آیهها و آدمها
محمدحسین شیخشعاعی
قاطی کنندهها
و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه میدانید کتمان نکنید! (بقره، آیه ۴۲)
با اینکه همه از حقیقت دم میزنند و خود را مشتاق یافتن حق نشان میدهند، خیلیها از شفاف بودن فضا و نمایان شدن حقیقت فرار میکنند و اگر لازم باشد و پای ماهی در میان باشد، ترجیح میدهند، آب، گلآلود باشد نه زلال!
این ویژگی، البته فقط به عدهای معدود با انگیزه کلاهبرداریهای کلان محدود نمیشود و ممکن است دامن خیلیها را بگیرد؛ یعنی هر کسی را که در با حقیقتی روبهرو شده که ممکن است خوشایندش نباشد!
بعضیها، برای آنکه حرف باطلشان خریدار ندارد آن را با حق ترکیب میکنند، یا پوششی از حقیقت روی آن میکشند و بعضیها برعکس؛ چون فکر میکنند حرف حق با صراحت و شفافیت، زیادی تند و برنده است و بهاندازه کافی جذاب نیست، کمی آن را با جلوههای دیگر، حتی اگر باطل باشد، میآرایند و عرضه میکنند. فرق نمیکند. هر دو دسته حق و باطل را قاطی کردهاند.
آمیختن حق به باطل، صورتهای دیگری هم دارد؛ وقتی یک کار خطا که باطل بودنش آشکار شده است، با حرفها و ادعاهای بهظاهر حق، توجیه میشود، وقتی حقیقتی انکارنشدنی که مثل روز روشن است، با شایعات و دروغها تخریب میشود، باز همین اتفاق میافتد و حق و باطل قاطی میشوند.
ممکن است بتوانید نمونههای دیگری هم پیدا کنید. حق و باطل، همیشه، همهجا، در حرفها و رفتارها، در افکار و نیّتها و… وجود دارند و همیشه کسانی هستند که میکوشند این دو را به هم بیامیزند!
ظاهربینها
گفتید «اى موسى! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم! پس صاعقه شما را گرفت؛ درحالیکه تماشا مىکردید.» (بقره،۵۵)
چشم همه به یک اندازه نمیبیند؛ بعضیها، ریزترین جزئیات اشیاء را تشخیص میدهند، بعضیها بدون عینک به زحمت اطراف خود را میبینند و بعضیها هم نابینایند، اما فقط این نیست. همه چشمها، همه چیز را به یک اندازه نمیبینند. بعضیها، شاید به شیشههای قطور عینک و عصای سفید نیاز داشته باشند اما با پدیدههای اطرافشان که مواجه میشوند تا فرسنگها دورتر را تا پیشینه و عوامل و نتایج و جنبهها و روابط گوناگون آن را حدس میزنند! و البته بعضیها برای دیدن سنگ و چوب، مشکلی ندارند اما نمیتوانند در تراش ماهرانه آن، دست هنرورز سنگتراش و نجار را ببینند. چشم آنها ظاهراً نقصی ندارد اما در حقیقت گرفتار بزرگترین نقص ممکن است؛ چشم آنها واقعاً نمیبیند!
کسانی نیز که در خلقت آشکار خداوند مینگرند، ممکن است واقعاً آنچه را که هست، نبینند. همانطور که عدهای از مردم زمان موسای پیامبر(ع) به او اعتراض کردند که اگر خدایی هست، چرا ما او را نمیبینیم و از موسی خواستند که خدا را به آنها نشان بدهد. صاعقهای فرود آمد و جانشان را گرفت، اما آنها درحالیکه تماشا میکردند، باز هم واقعیت را، رابطهای را که بین درخواستشان و این صاعقه و حتی پسازآن؛ مرگشان و زنده شدنشان وجود داشت، ندیدند.