بیمار شد، «اودین»، او را از نزد خود بیرون کرده و در تاریکی رها نموده تا در مرض خود بمیرد. «هِل» نوکر و کلفتی دارد که به آهستگی و متانت تمام کارها را انجام می دهند.

Izanami, Izanagi ایزانامی و ایزاناگی :
ایزانامی و ایزاناگی در افسانه های ژاپنی دو خدای جوان برای آوردن هرج و مرج در جهان هستند. ایزاناگی بلند قد و نیرومند، مانند درخت بید جوان می باشد. در حالی که ایزانامی، همسر او در رفتار و منش و سخن گفتن بسیار ظریف می باشد. همچنین بسیار زیباست و بر فراز آسمانها پـرواز می کند. این دو فرزنـد زمـین هستند، و برای هرج و مرج آفریده شده اند.
آن دو مصمم بودند جزیره ای را درست کنند و بعد از آن جزایر دیگر را. تا اینکه تمام دنیای خاکی را فتح کنند. قرار بود که مرد در سمت راست و زن در سمت چپ حکومت کنند.
اما ایزانامی در مراسم آتش سوخت و خیلی زود مرد. و ایزاناگی که در سوگ او فرو رفته بود تصمیم گرفت به خاطر او به جهنم برود.
او به جهنـم رفت، اما با خـواهش ایزانامی به جهـان برگشت تا طبق وعده شان عمل کند. او دنیا را به قتل و اندوه مبتلا ساخت و زنان و کودکان بسیاری را از بین برد.

Jinn جن :
خداوند جن را آفرید. در افسانه ها گفته شده در غارها، قبرستانها، جاهای تاریک و زیرزمین ها ساکن هستند. و می توانند ازدواج کنند. در اسلام جن از انسانها و فرشتگان پست تر بوده و پیش از آدم علیه السلام آفریده شده اند. جن فریب دهنده انسان است. در این باره در بخش مربوط به شیطان پیشتر توضیح داده ایم.

Mara مارا (آسیب زننده و خراب کار) :
مارا از اعضای اصلی گروه مرگ است. مرگ همراه با تشنگی در دستان اوست. او روح شریری است. در آئین »بودا« او را اغوا کننده می خوانند. او در مدت کوتاهی زیر یک درخت مکث می کند، آنگاه انسان ها را فـریب می دهد. و سعی می کند آنها را به مسیری که خـود می خواهد بکشاند.
در آئین بودا با ریاضت و مشقتهایی که به خود می دهند با »مـارا« مقابله می کنند. ابـزارهایی که »مـارا« با آنهـا انسانها را فریب می دهد به شرح زیر است.
1- شهوت (که بزرگترین سلاح اوست.)
2- نارضایتی
3- گرسنگی و تشنگی
4- آرزوی نفسانی
5- تنبلی و کسالت و خواب آلودگی
6- نامردی
7- شک و شبهه
8- ریا کاری
او به دروغ انسان را بلند کرده و دیگران را تحقیر می کند و آنگاه انسان را به عنوان سرباز در ارتش خود قرار می دهد. جنگ و مرگ، بهترین زمان برای حضور اوست، تا انسان را به شکست بکشاند.
در آئین بودا، مارا خدای آشکار فریب است. او از فریب و اغوای دیگران لذت می برد. او با گردباد حمله می کند ولی با طوفان باران از بین می رود و فرار می کند. اما بار دیگر با رگبـار سنگ ظاهـر می شود. او در زمان طوفان و هنگام خاکستر شدن آتش، حاضر می شود. و همچنین در میان گل و لجن خود را ظاهر می کند. تاریکی بهترین وسیله برای پنهان شدن اوست.
اما با آمدن «بودا» و ظهور او، »مارا« فرار کرده و بندرت ظاهر می شود. زیرا بر اساس آئین بودا «تفکر» دشمن مارا است. »مارا« بی خانمان و سرگردان بوده و در ارابه های شکسته زندگی می کند.
در آئین «هندوئیسم» نیز »مارا« مظهر شرارت و مرگ است. او با دیوها معاشرت می کند. در اساطیر شرق آمده است که او به شکل کرکس و لاشخور دیده شده است.

Lucifer لوسیفر:
«او را فرزند صبح نیز خوانده اند. این نام بر ستاره بامدادی نیز گذارده شده است. هنگامی که او بر زمین افتاد در دل خود گفت: بالاخره روزی به آسمان بالا خواهم رفت و ستاره ای مافوق ستارگان خداوندی خواهم شد.» این مفهوم در تورات اینگونه بیان شده است.
«ای ستاره درخشان صبح، چگونه از آسمان افتادی! ای که بر قومهـای جهان مسلط بودی، چگونه بر زمین افکنده شدی! در دل خود می گفتی: تا به آسمان بالا خواهم رفت، تخت سلطنتم را بالای ستارگان خـدا خواهم نهـاد و بر قله کـوهی در شمال که خدایـان بر آن اجتماع می کنند، جلوس خواهم کرد. به بالای ابرها خواهم رفت و مانند خدای متعال خواهم شد. اما تو به دنیای مردگان که در قعر زمین است، سرنگون شدی …
مطالب فوق از تورات نقل شده است. ولی مسیحیت نظر دیگری در رابطه با لوسیفر دارد.
«در آیین صربها و مصریان باستان و بابلی ها، او مار پرنده آتشین است که در آسمان به صورت آذرخش حرکت می کند.»
«… تو در بهشت و باغ خدا بودی که دیوارهای آن با سنگهای گرانبها از جنس یاقوت و زبرجد بود. پرده های لاجوردی و یشم (سنگ یشمی)، فیروزه، زمرد سبز و طلا به خوبی به کار گرفته شده بود …»
این ها خطاب به لوسیفر گفته شده است. اما او قدر آن را ندانست و به خاطر شهوترانی از بهشت خدا رانده شده و به زمین افتاد و بنای ناسازگاری با خداوند را گذاشت.
«لوسیفر به عقیده برخی از جادوگران، فرمانروای خدا در زمین بود. و بعد از رانده شدن از بهشت، پادشاه جهنم شد و شیطان نام گرفت. که رانده شدن او روز دوشنبه اتفاق افتاد. در میان جادوگران یک شوخی را مطرح می کنند و آن این است که: لوسیفر روزهای تعطیل شنبه و یکشنبه سوار بر جاروی خود شده و زمین را می گردد.
«لوسیفر روبان قرمزی به بازوی خود می بندد. صورت او بسیار جوان و زیبا و مانند یک بچه است. اما هنگامی که خشمناک می گردد بسیار وحشتناک می شود. به عقیده عده ای او عاشق اجرای عدالت در جهنم است!.
او حامل چراغ در آسمانهاست و از کلمه locifage گرفته شده است. البته هرگز نباید به او و چراغش نزدیک شد.

Nephilim نفیلیم یا Watchers واچرز (نگهبان) :
نظریات مختلفی درباره این موجود است. می گویند:
«او فرشته ای از فرشتگان خداوند بود. ولی از درگاه خداوند رانده شد. گناه او این بود که فرشتگان را بر علیه خداوند تحریک کرد. در نتیجه خداوند او را از بهشت بیرون راند.
او بر زمین افتاد و در آنجا شروع به زندگی کرد. از او فرزندان زیادی متولد شدند. روزی فرزند دختری از او متولد شد که در نهایت زیبایی بود. »واچرز« او را مطلوب دید. بنابراین به او جادوگری آموخت و اجازه داد تا او فرزندانی بیاورد.
این موجود از اختلاط نسل دیوها و ارواح شریر پدید آمده و همواره در صدد زیان و ضرر رساندن به آدمی است.
آنها در آسمانها زندگی می کنند و گاهی هم به زمین می آیند. آنها همواره ظلم و ستم را رواج می دهند و سبب غم و اندوه اهل زمین هستند. آنها هرگز غذا نمی خورند، امـا همیـشه تشنه هستند.
سایر جنیان و دیـوها برای بقا و زنده ماندن، متوسل به آنها شده و از آنها کمک می گیرند.»
تورات به این موضوع این گونه اشاره می کند:
«در این زمان تعداد انسانها روی زمین زیاد می شد. پسران خدا مجذوب دختران زیبا روی انسانها شدند و هر کدام را که پسندیدند، برای خود به زنی گرفتند. آنگاه خداوند فرمود: روح من همیشه در انسان باقی نخواهد ماند، زیرا او موجودی است فانی و نفسانی. پس صد و بیست سال به او فرصت می دهم تا خود را اصلاح کند.پس از آن پسران خدا و دختران انسانها با هم وصلت نمودند، مردانی غول آسا از آنان به وجود آمدند. اینان یلان (دلاوران) معروف دوران قدیم هستند. هنگامی که خداوند دید مردم غرق در گناهند و دائماً به سوی زشتی ها و پلیدی ها می روند، از آفرینش انسان متأسف و محزون گشت.
همچنین در برخی نسخ آمده است که همین فرشتگان یا شیاطین بودند که باعث به وجود آمدن طوفان نوح شدند و طوفان نوح به خاطر شهوت پرستی آنان و تمایل شدید جنسیشان به زنان پدید آمده و دنیا را نابود کرد.
نام برخی از فرشتگان گنهکار به این ترتیب است:
یاقون (گمراه کننده دختران)، اسبیل (فریب دهنده کودکان برای انجام گناهان و شرارت)، گادیریل (کودکان را برای نواختن موسیقی به جنگها می کشاند) پی نِمی، کازادیا، سِمیاز، آریستاکیس، آرمِن، کوکبیل، رامیال، نیکوئیل، راموئیل و…»
اینها همه تنها تعدادی از فرشتگان گنهکار هستند که همراه نفیلیم به زمین رانده شدند.

Naberius نابیریوس :
«او سگی دارای سه سر است. و فرمانده هنگ بیست و نهم سپاه تاریکی و مـرزبان جهنم است. البته بعضی گفته اند: او سه سـر شبیه کلاغ دارد. او خراب کننده صداهاست. ولی خودش صدای بسیار دلنشین و زیبایی دارد. او همچنین هنر زندگی خیر خواهانه را آموخته است.
«عده ای نیز گفته اند: نابیریوس کلاغی است که بسیار شجاع و دلیر است و صدای او کمی گرفته است و بسیار حیله گر است. او با همین حیله در میان سپاه تاریکی رتبه نوزدهم را به خود اختصاص داده است.
«درباره او چنین گفته اند: او مظهر حیله گری است و نشان او افسرده بودن اوست.»۳ یعنی انسانهای افسرده گرفتار نابیریوس شده اند.

Nybbas نیباس :
او از پست ترین کسانی است که در جهنم می باشند. او چشمها و خوابها را کنترل می کند. لباسی از جنس پوست گاو می پوشد و بسیار زبان باز و شارلاتان است.

Orobas اوروباس :
اوروباس یا اوروبوس شاهزاده بزرگ جهنم و فرمانده بیستمین سپاه تاریکی است. و به شکل اسب بسیار زیبایی است که ظاهری مردانه دارد. ذات او آسمـانی است. او مظهر دروغ است و دروغگویان را یاری می کند. همچنین دوستی ها را به دشمنی تبدیل می کند.
او را شاهزاده جهنم نیز معرفی کرده و ظاهر او را شبیه اسب دانسته اند که پاهای زیبایی دارد. از این رو مصداق خوبی برای بت شدن است.
او در گذشته خود را به عنوان خدا معرفی کرده وعده ای نیز او را می پرستیدند و او را خالق جهان می پنداشتند. همچنین او مخالف تمام قوانین عالم است. یعنی هیچ قانونی را بر نمی تابد.
«مادر مک گریگور او را پنجمین روح شریر و مظهر کذب و دروغ دانسته است.»

Picollus پیکالوس :
پیکالوس در بین ساکنان قدیم روسیه دارای احترام بسیار زیادی بوده است. سر او سر یک مرد مرده است که سوختگی شدیدی در آن است. او زخمی در بدن دارد که تنها چیزی که آن را تسکین می دهد خون انسان است.
گفته اند: پیکالوس در فرهنگ مردم لیتوانی نه تنها دیو نیست، بلکه یکی از خدایان سه گانه است.
(خدایان سه گانه در این فرهنگ عباتند از: perkunas پرکیوناس، patrimpas پِتریمپاس و pikulis پیکولیس)
او آفریدگار بهار است. پیکالوس زمستان را از بین می برد و بهار را می آورد. او مانند خدایان دیگر از شیطان زخم خورده است. لذا زخم بدن او زخمی است که شیطان به او زده است، پس مردم باید تاوان آن را بپردازند.

Phenex فِنِکس / فونیکس (سیمرغ) :
«گفته اند که صدای مظلومانه و کودکانه ای دارد. کار او جادوگری است و این کار را با آرامش خاصی انجام می دهد. عده ای چهـره او را، چهـره انسانی مهربان تصویر کرده اند که فقـط »جن گیران« می توانند او را ببینند. او می تواند تمام صداها را تولید کرده و دانش استفاده از آنها را نیز دارد. او شاعر فوق العاده ای است.
او هر ۱۲۰۰سال بر تخت پادشاهی خود می نشیند و حکمرانی می کند».
مادر مک گریگور نیز او را چنین معرفی می کند: «او سی و هفتمین روح شریر است و ظاهری به شکل مرغ و انسان دارد. او دانش فوق العاده ای داشته و شاعر بسیار خوبی است. و امیدوار است بعد از ۱۲۰۰ سال بر تخت پادشاهی تکیه بزند.»

سالوس :
«سالوس را به اسم zaebos »زیباس« هم می نامند.
او شمارشگر جهنم است. اخلاق خوبی دارد. و یک سرباز آرام است که تاجی بر سر داشته و سوار بر یک تمساح می باشد.
عده ای نیز »سالوس« را یک اشراف زاده دلاور می دانند که صلح را با خود به همراه می آورد.»

Satan شیطان :
درباره این موجود نیز در بخش جدا گانه مفصل بحث شده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید