کوتوله موسوم به ماتریالیسم

کوتوله موسوم به ماترياليسم

بازگشت برخی متفکران رادیکال به مسیحیت که اسلاوی ژیژک آن را با جسارت و صراحتی بیشتر از دیگران صورت داده است، بی شک در حکم پاسخی است به گرایش درونی خود ماتریالیسم و برداشتش از مفهوم رستگاری، مفهومی که پیوند وثیقی با انقلاب مادی به منزله نوعی تلاش برای نجات گذشته شکست خورده دارد. قرائت ژیژک از مسیحیت و مفهوم اعتقاد را باید، به معنایی، همراه با قرائت جنجال برانگیز او از لنین و انقلاب خواند؛ قرائتی که پیش از هر چیز نوعی ژست یا انتخاب صریح سیاسی است: ژست مسیح / لنین، حرکتی که با وام گیری عنوان اولین بخش کتاب درباب اعتقاد ژیژک، در مسیری از مسیح به لنین… و برعکس صورت می‌گیرد. بازخوانی رادیکال مسیحیت را نزد چند مارکسیست برجسته دیگر نیز می‌توان یافت: مایکل هارت و تونی نگری سراغ سن فرانسیس رفته‌اند به منزله الگویی برای مبارزه گری رادیکال. آلن بدیو بنیان نهادن کلی گرایی (یا خصلت جهان شمولی) در تفکر و سیاست غربی را به سن پل نسبت می‌دهد و می‌کوشد با قرائت غیرهرمنیوتیکی خود از او، رئوس نوعی سیاست حقیقت را تعریف کند؛ سیاستی که بناست دربرابر پارلمان تاریسم سرمایه سالار موجود بایستد.

تری ایگلتون از گذشته کاتولیکی خود حرف می زند و به رفقایش پیشنهاد می‌کند الاهیات بخوانند، اما پیش از هر نوع قضاوت شتابزده در مورد توتالیتر بودن یا حتی خرافاتی بودن این ژست‌ها، باید به آن مختصات نمادین یا به همان موضعی اندیشید که هر یک از این افراد در متن آن سراغ مسیحیت رفته‌اند.

درباره مسیحیت ماتریالیستی ژیژک می‌توان به چند نکته کلی اشاره کرد؛ نکاتی که بیش از آن که به کار درک جامع محتوای قرائت ژیژک از الاهیات مسیحی بیاید )که این یادداشت اساساً جای آن نیست)، خود ژست احیای مسیح/لنین را روشن می‌سازد. برای ژیژک پرداختن به مسیحیت و رادیکالیزه کردن آن از طریق اشاره به هسته منحرف اش، صرفاً یک روایت دیگر در میان دیگر روایات و یا افزودن سندی دیگر بر بار سنگین تاریخ فرهنگ نیست. برای او مسئله بر سر بازنگری و بازخوانی الاهیات مسیحی بر اساس مقتضیات زمانه به سبک متألهان لیبرال هم نیست. او دغدغه‌های دینی به معنای رایج کلمه ندارد. برخلاف بسیاری از گفتارهایی که (چه در غرب و چه در جهان سوم) دین و الاهیات و عرفان را درقالب تلاش برای گریز از سیاست انتخاب می‌کنند، قرائت ژیژک از مسیحیت به معنای دقیق کلمه سیاسی است و این معنای دقیق ضرورتاً با مفهوم کلی گرایی پیوند خورده است. همچنین باید اضافه کرد که استفاده او از مسیحیت هیچ دخلی به استفاده ابزاری و کاملاً غیردیالکتیکی بنیادگرایان از دین ندارد. اصولاً بازگشت ژیژک و برخی متفکران ماتریالیست دیگر به مسیحیت را نباید به هیچ رو به عنوان بازگشت به دین یا معنویت تفسیر کرد. ژیژک عنوان فرعی یکی از کتاب‌های سه گانه اش درباره مسیحیت را هسته منحرف مسیحیت انتخاب کرده است (این سه کتاب عبارت‌اند از: مطلق شکننده (انتشارات ورسو،)، درباب اعتقاد )راتلج، ۲۰۰۱)، عروسک و کوتوله (نشرام. آی. تی، ۲۰۰۳) این هسته به واقع هسته‌ای ماتریالیستی است که او به کمک روانکاوی لاکانی و ایده آلیسم آلمانی می‌کوشد عیان اش سازد.

به گفته ژیژک در حال حاضر در تقابل با انبوه ایدئولوژی‌های زمانه نو (از بودیسم و هندوئیسم گرفته تا دائوئیسم و انواع مدیتیشن و تکنیک‌های آرامش درون) هنوز مسیحیت و مارکسیسم‌اند که حرفی برای گفتن دارند، یعنی در جهان سیاست زدوده‌ای که همه چیز در فرهنگ حل شده است و فرهنگ نیز در گردش بی امان سرمایه و ایماژ و کالا. دانستن این امر مهم است که ژیژک از کدام جایگاه چنین ژست یا حرکتی را به راه می‌اندازد: از درون (و دربرابر) هژمونی لیبرال دموکراتیک. البته برای ما ساکنان جوامع حاشیه‌ای بسته و ایدئولوژیک که بنا بر ادعای همگان هنوز نیازمند روشنگری‌های رادیکال به سبک ولتر و اصحاب دائره المعارفیم، ممکن است این گونه سخن گفتن از مسیحیت به عنوان یک دین قدری آزاردهنده باشد و بی معنا باشد. این که چطور می‌توان یک متفکر ماتریالیست مدرن بود، ولی در عین حال از اعتقاد و راست کیشی و مسیح با لحنی مثبت و همدلانه سخن گفت؟ پاسخ به این سؤال از همان بدو امر نوعی انتخاب سیاسی است، نوعی موضع گیری. این وظیفه‌ای است بر عهده تفکر اگر که قرار است در وضعیت امروز ما تفکر به جوهر سیاسی خودش وفادار بماند.

البته پیوند درونی مارکسیسم و الاهیات بحثی است که همواره از اردوگاه‌های مختلف طرح شده است. برخلاف کلیشه سطحی مارکسیسم در مقام نوعی مذهب یا حتی افیون برای روشنفکران، می‌توان به تمثیل مهم والتر بنیامین در تزهایی درباره فلسفه تاریخ اشاره کرد که ژیژک نیز عنوان کتاب خود عروسک و کوتوله را از آن گرفته است: حکایت می‌کنند از عروسکی کوکی که چنان ساخته شده بود که می‌توانست به استادی شطرنج بازی کند و هر حرکت مهره‌های حریف را با حرکتی پاسخ گوید. عروسکی در جامه تُرکی با قلیانی در کنار، روردرروی صفحه شطرنجی گذارده بر میزی عریض. مجموعه منظمی از آینه‌ها این توهم را برمی انگیخت که این میز از همه سو شفاف است.

حال آن که به واقع، گوژپشتی کوتوله که شطرنج بازی خبره بود در جوف عروسک می نشست و به یاری رشته‌ها دستان عروسک را هدایت می‌کرد. می‌توان نوعی قرینه فلسفی برای این دستگاه در ذهن متصور شد. عروسکی که نامش ماتریالیسم تاریخی است، باید هماره برنده شود. او می‌تواند به سهولت همه حریفان را از میدان به در کند، به شرط آن که از خدمات الهیات بهره جوید، همان الهیاتی که چنان که می دانیم امروزه آب رفته است و باید از انظار کناره گیرد. اما در حال حاضر، در جهانی که از همه سو خبر از بازگشت معنویت می‌رسد و بنیادگرایان به صحنه آمده‌اند، در جهانی که حمله به مارکسیسم و ستایش از عصر تک قطبی به کلیشه‌ای بس همگانی بدل شده است، ظاهراً این ماتریالیسم است که باید از انظار کناره گیرد. ژیژک تمثیل بنیامین را معکوس می‌سازد. اکنون عروسک شطرنج باز او به سهولت می‌تواند همه حریفان (از ایدئولوژی‌های عرفانی گرفته تا نئولیبرالیسم و ارتجاع جهان سومی) را از میدان به در کند، اگر که از خدمات این کوتوله گوژپشت بهره جوید.

نویسندگان: سن پل – سن پیر

مترجم: امید مهرگان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا