دسته بندی :داستان

129 مقاله

داستان اسم‌ها

داستان اسم‌ها

اسم‌ها دنیای جالبی دارند؛ به نظر من گاهی می‌شود اصلاً تاریخِ روز و سال را نداشت و فقط فهرستی تهیه کرد از چند اسم و بعد هوشمندانه و البته کمی از سر ذوق‌مندی، دوره‌ آن مقطع را حدس‌ زد. اصلاً شاید بتوانیم نه‌فقط تاریخ آن سال که پیچیدگی‌های آن دوره

علم بهتر است یا ثروت؟

علم بهتر است یا ثروت؟

خبرداشتید که نشر فضائل مولا امیرالمؤمنین علی ع کولاک میکنه! محشره!! پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم میفرماید اگه  فضائل علی علیه السلام رو بگویی ، گناهان زبانت پاک میشود ، اگر بشنوی گناهان گوش هایت، و اگر بخوانی از روی نوشته، گناهان چشمانت، پاک میشود. حالا این

حکایت آموزنده، کمک حضرت سلیمان به پیر مرد هیزم فروش

حکایت آموزنده، کمک حضرت سلیمان به پیر مرد هیزم فروش

پیرمردی در دامنه ی کوه های دمشق هیزم جمع می کرد ودر بازار می فروخت تا ضروریات خویش را رفع کند یک روز حضرت سلیمان (ع) پیر مرد را درحالت جمع آوری هیزم دید دلش برایش بسیار  سوخت  تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را تغییر دهد یک نگین قیمتی  به پیرمرد

داستان های کوتاه و آموزنده

داستان های کوتاه و آموزنده

داستان کودکانه گنجشک فراموش کار: سال ها پیش در جنگلی بزرگ و سرسبز، روی بالاترین شاخه ی بزرگ ترین و بلندترین درخت، گنجشکی زندگی می کرد. گنجشک قصه ما؛ روزی تصمیم گرفت که برای دیدن دوستش به خانه ی او برود. صبح زود به راه افتاد. از جاهای زیادی عبور

دو داستان کوتاه و آموزنده

دو داستان کوتاه و آموزنده

حکایت قاضی و کوزه عسل ملانصرالدین ملا نصرالدین سندی داشت که باید قاضی شهر آن را تائید میکرد ولی از بخت بد وی، قاضی اصلاً کاری را بدون باج انجام نمی داد. ملا نصرالدین هم آه در بساط نداشت که با قاضی شریک شود و کار تائید سند را به

هشدار مرگ

هشدار مرگ

هشدارهای مرگ تأملی کوتاه به‌انتخاب ام‌البنین عابدینی روستایی جوانی درحالی‌که داسش را بر شانه انداخته بود، در راه بازگشت از مزرعه، مرگ را مشاهده کرد. با هراس و وحشت از او پرسید: چه می‌خواهی؟ من هنوز جوانم، چرا بدون این‌که از پیش مرا باخبر سازی به‌دنبال من آمده‌ای؟ مرگ گفت:

هیجده خرما یا مدّت عمر

هیجده خرما یا مدّت عمر

هیجده خرما یا مدّت عمر بسیاری از بزرگان در کتاب‌های مختلف حکایت کرده‌اند: شخصی به نام محمّد قرظی گوید: در سفر حجّ وارد مسجد جُحفه شدم ؛ و چون بسیار خسته بودم ، خوابیدم ، در عالم خواب رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم ، پس نزد

آیه‌ها و آدم‌ها

آیه‌ها و آدم‌ها

آیه‌ها و آدم‌ها محمدحسین شیخ‌شعاعی قاطی کننده‌ها و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با این‌که می‏دانید کتمان نکنید! (بقره، آیه ۴۲) با این‌که همه از حقیقت دم می‌زنند و خود را مشتاق یافتن حق نشان می‌دهند، خیلی‌ها از شفاف بودن فضا و نمایان شدن حقیقت فرار می‌کنند

آقای دنیا

آقای دنیا

آقای دنیا طهورا حیدری آخرین نفری بود که از کلیسا بیرون آمد. دلش می‌‌خواست همان‌جا توی کلیسا روی صندلی بنشیند و دیگر بلند نشود. آرزو کرد وقتی بیرون می‌رود همه‌چیز عوض شده باشد و دیگر مشکلی نداشته باشد، ولی نمی‌شد. روی سینه‌اش صلیب کشید و راه افتاد. چند قدمی که

دو تا سنگ کوچولو

دو تا سنگ کوچولو

دو تا سنگ کوچولو محدثه‌سادات طباطبایی امروز که برای خرید رفته بودم بیرون وقتی از پیچ سنگلاخی مقابل خانه پا روی آسفالت خیابان گذاشتم، صدایی اضافی شنیدم که همراهم می‌آید. صدای سنگ کوچولویی بود که ته کفشم گیر کرده بود و با خوردن به آسفالت تق‌تق صدا می‌داد. ناگهان ذهنم

نمیاااام

نمیاااام

نمیاااام لعیا استادی «نمیاااام» با مقدار زیادی ناله و اشک مصنوعی و رساندن ِ موفقیت‌آمیزش به هق‌هق، این‌ها واکنش من بود در برابر رفتن به مهمانی. از وقتی یادم می‌آید تا همین پنج سال قبل. به‌هیچ‌وجه درک نمی‌کردم چه لزومی دارد بروم به یک مهمانی زنانه که نه علاقه‌ای به

داستان و شعر کودکانه ولادت حضرت فاطمه زهرا (س)

داستان و شعر کودکانه ولادت حضرت فاطمه زهرا (س)

شعرهای کودکانه ولادت حضرت فاطمه (س) عطر خوب سیب داشت آن گل یاس سفید او که در قلب پدر نور امیدی دمید هدیه ای بود از خدا آمد او از آسمان تا که عطرآگین شود باغ های این جهان بارها چون مادی او پدر را ناز کرد چون نسیم مهربان

رضاخان باغیرت بود ؟!

رضاخان باغیرت بود ؟!

«یه لحظه گوش‌ات رو بده من یه چیزی برات بخونم حسرت بخوری.» گوشم را می‌دهم به او، میخواند «زمانى رضاشاه به ترکیه رفت و آتاتورک رهبر ترکها براى پذیرایى از شاه ایران سنگ تمام گذاشت.‌ شب، دختر زیبایى را به اتاق رضاشاه فرستاد تا پیش او باشد، اما رضاشاه دختر

بادیگارد

بادیگارد

بادیگارد حسن تاجیک (بنا به ملاحظات امنیتی اسم مستعار) محافظ شخصیت شغل ما طوری است که خیلی از آدم‌های قدرتمند این مملکت یا حتی ممالک دیگر وقتی می‌آیند ایران، ته دلشان یک دلگرمی به ما دارند. اگر خطری پیش بیاید ما جان‌پناهشان می‌شویم، ولی خدا شاهد است تنها پناه خود

آیت‌الکرسیِ دختر مسلمان در نیویورک

آیت‌الکرسیِ دختر مسلمان در نیویورک

آیت‌الکرسی شبی دختر مسلمانی در نیویورک از پوهنتون به‌سمت خانه پیاده می‌رفت. پس از مدتی متوجه شد که مردی با ژاکت کلاه‌دار که سعی در پنهان نمودن چهره‌اش دارد، در حال تعقیب کردن اوست. بسیار وحشت‌زده شد و با توجه و توکل به خداوند متعال شروع به خواندن آیت‌الکرسی کرد.

چگونه کودک را به کتاب خواندن علاقه مند کنیم؟

چگونه کودک را به کتاب خواندن علاقه مند کنیم؟

می گویند اگر می خواهی رفتاری را در انسان ها همیشگی کنی از کودکی شان شروع کن. یکی از همین موارد کتاب خوانی است. کتاب خوانی در کودک باعث علم دوستی او در آینده می شود. زمانی خواندن یک کتاب برای کودک خوشایند و لذتبخش است که موجودات خیالی داستان

چرا و چه قصه هایی برای فرزندانمان بگوییم؟

چرا و چه قصه هایی برای فرزندانمان بگوییم؟

چرا قصه بگوییم؟ ۱. این روش، قبلاً تجربه شده و امتحانش را هم داده است. بهترین نمونه‌اش هم قصه‌های زیبای قرآن است. نه‌تنها کودکان، بلکه بزرگ‌ترها هم از این راه بهتر می‌آموزند، راحت‌تر می‌پذیرند و بهتر جذب می‌شوند. ۲. قصه گفتن سبب می‌شود والدین با فرزندان خود ارتباط عاطفی بیش‌تری

داستان  باهم و بی هم

داستان باهم و بی هم

به نا خدا کبری وارد خانه شد ،خواهرش سمیرا تکرار  خندوانه   را تماشا می کرد،پدر و مادرش هم مشغول صحبت کردن با یکدیگر بودند تا اینکه چشم شان به کبری افتاد با نگاهی عجیب و عبوس او را دنبال کردند ،تا اینکه کبری سراسیمه به طرفشان رفت ،همین که نزدیک

سوءتفاهم

سوءتفاهم

سوءتفاهم چند داستانک تلخ خواب بودیم به‌گمانم مادر مدت‌ها درد داشت. ما نمی‌دانستیم. تازه امروز از نسخه‌هایش فهمیدم؛ از داروهای ضد دردش. بیچاره دیشب راحت شد. نمی‌دانیم چه ساعتی؟!‌ ما خواب بودیم. صبح، وقتی صبحانه ما سروقت آماده نشد، فهمیدیم. عشق پوشالی دست به هر کاری زدند تا زودتر به

فقط به‌خاطر پسرت

فقط به‌خاطر پسرت

تحویل‌دار ﺑﺎﻧﮏ بودم. یک ﺭﻭﺯ پسربچه‌ای یک ﻗﺒﺾ آﻭﺭﺩ تا پرداخت کند. دقایق پایانی ﺳﺎﻋﺖ کار ﺑانک ﺑﻮﺩ. به او گفتم: ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ! وقتش گذشته، ﺳﺎﯾﺖ‌ها را بسته‌ایم. ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎوﺭ تا از تو بگیرم. پسر ﮔﻔﺖ: می‌دونی ﻣﻦ ﭘﺴﺮ کی هستم؟ اگر پدرم را هم بیاورم همین‌رو می‌گویی؟  ﮔﻔﺘﻢ:

كدام را بايد دوست داشت؟

کدام را باید دوست داشت؟

مرد در حال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر پنج‌ساله‌اش تکه سنگی برداشته و بر روی ماشین خط می‌اندازد. مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون این‌که متوجه آچاری باشد که در دستش هست. در بیمارستان،

سرمایه‌گذاری

سرمایه‌گذاری

سرمایه‌گذاری مرحوم آیت‌الله سید مجتبی موسوی لاری از عالمان خودساخته و با اخلاص بودند که تأثیرات بسیاری در گرویدن مردمان زیادی از سراسر دنیا به مکتب اهل‌بیت داشتند. عالمانی که به بسیاری از کشورهای اروپایی و آفریقایی و حتی آمریکایی رفته‌اند، این سخن را تصدیق می‌کنند. مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی

من رضا هستم

من رضا هستم

من رضا هستم فطرت انسان‌ها همیشه به سمت خوبی‌ها گرایش دارد. کارل فراز بنته تاجر و اقتصاددان آلمانی است او که در جریان سفر خود به ایران به مشهد‌الرضا نیز سفر کرده بود، بعد از چندی با ادای شهادتین در حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) به دین اسلام گروید و

داستان کوتاه از زندگی باقر العلوم (ع)

داستان کوتاه از زندگی باقر العلوم (ع)

امام محمد باقر(ع) پنجمین اختر فروزان آسمان امامت و هفتمین گوهر عرش عصمت است. او شکافنده و تبیین کننده علوم اسلامی است. امامی که سراسر زندگی‌اش نور بود و همه لحظات عمر با برکتش، در راه ارشاد و هدایت انسان‌ها صرف شد. سرتاسر زندگی امامان ما پر از درس های

گل عفاف(4)

گل عفاف(۴)

وسوسهٔ گناه دزدان عفاف، از دیوار کوتاه بدحجابی و بی‌حجابی، راحت‌تر به حریم کرامت زنان و دختران دستبرد می‌زنند اما زنان باحجاب چون در سنگر حفاظتی عفاف و پوشش‌اند، از این گونه تعرض‌ها و وسوسه‌های شیطانی مصون‌ترند. خوشا آنان که با پوشش و حجاب، محیط را هم برای خودشان ایمن

آقا و خانم

آقا و خانم

وقتی صدا می‌زد «فاطمه خانوم» دلت آب می‌شد. وقتی موقع حرف زدن می‌گفت «آقا محمد» فکر می‌کردی در مورد چه شخص مهمی حرف می‌زند. از همان روز اول که بچه‌هایش به دنیا آمدند محدثه خانوم و محمد آقا بودند، مادر با رفتارش اجازه نمی‌داد کسی اسمشان را بدون پسوند و

رو برگردانی باخته‌ای!

رو برگردانی باخته‌ای!

فردوس ایوبی برای من سفر به کربلا بیشتر رؤیا بود تا هر چیز دیگر؛ در خیالات خودم هم احتمال پیش‌آمدنش را نمی‌دادم، به‌ویژه آن‌که سال‌ها قبل گذرنامه را به نیت کربلا گرفته و نرفته بودیم. اکنون درست زمانی که آه در بساط نداشتیم و شرایط زندگی برای سفری دست‌کم ده

پاکبان می‌شوم

پاکبان می‌شوم

پاکبان می‌شوم ظهر عاشورا بود و مردم دسته‌دسته به سمت خانه‌هایشان رهسپار می‌شدند، اما او ایستاده بود گوشه‌ خیابان و به شهرش نگاه می‌کرد؛ به کوچه‌ها و مردمش. غذاهای نذری توزیع‌ شده بود اما ظرف‌های یک‌بارمصرف، لیوان‌های یک‌بارمصرف جا به ‌جا به همه دهن‌کجی می‌کرد. او با خود فکر کرد

به مغازه يك‌كلام برو

به مغازه یک‌کلام برو

به مغازه یک‌کلام برو این خاطره را از یکی از تجار بزرگ قم نقل می‌کنم. او برایم گفت «من و پدرم  در کار کاسبی خیلی جدی بودیم؛ به‌ویژه پدرم که گاهی من از کارهای او خجالت می‌کشیدم. در بازار، ما اولین مغازه‌ای بودیم که باز می‌کردیم و آخرین مغازه‌ای هم

6 داستان کوتاه قرآنی

۶ داستان کوتاه قرآنی

برگرفته از درس‌هایی از قرآن حجت‌الاسلام محسن قرائتی به‌‌ کوشش صابر زیران‌پور کودکان سیب‌زمینی نیستند لقمان به پسرش می‌گوید «یا بُنَیِّ‏ أَقِمِ الصَّلاهَ؛ آقازاده کوچولو! نماز بخوان» (لقمان، ۱۷) جای دیگر می‌گوید «وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ» (بقره، ۴۳) نماز و زکات در ۲۷ آیه به هم چسبیده است،

مطلبی پیدا نشد
اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
پیمایش به بالا