۱. برخی فلسفه و حقیقت نماز را نمیشناسند
تا کسی را نشناسیم با او دوست نمیشویم. تا به چیزی نیاز نداشته باشیم آن را فراهم نمیکنیم. تا با حقیقت نماز هم آشنا نباشیم و به معنویتی که در وجودمان میتاباند، احساس نیاز نکنیم، طبیعی است که پنجرهای نیز در وجودمان بهسوی نماز نمیگشاییم.
باید با مطالعه و پرسش، فلسفه، فایده و آثار عبادت را در دنیا و آخرت بدانیم و باور کنیم که نماز، نیاز ما و عبادتی تعادلآفرین و تعالیبخش است.
۲. برخی دین را جدای از زندگی و عامل عقبماندگی میدانند. با این باور نادرست، از هرچه دین توصیه کرده و از هر چیز که نماد دینداری است، میگریزند.
فهمیدن یا فهماندن اینکه دین اسلام نهتنها با علم و آگاهی مخالف نیست که چگونگی پویایی و پیشرفت را هم نشان میدهد، و اینکه عبادت برای بهتر زندگی کردن و لذت بهتر از زندگی است، کار دشواری نیست. به گواهی تحقیقات، دینباوران هم در جسم و هم در روان، سالمتر و بانشاطتر از دیگرانند. انسانهای مؤمن موفق نیز بسیارند.
۳. معمولاً آدمهای تنپرور و تنبل، ارادهای برای انجام امور معنوی ندارند
باید از پرخوری، پرخوابی و شهوترانی که عامل اصلی کسالت و ضعیف شدن اراده است، دوری کرد. با تمرینهای معنوی در پی تقویت روح رفت. نفس را با رد کردن خواستههایش ضعیف ساخت و در گام بعدی از خداوند متعال برای توفیق نماز استعانت جست.
۴. گاه آدمی با اینکه در بهترین حالت روحی و جسمی قرار دارد، ولی باز نسبت به نماز و برخی امور معنوی کاهلی و سهلانگاری میکند.
باید نماز را در ذهن و عمل مهم شمرد. آفات بیتوجهی و خداینکرده ترک آن را شناخت و دانست که عذاب خدا برای سهلانگاران، دردناک و عظیم است.
۵. برخی که در محیطهای غیردینی زندگی میکنند، میگویند: از نماز خواندن خجالت میکشیم. مسخره میشویم و…
گام برداشتن در یک مسیر خاص، همواره موافق و مخالف بسیار دارد، اما آنچه راهگشاست و دلیل موفقیت، عمل به تکلیف و وظیفه در همهجا و همیشه است. باید برای کسب رضایت و محبت الهی و آرامش درون، نگاه و نظر دیگران را کماهمیت شمرد.
۶. «من که گناهکارم برای چه نماز بخوانم؟»
باید همه بدانند که اگرچه گناه مانع فراهم شدن حضور قلب است، ولی باعث باطل شدن نماز نمیشود. گناهکار نیز با ترک نماز، فقط مشکلش را دوچندان میکند. باید به انسانها امید داد که هرچه قدر هم گناهکار باشند، راه توبه برای آنها گشوده است و نماز نیز یکی از بهترین بهانههای بازگشت به آغوش مهربانی خداست.
۷. «در خانه ما کسی نماز نمیخواند. اصلاً پدر و مادرم مخالف نماز خواندن من هستند و…».
حرف خدا و امر او مقدم بر همهچیز است. ضمن اینکه میتوان با بهرهگیری از منطق علمی و محبت و عاطفه خانوادگی، مسیر نمازگزاری دیگر اعضای خانواده را نیز هموار کرد.
۸. «دوستانم بینمازند. محیط و اجتماعم فاسد است و…».
بهترین راه، قطع ارتباط با دوستان ناباب، دوری کردن از منشأ فساد و در گام نهایی، هجرت به محیطهای پالوده و سالم است.
۹. از رفتارهای نامناسب بعضی افراد مذهبی دلگیرند و…
هیچوقت نباید رفتار ناشایست برخی مسلمانان را برخواسته از احکام اسلامی بدانیم و دین را با معیار مسلمانان بسنجیم.
کارشناس: حمیدرضا صالحپور
مجله آشنا، شماره ۲۱۵، صفحه ۲۶