آینده وضعیت حجاب و رابطه روحانیت و جوانان به روایت علیرضا پناهیان
اولا حجاب پیچیدگی ها و ظرافت هایی دارد که بیشتر از کلام باید از هنر برای تبیین آن استفاده کرد. فیلم های خارجی ای وجود دارد که حجاب را خیلی بهتر از ما به تصویر کشیده اند. و امروزه ما ابزار فرهنگی خوبی داریم و باید از آن ها استفاده کنیم و بار را به دوش کلام و خطابه نیاندازیم که تقسیم کاری غیر منطقی است.
ثانیا بسیاری از اوقات پرداختن مستقیم به بحث حجاب مانند این است که از وسط بحث شروع کرده باشیم و انسان عاقل هیچگاه از وسط بحث شروع نمی کند. حجاب به سهولت قابل توسعه است ولی باید از خانواده و بحث های مربوط به روابط و عواطف و ضوابط خانوادهگی شروع کنیم
حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان یکی از وعاظی است که توانسته با تکیه بر ادبیات و نگاه متفاوتش، ارتباط خوبی با جوانان برقرار کند و در مدت نزدیک به سال فعالیت تبلیغی جوانان زیادی را به مجالس وعظ و خطابه بکشاند. پناهیان با حضور مؤثر خود در دانشگاه ها توانسته به جوانان زیادی جنبش و جوش تعمق دینی را منتقل کند که این امر او را به یک روحانی مشهور در تبلیغ مفاهیم دینی تبدیل کرده است. با او درباره طرح امنیت اجتماعی، مسأله حجاب و مسأله ارتباط جوانان و روحانیت و … به گفت و گو نشسته ایم که می خوانید:
اگر شما مسئول نیروی انتظامی بودید چگونه طرح امنیت اجتماعی به خصوص در بخش مبارزه با بد حجابی را اجرا می کردید؟
به طور مطلق نمی توان در مورد این شیوه از عملکرد نیروی انتظامی در برخورد با مسائل اجتماعی صحبت کرد. معتقدم که وجود قوه قهریه در جامعه لازم است و فلسفه وجود آن هم بکار گرفته شدن آن در برخی موارد است اما اینکه آیا حرکت نیروی انتظامی بعد از کار فرهنگی صورت گرفته است یا خیر مسأله دیگری است. بسیار روشن است که چنین اتفاقی رخ نداده و کار فرهنگی مناسبی در این زمینه انجام نشده است. بسیاری از سازمان ها و نهادهای فرهنگی که در این باره مسئولیت دارند باید پاسخگو باشند. بنده معتقدم باید یک بررسی اجتماعی دقیق از ریشه این بزه های اجتماعی صورت بگیرد و حداقل به ریشه ها هم، هم عرض سرشاخه ها پرداخته شود.
به نظر می رسد در بسیاری از موارد جوانانی که توسط نیروی انتظامی در طرح امنیت اجتماعی به خاطر حجاب مورد بازخواست قرار می گیرند. رفتارهای غلط و نادرست برخی از پرسنل نیروی انتظامی را که به خشونت متوسل می شوند به حساب اسلام می گذارند و در ناخودآگاه نسبت به اسلام موضع می گیرند و دچار شریعت گریزی می شوند. این حقیقت را چگونه ارزیابی می کنید؟
بنده از یک جوان دانشجویی خبردارم که به تازگی درسش را در خارج از کشور تمام کرده بود و به کشور برگشته بود. این جوان با خواهرش برای تفریح به یکی از پارکهای تهران رفته بودند و احتمالا خواهرش وضع حجاب درستی نداشته است. این جوان، جوان فعال و خوبی بود اما نه به گونه ای که از دور معلوم باشد که مذهبی است. در این جریان افرادی که ظاهرا از نیروهای انتظامی نبودهاند با ایشان برخوردی داشته اند و از اینها سوال کردند که شما با هم چه نسبتی دارید و چند سوال مشابه دیگر و بالاخره بحث و جدل بالا کشیده بود و رفتار های تندی با این جوان شده بود. این جوان پیش بنده آمد و قضیه را برای من تعریف کرد و بنده هم با توجه به روحیه انصافی که در او سراغ داشتم سعی کردم توضیحاتی بدهم و چند نکته را برای او بازگو کردم اما در ذهن این جوان به خاطر این گونه برخوردها یک نگاه منفی نسبت به دین شکل گرفته بود که بسیار باعث تاسف شد و با خودم آرزو کردم ای کاش حتی یک مورد از اینگونه اشتباهات هم رخ نمیداد تا ما حتی یک مورد از امثال این بازتابهای منفی را نداشتیم.
اما بالاخره این برخوردهای نیروی انتظامی فوایدی هم دارد مثل این که جلوی برخی هوس رانی ها در جامعه گرفته می شود و این نکته مثبتی است. در هر حال هر دو گزینه در ذهنم می آید یعنی کار فرهنگی و برخورد جدی و انتظامی اما اگر می توانستم به مسئولین نیروی انتظامی دسترسی داشته باشم دوست داشتم که به آنها بگویم برای کاهش بار منفی اقدامات اینچنینی باید هزینه های بسیاری پرداخت از آموزش دان نیروها تا برنامه ریزی های متعدد برای کار فرهنگی؛ اما چند پیشنهاد اساسی به ذهنم می رسد که شاید بتواند آثار منفی را کاهش دهد یکی اینکه با جریان های اصلی که فساد را در جامعه ترویج می کنند برخورد شود و دیگر اینکه به کار فرهنگی متناسب نیز پرداخته شود. به عنوان مثال نیروی انتظامی قبل از اینکه بخواهد در معابرعمومی با بعضی از مردم برخورد کند حداقل یک سال کار فرهنگی انجام دهد و در این مدت چند سریال خوب بسازند که در این ها به شیوه هنرمندانه نیروی انتظامی را محبوب و منطقی جلوه بدهند و نجات بخش بودن برخی از عملکردهایشان را برای مردم نمایش بدهند و بعد با یک موقعیت اجتماعی بهتری حرکت خود را انجام دهند . ما باید به افکار عمومی احترام بگذاریم و حتی اگر کار درستی انجام می دهیم با ید به فکر اقناع افکار عمومی باشیم ما نباید تمام بار فهم فعالیت هایمان را به دوش افکار عمومی بیاندازیم. یکی دیگر از مسائلی که در مورد طرح اخیر نیروی انتظامی به نظر می آید نام گشت ارشاد است که به نظر نامناسب می آید. ارشاد اساسا یک کار پلیسی نیست و این اجرای قانون و ایجاد نظم است اصالتا یک کار ارشادی نیست. در ماشین گشت ارشاد باید چند کارگردان نشسته باشند و ببینند چگونه باید مردم را به وسیله هنر ارشاد کرد. ضمن اینکه نمیتوان فعالیت های نیروی انتظامی را به صورت مطلق نفی کرد چون حرکت نیروی انتظامی میتواند جلوی برخی مفسدان و سوء استفادهچیهای حرفهای را بگیرد. ولی باید اذعان داشت که برنامهریزیهای مقدماتی فرهنگی، اقدامات فرهنگی پیش گیرانه و برخورد با ریشهها و علل برای انجام این اقدامات بسیار مهم است و مردم همه باید در جریان این مجموعه باشند طبیعتا مردم وقتی فعالیت در یک شاخه را ببینند برایشان بازتاب منفی خواهد داشت.
به نظر شما روشهای انتظامی که فقط می تواند به اصلاح وضع ظاهری در کوتاه مدت منجر شود تا چه میزان کارآمد است و آیا برنامه ریزی های بلند مدت که شاید نتوانند در کوتاه مدت اثر ظاهری داشته باشند تأثیر بیشتری ندارند؟
بنده در امر حجاب حتی با برنامه هایی که در کوتاه مدت جواب می دهد به شرایطی موافقم به دلیل این که در همین کوتاه مدت فرصتی برای بازگشت به فطرت پدید می آید و در این فضای به ظاهر سالم فرصتی برای ارتقای اندیشه پدید می آید که انگیزه های فطری در مورد حجاب برانگیخته شود و نباید اصالت فطری را فراموش کنیم. این اجبار با هر اجبار دیگری فرق می کند. اگر اجبار خلاف طبیعت باشد پتانسیلی را علیه خودش مخفی می کند و بعد از جای دیگر سر باز خواهد کرد. اما چگونه عمل کردن مهم است و هر نوع اجباری معلوم است که جواب نمیدهد.
منظور شما فطرت است یا طبیعت، به نظر می رسد که طبیعت زن اقتضای خود نمایی دارد؟
بنده طبیعت و فطرت را در اینجا به یک معنا میگیرم نمیخواهم فعلا به تفاوت آنها نگاه کنم. طبیعت و فطرت زن در مجموع اقتضای خودنمایی به معنای بی بندو باری ندارد. خودنمایی زن بسیار حساب شده و هدفمند است و با دیگر روحیات مثبت او هماهنگ عمل میکند که معمولا منجر به بیبندوباری نمیشود. اصل وجود خودنمایی در زن هم نباید به فساد و هرزهگی تفسیر شود. باید جهت پیدا کند و معمولا هم جهت پیدا میکند.
در هر حال اجبار در برخی از موضوعات ارزشی که جنبه حقوق عمومی دارند تحت شرایطی جایز است. به عنوان مثل اگر راننده ای به صورت مدام و نابجا از بوق استفاده کند و باعث سلب آسایش دیگران شود نیروی انتظامی حق دارد با آن برخورد کند. این مسئله سلب آسایش عمومی را در برخی از موضوعات ارزشی هم می توان مشاهده کرد مانند می گساری علنی در جامعه. با می گساری علنی به دلیل این که صرفا یک حکم دینی است برخورد نمی شود بلکه به این دلیل با این رفتار مقابله می شود که یک نوع تعدی به حقوق اجتماعی از نظر فرهنگی و روانی است.
آیا این امر را با احکام غیر تعزیری اسلام مانند حجاب برابر می دانید؟
بحث بنده در مورد احکام تعزیری و غیر تعزیری نیست سوال بنده این است که آیا قوه قهریه می تواند در جایی که حقوق دیگران ضایع می شود وارد عمل شود و بازدارنده باشد یا خیر؟ اگر قوه قهریه حق ورود در چنین مسائلی داشته باشد و به همین دلیل میتواند با مردم آزاری یک وسیله نقلیه مقابله کند آنگاه می تواند در برخی عرصه های فرهنگی و ارزشی نیز به همین مجوز وارد عمل شود. نمونه های این کار را در کشورهای دیگر دنیا هم می بینیم. مثلا قانونی در برخی از کشورهای غربی وجود دارد که تا چند صد متری مسجد، کنیسه یا کلیسا حق احداث انواع عیاشخانه وجود ندارد چون دولت می داند که برای ایجاد آرامش در فضا باید مانع اخلال فضای خوش گذارانی غیر معنوی در فضاهای معنوی شود تا آرامش از بین نرود. حتی در برخی ممالک شراب خوری علنی ممنوع است در جامعه ما هم همینطور است اگر ما برخی مسائل را می خواهیم کنترل کنیم به خاطر بعد تعدی حقوقی است که دارد نه صرف ارزش های دینی. بنده به دلیل صیانت از دین نیست که با بخشی از کارهای نیروی انتظامی موافقم بلکه به دلیل برخی از امور که مربوط به حوزه حقوق عمومی است قائل به این فعالیت ها هستم. لزوما نباید این کارها را به نام ارزشهای اسلامی انجام داد.
بارها خدمت مسئولین محترم آموزش عالی هم عرض کردم که مثلا اگر در کمیته انضباطی در دانشگاه ها به کسی به خاطر بد حجابی حکمی داده می شود نباید در حکم بنویسند به خاطر عدم رعایت شئونات اسلامی بلکه باید بگویند به خاطر عدم رعایت شئونات دانشگاهی و الا نماز از حجاب بالاتر است اما به چه دلیل است که ما نماز را یا مثلا نماز جمعه را اجباری نمی کنیم و اگر کسی مخفیانه مرتکب گناه شود حتی حق تجسس و افشا نداریم. پس ما به خاطر حفظ مطلق ارزش ها نیست که از شیوع برخی رفتارها جلوگیری می کنیم بلکه به خاطر مسئله حقوق عمومی است. بنده بر اساس مبنای خودم دخالت قوه قهریه را در برخی از امور فرهنگی که ظاهر ارزشی دارند مجاز، بلکه لازم می دانم اما نه به خاطر حفظ و صیانت ا زدین بلکه به خاطر صیانت از حقوق عمومی و تبعا روشن است که دین با زور حفظ نمی شود.
با این رویکرد می توان محدودیت هایی که دولت هایی مثل فرانسه و ترکیه برای استفاده از حجاب در دانشگاه ها طرح کرده اند را توجیه کرد. آن ها نیز برای حفظ نظم عمومی و عدم تعدی به حقوق دیگران این قوانین را وضع می کنند.
آن ها دارند مبنای غلطی را تعریف می کنند و غلط هم اجرا می کنند. مثلا اگر کسی یک عمامه هندی بر سرداشته باشد و مظهر دین هندو باشد با او مخالفتی نمی کنند و بسیاری از مظاهر دینی دیگر را آزاد گذاشته اند و در قانون اساسی هم نوشته اند مسئله پوشش آزاد است اما همین که این پوشش رنگ اسلام را می گیرد با آن مخالفت می کنند و با تبعیض عمل می کنند ضمن این که ما در جامعه خودمان نگفته ایم که جلوی مظاهر ادیان دیگر را می گیریم.
آیا انتهای این مسیر به حجابی که مد نظر اسلام است منتهی می شود یا خیر؟
اگر نشود هم مهم نیست به خاطر این که حجابی را که اسلام می خواهد با نیروی انتظامی نمی تواند تامین شود. او می تواند مقابل برخی از بیبند و باریها در حجاب را بگیرد. همانطور که عرض کردم احتیاج به نگاه درست و کار فرهنگی مناسب است بعضی از اوقات نگاه غلط عملکرد خوب را هم زیر سول می برد وقتی در کنار این فعالیت حداقل کارفرهنگی انجام نشده است طبیعتاً بازتاب منفی در پی خواهد داشت اما بنده اصل این حرکت را در شرایط و موقعیت خود و با نگاه درست نمیتوانم به طور مطلق نفی کنم.
آینده مسئله حجاب به کجا خواهد رسید؟
اگر مقدمات فرهنگی را پیش بینی نکنیم و اقدامات شایسته را انجام ندهیم و خودمان با برنامه های فرهنگی که به جامعه وارد می کنیم همیشه نقش مخرب در زیر ساخت های فرهنگی داشته باشیم در نتیجه موقتا در امر حجاب شکست خواهیم خورد. چون بعدا کسانی میآیند و عاقلانهتر از این ارزش دفاع میکنند و مردم هم استقبال خواهند کرد. چون حجاب یک ارزش فطری عقلانی است یعنی یک ارزش دینی. و اگر حجاب یک حکم اسلامی و یک ارزش فطری نبود همین الان همین حداقل را هم نداشتیم.
همین الان هم اگر شکست نخورده ایم نه به دلیل این است که اقدامات حساب شده ای داشته ایم بلکه به این دلیل است که مردم وقتی به فطرت اسلامی و فرهنگ بومی خود رجوع می کنند حجاب را می یابند به نظر بنده این مقدار حجابی که در جامعه ما وجود دارد معجزه است و علامت اوج رشد فرهنگی جامعه ماست مگر ما چه خدمتی برای حجاب کرده ایم ، ما چه خدمت شایستهای به بیان فلسفه، آثار و فواید روانی این حکم انجام داده ایم کدام بیان زیبا را داشته ایم و این مقدار حجابی که در جامعه ما وجود دارد بیشتر ناشی از فطرت پاک زن ها و ارتباط معنوی آن ها با مسئله حجاب است و الا ما خدمت چندانی نکرده ایم.
امروزه حتی نسبت به اول انقلاب هم وضعیت حجاب ما وزینتر است برای اینکه در آن زمان جو اول انقلاب اقتضای حجاب میکرد ولی الان آن جو نیست بلکه کمی جو ضد حجاب هم هست، پس این مقدار حجاب موجود چیزی جز یک معجزه معنوی نیست ما حتی یک فیلم خوب در خدمت حجاب و بنیاد خانواده نداریم. بله اگر اقدامات ریشهایتر صورت نگیرد کمکم چهره حجاب که به سهولت میتواند در جامعه محبوب باشد مخدوش خواهد شد.
چگونه فکر می کنید حل معضل حجاب مسئله ای سهل است با اینکه سال از انقلاب میگذرد و تلاشهای بسیاری برای ساماندهی این امر شده است هنوز با مشکل مواجهیم آیا شما راه حل سادهای برای این کار سراغ دارید؟
اولا حجاب پیچیدگی ها و ظرافت هایی دارد که بیشتر از کلام باید از هنر برای تبیین آن استفاده کرد. فیلم های خارجی ای وجود دارد که حجاب را خیلی بهتر از ما به تصویر کشیده اند. و امروزه ما ابزار فرهنگی خوبی داریم و باید از آن ها استفاده کنیم و بار را به دوش کلام و خطابه نیاندازیم که تقسیم کاری غیر منطقی است. ثانیا بسیاری از اوقات پرداختن مستقیم به بحث حجاب مانند این است که از وسط بحث شروع کرده باشیم و انسان عاقل هیچگاه از وسط بحث شروع نمی کند. حجاب به سهولت قابل توسعه است ولی باید از خانواده و بحث های مربوط به روابط و عواطف و ضوابط خانوادهگی شروع کنیم. بحث های خانواده و رابطه زن و مرد در جامعه ما به خوبی مطرح نمی شود و ما می خواهیم از سرشاخه ها ایراد بگیریم وقتی که در جامعه ما یک نوع فرهنگ غربی در برخی از شئون خانواده نفوذ کرده باشد و هیچکس جرأت نزدیک شدن به آن ها را نداشته باشد نتیجه ای غیر از این نخواهیم دید. باید اول از خانواده شروع کرد و مناسبات خانوادگی را درست کرد. باید محبت پدر به دختر ، پدر به همسر و احترام مادر به پدر و اطاعت فرزند از پدر در خانواده دیده شود تا خودبخود بی حجابی رفع شود. اما وقتی که ریشه درست نشده است و ما توقع درست شدن سرشاخه ها را داریم طبیعی است که به نتیجه نمی رسیم باید دانست که برخورد مستقیم با مسئله حجاب نه تنها از طریق قوه قهریه راه حل اصیلی نیست و بر اساس ضرورت ها لازم می شود بلکه برخورد تبلیغاتی مستقیم با حجاب هم اصیل نیست ما باید مقدمات حجاب در جامعه را ترویج دهیم و آن وقت حجاب به عنوان یک نتیجه سهل خود را نشان خواهد داد.
ترویج مدگرایی و فشن در زمینه حجاب که اخیرا در کشور وسعت گرفته است را چگونه ارزیابی می کنید؟
ضمن این که بنده مدگرایی را برای حجاب با فلسفه آن تا حدودی مغایر می دانم ولی معتقدم نباید از احکام اسلامی پا را فراتر گذاشت حجاب اگر حجاب باشد اصلش تامین شده است و اگر درخودش مدهایی داشته باشد که صرفا مغایر با برخی از آداب حکم حجاب باشد ولی با خود حکم مغایر نباشد اشکال چندانی نخواهد داشت یعنی نیازی به برخورد قانونی ندارد. و شاید بتواند در مقطعی به جا انداختن مسئله حجاب کمک کند و بحران بدحجاب را کاهش دهد. مگر همین چارد ملی محصول یک مد در حجاب نیست که امروزه به عنوان یک الگو در آمده است ضمن این که مدگرایی در زمینه حجاب با حفظ فلسفه حجاب تنوع چندانی نمی تواند داشته باشد و برخی از این تنوع ها هم لطمه نمی زنند. اما به هر صورت معتقدم که مدگراییهای رایج تا حدودی با فلسفه حجاب مغایر است. مدگرایی ممکن است به فرهنگ اخلاق و آداب حجاب لطمه بزند اما به عنوان یک راهبرد کارآمد در سطح جهانی است.
اقبال نسبت به منبرهای شما بر اساس ادبیات متفاوتی بود که حضرتعالی در منبرها به کار میبردید آیا شما مواظب هستید که منبرهای شما به تکرار نیفتد؟ ارزیابی خودتان چیست؟ آیا به روشهای تازهای برای ارتباط با مخاطب فکر کردهاید؟
اگر چه فعالیت در فضای افکار عمومی با توجه به وضعیت پویا و متحرکی که در زمینه ادبیات و سطح افکار نیاز به تسلط بر شیوهها و روش های گوناگون دارد اما باید به چند نکته بسیار مهم توجه کرد. در زمانی که بنده ارتباط تبلیغی خود را با مخاطبان آغاز کردم دنبال روش خاصی که برای آنها نقش بازی کنم نبودم شاید این اقتضا میکرد از هیچ روش خاصی تبعیت نکنم و به زبان خودم . به زبان مردم با مردم حرف بزنم و اگر ارزشمند ترین قشر جامعه برای تبلیغ دین جوانان هستند با آنان صحبت کنم. نتیجه آن این سبک حرف زدن شد.
اما معتقدم آنچه باعث اقبال شد فقط زبان و ادبیات نبود. امروزه دیگر رواج دارد و زیادند کسانی که با ادبیات محاوره ای با مردم صحبت می کنند و جوان ها هم حرف آن ها را خوب می فهمند و اتفاق فوقالعادهای هم نمیافتد. چون باید به معانی هم توجه داشت. هر کسی که از اصطلاحات محاوره ای مانند عزیز دلم و یا حالشو گرفت استفاده کند سخنش نمی گیرد. بنده توجه کردم که جوانان به مغز کلام بیشتر توجه دارند اینکه در کلام لطیفه بگویی یا نه کمتر مورد توجه آنان است. فکر می کنم اگر صحبت های بنده مورد توجه واقع شده دردهای جوانان بوده است که در اندازههای درکشان برای آنها بیان شده است. جوانها مایلند برای پرسشهای معلوم و نامعلوم خود پاسخهای دقیقی بیابند آنهم به گونهای نظام مند که ساختار فکری آنها را شکل دهد. و معمولا بسیار هوشمندانه هم قضاوت میکنند نباید عامل اقبال آنها را در حد زبان و ادبیات پایین آورد.
البته بنده برای اینکه ادبیات خود را به روز نگه دارم همیشه در فضاهایی با جوانان به گفت و گو و گعده دوستانه پرداختم و در رفقای من بعضی ها بوده اند که اینقدر به شیوه لاتی صحبت می کردند که من در سراسر گفتگو غرق جریان چگونگی تفاهم و انتقال معانی در بین آن ها می شوم که اگر بنده بخواهم بالای منبر کمی آسوده تر صحبت کنم و خودم را رها کنم خیلی بیشتر از اینها باید لاتی حرف بزنم و قدرت این کار را دارم که با ادبیات عامه حرف های دین را بزنم ولی یک سلسله عوامل اجازه این کار را نمی دهد. قبلا بنده فرصت و فراغت بیشتری داشتم و راحت یک گوشه ای برای خودم حرف می زدم بعدا که کار گرفت نقادی های منصفانه و اکثرا غیر منصفانه شروع شد که مجبور شدم یک سری از آداب را رعایت کنم. چون خود این شهرت موقعیتی را ایجاد کرده است که باید رسمیتر صحبت کنم. و وقتی که رسمیتر صحبت کنم جوانی که می خواهد راحتتر مطالب را بشنود فاصله می گیرد. بنده بالای منبر آن جوان را می بینم و می فهمم که باید با او ارتباط برقرار کنم اما نمی توانم چون آناً تبدیل به تکه کلام میشود و یا با استفاده از بلوتوث ها پخش می شود و اعتراضات دیگران را بر می انگیزد. به من صریحا می گویند دیگر برای تو بد است که اینگونه صحبت کنی، محاسنت دارد سفید میشود و یا … .
مسئله بعدی که وجود دارد این است که گروهی از مخاطبان بنده که آن زمان برای آغاز توجه به برخی از ادبیات و طرح برخی از مسائل داشتند امروز فشار می آورند که ما برای ادامه راه چه کار کنیم؟ و آن ها دیگر امروز به هیچ وجه به ادبیات جوان پسند بنده احتیاج ندارند و به مغز کلام صرفا توجه دارند. این افراد ده پانزده سال با پناهیان بوده اند و الان انتظاراتشان تغییر کرده است و آن وقت این افراد وقتی کنار افرادی می نشینند که تازه آمده اند انتخاب برای بنده سخت می شود و بنده میان اینکه با شیوه سال پیش صحبت کنم یا برای افرادی که سال با آن ها بوده ام حرف بزنم مردد می شوم.
نکته بعدی این است که خواص جامعه را با مسائلی مواجه می بینم که باید خود خواص را بیشتر مخاطب قرار دهم زمانی ضرورت دارد که با عموم جامعه صحبت کنم ولی گاهی لازم است با خواص صحبت کنم و نمی توانم از این کار منصرف شوم. مثلا مجبور می شوم چند روز کاری را صرف صحبت با طلبه هایی کنم که می خواهند مبلغ شوند و وقتی که می خواهم با این طلبه ها صحبت کنم طبیعی است که عامه با من ارتباط برقرار نکنند. وقتی به بنده گفته می شود که اگر نفر مبلغ قوی تربیت کنی بهتر از این است که این طرف و آن طرف بروی بنده مجبورم مبنرهای خود را کم کنم و به بحثهای دیگر بپردازم و یا به طراحی راهبردهای فرهنگی برای توسعه معنویت در جامعه بپردازم. همه پیز که با سخنرانی درست نمیشود. اگر بنده بتوانم یک نظام فکری را به برخی مسئولین فرهنگی پیشنهاد بدهم این کار را در جای خود ترجیح می دهم تا اینکه منبر بروم.
در مجموع بنده روش و محتوای منابر را تقسیم می کنم بعضی وقت ها صحبتی می کنم که به درد جوانهای قدیمی بخورد و بعضی اوقات صحبتی که مناسب جوانان تازه وارد باشد.در ضمن بنده اشتقالاتی در زمینه نویسندگی هم پیداکرده ام که انشاالله ماحصل آن به زودی درمعرض دید افکار عمومی قرار می گیرد. هر چند عموم فعالیتهای بنده از سر علاقهمندی است و الا لیاقت کافی برای خدمت به دین را ندارم و باید خدا توفیق و اثر بدهد.
دفتر هنر و ادبیات دانشجو چیست و به چه قصدی این دفتر را راه اندازی کرده اید؟
معتقدم در عرصه هنر نیاز به برخی تجربه های موفق دینی داریم و برخی از افراد می توانند با خلاقیت های خود دایره این تجربه های خوب را توسعه ببخشند. ما می خواهیم در عرصه هنر زمینهای را ایجاد نماییم که اثر گذار باشد. اگر بتوانیم برخی از نمونه های خوب را تولید کنیم وضع بهتری ایجاد خواهد شد.
هدف دیگر این است که بتوانیم تا حدی اندیشه ای را که بتواند از هنر دینی پشتیبانی کند تقویت کنیم و بحث های نظری درباب هنردینی را تئوریزه کنیم.
آینده وضعیت حجاب
- بهمن ۱۰, ۱۳۹۳
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 82 نفر
- برچسب ها : آينده, پاسخ به شبهات, جوانان, حجاب, دانستنی ها, روحانيت, عليرضا پناهيان, وضعيت حجاب