معنویت و عفاف – «بررسی حجاب و عفاف در اسلام»- قسمت اول

معنویت و عفاف - «بررسی حجاب و عفاف در اسلام»- قسمت اول

نویسنده : معصومه غلامیان نژاد

حجاب در اسلام :

حجاب به عنوان یکی از شعائر برجسته اسلام، موضوعی جالب توجه و مورد مناقشه بین اصحاب فکر، عالمان دینی و همچنین شهروندان جامعه دینی قرار گرفته است. حجاب همچنین بعد از رشد روز افزون پدیده بانوان محجبه در کشورهای غربی به یکی از چند مبحث مورد توجه مردمان مغرب زمین تبدیل شده تا جایی که جنبه های نظری و معرفتی در کنار جنبه های عملی و رفتاری آن مورد بررسی و مداقه دانشمندان و جامعه شناسان آن دیار نیز قرار گرفته است.«حجاب»، این واژه عربی، در نگاهی به معنای پوشیدن، پوشش، پرده و حاجب است که البته در این میان، معنای «پرده» بیشترین کاربرد را دارد و همین امر موجب شده است که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود.

اندیشمند شهید مرتضی مطهّری در این باره می فرماید: «پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد. حدود این پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنّت، می توان به دست آورد. آیاتی که در این باره هست، چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب، حدود پوشش و تماس های زن و مرد را ذکر کرده است، بدون آنکه کلمه «حجاب» را به کار برده باشد.»(مطهری،۱۳۷۵،۲۸)

حجاب دارای ابعاد مختلفی همچون معرفتی، دینی، تاریخی و نمادین است. حجاب به تعبیری روشن یکی از مرزهای نفوذ ناپذیر عالم اسلام با دنیای غیر است. ردپای حجاب در غرب حتی به حوزه های پسامدرنیسم، فمنیسم بومی و اسلامی، نماد و سبک شناسی و مسائل قدرت کشیده شده است. این موارد فقط واجد یک مفهوم اند: قدرت و اهمیت حجاب.

حجاب بعداز تولدش درمشرق زمین هنوز هم دربسیاری ازمناطق جهان نشانه زنده بودن سنت ودین است اما حجاب در نگاه غرب، نماد غیریت اسلام و همچنین نماد و مظهر ظلم به زنان مسلمان است.این طرز تلقی ناصواب از حجاب در مواردی بسیار، احساسات ضد اسلامی آنها را بر می انگیزد.

حجاب در معنای کلی و عملی آن در غرب فرآیندی را سبب ساز شده است که فرد محجبه، آن را به عنوان نماد و شاخص موقعیت اجتماعی و هویت خویش قرار می دهد.حجاب امروز به خصوص در غرب به واسطه موج گرایش به آن متضمن پیوندهای پیچیده علائق و باورهای فردی و سیاسی و مذهبی است. حجاب برای بسیاری نماد آشکاری از ایمان و عقیده شخصی آمیخته با مسائل دینی و فرهنگی است و برای بسیاری دیگر مبارزه ای سیاسی و عبادی علیه وضع موجود و مبارزه ای نمادین برای بهبود شرایط موجود.حجاب هر چه باشد به مانند سایر تکالیف وابسته به اصول اسلام یک تکلیف است. تکلیفی به مثابه پرچمی که مشخص می کند چگونه باید زیست و برای تقرب به خدای خویش آن را باید رعایت کرد. البته حجاب هم نه تحمیلی بلکه انتخابی است. زیرا یکی از افتخارات دین اسلام این است که دین انتخاب است نه تحمیل. مگر نه اینکه نمی توان به زور آدمیان را با حجاب یا بی حجاب کرد. نمونه بارز آن شکست پروژه کشف حجاب اجباری رضاخان است. رضا شاه در پروژه اش شکست خورد. چون از مبانی ذهنی و فکری مردم که همانا ارادت قلبی به دستورات اسلام است، ناآگاه بود.

عوامل اصلی گرایش انسان‌ها به حجاب و پوشش:

• فطری بودن حجاب :

به نظر می‌رسد که عامل اصلی گرایش انسان‌ها، مخصوصاً زنان، به حجاب و پوشش، تأمین یک نیاز فطری و درونی به نام حیا و شرم است.شرم، یکی از صفات مخصوص انسان است؛ و انسان تنها حیوانی است که اصرار دارد، دست کم، بعضی از اندام‌های خود را بپوشاند.

پروفسور اسوالد شوارتز، طبیب و روان‌شناس اتریشی، در کتاب روان‌شناسی جنسی دربارهٔ احساس شرم در انسان‌ها می‌نویسد: «علاوه بر مردم‌شناسی، تجزیه و تحلیل روان‌شناسی نیز ثابت می‌کند که احساس شرم، یکی از صفات عمدهٔ نوع بشر است. هیچ قبیلهٔ اولیه‌ای، هر قدر هم بدوی بوده باشد، شناخته نشده است که از خود، شرم بروز ندهد و بچه‌های کوچک نیز شرم دارند. در طی دوران رشد بشر و هم‌چنین در خلال رشد افراد، بر وسعت موضوعاتی که مورد حمایت شرم قرار می‌گیرند افزوده می‌شود. حمایت، وظیفهٔ مخصوصی است که به عهدهٔ شرم گذارده شده است. کاملاً معلوم است که شرم، قبل از همه چیز از اعضای تناسلی و وظایف آنها حمایت می‌کند… ادعای پیش‌رفت و مدرنیزم خرقه‌ای بر تن بی‌خبری از ارزش‌های اساسی است؛ و شرم، نخستین قربانی این گمراهی اخلاقی است؛ مثلاً نهضت اعتقاد به لختی، نمونهٔ وحشتناکی از این ادعاست.»( حداد عادل،۱۳۶۸ ، ص ۶۸)

علاوه بر مطالعات مردم‌شناسی و روان‌شناسی جنسی، از مطالعات تاریخی نیز استفاده می‌شود که انسان در هیچ مقطعی بدون پوشش زندگی نکرده است؛ و این مطلب حاکی از وجود شرم و حیای ذاتی انسان است. از آیات مربوط به خلقت حضرت آدم و حوا نیز فطری بودن پوشش و حجاب استفاده می‌شود. خداوند در قرآن به انسان‌ها هشدار می‌دهد که مواظب باشند مبادا همان گونه که فتنه و فریب شیطان باعث برهنگی آدم و حوا گردید، موجب فریب و برهنگی آنان نیز بشود:

«یا بَنِی آدَمَ لا یفْتِنَنَّکُمُ الشَّیطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ ینْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیرِیهُما سَوْآتِهِما».( سوره اعراف، آیه۲۷)

قرآن هم‌چنین از وسوسهٔ شیطان برای برهنگی آدم و حوا خبر می‌دهد:

«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیطانُ لِیبْدِی لَهُما ما وُرِی عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما».( سوره اعراف، آیه۲۰)

و بالاخره قرآن از کارایی وسوسهٔ شیطان نسبت به آدم و حوا و خوردن از شجرهٔ ممنوعه و در نتیجه، آشکار شدن زشتی‌های آدم و حوا و اقدام آن دو به پوشاندن بدن خود با برگ درختان خبر می‌دهد:

«فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یخْصِفانِ عَلَیهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ».(سوره‌اعراف،آیه ۲۲)

از تعابیر «ینزع عنهما لباسهما» و «لیبدی لهما ما وری عنهما من سواتهما» در آیات فوق به روشنی استفاده می‌شود که انسان قبل از ارتکاب خطا در بهشت دارای پوشش بوده است؛ هم‌چنین ازتعبیر «طَفِقا یخْصِفانِ عَلَیهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ» نیز استفاده می‌شود که به دلیل برخورداری آدم و حوا از حیا و شرم فطری، پس از برهنه شدن، فوراً بدن خود را با برگ درختان پوشاندند.البته، علاوه بر عامل فطری که در پیدایش اصل پوشش دخالت اساسی داشته است، عوامل دیگری، مثل محفوظ ماندن بدن از سرما و گرما، گرایش به تجمل و زیبایی، شرایط محیطی، جغرافیایی، قومی و… در پیدایش تعدد و تنوع و مدل‌های مختلف پوشش مؤثر بوده‌اند.

• دینی بودن حجاب:

حجاب یکی ازاحکام مسلم دین اسلام است که اصل آن ازضروریات می‌باشدوآیات و روایات فراوانی بر آن دلالت دارد ؛ بنابراین، به دلیل شدت وضوح دینی و شرعی بودن حجاب و پوشش، نیازی به بحث دربارهٔ آن نیست.

• آگاهی زنان و دختران از فواید حجاب :

بدون تردیدبین آگاهی و اعتقاد بیش‌تر و عمیق‌تر زنان نسبت به فواید حجاب و پوشش، و رعایت بیش‌تر حجاب توسط آنها، رابطهٔ مستقیمی وجود دارد که نمونهٔ بارز آن را در حجاب فاطمهٔ زهرا(س) و دیگر زنان اهل بیت(ع) و اصرار آنان بر حفظ حجاب در شرایط سخت اسارت و اعتراض‌های افشاگرانهٔ آنها در مقابل هتاکی‌های مخالفان اهل بیت(ع) می‌توان مشاهده نمود.(عباس قمی،‌ نفس المهموم، ص ۲۵۴) نقش آگاهی زنان نسبت به فواید و فلسفهٔ حجاب، در مقابله با نقشه های حجاب‌زدایی استعمارگران درمبارزهٔ مردم الجزایر بادولت استعمارگر فرانسه وهمچنین مقاومت دانشجویان دختر محجبه در مقابل مقررات ضد حجاب حکومت لائیک ترکیه نیز، قابل توجه است.

هدف و فلسفه وجوب حجاب اسلامی :

هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیلهٔ تزکیهٔ نفس و تقوا به دست می‌آید:

«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» ( سوره حجرات، آیه ۱۳)

بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.

«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»

اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمی‌دانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطهٔ جهالت و گمراهی بودند.

از قرآن کریم استفاده می‌شود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دست‌یابی به تزکیهٔ نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی همچون:

«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ» ( سوره نور ، آیه۳۰)

ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم‌ها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.

«وَ إِذا سَأَلُْتمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ» ( سوره احزاب، آیه۵۳)

و هرگاه از زنان رسول متاعی می‌طلبید از پس پرده بطلبید، که حجاب برای آن که دل‌های شما و آنها پاک و پاکیزه بماند بهتر است.

«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یرْجُونَ نِکاحاً فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُناحٌ أَنْ یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَهٍ وَ أَنْ یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» ( سوره نور، آیه ۶۰)

و زنان سالخورده که از ولادت و عادت بازنشسته‌اند و امید ازدواج و نکاح ندارند، بر آنان باکی نیست که اگر اظهار تجملات و زینت خود کنند، نزد نامحرمان جامه‌های خود را از تن برگیرند و اگر بازهم عفت و تقوای بیش‌تر گزینند، بر آنان بهتر است و خدا به سخنان خلق شنوا و آگاه است.

چون نگاه به نامحرم توسط مردان، باعث تحریک و تهییج جنسی آنان و در نتیجه منجر به فساد می‌شود، خداوند در کنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، به مردان نیز دستور به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر آنان حرام کرده است؛ چنان‌که از امام رضا(ع) نقل شده است:

«حُرّم النظر الی شعور النساء المحجوبات بالازواج و غیرهنّ من النساء لما فیه من تهییج الرجال و ما یدعوا التهییج الی الفساد و الدخول فیما لا یحلّ و لا یجمل» ( مجلسی، ص ۳۴)

نگاه به موهای زنان با حجاب ازدواج کرده و بانوان دیگر، از آن جهت حرام شده است که نگاه، مردان را برمی‌انگیزد و آنان را به فساد فرا می‌خواند در آنچه که ورود در آن نه حلال است و نه شایسته.

از مجموع آیات و حدیث فوق به خوبی استفاده می‌شود که هدف و فلسفهٔ وجوب حجاب اسلامی، ایجاد تزکیهٔ نفس، طهارت و عفت و پاکدامنی در بین افراد جامعه، و ایجاد صلاح و پیش‌گیری از فساد است.

عفاف :

• معنای لغوی:

عفاف با فتح حرف اول، از ریشه “عفت” است و راغب اصفهانی در مفردات(ص ۳۵۰) خود، عفت را معنی می کند:

«العفه حصول حالهٍ للنفس تمتنع بها عن غلبه الشهوه»(عفت، پدیدآمدن حالتی برای نفس است که به وسیله آن ازفزون خواهی شهوت جلوگیری شود).

طریحی نیز در مجمع البحرین(جلد ۵ ٬ ص ۱۰۱) می آورد:«عَفَّ عن الشیء ای امتنع عنه فهو عفیفٌ»(عفاف از چیزی ورزید یعنی از آن امتناع ورزید پس او عفیف است).

و ابن منظور در لسان العرب(جلد ۹ ٬ ص ۲۵۳) می نویسد:«اللفه: الکف عما لا یحل و لایجمل»(عفت: خویشتن داری از آنچه حلال و زیبا نیست).

شرتونی لبنانی نیز در اقرب الموارد(ج ۲ ٬ ص ۸۰۳) می نویسد:«عَفٍّ الرجل: کفَّ عما لا یحل و لا یجمل قولاً او فعلأ وامتنع»(عفاف ورزید یعنی در گفتار و کردار از آنچه حلال نیست دوری جست و خویشتن داری نمود).

پایه عفاف، خویشتن داری است و ردپایی از جنسیت یا اختصاص به جنس خاص (زن) در معنی لغوی عفاف، وجود ندارد.

• معنای عرفی:

در ادب پارسی، “عفاف” از نظر معنا و گویش، تفاوت یافته است.

در لغت نامه دهخدا(جلد ۱۰ ٬ ص ۱۴۰۸۱) چنین آمده است:

«عفاف: پارسایی و پرهیزگاری، نهفتگی، پاکدامنی، خویشتن داری».

دکتر معین در فرهنگ فارسی معین(جلد ۲ ٬ ص ۲۳۱۹) آورده است:

«عفاف: پارسایی، پرهیزگاری، پاکدامنی، در تداول غالباً به کسر اول تلفظ می کنند.»

بنابراین در گویش فارسی، عفاف به کسر اول و به معنی “پاکدامنی” به کار می رود.

• معنای اصلاحی:

در تفکر اسلامی، عفاف، واژه ای با بار معنایی خاص برگرفته از آیات و روایات، و گونه ای منش است همراه با کنِش رفتاری و گفتاری.

عفاف در قرآن: در قرآن چهار بار از ریشه عفاف، استفاده شده است:

۱) سوره بقره ٬ آیه۲۷۳: «یحسبهم الجاهل اغنیاًء من التعفف»؛(ناآگاه گمان می برد که اینان توانگرند زیرا عفاف می ورزند). در این آیه، واکنش بزرگ منشانه، عفاف است، خویشتن داری، عزت نفس و امتناع از دست نیاز دراز کردن.

۲) سوره نسأ٬ آیه ۶: درباره شناخت زمان رشد و بلوغ یتیمان، به سرپرستان سفارش می کند که از دست یازی به اموال یتیمان خودداری کنند و عفاف ورزند. این آیه نیز خویشتن داری را عفاف را خوانده است.

۳) سوره نور٬ آیه ۳۲: «ولیتعفف الذین لا یجدون نکاحاً حتی انعمهم الله من فضله»؛(وکسانی که اسباب زناشویی نمی یابند، پاکدامنی ورزند تا آنکه خداوند از بخشش خویش توانگرشان گرداند). در این آیه خویشتن داری (استعفاف) را به رام کردن قوه جنسی اطلاق فرموده است.

۴) سوره نور٬ آیه ۶۰: «و القواعد من النسأ اللا تی لا یرجون نکاحأ فلیس علیهن جناحُ ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینهٍ و ان یستعففنَ خیرٌ لهن والله سمیعٌ علیمٌ.»؛ (و زنان یائسه ای که امید زناشویی ندارند، گناهی نیست که جامه ها (چادرها)یشان را فروگذارند به شرط آنکه زینت نمایی نکنند و اگر پاکدامنی بورزند (و چادر را فرو نگذارند) بهتر است و خداوند، شنوای داناست)».( ترجمه بهأالدین خرمشاهی از قرآن مجید)

در زبان پارسی، از خویشتن داری در امور جنسی و شره نبودن، به پاکدامنی تعبیر می کنند که بخشی از گستره معنایی “عفاف” است زیرا عفاف، مطلق خویشتن داری را گویند همان گونه که در آیات یاد شده، از خویشتن داری در امور اقتصادی و مالی نیز با کلمه استعفاف و تعفف، یاد شده است.اینک آیا می توان گفت: عفاف، صرفاً همان حالت درونی و نفسانی است و به بروز خارجی و اجتماعی آن حالت نفسانی، ربطی ندارد؟! از منظر قرآن، چنین نیست بلکه به دلیل اهمیت نحوه بروز عفاف، این واژه، به «ظهور خویشتن داری» نظر دارد.

در آیه نخست، حالت رفتاری مسلمان فقیر را به نمایش می گذارد که چگونه خود را بی نیاز جلوه می دادند، با رفتاری عفیفانه و بزرگ منشانه.

در آیه دوم، دست یازی به اموال یتیمان را غیر عفیفانه، معرفی می کند. در سومین آیه، خویشتن داری و مراقبت از فرو رفتن در شهوات جنسی را استعفاف می داند و آیه چهارم، زنان سالخورده را سفارش می کند که عفاف ورزند و چادر از سر فرو نگذارند، یعنی عفاف را برابر با «حجاب» گرفته است. بنابراین عفاف از منظر تفکر اسلامی، هم رویه درونی دارد که حالتی نفسانی جهت کنترل و جهت دهی به شهوت (کشش و اشتیاق) است و هم رویه ای بیرونی که نشانه هایش در رفتار و گفتار هویدا می شود تا حالت درون را به نمایش گذارد. در روایات اسلامی نیز “عفاف” به معنی “خویشتن داری” است که در کردار و گفتار آشکار باشد.مرحوم شیخ عباس قمی در سفینه البحار(ص ۲۰۷)آورده است:«و یطلق فی الاخبار غالباً علی عفه الفرج و البطن و کفها عن مشتهیاتهما المحرمه».

در روایات، عفاف، بیشتر به معنی خویشتن داری نسبت به شکم و شهوت به کار می رود، و بازداشتن ایندو از فزون خواهی حرام.

علی(ع) می فرمایند:«العفاف زهاده»(میزان الحکمه ٬ ص ۳۵۹ ٬حدیث ۱۲۸۲۴) ؛ (عفاف زهد ورزی و خویشتن داری است).

و «العفه تضعف الشهوه»( میزان الحکمه٬ص ۳۶۳ ٬حدیث ۱۲۸۶۱ )؛ (خویشتن داری شهوت را ناتوان می سازد).

رابطه “عفت” با “شهوت”:

در روایات و آیات، میان «شهوت پرستی» و «عفت»، تقابل جد ی برقرار شده و به دینداران، آموزش داده می شود که شهوت پرستان، عفیف نیستند ولی به نظر می رسد که معمولاً تنها بخشی از گستره معنایی شهوت پرستی، مورد نظر برخی دینداران واقع شده است.

معنای لغوی “شهوت”:

راغب اصفهانی درمعجم مفردات الراغب (ص ۲۷۶) می نویسد: اصل شهوت، که کشش و اشتیاق نفس است به آنچه اراده کند، در دنیا بر دو گونه است: حقیقی و غیرحقیقی؛ اشتیاق حقیقی آنست که بدن بدون تأمین آن آسیب می بیند؛ همانند اشتیاق به غذا هنگام گرسنگی. و اشتیاق به کاذب آنست که بدن بدون تأمین آن آسیب نمی بیند.

طریحی در مجمع البحرین(ج اول،ص ۲۵۲) می آورد:

«الشهوات بالتحریک جمع شهوه، و هی اشتیاق النفس الی شییء» (شهوات جمع شهوت، به معنی اشتیاق نفس به چیزی است).

دهخدا در لغت نامه(ج ۹ ٬ ص ۱۳۸۹۴) می نویسد:«شهوت: آرزو و میل و رغبت و اشتیاق و خواهش و شوق نفس و حصول لذت و منفعت»

و فرید وجدی در دائره المعارف(ص ۵۱۵) تعریف می کند:«الشهوه حرکه النفس طلباً للملائم»؛ (شهوت حرکت نفس است در جستجوی آنچه موافق و سازگار است).این معنی، جنبه عملی «شهوت» را نیز دربردارد در نتیجه، شهوت، معنایی عام دارد.

در اصطلاح قرآن(سوره آل عمران ٬ آیه ۱۴) نیز شهوت به معنی عام به کار می رود:

«زین للناس حب الشهوات من النسأ و البنین و القناطیر المقنطره من الذ هب و الفضه و الخیل المسومه و الانعام و الحرث ذلک متاعٌ الحیوه الدنیا…»؛

(عشق به خواستینها از جمله زنان و فرزندان و مال هنگفت اعم از زر و سیم و اسبان نشاندار و چارپایان و کشتزاران، در چشم مردم آراسته شده است: اینها بهره زندگانی دنیاست).

معنای اصطلاحی شهوت: غالباً به خواهش و اشتیاق جنسی انسان، شهوت گفته می شود و شهوترانی را در بخش کوچکی از گستره امیال نفس به کار می برند حال آنکه در تحلیل قرآن و روایات، «شهوت به معنی عام» در برابر «عفت به معنی عام» قرار دارد. خواهش نفس و تلاش برای برآوردن آن میل، در برابر خویشتن داری در طاعت خواهشهای نفسانی است. انسان شهوت پرست از کردار و گفتارش پیداست. از کوزه، همان برون تراود که در اوست. انسان عفیف و با اصالت نیز از سخن و کنش او هویدا است. عفاف، تنها پاکدامنی جنسی نیست.

شهید مطهری در “تعلیم و تربیت در اسلام” می گویند:

«عفاف یعنی آن حالت نفسانی یعنی رام بودن قوه شهوانی تحت حکومت عقل و ایمان. عفاف و پاکدامنی یعنی تحت تأثیر قوه شهوانی نبودن، شره نداشتن. یعنی جزو آن افرادی که تا در مقابل یک شهوتی قرار می گیرند بی اختیار می شوند، و محکوم این غریزه خود هستند، نبودن. این معنی عفاف است.»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید