آداب مهمانی و ضیافت در اسلام چیست؟

آداب مهمانی و ضیافت در اسلام چیست؟

 آداب مهمانی و ضیافت از برجسته‌ترین خصلت‌های نیک مردان و آزادگان، کرم و سخاوت است. و همین آزادگی از تعلّقات و خوی بذل و بخشش است که دیگران را اسیر محبت و احسان می‌کند.
«ضیافت» و داشتن دستی باز و سفره‌ای گشوده و عطایی پیوسته و مهمان‌داری و مهمان‌نوازی، از نشانه‌ها و جلوه‌های این روحیّه فتوّت و جوان مردی است.
معاشرت‌ها، دیدوبازدیدها و رفت‌وآمدها، گاهی به صورت «مهمانی» است. از این رو آشنایی با آداب ضیافت و رسوم دینی مهمانی، در محدودهٔ «اخلاق» معاشرت می‌گنجد. این موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: یکی کسی که مهمان می‌کند، دیگری آن که مهمان می‌شود. و هر کدام را آداب و روش و حدّ و حدودی است، قابل بحث.

مهمان، برکتِ خانه
بعضی، از مهمان گریزان‌اند. برخی هم مهمان‌دوست‌اند. هر کدام هم نشان‌دهندهٔ خصلتِ درونی افراد است. حضرت علی علیه‌السلام را اندوهگین دیدند. پرسیدند: یا علی! سبب اندوه شما چیست؟ فرمود:
«یک هفته است که مهمانی برایم نیامده است!…»(۱)
این کجا؟ و آن که آمدن مهمان را نزول بلا می‌شمارد و کوه غم بر دلش می‌افتد و عزا می‌گیرد، کجا؟ برکتِ خدا، در آمدوشد مهمان است. مهمان رحمت الهی است و پذیرایی از مهمان، توفیقی ارجمند است که نصیب هر کس نمی‌شود. مهمان حبیب خداست. توفیقی ارجمند است که نصیب هر کس نمی‌شود. مهمان حبیب خداست. در ضرب‌المثل‌های ایرانی است که: «مهمان، روزیِ خود را می‌آورد»(۲) البته این ضرب‌المثل، از احادیث اسلامی گرفته شده و ریشه‌ای دینی دارد. از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت است که: «الضّیفُ یَنزِلُ بِرِزقِهِ ….»؛ (۳) مهمان، روزی خود را نازل می‌کند. البته اضافه براین، گناهان صاحب‌خانه و میزبان را هم می‌زداید و این برکتی شگفت است. باز هم در این زمینه حدیثی از امام صادق علیه‌السلام بشنویم که به یکی از یارانش به نام «حسین بن نعیم» فرمود:
– آیا برادران دینی‌ات را دوست داری؟
– آری.
– آیا به تهیدستان آنان سود می‌رسانی؟
– آری.
– سزاوار است که دوستداران خدا را دوست بداری. به خدا سوگند، نفع تو به هیچ یک از آنان نمی‌رسد، مگر آن که دوستشان بداری. راستی، آیا آنان را به خانهٔ خودت دعوت
می‌کنی؟
– آری، هرگز غذا نمی‌خورم مگر آن که پیش من دو سه نفر یا کمتر و بیشتر از برادران هستند.
حضرت فرمود:
– آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برتری تو بر آنان است!
(راوی که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید:)
– فدایت شوم! من به آنان طعام می‌دهم، مرکب خویش را در اختیارشان می‌گذارم، با این حال آنان برتر از من‌اند؟
– آری؟ چون وقتی آنان به خانهٔ تو وارد می‌شوند، همراه خود، آمرزش تو و خانواده‌ات را همراه می‌آورند و چون می‌روند، گناهان تو و خانواده‌ات را با خویش می‌برند. (۴)
کسی که خانه‌ای وسیع، امکاناتی فراوان و دستی سخاوتمند دارد، شکرانهٔ نعمت‌های الهی را گاهی باید با انفاق و صدقه، گاهی با اطعام و مهمانی، هدیه، دستگیری از بینوایان، کمک به و محرومان و… ادا کند، وگرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.

«ولیمه» یک سنّت دینی
دربارهٔ این که کی باید سور و اطعام داد، و به چه کسانی و چگونه، در دستورهای دینی، آداب و نکات فراوانی آمده است که به بعضی اشاره می‌شود.

موارد مهمانی
از توصیه‌های حضرت رسول به امیرالمؤمنین علیه‌السلام یکی هم این بود:
«یا علیّ! لا وَلیمهَ اِلاّ فی خَمسٍ: فی عِرسٍ اَو خِرسٍ او عِذارٍ او وِکارٍ اَو رِکازٍ»؛ (۵)
یا علی! جز در این پنج مورد، ولیمه‌ای (اطعام و مهمانی دادن) نیست: ازدواج و عروسی، تولّد نوزاد، ختنه کردن کودک، ساختن یا خریدن خانه، بازگشت از سفر حجّ.
در این موارد، سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت، سفره‌ای بگسترد، ذبحی کند و مؤمنان را به مهمانی دعوت کند.
در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: هر کس مسجدی ساخت، گوسفند چاقی را ذبح کند و از گوشت آن به محرومان بینوا اطعام کند و از خداوند بخواهد که شرّ سرکشانِ جنّ و انس و شیطان‌ها را از او دور کند. (۶)
مهمانی، برای هر یک از مواردِ یاد شده، سنّتی اسلامی است که دل‌ها را به هم مهربان‌تر و صفا و صمیمیت میان جامعه را بیشتر می‌کند و اقوام و دوستان، یکدیگر را می‌بینند و آشناتر می‌شوند، روح‌ها شاداب‌تر و زندگی‌ها بانشاط‌تر می‌شود.
در زندگی اولیای دین و پیشوایان معصوم نیز، نمونه‌های فراوانی از این گونه ضیافت‌ها دیده می‌شود. از جمله به این نمونه دقت کنید: امام هفتم، حضرت کاظم علیه‌السلام برای تولّد یکی از فرزندانش ولیمه و اطعام دارد و به مدت سه روز در مسجدها و کوچه‌ها، در ظرف‌هایی به مردم «فالوده» داده شد. برخی پشت سر، این کار را بر حضرت عیب گرفتند. وقتی امام کاظم علیه‌السلام شنید، در پاسخ آن عیب‌جویی، به سنّت انبیا و روش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله استناد نمود. (۷)

مهمان‌نوازی
گرچه بادیه‌نشینان عرب به مهمان‌نوازی معروف‌اند، هم‌چنین عشایر خودمان در ایران، ولی در بسیاری از شهرها و مناطق، با جلوه‌های زیبای مهمان‌دوستی مواجه می‌شوید. شاید شما هم نام برخی از شهرها و مناطق را به عنوان مهمان‌نواز و مهمان‌دوست شنیده‌اید که در این خصلت، مشهورند و زبان زدِ خاصّ و عام. این نیز ریشه در فرهنگ دینی و باورهای مذهبی دارد و تعلیمی است که از قرآن و دین فراگرفته‌اند. اساساً دین ما، یکی از مؤثرترین عوامل شکل‌دهنده به «فرهنگ عمومی» در جامعهٔ ایرانی و اسلامی است.
در روایات اسلامی، حتی فصلی به عنوانِ «باب اِقراء الضیّف و اکرامه»(۸) وجود دارد که به تکریم و گرامی داشتن و احترام و پذیرایی از مهمان سفارش می‌کند و مهمان‌دوستی را خوش می‌دارد و خوشحال شدن از آمدم مهمان را بسیار نیکو می‌شمارد و خانهٔ بی مهمان را دور از فرشتگان می‌داند.
امام باقر علیه‌السلام به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله فرموده است:
«اِذا دَخَلَ الرَّجُلُ بَلدِهً فَهُوَ ضَیفٌ عَلی مَن بِها مِن اَهلِ دینِهِ، حَتّی یَرحَلَ عَنهُم…»؛ (۹)
هرگاه کسی وارد شهری شد، او مهمانِ هم دینان خودش در آن شهر است، تا آن که آنجا را ترک کند.
وقتی تازه‌واردی به یک شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظیفهٔ اکرام و مهمان‌نوازی دارند، ورود مهمان به خانهٔ شخصی یک مسلمان، ضرورت اکرام و پذیرایی بیشتری را داراست. از همین جاست که اگر شهری پذیرای مهمان‌های خارجی، سیل‌زدگان، آوارگان جنگ، آسیب دیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشور همسایه باشد، به حکم وظیفهٔ انسانی و به دستور اخلاقی اسلام، وظیفهٔ آن شهروندان است که با آغوشی باز و گرم و برخوردی کریمانه و بزرگوارانه، مهمان‌نوازی کنند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روایت شده است که فرمود: «اَکرِمُوا الضیُّوفَ وَ اَقروُا الضّیُوفَ»(۱۰)، مهمان‌ها را اکرام و پذیرایی کنید.
«استقبال» از مهمان هنگام ورود و «بدرقهٔ» او هنگام رفتن نیز از مصادیق مهمان‌نوازی و اکرام به شمار می‌رود.

پرهیز از اسراف و ریا
هر عمل خیر و شایسته‌ای، گاهی دچار برخی آفت‌ها می‌شود با همهٔ ستایشی که از پذیرایی شایسته از مهمان شده، اگر جنبهٔ تعادل رعایت نشود و به مرز اسراف و ولخرجی‌هایی برسد که اغلب، روی چشم‌وهم‌چشمی است، یا ریشه در خودنمایی و تفاخر دارد، ناپسند است و همین کار مقدّس و خداپسند، از قداست و محبوبیت نزد خدا می‌افتد.
اطعام، با همهٔ ارزشی که دارد، آنجاست که «فِی الله» و «لله» باشد و به قصد سیر کردن شکمی گرسنه یا شاد کردن برادری مؤمن یا تقویت رابطه‌های خویشاوندی و صلهٔ رحم باشد.
درست است که از نعمت الهی باید بهره گرفت، امّا با حفظ حدّ و مرز ارزشی آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن کار به صورتی خردمندانه و شرع‌پسند و عرف ناپذیر!
روزی حضرت امیر علیه‌السلام به «علاء بن زیاد» که خانه‌ای وسیع و مجلّل برای خود ساخته بود، فرمود: با این خانهٔ بزرگ، در این دنیا می‌خواهی چه کنی؟ تو در آخرت، به چنین منزل وسیعی بیش از دنیا نیازی داری؛ مگر آن که بخواهی از همین خانهٔ وسیع دنیوی، به آخرت برسی، مثل این که در این خانه از مهمان پذیرایی کنی، صلهٔ رحم نمایی، به بستگانت برسی، حقوقی را که از این خانه بر گردنِ دوست تو ادا کنی. در این صورت، از همین خانه به آخرت می‌رسی!…(۱۱)
گاهی اصل مهمانی دادن، ریاکاری است. گاهی نوع غذا و محلّ اطعام و کیفیّت سفره چیدن، تظاهر و خودنمایی است. گاهی مهمان‌های خاصّ و مدعویّن، شایستهٔ اطعام نیستند، یا با انگیزه‌های ریاکارانه و حسابگرانه و مصلحت‌اندیشانه دعوت می‌شوند.
همهٔ این‌ها نارواست و هدر دادن نعمت‌های الهی، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هر کس طعامی را از روی ریا و خودنمایی اطعام کند و مهمانی دهد، در روز قیامت، همانندِ آن را خداوند از طعام‌های دوزخی به او می‌خوراند. (۱۲) و امام باقر علیه‌السلام فرمود: «ولیمه» در حدّ یکی دو روز، کرامت و بزرگواری است. بیشتر از آن، ریا و خودنمایی و سُمعه است:
«الوَلیمهُ یَومٌ اَو یَومَینِ مَکرَمَه وَ مازادَ ریاءُ و سُمعَه.» (۱۳)
البته این‌ها در سور دادن‌ها و مهمانی‌های رایج و مرسوم به مناسبت‌های یاد شده است. اما اصل مهمان‌دوستی و کرم و اطعام به محرومان، سخاوتی است که هر چه بیشتر و مستمرتر باشد، بهتر و زیبنده‌تر است.
«هاشم»، جدّ بزرگ رسول خدا، همیشه سفره‌ای باز داست و غذای آمادهٔ او و خانهٔ مهیّایش برای عامّهٔ مردم، او را به سیادت و آقایی قریش رسانده بود.
«حاتم طایی»، سخاوتمند معروف عرب، خانه‌ای داشت که ملجأ مردم و محلّ امید بینوایان و مسافران و مهمانان مختلف بود.
امام حسن مجتبی علیه‌السلام مهمان‌خانه‌ای در منزل داشت که به طور معمول، از طبقات مختلف، بویژه افراد غریب و بی‌خانه و بینوا و مسافران و یتیمان و محرومان، پیوسته از آن بهره‌مند می‌شدند.
برای کریمانِ بلند همّت، «اطعام» لذّتی بیش از طعام خوردن دارد و حظّ روحی آنان از این رهگذر است.
چه زیباست این کلام مولا علی علیه‌السلام که فرمود:
«قُوتُ الأجسادِ الطَّعامُ، وَ قُوتُ الأرواحِ الإطعام»؛ (۱۴)
قُوت و غذای جسم، غذا خوردن است، ولی غذای روح، اطعام و غذا دادن.
کسی می‌گفت: بزرگ‌ترین لذّت روحی من وقتی است که عدّه‌ای نیازمند و تهیدست را به مهمانی دعوت کنم و آن‌ها سر سفره نشسته و مشغول خوردن باشند و من از دور، این صحنه را نگاه کنم و لذّت ببرم!
در قابوس‌نامه چنین توصیه می‌کند:
«چون میهمان کنی، از خوبی و بدیِ خوردنی‌ها عذر مخواه، که این طبع بازاریان باشد، هر ساعت مگوی که فلان چیز بخور، خوب است! یا چرا نمی‌خوری؟ یا من نتوانستم سزای تو کنم، که این‌ها سخن کسانی است که یک بار میهمانی کنند.» (۱۵)

آداب مهمانی
ضیافت و مهمانی دو طرف دارد:
یکی مهمان می‌شود، دیگری میزبان است.
یکی بر سر سفرهٔ دیگری می‌نشیند و طعام می‌خورد، دیگری سفره می‌گسترد و اطعام می‌کند. لذت یکی در غذا خوردن است، و دیگری در طعام دادن.
اصل مهمانی و ضیافت و مواردی را که در اسلام، توصیه به مهمانی دادن شده است، بحث کردیم و با میزبانان سخن گفتیم. اینک سخن با مهمان است و آداب مهمانی رفتن.

مهمان یا دردسر؟
در فرهنگ دینی ما، مهمان حبیب خدا و مایهٔ برکت است، هدیه‌ای از سوی پروردگار و عامل افزایش رزق و سبب آمرزش گناهان صاحب‌خانه و سبب نزول مغفرت الهی است. این‌ها همه بجا و درست، چرا که فرمودهٔ معصومین و تعالیم مکتب است. اما در همین جا «هزار نکتهٔ باریک‌تر ز مو» وجود دارد که اگر مهمانی رفتن ما سبب زحمت و رنجش صاحب‌خانه شود و او را به دردسر بیندازد، آن وقت چه؟ باز هم رحمت است؟!
البته همه یکسان نیستند و روحیه‌ها متفاوت است. بعضی‌ها آمادگی پذیرش مهمان ندارند. برخی از وضع مالی مناسبی برای مهمان‌نوازی و خرج ضیافت برخوردار نیستند. بعضی از نظر جا و منزل و امکانات پذیرایی آبرومندانه از مهمان در مضیقه و فشارند. بعضی‌ها اشتغالاتی دارند که مهمانی مزاح وقت و یا کارشان خواهد شد. این جاست که خود مهمان باید مراعات حال طرف را بکند، انتظار بیش از حد نداشته باشد، بی‌خبر و بی ‌دعوت نرود، دیروقت و نابهنگام بر سر صاحب منزل فرود نیاید و او را به تکلف و زحمت نیفکند (البته فرودهای اضطراری مستثنا است!…) هر جا که میزبان گفت بنشیند و از صاحب‌خانه اطاعت کند.
سفارش معاشرتی قرآن به مؤمنان دربارهٔ ادبِ مهمان شدن در خانهٔ پیامبر صلی الله علیه وآله چنین است:
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید!
بدون اذن و اجازه و دعوت برای طعام، وارد خانهٔ پیامبر نشوید، و هرگاه دعوت شدید، داخل شوید، و چون غذا خوردید، پخش شوید (و بروید) و برای حرف زدن (و گپ زدن) ننشینید، این کار شما سبب اذیت پیامبر است و از شما خجالت می‌کشد، ولی خداوند از گفتن حق، حیا نمی‌کند!»(۱۶)
در مهمانی اگر آداب و سنن اسلامی مراعات شود، دیگر مهمان، اسبابِ زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلکه مایهٔ برکت و سبب خوشحالی خواهد بود و از همین جاست که به مسئلهٔ «تکلف» برمی‌خوریم که پیامدهای بدی دارد و مایهٔ تلخ‌کامی‌هایی در زندگی است.

«تکلّف» یا «ماحَضَر»؟
در مثل‌های زیبای فارسی است که: «رسیده، رسیده خورَد».
یا این که: «مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد؟». (۱۷)
چیزی به نام «حفظ آبرو» یا «حیثیّت»، برای برخی چنان تکلّف آور و مشقّت بار است که برای آن خود را به زحمت‌های بسیار دچار می‌کنند و به هر قیمتی شده از مهمان پذیرایی می‌کنند، مبادا که آبرویشان برود. البته توقعات نابجای برخی مهمانان هم در این مسئله دخالت دارد.
این گونه مهمان که میزبان را به «تکلّف» و زحمت می‌افکند، نه تنها رحمت نیست که شوم است. اگر میان مردم و خویشاوندان صفا و صداقت و صمیمیت باشد و مهمانی از راه برسد و دیروقت یا نابهنگام باشد، باید به هرچه که «هست» قناعت کرد. نه مهمان توقع زیادی داشته باشد و نه صاحب‌خانه خود را به دردسر بیفکند. در این صورت، دوستی‌ها و رفت‌وآمدها تداوم می‌یابد.
اما رفت‌وآمدهای هزینه‌ساز و خرج‌تراش و تکلّف آور، سبب کاهش دیدوبازدیدها و مهمانی‌ها و موجب قطع رابطه‌ها یا کاهش و سردی آن می‌گردد. درسی از امیر مؤمنان علیه‌السلام بیاموزیم:
مردی حضرت علی علیه‌السلام را به خانه دعوت کرد. حضرت فرمود: به سه شرط می‌آیم. آن مرد پرسید: آن شرایط چیست؟ امام پاسخ داد:
یکی این که از بیرون خانه چیزی برایم تهیه نکنی.
دوم آن که آنچه را در خانه داری، پنهان و ذخیره نسازی (هرچه داری بیاوری).
سوم آن که به خانواده‌ات اجحاف و فشار وارد نیاوری.
مرد گفت: باشد، می‌پذیرم.
حضرت قبول کرد و مهمانِ خانهٔ او شد. (۱۸)
این حدیث، درس‌های عظیم و نکات ظریفی را بیان می‌کند. بعضی‌ها به خانواده و همسر خویش زحمت بسیار می‌دهند و تهیه بساط و مواد یک سفره و پخت و پز را به او تحمیل می‌کنند تا یک مهمانی آبرومند بر پا شود. زحمتش را خانم می‌کشد، ولی پُزش را آقا می‌دهد. این نوعی ستم به خانواده است و روا نیست که از سوی مرد انجام گیرد.
در مهمانی رفتن، هم مهمان نباید متوقع باشد که برای چنین و چنان کنند و به «ماحَضَر» – هر جه که موجود است- قانع باشد، و هم صاحب‌خانه خرجی را بر خود و رنجی را بر عیال، تحمیل نکند.
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: مهمان تا دو شب مورد اکرام و پذیرایی قرار می‌گیرد. اگر شب سوم فرارسید، دیگر او را از اهل خانه محسوب می‌شود، هر چه که بود، می‌خورد. (۱۹)
نیز از آن حضرت روایت است:
به خانهٔ دیگری چنان وارد نشوید و مهمان نروید که چیزی نداشته باشند تا خرج و انفاق کنند. (۲۰) این برای حفظ آبرو و عزت صاحب‌خانه است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود. در ضرب‌المثل‌های فارسی است که: «مهمان دیروقت (یا: ناخوانده) خرجش به پای خودش است».

سلمان و مسلمانی
روش مسلمانی را باید از حضرت «سلمان» آموخت که اهل قناعت و ساده زیستی بود و پرهیز از تکلف و تجمل. از این رو سلمان فارسی در فضیلت‌ها و ارزش‌ها از «اهل بیت» به شمار می‌آمد. (سلمان منّا اهل البیت). باری، نقل خاطره‌ای از سلمان مناسب این بحث است:
یکی از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل» می‌گوید: من به اتفاق دوستم به خانهٔ سلمان فارسی رفتیم و مدتی نشستیم. هنگام غذا فرا رسید. سلمان گفت: اگر نبود آن که رسول خدا صلی الله علیه وآله از تکلف و خویشتن را به زحمت افکندن نهی کرده است، برایتان غذای خوب‌تری فراهم می‌کردم. سپس برخاست و مقداری نان معمولی و نمک آورد و جلوی مهمانان گذاشت. رفیقم گفت: کاش همراه این نمک، مقداری سعتر (مرزه و آویشن) بود! سلمان رفت و ظرف آب خویش را «گرو» نهاد و کمی مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد. وقتی غذا خوردیم، دوستم گفت: خدا را شکر که به روزیِ خدا قانعیم! سلمان گفت: اگر به رزق خدا قانع بودی، الآن ظرف آب من در گرو نبود!.. (۲۱)
سلمان اهل تکلف نبود. ولی وقتی مهمان، خواسته‌ای را بر زبان آورد و تمنای غذا و طعامی داشت، سلمان ناچار شد که برای رضای خاطر مهمان آن را تأمین کند، هر چند با «رهن» گذاشتن وسیلهٔ زندگی!
بسیاری اوقات، نه تنها در مهمانی‌ها، بلکه در مجموعهٔ رفت‌وآمدها و روابط، توقعات بیجای افراد از یکدیگر، بار سنگینی را به دوش دیگران می‌گذارد و این هیچ پسندیده و اسلامی نیست! مهمان خوب کسی است که وقتی به خانهٔ کسی می‌رود، بخصوص اگر بدون اطلاع دادن قبلی باشد، همان جا که کفش‌هایش را از پا درمی‌آورد، توقع و انتظار را هم از خود جدا کند و بیرون در بگذارد و وارد شود، تا جا هیچ گونه گله‌ای نباشد. وقتی باری بر دوش میزبان سنگینی نکند، این گونه مهمانی بی ‌زحمت و رنج است و اگر خدا کمک کند و همراه مهمان، روزیِ او را هم بفرستد که چه بهتر.
در حدیث است: « لا تَکَلّفوا لِلضیّف» یا «لا یَتَکَلَّفَنَّ احدٌ لضیفه ما لا یَقدِرُ» (۲۲) برای پذیرایی از مهمان، خود را بیش از حد توان به زحمت و مشقت نیندازید.
می‌بینید که مسئله، ظریف است و مرزها گاهی آشفته می‌شود. هم دعوت به پذیرایی از مهمان کرده‌اند، هم نهی از تکلف! هم مهمان را موهبت الهی شمرده‌اند و مایهٔ رزق و برکت خانه دانسته‌اند، هم ایجاد اذیت و سختی برای میزبان را نهی کرده‌اند. شناخت تکلیف صحیح، هم برای مهمان هم میزبان، دقت و ظرافت می‌طلبد.

مهمان ناخوانده
روابط مودت‌آمیز در جامعهٔ اسلامی و میان برادران دینی و خانواده‌ها، باید در سطحی باشد که رفت‌وآمدها گرم، و مهمانی دادن‌ها صمیمی، مهمانی رفتن‌ها بی تکلّف، و پذیرایی‌ها خودمانی و بی گله باشد. این مطلوب نهایی است، ولی رعایت آدابی خاصّ، به ویژه آنجا که محبت‌ها و صمیمیت‌ها در حدی نیست که «هیچ آدابی و القابی مجوی»، ضروری است. یکی از این نکات، بی دعوت به مهمانی نرفتن است، یکی هم همراه دعوت شده را با خود بردن! گر چه میزبانان معمولاً می‌گویند: «خوب، چه می‌شد مهمانتان را هم می‌آورید، غریبه که نیستید، می‌آورید و دور هم بودیم و…»
اما توصیهٔ اسلام به پرهیز از این مسئله است. حتی همراه بردن کودکان به مهمانی، اگر دعوت نشده‌اند، گاهی اشکال شرعی هم پیدا می‌کند، به ویژه اگر در دعوت‌نامه قید شده باشد که: «لطفاً از آوردن بچه…»
امام صادق علیه‌السلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می‌کند که فرمود: «هرگاه یکی از شما به مهمانی و طعامی دعوت شدید، فرزند خود را همراه نبرید، اگر چنین کنید، کاری ناروا و غاصبانه کرده‌اید.»(۲۳) این همان عادت ناپسند «طفیلی» و «قُفیلی» بردنِ همراه است. و… سومی را هم که صاحب‌خانه می – شناسد!
در حدیث دیگری پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به حضرت علی علیه‌السلام در ضمن وصایایی فرمود:
«یاعلی! هشت گروه‌اند که اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش کنند، نه دیگری را. یکی از آنان کسی است که به مهمانی‌ای که دعوت نشده برود و بر سر سفرهٔ ناخوانده بنشیند:
«الذّاهبُ اِلی مائده لَم یُدعَ الی‌ها…»(۲۴)

گله نداشتن
مشهور است که: «سفره نینداخته بک عیب دارد. سفرهٔ انداخته هزار عیب!» این مثل همان کلام دیگر است که می‌گویند: دیکتهٔ نوشته نشده، غلط ندارد!
وقتی کسانی مهمانی می‌دهند، بخصوص به صورت دسته‌جمعی و عمومی، چیزی به نام «گلایه» مطرح می‌شود. البته ما نباید اهل گله باشیم که چرا مثلاً ما را خبر نکردند، مگر غریبه بودیم که دعوت نشدیم و… از طرف دیگر هم میزبان باید خود را برای گلایه‌های احتمالی آماده کند.
اما آنچه برای دیگران بسیار کارساز است. «عدم توقع» است. نتیجهٔ این روحیه، آرامش وجدان و آسایش درون است. اگر کسی از دوستان، بستگان، همسایگان و همکاران، سوری داد و ما جزو مدعوین نبودیم، چه جای گلایه؟ … مگر به ما بدهکار بوده است؟ شاید دسترسی نداشته، شاید فراموش کرده که بگوید و از قلم افتاده‌ایم، شاید از نظر جا و غذا، امکانات و ظرفیت نبوده، و… یا به هر دلیل دیگری به ما نگفته است.
چرا به ما بربخورد و غبار کدورت بر آینهٔ دوستی‌هایمان بنشیند؟! حیف است که حد و مرز دوستی‌ها و خویشاوندی‌ها با این گونه مسائل، آشفته گردد.
زبان به گلایه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجیده می‌کند، هم نشانهٔ کم‌ظرفیتی و دون همتی و حقارت نفس گله کننده است.
مناعت طبع، گوهری است که نباید آن را با سنگ «توقع‌های کوچک» شکست! اگر به مهمانی هم رفتیم و غذا و جا و شرایط بر طبق میل و انتظارمان نبود، باز هم عیب‌جویی و شکوه، مناسب نیست؛ زیرا گلایه‌های بعدی، نه عیوب و کاستی‌های گذشته را اصلاح می‌کند، نه چیزی عاید ما می‌شود. تنها پایین بودن سطح اندیشه و افق فرهنگ خویش را با این کار، نشان داده‌ایم.
ایثار و گذشت و بلندنظری و والاهمتی، مخصوص همین جاهاست! پس همت بلند دار… مبادا صفای دوستی و خویشاوندی با چنین توقع‌هایی به کدورت مبدل شود. حیف است!(۲۵)

پی‌نوشت:
۱- میزان الحکمه، ج ۵، ص ۵۲۱.
۲- امثال و حکم، دهخدا، ج ۴، حرفمیم.
۳- میزان الحکمه، ج ۵، ص ۵۲۰؛ وسایل الشیعه، ج ۱۶، ص ۴۵۹.
۴- کافی، ج ۲، ص ۲۰۱، حدیث ۸ و ۹.
۵- وسایل الشیعه، ج ۱۶، ص ۴۵۴.
۶- همان، حدیث ۴.
۷- همان، ص ۴۵۲، حدیث ۲.
۸- بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۴۵۸.
۹- همان، ص ۴۶۲.
۱۰- کنزالعمّال، ج ۹، ص ۲۴۵.
۱۱- نهج البلاغه، خطبهٔ ۲۰۹.
۱۲- وسایل الشیعه، ج ۱۶، ص ۴۵۵.
۱۳- همان، ص ۴۵۶.
۱۴- بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۴۵۶.
۱۵- رهنمون، ص ۷۴۸.
۱۶- احزاب (۳۳) آیهٔ ۵۳ «لا تَدخُلوُا بُیُوت النَّبیِّ…»
۱۷- امثال و حکم، دهخدا، ج ۴، کلمهٔ «مهمان».
۱۸- بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۴۵۱، حدیث ۴.
۱۹- وسایل الشیعه، ج ۱۶، ص ۴۵۶.
۲۰- همان، حدیث ۲.
۲۱- میزان الحکمه، ج ۵، ص ۵۲۵ (به نقل از بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۸۴).
۲۲- کنزالعمّال، ج ۱۶، ص ۲۴۸.
۲۳- بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۴۴۵.
۲۴- همان، ص ۴۴۴، حدیث ۱ و ص ۴۵۲، حدیث ۶.
۲۵- دربارهٔ موضوع این بخش از جمله ر.ک: مهمانداری در اسلام، نور مراد محمدی، بوستان کتاب.
منبع: اخلاق معاشرت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا