بی سوادی دیجیتال

اگر این روزها همه مثل چسب به گوشی های همراه خود چسبیده اند، دیگر چه نیازی به آموزش سواد دیجیتالی است؟ اصلا چه کسی باید سواد و دانش دیجیتالی را آموزش دهد؟ و بالاخره مهم ترین سؤال این است: باسواد دیجیتال کیست؟

اگر این سؤال ها تا به حال برایتان پیش آمده، بدانید که تنها نیستید. خیلی ها در همین لحظه شاید به خاطر دانش اندک شان درباره دنیای دیجیتال با مشکل مواجه شده باشند و هیچ ایده ای نداشته باشند که چطور آن را حل کنند. در دنیای امروز بسیاری درگیر این دغدغه هستند که چطور از فناوری در کلاس های درس، که نخستین بستر برای آموزش دانش یا سواد دیجیتالی است، استفاده کنند و از همه مهم تر اینکه چطور پیشرفت فناوری و گسترده تر شدن ابعاد دنیای دیجیتال شیوه یادگیری در کودکان را تغییر می دهد.

سواد دیجیتالی در فرهنگ لغات به معنای «داشتن دانش و توانایی استفاده از شماری از ابزارهای فناوری برای مقاصد مختلف» است. آن هایی که سواد دیجیتالی دارند، «کسانی هستند که می توانند با استفاده استراتژیک از فناوری، اطلاعات را پیدا و ارزیابی کنند، با دیگران ارتباط برقرار و همکاری کنند، محتوای تازه تولید کنند و با دیگران به اشتراک بگذارند و در نهایت از اینترنت و ابزارهای فناوری برای رسیدن به بسیاری از اهداف آکادمیک، حرفه ای و شخصی خود استفاده کنند.»

افسانه  بومی های دنیای دیجیتال

بسیاری از مادر و پدرهاى امروز فکر می کنند چون بچه هایشان (نسل Z و بخشى از نسل هزاره) از زمانی که به دنیا آمده اند با فناوری سروکار داشته اند و به گونه ای با آن بزرگ شدند، پس در این زمینه باسواد محسوب می شوند یا در استفاده از فناوری ماهرند.

شاید به همین خاطر است که به این نسل می گویند «بومی های دنیای دیجیتال» و به نسل پس از پیدایش اینترنت و توسعه فناوری می گویند «مهاجرهای دنیای دیجیتال». اما از نگاه عده ای این برچسب گذاری اصلا از پایه غلط است، چراکه بچه های امروز با وجود تمام امکاناتی که در اختیار دارند، باسوادتر از مادر و پدرهای شان یا همان به اصطلاح مهاجرهای دنیای دیجیتال نیستند.

بی سواد در قرن ۲۱

تا همین سی و اندی سال پیش «بی سواد» به کسی گفته می شد که سواد خواندن و نوشتن و حساب کردن نداشت، اما حالا زمان گذشته، «بی سوادی» مفهوم جدیدی پیدا کرده و دیگر وقتش رسیده که در لغت نامه ذهن مان تغییراتی به وجود بیاوریم.

مفهوم قرن بیست ویکمی واژه «بی سوادی» با تغییراتی که دنیا به واسطه پیشرفت فناوری با آن مواجه شده و شکل های گوناگون ارتباطی و سطوح مختلف تعامل که از پس این تغییرات به وجود آمده، شکل گرفت.

اما آیا واقعا این دنیای جدید یا دنیای دیجیتالی با دنیای آنالوگ قدیم تا این اندازه تفاوت دارد که منجر به تغییر مفهوم یک واژه شود؟ بله؛ دنیای دیجیتالی با دنیای آنالوگ فرق های زیادی دارد. مهم ترین فرقش هم این است که در دنیای دیجیتالی دیگر صرفا به کسی که سواد خواندن و نوشتن و حساب کردن دارد، نمی گویند باسواد. حالا برای باسواد بودن انسان ها باید مهارت استفاده از یک دنیای به هم پیوسته را داشته باشند؛ دنیایی که به لحاظ جغرافیایی خیلی کوچک تر اما به لحاظ اطلاعاتی خیلی بزرگ تر از دنیای قبل از گوگل است.

زبان دیجیتالی، زبان دوم انسان ها

در این دنیا دیگر تنها دغدغه سیستم آموزشی یک کشور، راه  انداختن نهادهای سوادآموزی و در سطوح بالاتر آموزش زبان دوم و زبان خارجی نیست؛ زبان دیگری به نام زبان دیجیتالی، عنوان زبان دوم را به خود گرفته و اگر کسی پیش از اوایل دهه ۹۰ میلادی به دنیا آمده باشد، بومی این زبان نخواهد بود. تنها آن هایی که بعد از این دوره به دنیا آمده اند، «بومی» در نظر گرفته و بقیه «مهاجر» نامیده می شوند.

در سیستم آموزشی امروز، عده ای بر این باورند که دانش آموزان باید توانایی یافتن اطلاعات در فضای مجازی، سنجش میزان اعتبار و کاربرد بالقوه آن را در کلاس های درس خود داشته باشند. اگر مهارت های مربوط به سواد دیجیتالی را کمی عمیق تر بررسی کنیم، احتمالا به زیرشاخه های دیگری چون سواد اجتماعی و میان فرهنگی هم می رسیم.

تا همین جای کار هم این شبکه های اجتماعی یک سری مهارت های تازه تعریف کرده اند؛ مهارت هایی مثل پیدا کردن سابقه افراد در فضای مجازی، چه در ارتباط با مسائل شخصی و چه حرفه ای. دانستن اینکه چه چیز را با چه کسانی به اشتراک بگذاریم یکی از مهم ترین بخش های همین فرآیند است.

در این دنیای عجیب و غریب اینکه یاد بگیریم چطور باید در امان بمانیم و در عین حال روابط طبقه بندی شده را حفظ کنیم، هم چالش برانگیز است و هم تا حد زیادی دشوار. یادگیری چگونه ارتباط برقرار کردن با سایر فرهنگ ها و دیدگاه های جهانی حالا بخشی از زندگی روزانه همه شده است.

راه رسیدن به سواد دیجیتالی

بسیاری از تحلیلگران معتقدند سواد دیجیتالی و آگاهی از اصول و ضوابط کمی و کیفی آن در دوره فعلی صرفا از طریق آموزش اتفاق می افتد. به عبارت دیگر، سیستم های آموزشی باید به گونه ای طراحی شوند که هم واحدهایی برای آموزش دنیای دیجیتال تعریف شود و هم دانش آموزان در کلاس های درس خود به صورت دائم و به مقدار کافی از ابزارهای فناوری استفاده کنند.

اما مثل همیشه علم چند قدم جلوتر از انسان حرکت می کند و فرآیند تطبیق به همین سادگی ها اتفاق نمی افتد. نمونه  بارزش وجود کلاس های درسی است که حتی از ساده ترین ابزارهای فناوری هم محروم هستند. کمبود آموزگارانی را که بتوانند دانش آموزان را با سرعت دنیای دیجیتال و فناوری پیش ببرند هم به مسئله کمبود امکانات اضافه کنید. دنیا با سرعت نور در حال پیشرفت است، اما تعداد آموزگارانی که وظیفه شان آموزش است ولی هنوز خودشان را در دنیای جدید پیدا نکرده اند، روزبه روز بیشتر می شود؛ دنیایی که سرعت توسعه معمولا از زمان و انرژی انسان برای همگام شدن پیشی می گیرد.

در این وضعیت بهتر است نگرانی های مان نسبت به آینده بیشتر به این سمت سوق داده شود که اگر زبان دنیای فناوری و دیجیتال را به عنوان زبان دوم و بخشی مهم در زندگی های مان در نظر نگیریم، احتمالا فرسنگ ها با آنچه سواد دیجیتالی خوانده می شود، فاصله مى گیریم و نمى توانیم نقش خودمان را در پیشبرد آینده غیرقابل  پیش بینی این دنیا درست ایفا کنیم.

اگرچه عده ای می گویند برخلاف اینکه ما فکر می کنیم آنهایی که در عصر دیجیتال به دنیا آمده اند، احتمالا به راحتی با دنیای فناوری ارتباط برقرار می کنند و با آن راحت هستند، اما حقیقت چیز دیگری است. دانش آموزان امروز آن قدرها هم که ما فکر می کنیم خوره فناوری نیستند و اینجا همان جایی است که کار آموزگاران شروع می شود. حالا این آموزگاران هستند که باید از این فرصت استفاده کنند و به دانش آموزان مفهوم «اتصال به یک دنیای مجازی» را با توجه به میزان آگاهی، سواد و آمادگی شان برای ورود به دنیای مشاغلی که احتمالا هنوز به وجود نیامده اند، بیاموزند.

فرآیند آموزش سواد یا دانش دیجیتال در مدارس می تواند با فعالیت های کلاسی چون معرفی شبکه های اجتماعی، نرم افزارهای ارتباطی، چگونگی استفاده از هر یک از این شبکه ها و نرم افزارها، طریقه جست وجو کردن در فضای مجازی و. . . میسر شود.

اینکه این فرآیند چطور اتفاق می افتد، دیگر به احساس مسئولیت و ابتکار نهادهای آموزشی و پرسنل اش بستگی دارد؛ اینکه چطور می توانند اطلاعات به ظاهر پیچیده مربوط به دنیای دیجیتال را به زبانی که برای دانش آموزان کسل کننده نباشد، تدریس کنند. گوگل به تنهایی منابع زیادی را برای دانش آموزان و آموزگاران ایجاد کرده که از طریق آن بتوانند اینترنت را شناسایی و رمز گشایی کنند؛ یا به زبان ساده چند و چونش را یاد بگیرند.

عواقب فرار از سواد دیجیتالی

فقدان سواد دیجیتالی در جوامع امروزی می تواند فرآیند پذیرش و تطبیق با ابزارهای ارتباطی گوناگون دنیای مجازی، نرم افزارها و شبکه های اجتماعی را آهسته کند. همه مردم شاید طریقه استفاده از یک نرم افزار بخصوص را ندانند، اما در نهایت می توانند از کسی بپرسند و اینجا دقیقا همان جایی است که بی سوادی اتفاق می افتد.

در دنیای امروز بی سوادی، به معناى سنتى اش، دیگر از معضلات اصلی جامعه به حساب نمی آید. تقریبا همه دست کم توانایی خواندن را دارند.شاید حساب و نوشتن را هم بلد باشند. دیگر نمی توان به راحتی کسی را پیدا کرد که نه بتواند بخواند و نه بنویسد و حساب کند. البته نه به این خاطر که وجود ندارند، به این خاطر که اعلام حضور نمی کنند، یعنی بی سوادی شان را پنهان می کنند.

در واقع رفتارهای جمعی افراد، به سمتی رفته که افراد بی سواد یا کم سواد خودشان، خودشان را ایزوله می کنند، چرا که در صورت مشارکت پیوسته در دنیای امروز، احتمالا حال چندان خوشی نخواهند داشت؛ اول به خاطر نداشتن مهارت در این زمینه و بعد هم ترس از عدم پذیرش از سوی جامعه. با توجه به پیشرفت فناوری و وابستگی فرهنگ جوامع به آن، عدم آگاهی افراد درباره دنیای نرم افزارها و سخت افزارها عواقبی را با خود به همراه خواهد داشت؛ عواقبی چون فقدان مهارت، ترس از مشارکت اجتماعی، مقابله با آگاهی از دانش مربوط به این زمینه و انکار کردن مزایای دنیای دیجیتال.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید