آیا یهود یکی از قوم های خداوند است؟

آيا يهود يكي از قوم هاي خداوند است؟

پاسخ:
قوم یهود، قومی است که پیامبران زیادی در میان آنها مبعوث گردیده اند. این قوم بعد از به قدرت رسیدن حضرت یوسف دارای نام و نشان گردیده و پا به عرصه دین و سیاست گذاشتند. در وجه تسمیه این قوم به «یهود» دو قول وجود دارد:‌
یک قول اینست که، «یهود» از ماده «هود یا هیادت» که ماضی آن «هاد» و مضارع آن «یهود» می باشد گرفته شده است که به معنای توبه می باشد. و قوم یهود به خاطر اینکه، گفتند: «انا هدنا الیک»[۱] (ما به سوی تو بازگشته ایم) یهود نامیده شدند. زیرا آنان بعد از اینکه گوساله پرست شدند، از گوساله پرستی توبه نمودند.
قول دوم اینست که، یهود به علت نسبت آنها به بزرگترین فرزند حضرت یعقوب ـ علیه السلام ـ که «یهوذا» نام داشت، یهود نامیده شدند، و در تعریب، «ذال» به «دال» تبدیل گشته است.[۲] به این قوم بنی اسرائیل نیز گفته می شود، به خاطر اینکه آنان از اولاد حضرت یعقوب که ملقب به اسرائیل بود، می باشند. و امروزه بر یهودیانی که فلسطین را اشغال کرده اند صهیونیست اطلاق شده به علت اینکه آنان کنار کوهی بنام صیهون در اورشلیم سکونت دارند و هیکل سلیمان و مسجدالاقصی و مسجد صخره بر آن بنا شده است.[۳]
اما اینکه این قوم یکی از قوم های خداوند است یا خیر، جواب آن از بیان مطالب زیر روشن می گردد.
خداوند متعال موجود بی مثالی است که وجود همه ممکنات از او ناشی می شود. بنابراین بشر و جامعه انسانی که پدیده قوم و قومیت در میان آنان وجود دارد نیز از مخلوقات خدا بوده و وجودشان به وجود خداوند بستگی دارد. از طرفی قوم به گروه و طائفه ای از مردم اطلاق می شود که دارای یک نژاد و فرهنگ بوده و یا اینکه در تحت یک مجموعه واحد دینی یا سیاسی قرار داشته باشند.[۴]
خداوند بر این اعتبار، هیچ کسی را قوم خودش ندانسته و نمی داند چه اینکه در رابطه با خداوند اطلاق قومیت به هر معنایی که باشد محال است، چون خداوند هیچ نوع سنخیت قومی و غیرقومی با هیچ کسی ندارد.
امّا اینکه خداوند متعال بعضی از اقوام یا مجموعه ای از انسان ها را برگزیده باشد و یا بعضی از افراد را بر بعضی دیگر برتری داده باشد این مسئله ای است که قابل بحث و توجه می باشد.
در قرآن آیاتی وجود دارد که خداوند قوم بنی اسرائیل را بر جهانیان برتری داده است. از آن جمله این آیه شریفه است که می فرماید: «همانا بنی اسرائیل را کتاب، حکم و پیامبری دادیم و از چیزهای پاکیزه به آنها روزی دادیم و آنان را بر جهانیان برتری دادیم.»[۵]
این آیه شریفه و آیات دیگری که به همین مضمون می باشند دلالت دارند بر اینکه در یک برهه از زمان، بنی اسرائیل قوم برگزیده و برتر بر سایر مردمان هم عصر خودشان بوده اند. زیرا در هر زمانی که پیامبر الهی در میان هر قومی مبعوث می گردید، آن قوم به خاطر برخورداری از نعمت بزرگ الهی، خود بخود برتر می گردیدند. لکن این برتری در یک زمان موقت و محدود دلیل بر این نمی شود که این قوم ذاتاً و بصورت مطلق در هر زمان و عصری برتر و برگزیده خدا باشد.
علامه طباطبائی(ره) در این رابطه سخنان قاطعی دارد و می فرماید: همه افراد بنی اسرائیل در همان زمان محدود برگزیده و برتر نبوده اند، بلکه این فضیلت اختصاص به بعضی داشته و وصف بعض به کل نسبت داده شده است.[۶] چنانچه «کنتم خیر امّه» نیز شامل همه افراد امت اسلامی نمی شود، بلکه این وصف بالابردن شأن و تعظیم مقام، اختصاص به بعضی از امت اسلامی دارد؛[۷] منتهی از باب اینکه یک جامعه دارای افرادی با این وصف می باشد، این وصف بر همه جامعه اطلاق شده است مثل خاکی که دارای گوهر باشد و به خاطر گوهرش همه خاک قبضه می شود.[۸]
علامه(ره) در جای دیگر می فرماید: تفضیل و برتر داشتن بنی اسرائیل بر جهانیان منافات با تفضیل غیر آنان بر جهانیان ندارد بلکه حتی منافات با تفضیل غیر آنان بر خود آنها هم ندارد. زیرا تفضیل و برتری یک قوم یا اقوام بر غیر آنها مستلزم تقدم آنها در فضیلت دنیوی و اخروی بر کسی است که پائین تر از آنان باشد.[۹] پس بنی اسرائیل در زمان تفضیل و برتری شان بر کسی برتر بوده اند که در مرتبه پائین تر از آنان قرار داشته اند و هیچ نوع دلالتی بر این ندارد که قوم برتر دیگر نه تنها در زمان بعد یا قبل بلکه در همان عصر خود بنی اسرائیل وجود ندارد. افزون بر این مطالب خداوند متعال در مورد فضیلت و برتری انسان ها معیار ثابت و محکمی برای همه اعصار در اختیار بشر گذاشته است و راه بدست آوردن این معیار و ملاک برای همگان باز است. آنجا که می فرماید: «ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را ملّت، ملّت و قبیله، قبیله گردانیدیم تا همدیگر را بشناسید (لکن) ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است و همانا خداوند دانای آگاه می باشد.»[۱۰]
و با وجود این معیار الهی، هیچ کس و هیچ قومی نمی تواند خود را برتر از دیگران بداند چون ادعای برتری بر دیگران خودش منافات با تقوی دارد. مگر اینکه اهداف عالی تر و مهم تری مثل هدایت مردم بر اظهار برتری و فضیلت و علمیت شخص متوقف باشد، که در این صورت نه تنها این اظهار منافات با پرهیزگاری ندارد، بلکه این منافات در عدم اظهار تحقق پیدا می کند.
سخن آخر اینکه در قرآن کریم آیات بی شماری در رابطه با مذمّت، نکوهش و لعن قوم یهود به خاطر عصیان و ارتکاب گناهان زیادشان وجود دارد.
علامه(ره) می فرماید: تاریخ یهود از زمان بعثت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ تا زمانی که خداوند پیامبر اسلام را مبعوث گردانید که بیشتر از دو هزار سال می شود، مملو از انواع گناهانی بوده است که آنان مرتکب می شدند و بر این گناهان شان اصرار کرده و استکبار می ورزیدند.[۱۱]
و به خاطر سربرتافتن از خضوع در برابر حق و متابعت از آن و ایمان به خدای متعال، لعن الهی بر آنها استقرار یافته است.[۱۲] و اینک به برخی از گناهان آنان که در قرآن آمده اشاره می شود:
۱. کشتن انبیاء و صالحین از ملت خودشان.[۱۳] ۲. تحریف کلم از مواضع آنها.[۱۴] ۳. طغیان و ظلم. [۱۵] ۴. کتمان آیات خداوند و کفر به آنها.[۱۶] ۵. دروغگویی و گوش دادن به دروغ.[۱۷] ۶. فساد در زمین و بلندپروازی.[۱۸] ۷. متهم نمودن حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ را به سحر و جادوگری.[۱۹] ۸. گفتن اینکه دست خدا بسته است[۲۰] و…
و خداوند هم آنان را در برابر این گناهان شان به عذاب های مختلف و مسخ و امثال آنها مبتلا نموده و مورد لعن خود قرار داده است[۲۱] و آنان را بدترین دشمن برای مؤمنین معرفی نموده است.[۲۲]
پس با این وصف قوم یهود نه تنها قوم خدا نیست، بلکه حتی آن لیاقت و شایستگی اجمالی از برای برگزیدگی و تفضیل الهی را نیز از دست داده اند. و امروز در قالب رژیم صهیونیستی با جنایات و فتنه های بی نظیر خودشان در سراسر جهان نفرت و انزجار جامعه بشری را برای خودشان خریده اند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. دنیا بازیچه یهود، تألیف سیدمحمد شیرازی.
۲. یهودیت، تألیف عبدالرحیم سلیمانی اردستانی.
۳. فضائح الیهود متلبسون بالاسلام، تألیف نجاح عطا الطائی.
[۱] . اعراف/ ۱۵۶.
[۲] . طوسی، ابن جعفر محمد بن الحسن، التبیان، مکتب الاعلام الاسلامی، اول ۱۴۰۹ ق، ج ۱، ص ۲۸۱.
[۳] . شیرازی، سیدمحمد، دنیا بازیچه یهود، ترجمه سیدهادی مدرسی، بینش آزادگان، قم،۱۳۸۱ ش، ص ۱۰۵.
[۴] . دهخدا، لغت نامه، ماده قوم.
[۵] . جاثیه/ ۱۶.
[۶] . طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۳۲۱.
[۷] . همان، ج ۱، ص ۲۹۷.
[۸] . همان، ج ۵، ص ۳۸۲.
[۹] . همان، ج ۳، ص ۱۶۷.
[۱۰] . حجرات، ۱۳.
[۱۱] . المیزان، ج ۵، ص ۲۵۱.
[۱۲] . همان، ج ۴، ص ۳۷۲.
[۱۳] . مائده ۷۰ و بقره ۶۱.
[۱۴] . نساء/۴۶.
[۱۵] . نحل/۱۱۸.
[۱۶] . بقره/۱۵۹.
[۱۷] . مائده/۴۱.
[۱۸] . اسراء/۴.
[۱۹] . صف/۶.
[۲۰] . مائده/۶۴.
[۲۱] . مائده/۶۰، ۶۴.
[۲۲] . مائده/۸۲.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا