بسمالله الرّحمن الرّحیم
من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوه طیبه… (نحل/ ۹۷)
آیا شما زندهاید؟!
هر کس عمل صالح انجام دهد – زن باشد یا مرد – اگر مؤمن باشد، او را به زندگی پاکیزهای زنده میگردانیم …
قلب و نبضمان باید درست بزند، فشار خونمان طبیعی باشد، تعداد دفعات ضربان قلب در ثانیه، میزان شنوایی گوش، میزان بینایی چشم، میزان حس لامسه، میزان شناسایی اطرافیان،… وگرنه به زنده بودنمان شک میکنند. آن دقایق آخر، اگر نبضمان کند بزند، فشارمان خیلی پایین بیاید، اگر علائم هوشیاریمان به صفر میل کند، میگویند علائم حیاتیاش خیلی ضعیف شده، دور و بریها مطمئن میشوند که داریم میمیریم!
بالاتر که بیایی روانشناسها هم قد علم میکنند و میگویند خیلیها زندهاند اما زندگی نمیکنند. نبضشان خوب میزند و فشار خونشان طبیعیست، اما لزوماً زنده نیستند! آن وقت برای خودشان سنجههایی تعریف میکنند و میگویند مثلاً میزان نشاطت باید این اندازه باشد، تعداد دفعاتی که در روز میخندی آن قدر باشد، باید امید به زندگیات، انگیزه و اعتماد به نفس و چه میدانم هزار تا آیتم دیگر ردیف میکنند تا ثابت کنند که مثلاً شما چقدر داری زندگی میکنی!
بالاتر که بیایی این آیهها هم کلی حرف دارند برای خودشان. با قرآن که قدری نشست و برخاست کنی، یک زندگی استانداردی به تو معرفی میکنند و اسمش را هم میگذارند حیات طیبه. پای حرف این آیهها که بنشینی باورت میشود خیلیها نبضشان خوب میزند، فشارشان هم طبیعیست، قند و چربی خونشان هم استاندارد است، شاد و خوشحال هم هستند، اعتماد به نفسشان هم بیست است، با امید هم دارند تلاش میکنند و درس میخوانند و کار میکنند، اما زنده نیستند! آیهها هم کلی طعنه میزنند که این جماعت راضی شدهاند به همین زندگی دنیایی. رضوا بالحیوه الدنیا و اطمأنوا بها… چشمشان مثلاً سالم است، گوششان هم، اما این آیه ها میگویند: لهم اعین لا یبصرون بها چشم دارند ولی نمیبینند. میگویند لا تعمی الابصار: این چشمهای ظاهرشان کور نیست، و لکن تعمی القلوب اللتی فی الصدور: چشم دلشان کور است. بیبصیرتی درد بدیست رفیق! میگوید لهم آذان لا یسمعون بها گوش دارند ولی نمیشنوند. میگویند لهم قلوب لا یفقهون بها. قلب دارند اما فکر نمیکنند. ضربان قلبشان خوب میزند اما قرآن میگوید فی قلوبهم مرض.
خیلیها نبضشان خوب میزند، فشارشان هم طبیعیست، قند و چربی خونشان هم استاندارد است، شاد و خوشحال هم هستند، اعتماد به نفسشان هم بیست است، با امید هم دارند تلاش میکنند و درس میخوانند و کار میکنند، اما زنده نیستند!
میدانی رفیق! پای حرف این آیهها که بنشینی، برایت میگویند که زندگی، اجابت دعوت خدا و رسول است. هر که مطیعتر، زندهتر. بعد هم توصیه میکنند که وقتی خدا و رسول شما را به چیزی که مایه زندگیتان است دعوت میکنند،
دعوتشان را بپذیرید. استجیبوا لله وللرّسول اذا دعاکم لما یحییکم اینقدر بهانه بالا و پایین نکنید برای فرار کردن از فرمان خدا و رسول. به آیهها که دل بدهی، میگویند: زندگی، عمل صالح به شرط ایمان است. من عمل صالحاً…و هو مؤمن… آن وقت هر قدر چنتهات از عمل با ایمان پرتر باشد زندهتری، گیرم که فشارت هم بالا و پایین برود و قند و چربی و املاح خونت هم استاندارد نباشد. قلب حقیقیات اما سالم است. اتیالله بقلب سلیم. صفا می کنی با این حیات طیبهای که مرگ ندارد هیچوقت.
میدانی رفیق! گاهی باید بنشینیم و بگردیم قلبمان را، دلمان را، چشم و گوشمان را که دستمان بیاید چقدر زندهایم، باید تا به احتضار نرسیدهایم فکری به حال این همه مرض بکنیم. درمان باید بشوند وگرنه میکشندمان همین دردهایی که جدیشان نمیگیریم. گاهی هم باید برویم سراغ دکتر. حساب و کتاب و دواهای خانگی کفاف درمانمان را نمیدهد.
خدا را چه دیدی! شاید هم اگر هنوز چوب خطمان پر نشده باشد و اهل باشیم، خودشان بیایند سروقتمان و درمانمان کنند، مرامشان همین بوده، جدشان طبیب دوّار بطبّه بوده…
میخواستم بگویم گاهی باید مراقب زندگیمان هم باشیم. مراقب سلامتیمان. باید بمیریم پیش از آن که بمیرانندمان. مبدأ و منشأ حیات آنانند که چنین مردهاند.