نقش پدر و مادر در تربیت و آموزش فرزندان ، اهمیت و لزوم مشاوره خانواده

نقش پدر و مادر در تربیت و آموزش فرزندان ، اهمیت و لزوم مشاوره خانواده

پدر و مادر
مسئله پدری و عهده داری سرپرستی فرزندان ، مسئولیتی خطیر و موفقیت در آن مستلزم آگاهی ، فداکاری و اخلاق و اعتقاد است . به فرموده پیامبر پدر مسئول است. او مسئول است اعتماد را در درون خانواده بیاورد، مراقب فرزندان باشد و زمینه را برای استقلال و آزادی فراهم آورد و مخاطرات را از آنها دور سازد. از همان دوران جنینی پدر باید زمینه ساز تربیت فرزند باشد تا روزی که او به دنیا آمد دچار گرفتاری و سردرگمی نباشد.وظیفه و نقش پدر
پدر مسئول دادن آگاهیهای لازم و پرورش فرهنگی فرزندان است. از نظر کودک اوست که همه چیز را می‌داند، به همه سؤالات پاسخ می‌گوید. از هر واقعه‌ای ، در هر جا که اتفاق افتد خبر دارد، آینده و گذشته را اوست که باید خبر دهد، و بالاخره اوست که دریچه‌ای از اطلاعات را به روی کودک می‌گشاید. شاید تصور کودک از پدر اغراق آمیز باشد ولی در کل این نکته درست است که افراد بزرگسال واجد اطلاعات و تجاربی هستند که کودکان فاقد آنند و اگر آنها از کودک مضایقه نمایند از موقعیت شایسته و مناسبی محروم می‌گردند. پدر در این رابطه متعهد انجام نقشی است که دیگران از آن عاجزند.
پدر از یک دید ، معلم خانواده ، رهبر و قانون دان است. از طریق پدر است که کودک به گفته خواجه نصیر طوسی از تدبیر و کمالات نفسانی ، چون آداب و فرهنگ ، هنر و صناعات و علوم و طریق زندگی که اسباب بقاء و کمال نفس او هستند، برخوردار می‌شود. این خطاست که تصور شود نقش فرهنگی فقط به عهده مدرسه است، زیرا پایه‌های صحیح علم و اطلاع را پدر در خانواده می‌گذارد و اوست که فرزندان را در جهت توسعه و اطلاعات و رشد مهارت ها و معلومات و پرورش ذوق و سلیقه و جهت دادن آنها یاری می‌کند. پدر ممکن است بسیاری از آنچه را که خود می‌داند به فرزند خویش منتقل نماید و بسیاری از مسائل مورد نیاز و مشکلات و معماهای او را حل کند و از این دید وضع راهنمایی را برای کودک ایفا کند و راهی برای زندگی او عرضه نماید. اهمیت پدر در جنبه الگویی
کودک در مسیر رشد از افراد بسیاری اثر می‌پذیرد و تحت تأثیر دیده‌ها و شنیده‌های بسیاری است. همه آنهایی که اطراف او هستند و به نحوی در او اثر دارند مدل و الگوی کودکند. اما پدر از همه آنها مهمتر و مؤثرتر است و این اهمیت و تأثیر تا سنین نوجوانی همچنان بر جای خویش است.
رفتار پدر در سنین خردسالی فرزند برای او همه چیز است : درس ، اخلاق ، تربیت ، سازندگی یا ویرانگری. طفل همه چیز را از او کسب می‌کند: محبت ، شفقت ، وفاداری ، خلوص و صفا ، رشادت و شهامت ، ادب و تواضع ، عزت نفس ، سجایای اخلاقی ، درستکاری ، پشتکار ، سربلندی ، شرافت ، صداقت و … .
این امر آن چنان از نظر روانشناسان تربیتی گسترش دارد که برخی از آنها رفتار فرزندان را انعکاسی از رفتار پدران دانسته‌اند و گفته‌اند : تو اول کودک خود را به من بنمای تا بگویم تو که هستی. نحوه استدلال پدر ، بکارگیری وسایل و ابزار ، کینه توزی و خود خواهی او و … همه در کودک مؤثر است. بر این اساس پدران در برابر رفتار شخصی خود مسئولند. و با افکار و رفتارشان کودک را جهت می‌دهند، و موجبات رشد و یا سقوط شخصیت فرزندان را فراهم می آورند. شرط اثر گذاری پدر
شرایط اثرگذاری پدر در کودک این است که پدر در خانه باشد و در حضور کودک باشد، همدم و همبازی او باشد، به او محبت کند، از نظر کودک عادل باشد، در برخوردها هیچگونه تبعیضی نداشته باشد تا به نظر کودک کسی آید که به رفع نیازهای او اقدام می‌کند و در کل ، او پدر را دوست داشته باشد. فرزند در چنین شرایطی است که از پدر الگو می‌گیرد و می‌کوشد کردار و رفتارش را با او موافق سازد. در غیر این صورت ممکن است طفل در اثر خشم و فشار پدر از او سرمشق بگیرد ولی چنین جنبه الگویی هرگز پایدار نیست. طفل جبراً راه و روش پدر را تکرار می‌کند. ولی در دل هرگز عشقی نسبت به او احساس نخواهد کرد و هرگز نخواهد اندیشید که چون او باشد و حرکات و رفتارش را بر اساس خواسته او شکل بدهد. طبیعی است هرگونه تلاش و اقدامی که در این راه به عمل آید بی ثمر خواهد بود.
تربیت از راه الگو
پدران اگر بخواهند فرزند خود را بپرورانند و او را به شیوه و روشی خاص جهت دهند باید مدل و الگوی راه و روشی باشند که برای فرزند خویش خواستارند. پدرانی که بین عمل و گفتارشان ، تفاوت است و پدرانی که فرصتی کافی برای ارتباط با فرزندان خود ندارند، هرگز الگوی خوبی برای فرزندان خود نخواهند بود. یک روش تربیتی
پدر در طریق سازندگی کودک ، آشنا کردن او به ضوابط و شرایط محیط و زمانی هم برای دادن آموزشهای لازم و کافی در یک امر نیاز دارد، فرزندان خود را به سفر ببرد. لذا از شما پدران می‌خواهیم برنامه سیر و سفر و گشت و گذار خود را کلاس درس کنید و خود معلم این کلاس باشید. حالا که بناست مثلاً پنج روزی در مسافرت باشید از قبل برای آن برنامه ریزی کنید. ببینید در قطار و در کوپه خود چه چیزهایی را می‌توانید بگویید، چه قصه‌های قابل ذکری دارید که در آن نکات آموزنده و سازنده‌ای باشد و چگونه می‌توانید بسیاری از اهداف و مقاصد تربیتی را پیاده کنید.
هرچه که در مسیر با آن برخورد می‌کنید به فرزندتان معرفی کنید. از تاریخ آن بگویید، در مورد فواید و مضار آن بحث کنید، از نکاتی که می‌تواند مایه عبرت آموزی باشد بحث به میان آورید چون این فرصتها کمتر پیش می آیند و حتی گاهی ممکن است فرصت پدید آید، ولی دیگر دیر شده باشد. مثل زمانی که فرزندان شما به سنین نوجوانی ، بلوغ و جوانی رسیده‌اند. شما با گردش دادن فرزند و همراه کردن آنها با خود ، مخصوصاً در هفت سال سوم زندگی او با نشان دادن مناظر آموزنده و سازنده می‌خواهید کاری کنید که او اولاً غم و رنج خود را فراموش کند، ثانیاً ساخته و پرداخته شود و ثالثاً رابطه مفید و سازنده‌ای با شما برقرار کند.
بر این اساس باید مراقب باشید و سعی کنید روابط شما با او سالم و طبیعی و به دور از آشفتگی ها باشد. در طول همراهی با او ، سعی کنید از او کمتر ایراد بگیرید، کمتر انتقاد کنید و خاطر او را کمتر مشوش سازید. تذکر اشتباهات او به صورت غیر مستقیم ، مشفقانه و حتی در خفا باشد. صبر و تحمل شما در همراهی فرزند بسیار کارساز است. خود دار و مسلط باشید. بکوشید به گونه‌ای برخورد کنید که دست شما از دست او خارج نشود. مخصوصاً در هفت سال سوم زندگی فرد ، که در آن صورت ترمیم دل شکسته و تحت کنترل درآوردن او بسیار مشکل است. در این صورت او حال غزالی را دارد که اگر بگریزد به زحمت ممکن است با شما مأنوس گردد. زیان جدایی ها
پدر باید زمینه ساز انس و الفت از طریق ایجاد رابطه با فرزند باشد. این رابطه از طرق مختلف در محیط خانه و زندگی فراهم می‌شود. مثلاً از طریق تشکیل جلسات مشاوره خانوادگی و شرکت دادن کودک در تصمیم گیری ها. وجود چنین نزدیکیهایی سبب می‌شوند که طفل با پدر احساس صمیمت و انس کرده و خود را نسبت به او نزدیک بیابد.
عدم توجه وعدم همکاری و هم کلامی نسبت به فرزند سبب می‌شود که کودکان به تدریج از پدر بگسلند و به دوستان و معاشران خود توجه کنند، با آنها راز دل بگویند و به تدریج دست خود را از دست پدر بیرون بکشند. گاهی چنین کودکانی به سوی معلمان و یا افرادی که دارای مقامی برترند روی آورده و از پدر می‌گریزند. این امر ممکن است از جهاتی و یا در مواردی به نفع کودک باشد ولی از خطرات و عوارض آن نباید غافل شد. وجود شکاف بین پدر و کودک و در عوض انس با دوستان و معاشران و رابطه تنگانگ با آنان گاهی ممکن است به قیمت رسوایی و آلودگی فرزند تمام شود و دامنه آلودگی را به مرز خانواده بکشاند. وقت گذاری پدر
فرزندان شما نیاز به وقت گذاری شما دارند تا از وجود شما و از زمینه‌های انس و الفت شما بهره‌ای گیرند. راه و روش زندگی را از شما فرا گرفته و طریق زندگی خود را هموار سازند. شما هرچند که سرگرم و مشغول کار باشید بازهم به صلاح و مصلحت شماست که در شبانه روز لااقل نیم ساعت با فرزندتان همراه باشید، با او حرف بزنید، بگویید و بخندید، استراحت و تفریح کنید.
در سایه این وقت گذاری قادر خواهید شد رفتار فرزندتان را دریابید، از ریشه و منشاء آن باخبر شوید، اگر رفتاری ناپسند دارد از آن سر درآورده و راه رفع واصلاح آن را پیدا کنید. از تمایلات و خواسته‌های او آگاه شوید و در این رابطه تصمیم بگیرید. کودک در آینده به آن کس دلبسته تر خواهد شد که با او سابقه انس و ارتباط بیشتری داشته باشد. و حرف و سخن آن کس را بیشتر پذیرا خواهد شد که باب رفافت و ملاحظات با او گشاده باشد. شما در سایه این وقت گذاری موفق خواهید شد. رابطه او را با خود ، با اعضای خانواده و از آن مهم تر با خدا محکم‌تر سازید
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d9%be%d8%af%d8
*******************
مشاوره خانواده به ارائه خدمات مشاوره‌ای در زمینه مسائلی می‌پردازد که به نحوی با خانواده و مسائل آن مرتبط است. نمونه‌ای از این مسائل عبارتند از ازدواج و تشکیل خانواده (تربیت فرزندان) شیوه‌های ارتباطی مؤثر بین همسران بررسی اختلافات خانوادگی و ارائه راه کارهای مناسب برای درمان مشکلات نوجوانی و مشاوره و شناسایی مشکلات روحی و … .اهمیت و لزوم مشاوره خانواده
با توجه به شیوه‌های زندگی نوین و پیچیده‌تر شدن شرایط زندگی افراد با استرسها و فشارهای حاصل از این زندگی مواجه هستند. مشاوره خانواده فرآیندی است که راه کارهای مناسب برای سازگاری افراد با این شرایط و مدیریت استرس فراهم می‌سازد. علاوه بر این چنین شرایط پیچیده زندگی نیاز افراد به دریافت اطلاعات مناسب در زمینه‌های مختلف را موجب می‌شود. از اینرو مشاوره خانواده چنین وظیفه‌ای را بر عهده می‌گیرد، به ارائه راهنمایی ، اطلاع رسانی و حل مسائل خانوادگی مبادرت می‌ورزد. موضوعات قابل طرح در مشاوره خانواده
هر چند می‌توان گفت که بطور کلی تمام زمینه‌هایی که با خانواده و مسائل آن مرتبط هستند به عنوان موضوع قابل طرح در مشاوره خانواده مطرح هستند، اما به مواردی از موضوعات رایج در این فرآیند اشاره می‌شود: ازدواج و تشکیل خانواده یا مشاوره قبل ازدواج
هر چند مشاوره قبل از ازدواج عموما اصطلاح کلی‌تری است و زمینه‌های مختلف را در جریان ازدواج در بر می‌گیرد از جمله مشاوره‌های پزشکی و ژنتیکی. اما مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی موضوع بسیار مهمی است که امروزه مورد توجه فراوان قرار گرفته است. آشنایی افراد با مشکلاتی که اغلب بعد از ازدواج منجر به پدیده‌های شومی چون طلاق می‌شود، انگیزه افراد را برای انجام مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی برانگیخته است.
چنین فرآیندی به جوانانی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند کمک خواهد کرد، اطلاعات مناسب و کاملتری از ویژیگیهای یکدیگر کسب کنند و تنها به معیارهای ظاهری به عنوان ملاک انتخاب همسر توجه نکنند. در این راستا روانشناسان و مشاوران کمک شایان توجهی در جهت شناسایی افرادی که ازدواج آنها با یکدیگر اغلب مشکل آفرین بوده و ازدواجهای ناموفقی را سبب می‌شوند، می‌نمایند. به عنوان مثال ازدواج یک فرد درون گرا با یک فرد برون گرا و در سطوح تخصصی‌تر ، افراد ناایمن اجتنابی با افراد ناایمن دوسوگرا. مشاوران خانواده در این فرآیند از انواع مصاحبه و در صورت نیاز از آزمونهای روانی استفاده می‌کنند. تربیت فرزندان
مقوله تربیت فرزندان از موضوعات بسیار مهمی است که اغلب مشاوران خانواده ، مراجعین زیادی در این راستا دارند. بطوری که خانواده‌ها با افزایش اطلاعاتی که در زمینه تربیت مناسب فرزندان و لزوم آن پیدا کرده‌اند و رغبت فزاینده در جهت آموزش راهکارهای مناسب برای تربیت کودکان و نوجوانان خود نشان می‌دهند. در این زمینه خدمات مشاوران ممکن است درزمینه آموزش و ارائه راهنمایی باشد و یا زمینه حل یک مشکل تربیتی. در موضوع اول مشکلی اتفاق نیافتاده و خانواده راغب است به صورت پیشقدم مطالبی مفید را در زمینه تربیتی بیاموزد، اما در موضوع دوم اغلب بعد از بروز مشکل است که خانواده مراجع می‌کنند و در جهت حل مشکل اقدام می‌کند. به عنوان مثال خانواده‌هایی که متوجه شده‌اند فرزند آنها مدتی است دروغهای زیاد می‌گوید.
شیوه‌های ارتباطی مناسب بین همسران
روابط موجود بین اعضاء خانواده در سلامت خانواده و اعضاء آن از جنبه‌های مختلف جسمی ، روانی و اجتماعی اهمیت فراوانی دارد. بسیاری از مشکلاتی که بین همسران رخ می‌دهد و گاه آنها را تا مرحله طلاق پیش می‌برد به خدشه بودن روابط بین آنها مربوط است و اگر بررسی دقیقی صورت بگیرد، می‌بینیم که در واقع هیچ مشکل جدی و حادی مطرح نبوده است. در این مقوله مشاوره خانواده تلاش می‌کند به همسران بعد از تشکیل خانواده آموزشهای لازم را بدهد، به آنها را در شناخت یکدیگر کمک نماید. همچنین به آنها کمک خواهد کرد شکل مناسبی به روابط خود بدهند، شیوه‌های مناسب ارتباط با یکدیگر بشناسند و از همه مهمتر به تفاوتهای موجود بین زن و مرد که اغلب مشکلات ارتباطی را به بار می‌آورد، آشنا شوند. بررسی اختلافات خانواده و ارائه راهکارهای مناسب
هر چند وجود برخی مشکلات در اکثر خانواده‌ها به صورت جزئی و خفیف طبیعی به نظر می‌رسد، اما خانواده‌هایی نیز وجود دارند که با مشکلات حادتری روبرو هستند. بحث و بررسی این نوع اختلافات در جریان مشاوره خانواده اغلب کمک شایان توجهی به این خانواده‌ها می‌کند. هر چند در گذشته حل چنین مسائلی اغلب به صورت ریش سفیدی و کمک بزرگان خانواده صورت می‌گرفت. ولی آنچه اهمیت مشاوره خانواده را امروزه در این قبیل مسائل بارزتر می‌سازد دور شدن خانواده‌ها از یکدیگر و فقدان اطلاعاتی مناسب افراد در زمینه مسائلی است که خانواده با آن روبروست. در چنین جلساتی اغلب اعضاء مشکل‌دار و حتی اعضاء غیر مشکل‌دار شرکت می‌کنند. از جمله این مشکلات عبارتند از اختلافات مربوط به خانواده‌های همسران ، دخالت آنها و یا سایر عوامل و … . مشکلات روحی اعضاء خانواده
وجود یک عضو که از لحاظ روانی دارای مشکلاتی است تأثیرات زیادی روی بافت خانواده دارد. این مشکلات چه خفیف باشند مثل یک افسردگی خفیف و چه عمیق باشند، مثل وجود یک فرد اسکیزوفرن یا عقب مانده ذهنی در خانواده قابل توجه هستند. با توجه به اینکه این دسته از مشکلات اغلب کل اعضاء را می‌تواند به نحوی تحت تاثیر قرار دهد مشاوره با کل اعضاء خانواده لازم به نظر می‌رسد. به عنوان مثال آموزش خانواده‌ای که یک عضو معتاد دارد. به عبارتی مشاوره خانواده در این کارکرد خود علاوه بر شناسایی و ارجاع مناسب اختلالات روانی مثل انواع افسردگی ، اضطرابها ، اختلالات شخصیت ، اختلالات روان تنی ، اختلالات جنسی ، اختلالات سوء مصرف مواد ، آموزشهای لازم را برای سایر اعضاء سالم خانواده ارائه می‌کند. وضعیت فعلی مشاوره خانواده در ایران
امروزه در کشور ایران ما این فرآیند گسترش فراوانتری نسبت به گذشته پیدا کرده است. مردم اطلاعات بیشتری در زمینه انواع مشکلات پیدا کرده‌اند و به لزوم انجام مشاوره تمایل بیشتری نشان می‌دهند. با افزایش گرایش مردم به انجام مشاوره‌های خانواده در زمینه‌های گوناگون ، مراکزی که چنین خدماتی را ارائه می‌دهند نیز افزایش چشم گیری داشته‌اند. این مراکز در دو دسته دولتی و خصوصی انجام وظیفه می‌کنند. استفاده از خدمات دولتی به علت پایین بودن هزینه جلسات که اغلب تعداد جلسات هم زیاد است طرفداران بیشتری پیدا کرده است. مراکز وابسته به بهزیستی ، بیمارستانها ، ادارات بیمه و کارخانجات معمولا چنین خدماتی را ارائه می‌کنند.http://daneshnameh.roshd.ir
 
************************** مادر و تربیت فرزندان۱هنر و تربیت‏
جواد محدثى‏
رابطه هنر و تربیت، رابطه‏ اى دیرین است.
گاهى محتواى آثار هنرى، «پیام تربیتى» دارد، گاهى پیام‏هاى تربیتى در «قالب هنرى» مطرح مى‏شود و بر ماندگارى و اثرگذارى آن مى‏افزاید.
از اینجاست که دو مقوله جداگانهش، اما به هم پیوسته رخ مى‏نماید:
۱- تربیت هنرى؛
۲- هنر تربیتى؛
و این بحث نیز درخور تأمّل است که آیا باید تربیت را هنرى کرد، یا هنر را تربیتى ساخت؟
تربیت هنرى‏
مقصود از این عنوان، بهره‏گیرى از شیوه‏هاى هنرمندانه و اثرگذار در فعالیت‏هاى تربیتى است. در سازندگى، ابتدایى‏ترین و نخستین مسئله، «ارتباط» است. برقرار کردن رابطه فکرى و روحى با یک فرد، با جامعه، با افراد یک کلاس، با فرزندان یک خانواده، با جوانان یک محله، با کارکنانِ یک مجموعه، با قشرى خاص از اقشار جامعه، مرحله نخست انتقال ایده‏ها و پیام‏هاى تربیتى است.
پس از برقرارى رابطه، «ابلاغ پیام» است. این، مکمّل آن ارتباط و به ثمر رساننده آن است.
مثل یک «تماس تلفنى» که ابتدا باید خطى بین مبدأ و مقصد وجود داشته باشد، سپس امکان ارتباط و برقرارى تماس باشد و مانعى بر سر راه نباشد و خط، آزاد باشد تا بتوانید تماس بگیرید. پس از گرفتن شماره و برقرارى تماس، کار اصلى، ردّ و بدل کردن پیام و مطلب و خبر است.
تأثیرگذار بودن تماس با دیگران، در گرو ملاحظات و مراعات شرایط و ویژگى‏ها در پیام‏دهنده، پیام‏گیرنده، ابزار پیام‏رسانى و محتواى پیام و استمرار تأثیر است. پس مى‏توان چهار مرحله «ارتباط سازنده» را که در مقوله تربیت هنرى باید لحاظ کرد، چنین برشمرد:
۱- ایجاد رابطه؛
۲- ابلاغ پیام؛
۳- تأثیرگذارى بر مخاطب؛
۴- استمرار اثر پیام؛
در هنرى ساختن تربیت، تأکید بر دو مقوله اخیر است و مربیان هنرمند، بر «بُعد زمانى» کار خویش مى‏افزایند.
بسیارى از حرف‏ها گفته مى‏شود و پیام‏ها به مخاطبین رسانده مى‏شود، اما چند درصد از پیام‏ها «اثرگذار» است؟ و چه مقدار از آن اثرها «استمرار» دارد؟
کار هنر و شیوه یک مربى هنرمند در مهارت او نسبت به «تأثیر مستمر تربیتى» بر روح و جان افرادى است که مخاطب پیام‏اند. به موازات این مقصود، حیات مربى هم در توالى زمان‏ها و نسل‏ها استمرار مى‏یابد.
دست یافتن به زبانى هنرى، بیانى بلیغ و شیوا، شیوه‏اى اثرگذار و نافذ، پیام‏هایى نو و مفاهیمى بدیع، مى‏تواند بخشى از این شیوه‏ها به شمار آید. رسیدن به این مرتبه و قوّت هم یک تعهّد محسوب مى‏شود.جبهه‏ هاى فرهنگى‏
بی شک تلاش در عرصه «انسان‏سازى» و «تربیت شایسته»، نوعى جهاد است. عرصه تلاش و مجاهدت هم بسیار گسترده است، دشمنان بشریت هم از محورهاى مختلف هجوم مى‏آورند و ابزار نو به نو و پیشرفته به کار مى‏گیرند، تا به اهداف شیطانى خود و «افساد حرث و نسل» برسند.
اگر جبهه‏ ها و محورهایى را که از آنها مورد هجوم قرار مى‏گیریم نشناسیم، «دفاع فرهنگى» شایسته‏اى هم نخواهیم کرد و اگر دشمنان پیدا و پنهانى را که نقاب‏زده یا عریان به جنگ ارزش‏ها و مبانى اخلاقى وارد میدان مى‏شوند نشناسیم و حرکات و برنامه‏هایشان را تیزبینانه رصد نکنیم، باز هم از شکست‏خوردگان این عرصه خواهیم بود. شرایط مکانى و زمانى و ویژگى‏هاى فرهنگى و اجتماعى جامعه امروز را هم اگر ارزیابى درست و دقیقى نداشته باشیم، از ارائه برنامه‏هاى درست و مؤثر تربیتى ناتوان خواهیم بود و «نسل امروز» را از دست خواهیم داد.
پس، شناخت عنصر زمان، شیوه‏هاى دشمنى دشمنان، زمینه‏هاى موجود براى تهاجم بیگانه، محورهاى آسیب‏پذیر در جامعه، چهره‏هاى مرموز و پشت صحنه، از عوامل موفقیت در تربیت است.
در یک تقسیم ‏بندى، مى‏توان افراد جامعه را به سه گروه تقسیم کرد:
الف – گروهى که از زمان خودشان عقب‏ترند و فکر و روش و کارشان متناسب با صدها سال قبل است.
ب – گروهى که معاصر با زمانند، که باید بکوشیم حدّاقل از اینان باشیم.
ج – گروهى که جلوتر از زمان خویشند و آینده‏هاى دورتر را هم مى‏بینند و به تناسب آن عمل مى‏کنند و برنامه مى‏دهند و حرف‏هایشان ماندگار و رهنمودهایشان جاودانه است و تاریخ مصرف ندارد.
اگر زمان‏شناس باشیم، آمادگى‏هاى لازم و شیوه‏هاى متناسب با زمان هم خواهیم داشت.
به تعبیر حضرت على(ع): «مَنْ عَرَفَ الزّمانَ لم یَغْفُل عَنِ الأِستعداد؛
کسى که زمان را بشناسد، از آمادگى و آماده‏سازى غافل نمى‏شود.» (الحیاه، ج‏۱، ص‏۱۳۵)
اگر درک درستى از زمان داشته باشیم، مسئله سرعت و شتاب، ارتباطات جهانى، بى‏حوصلگى نسل حاضر، راحت‏گزینى و دورى از پیچیدگى و دشوارى، تکیه بیشتر بر رسانه‏هاى تصویرى و … را هم مدّنظر قرار خواهیم داد و در برنامه‏هاى تربیتى، «ابزار و شرایط» را به استخدام «اهداف تربیتى» خواهیم گرفت.رشد از درون‏
اگر «آموزش»، انتقال معلومات و دانش‏هایى از بیرون به ذهن افراد تحت تعلیم است، «پرورش»، عبارت است از رویاندن از ریشه و رشد دادن از درون و به فعلیّت رساندن قوا و استعدادهاى نهفته در انسان‏ها.
استعدادهاى بشرى، تنها در زمینه علوم و فنون و مهارت‏ها نیست، بلکه عرصه اخلاق و معنویت و کمال‏جویى هم قلمروى است که باید استعدادهاى افراد را شناخت و آن را همچون بذرى رویاند و آبیارى و مراقبت کرد تا به مراحل بالاتر رشد برسد.
نقش هنر در این زمینه، مى‏تواند توجه دادن انسان به فطریات و جاذبه‏هاى معنوى و راز خلقت و چرایى زیستن و هدف آفرینش باشد و مربى هنرمند، حرکت‏هاى درونى و رشد باطنى در افراد را سامان مى‏دهد.
هنر مى‏تواند در ذهن افراد، «سؤال» پدید آورد و در پى آن، آنان را براى یافتن «جواب»، برانگیزد. سؤال‏هاى اساسى براى حیات انسانى چیست؟ کیستم و چیستم و کجایم و چرا زندگى مى‏کنم و چگونه‏ام و چگونه باید باشم؟ اینها سؤالاتى است که گاهى مورد غفلت انسان است و یادآورى آنها نشان بیدارى است.
اگر روش‏هاى هنرى بتواند این سؤال‏ها را براى انسان «عمده و اساسى» کند، یک گام به جلو برداشته است. و اگر بتواند شوق و انگیزه «یافتن جواب» را هم پدید آورد، گامى دیگر برداشته است و اگر پاسخ‏ها را هم به کمک تلاش و حرکت درونى انسان‏ها بیابد، گام سوم تحقق یافته است.
طرح سؤال تازه در ذهن، و کمک به حلّ آن و یافتن پاسخ درست، کار ارزنده و تحول‏آفرینى است که از هنر ساخته است و هنر است که انسان را در آستانه «حقیقت‏هاى پنهان» به درنگ و تأمّل وا مى‏دارد.
ورزیدگى فکر انسان در اثر نوعى «ورزش خودجوش» و دست و پنجه نرم کردن با ابهام‏ها، سؤال‏ها، مشکلات و راه حل‏ها، در سایه هنر، عملى است. روشن است که نوآورى و خلاقیت و ابداع، در نحوه پرداختن به موضوع نیز دامنه تأثیرگذارى و رشد از درون را مى‏افزاید.
جهت‏ دهى به حبّ و بغض‏
از قوى‏ترین عوامل برانگیزاننده، دوست داشتن و نفرت داشتن است. به تعبیر دیگر، «حبّ و بغض»، در ایجاد انگیزه براى انجام یا ترک کارى بسیار نیرومند است. بهره‏گیرى از تشویق هم بر همین پایه استوار است.
«الگو» و نقش آن در «جذب» نیز آشکار است و تأثیر قهرمانان و اسوه‏ها و زندگى‏نامه آنان بیش از «موعظه مستقیم» است.
محبت‏ها و بغض و کینه ‏ها اگر در مسیر خوب هدایت شود، زمینه‏ساز تعالى روحى و اخلاقى انسان‏هاست. در تربیت، الگوى مثبت و شایسته، دیگران را در پى خود مى‏کشد و الگوهاى منفى، انحطاطآور و ابتذال‏آفرین است. رمز دعوت به «تبعیّت از اسوه‏ها» که در قرآن است و نهى از پیروى از سران تباهى در همین حقیقت نهفته است. از دست هنر چه برمى‏آید؟
گزافه نیست اگر نقش هنر را بالاترین نقش در ایجاد «کشش» و «کوشش» در انسان‏ها بدانیم. از این‏رو به کارگیرى هنر در برنامه‏هاى تربیتى، مى‏تواند تأثیر تربیت را عمیق‏تر و ماندگارتر سازد و بستر تأثیرپذیرى از هدایت‏ها و حکمت‏هاى متعالى را گسترده‏تر گرداند.
همان گونه که در یک سوپرمارکت یا مغازه، «ویترین» و «دکور»، تأثیر بسزایى در «جذب مشترى» دارد، ارزش‏هاى معنوى و تربیت‏هاى اخلاقى هم کم‏ارزش‏تر از کالاها و اجناس نیستند. براى عرضه آنها هم، باید از ذوق و هنر بهره گرفت و جاذبه آفرید و ابداع داشت.
معرفى قهرمان‏هاى خوب و الگوهاى شایسته، در قالب فیلم، تئاتر، داستان، نقاشى و خط، طراحى، آموزش، شعر و سرود، در راسخ‏تر کردن ملکات اخلاقى در انسان‏ها مؤثر است.
در میان جوانان هم الگوهاى خوب، فراوان یافت مى‏شود، آنان که براى لحظه لحظه عمرشان برنامه‏ریزى مى‏کنند، آنان که هر کارى را در شأن و شایسته جایگاه انسانى خود نمى‏دانند، آنان که در زندگى فردى و اجتماعى به «حریم»ها و «خط قرمز»هایى معتقدند و رفتار خود را بر اساس آنها تنظیم مى‏کنند، آنان که «خلاء روحى» خود را با «عبادت» پر مى‏کنند، اینان همه تابلوهاى «کمال‏نما»یند و نقش الگویى دارند.
مى‏توان با ابزار و شیوه‏هاى هنرى، این گونه افراد و چنین صفات و حالاتى را به صورت «سرمشق» در آورد و هنرمندانه «الگوهاى ارزشى» ارائه نمود و به «تکثیر خوبى‏ها» پرداخت.
ایجاد نفرت از ستم و ریا و تبعیض و اعتیاد و بیکارى و دروغ و مفاسد اخلاقى هم که در بخش دوم (بُغض و عداوت) مى‏تواند زمینه فاصله گرفتن جوانان را از این رذایل فراهم سازد، در سایه کار هنرى، عملى است و نقش‏ آفرین ‏تر.ابداع و نوآورى‏
«سخن نو آر، که نو را حلاوتى دگر است.»
اگر در امر تربیت، در پى تأثیرگذارى و جذب مخاطبانیم، از «نوآورى» به عنوان یکى از اهرم‏هاى جذب، نباید غفلت کنیم.
گریز از تکرار و یکنواختى که در افراد است، ضرورت ابداع و شیوه‏هاى نو را در تربیت الزامى مى‏سازد و هنر مى‏تواند به تربیت هم جاذبه ببخشد.
طبعاً کسانى توانایى «نوآورى» دارند که با شیوه ‏هاى کهن و نمونه‏ هاى قدیم و قالب‏هاى متداول و مرسوم آشنا باشند و نارسایى‏ها و ضعف جاذبه‏هاى آنها را بشناسند و در پى نوآورى براى تحت پوشش قرار دادن گروههاى بیشتر و متنوع‏ترى باشند.
از این جهت، کار مربى باید پیوسته از تحول و نو شدن و ابداع برخوردار باشد. به کارگیرى هنر در مورد تربیت از این رهگذر است که هم ضرورت مى‏یابد، هم افق‏هاى جدیدترى را مى‏گشاید.
کنار گذاشتن قالب‏هاى سنّتى و دیرین، درست نیست، اما بهره‏گیرى از آنها هم هرگز کافى نیست. مثل شیوه‏هاى تبلیغى که اکتفا به رسم کهن پاسخگو نیست، بلکه در کنار آنها از روش‏هاى نو هم باید بهره گرفت، چون نوآورى و نوگرایى، بر دامنه مخاطبان پیام تبلیغى و تربیتى مى‏افزاید.
بارى، «هنر تربیتى»، شاخصه ارزشى بودن هنر است، و … «تربیت هنرى»، عامل دیرپایى و گستردگى و نفوذ بیشتر محتواى تربیت است.
ماهنامه پیام زن ـ شماره ۱۴۷ـ خرداد ۱۳۸۳مادر و تربیت فرزندان۲
خلاقیت را در بچه‏هایتان درک و تقویت کنید
موضوع «خلاقیت» همواره موضوعى جالب توجه و گیرا براى مردم بوده است. از یک طرف همه، خلاقیت را ارزش و نوعى امتیاز مى‏دانیم و از سوى دیگر، مردم در زمان خود رفتار مناسبى با افراد خلاق نداشته‏اند. این امر شاید به دلیل خلاقیت و ویژگى غیر عادى و غیر معمولى «خلاقیت» باشد.
به راستى خلاقیت چیست و خلاق کیست؟ بچه‏هایى که راه حل‏هاى جدید و مناسب پیدا مى‏کنند، بچه‏هایى خلاق هستند. اما باید دانست که خلاقیت هوش نیست. بسیارى از بچه‏هاى باهوش خلاق نیستند، اما گاهى با بچه‏هایى سر و کار داریم که به ظاهر بازیگوش و معمولى‏اند، اما اندیشه ‏هاى خلاقى دارند. این دسته از بچه‏ها بر خلاف ظاهرشان ذهن پیچیده‏اى دارند. www.zibaweb.com
خلاقیت سه ویژگى دارد:
۱ – بچه‏هاى خلاق آمادگى دارند که در پى راه حل‏هاى غیر معمول باشند؛
۲ – آنان از ابراز عقاید و مفاهیم جدید لذت مى‏برند؛
۳ – آنان از اشتباه کردن نمى‏ترسند.
بچه‏هاى خلاق به تمسخرى که ممکن است متعاقب اشتباه‏شان پیش بیاید، بى‏اعتنا بوده و مشتاقند راه‏حل‏هایى که احتمال شکست در آن زیاد است را بیاموزند. شاید مهم‏ترین تفاوت بچه‏هاى خلاق با سایر بچه‏ها در نوع تفکر آنان باشد. بچه‏هاى عادى و معمولى معمولاً از تفکر هم‏گرا استفاده مى‏کنند یعنى براى حل مسئله، ذهن‏شان را معطوف یافتن پاسخ صحیح مى‏نمایند. در عوض تفکر واگرا که اساس خلاقیت به شمار مى‏آید نوعى فکر کردن است که وقتى یک مسئله داراى چندین پاسخ باشد به کار گرفته مى‏شود.موانع شکوفایى خلاقیت
۱ – اجبار به همنوایى:
اگر فرزندان به اطلاعات و دنباله‏روى از روش‏هاى متداول و قواعد خشک و انعطاف‏ناپذیر مجبور و ملزم باشند، به طور چشمگیرى خلاقیت در آنان نقصان مى‏یابد. والدین مسلط و قدرت‏طلب، معلمان و مدیرانى که نظم و انضباط افراطى را بر بچه‏ها تحمیل مى‏کنند، به طور نادانسته و ناخواسته زمینه‏ساز زوال خلاقیت مى‏شوند.
۲ – نکوهش:
ابراز عقیده و ابراز راه حل‏هاى غیر معمول و خارق‏العاده یکى از نشانه‏ها و مؤلفه‏هاى خلاقیت است. بنابراین نکوهش و تمسخر بچه‏هاى خلاق باعث خواهد شد که احساس ارزشمندى آنان کاهش یابد و حالت وسواسى به خود بگیرد. با نکوهش ابراز عقاید بچه‏ها، آنها را مجبور خواهیم کرد که از بیان افکارشان دست برداشته و رفتار جرئت‏ورزانه‏شان را کاهش دهند.
۳ – انتظار پیروزى:
انتظار پیروزى همیشگى و مدام و توقع زیادى والدین، آفت پیشرفت و ترقى بچه‏ها خواهد بود. انتظار پیروزى از هر کوشش، اغلب باعث خواهد شد که بچه‏ها از شکست‏هایشان دلسرد شده و به دنبال راه حل‏هاى نو و بدیع نروند. از طرف دیگر، انتظار تشویق و پاداش زیاد نیز باعث افزایش توقع بچه‏ها در هر بار موفقیت خواهد شد. در بلندمدت این امر دید را از شناسایى واقعیت‏ها تحریف کرده و قدرت خلاق ذهن بچه‏ها را از بین مى‏برد.
۴ – عدم تحمل والدین:
خلاقیت به عبارتى نوعى بازى بیان عقاید و راه حل‏ها، همراه با تمایل به خیال‏پردازى، ادعا، جسارت‏ورزى و دستکارى در مفاهیم پذیرفته شده است. اغلب بچه‏هاى خلاق حالتى کودکانه دارند و کارهایشان توأم با ریخت و پاش است اما اینها تنها ظاهر قضیه است. راههاى کمک به رشد خلاقیت
۱ – شرکت در یادگیرى خودانگیخته:
بسیارى از بچه‏ها تحت فشار دیگران (مدیران، معلمان، والدین) هستند. بنابراین تشویق‏شان براى جهت دادن به یادگیرى چندان آسان نخواهد بود. از این گذشته بسیارى از والدین با شیوه‏هاى یادگیرى خودانگیخته آشنایى ندارند. در برخى موارد هم مى‏ترسند اگر به بچه‏هایشان آزادى بیشترى بدهند تا آنان به شیوه خودشان واقعیت‏ها را کشف و دریافت کنند، چیزهاى اشتباهى را یاد گرفته و یا بچه‏ ها آنچه را هدف آنان است نیاموزند. والدین، در حقیقت وظیفه دارند بیاموزند که چگونه مى‏توان آموخت.
۲ – قانع نباشند:
بچه‏ ها باید اجازه داشته باشند نظرات و افکارشان را تغییر دهند و تا مى‏توانند حدس بزنند. بگذارید ذهن و توانایى تجسم و تصور بچه‏هایتان وحشى باشد و به هر سو که مى‏خواهد برود. از این راه بچه‏ها مى‏توانند روابط دست‏نیافتنى و بعید را دستکارى نموده و به احتمالات ذهنى متعدد دست یابند. باید ذهن بچه‏ها عادت کند که خیلى زود قضاوت نکرده و به اولین و راحت‏ترین راه حل قانع نباشند.
۳ – انعطاف‏پذیرى:
باید به بچه‏ها اجازه داد تا دیدگاههاى خود را عرضه کرده و از زاویه‏هاى مختلف به موضوع نگاه کنند، به فرزندانتان بیاموزید براى هر موضوع، نظرات جدیدى یافته و براى هر مسئله راه حل‏هاى زیادى را در نظر گیرد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید