فرزندان از مشارکت شما در زندگیشان بهرهمند میشوند اما گاهی اوقات ممکن است یک چیز خوب بیش از حد زیاد باشد. مشارکت شما نباید آنقدر زیاد باشد که رشد روانی او را سرکوب کند.
مشارکت کنید اما مزاحمت ایجاد نکنید
ایجاد مزاحمت بعضی والدین از نیاز بسیار شدید کنترل کردن سرچشمه میگیرد، اما اکثر والدین مزاحم در واقع نیت خوب دارند. میخواهند از فرزندشان در مقابل آسیب، شکست و طرد شدن حمایت کنند. میخواهند هر کاری که میتوانند برای ارتقای سطح سلامت، خوشبختی و موفقیت فرزندشان بکنند. هیچ پدر و مادری خلاف این را نمیخواهد اما ممکن است در این کار تندروی کنند.بچهها باید حس سالم استقلال را به دست آورند و مشارکت مزاحمت آمیز از طرف والدین این مسئله را مختل میکند. به این معنی که باید یاد بگیرید چه موقع کنار بکشید، چه موقع از دور نظاره کنید، چه موقع تصمیم گیری را به او واگذار کنید، نه اینکه مسئله را خودتان به دست بگیرید و چه موقع اجازه بدهید فرزندتان کمی فضای خصوصی داشته باشد.برای اینکه پدر یا مادر خوبی باشید باید قبول کنید که چیزهایی در زندگی فرزندتان هست که از اختیار شما خارج است. در واقع کار شما در مقام پدر یا مادر این باید باشد که همین طور که فرزندتان بزرگ و بزرگتر میشود اختیار زندگیاش را بیشتر و بیشتر به خودش واگذار کنید. این کار به معنی مشارکت کمتر نیست بلکه به معنی مشارکت به روشهای دیگر است. همین طور که فرزندتان بزرگتر میشود باید بهتدریج امکان گذار از مشارکت از طریق مدیریت خود به مشارکت به شکل نظارت از دور را فراهم کنید.بخشی از آنچه کودک را سالم، خوشحال و موفق میکند ایجاد حس توانایی و خودکفایی کاملاً درست است که فرزندتان باید مطمئن باشد مواظبش هستید اما از طرفی باید بداند موقعیتهای فراوانی هست که میتواند بدون شما از پسر آن بربیاید. اگر زندگی او را جز بهجز مدیریت کنید طوری که هیچ گاه نتواند کاری را خودش انجام بدهد، نخواهد توانست به شایستگیهای خود اعتماد کند.در نهایت آخرین راهی که کودک را واقعاً سالم، خوشحال و موفق میکند این است که به او آزادی خطر کردن بدهید تا خودش بعضی تصمیماتش را بگیرد حتی اگر با این کار در معرض دلخوری یا ناامیدی قرار بگیرد. والدین باید مهارت ایجاد تعادل بین مشارکت و استقلال را داشته باشند. در هر دو حالت افراطی، چه والدین بیتوجه باشند و چه بیش از حد دخالت کنند، سلامت روانی بچهها به خطر میافتد.مشارکت در مسائل مدرسه فرزند مهم است اما مثلاً اگر تکالیفش را بهجای او انجام بدهید یا همیشه قبل از تحویل آنها را تصحیح کنید به تواناییهای خودش شک میکند و هیچ وقت نمیفهمد نمرات خوبش واقعاً به خاطر کار خودش نیست.نظارت بر روابط دوستانه فرزند مهم است اما اگر مدام در روابط او با سایر بچهها دخالت کنید تا مطمئن شوید همه چیز بدون دردسر پیش میرود، فرزندتان عصبی میشود و فکر میکند مهارت لازم برای ایجاد ارتباط و زندگی اجتماعی ندارد.پیگیری فعالیتهای فرزند مهم است اما اگر مدام مسئولیتها و پایان یافتن موعد تحویل کارهایش را یادآوری کنید، هیچ وقت یاد نمیگیرید چطور به کارهایش سر و سامان بدهد. اگر همه چیز را برای او برنامه ریزی کنید بدون اینکه به خودش اجازه بدهید حداقل بخشی از وقتش را آن طور که میخواهد بگذراند اعتمادبهنفسش را تضعیف میکنید.فهم اینکه در دنیای فرزندتان چه میگذرد مهم است اما لازم نیست جزئیات هر تلفن یا مکالمه او را با دوستش بدانید. برای اینکه احساس بزرگ شدن بکند باید در دنیای خودش چیزی فقط مخصوص خودش داشته باشد.مسئله خصوصی داشتن با دزدکی کار کردن فرق دارد.وقتی فهمیدید که مشارکت شما مناسب است یا بیش از حد، خوب است .
این سه سؤال را از خود بپرسید
۱ آیا فرزند من توانایی برخورد با این وضعیت را دارد یا میتواند خودش چنین تصمیمی بگیرد مسئله را از چشم انداز مرحله رشد فرزندتان بررسی کنید. جوان میتواند مسائل بیشتری را نسبت به یک نوجوان بر عهده بگیرد و نوجوان هم بیشتر از کودک. البته بچهها حتی در سنین مشابه با هم فرق میکنند پس قوتها و ضعفهای فرزندتان را در نظر بگیرید. بعضی بچههای هشت ساله میتوانند با موفقیت دعوایشان با سایر بچهها را حلوفصل کنند در حالی که بعضی دیگر به کمک پدر و مادرشان نیاز دارند.
۲ اگر فرزندم با موفقیت از عهده این کار بربیاید، احساس بهتری نسبت به خودش خواهد داشت یا در نتیجه این عمل چیز مهمی یاد میگیرد از خودتان درباره منافع مشارکت نکردنتان سؤال کنید. گاهی اوقات والدین فقط به نکات منفی احتمالی فکر میکنند. شما میدانید چطور باید شغلی تابستانی پیدا کنید، باید چهکارهایی بکنید و چگونه قرار مصاحبه را بگذارید اما فرزندتان باید این کار را خودش یاد بگیرد و اگر همیشه شما این کار را انجام بدهید یاد نمیگیرد.
۳ اگر فرزندم اشتباه کند پیامد آن طوری هست که خودم و او بتوانیم در درازمدت با آن بسازیم هر چیز کوچکی را فاجعه بالقوه تصور نکنید اما مراقب نتیجه تصمیم گیریهای نادرست باشید. مثلاً لازم نیست هر بار که فرزندتان امتحان دارد به او یادآوری کنید که درس بخواند. اما خوب است که مراقب باشید شب قبل از امتحان نهایی خوب بخوابد. اجازه بدهید از اشتباهاتش پند بگیرد البته تا وقتی که اشتباهات او پیامدهای وخیم نداشته باشد.
اگر در موقعیتهای بسیاری پاسخ شما به این سه سؤال مثبت است اما باز هم نمیتوانید جلوی دخالت خود را بگیرید، احتمالاً پدر یا مادر مزاحمی هستید.
من طرفدار رویکرد پرورشی «مدرسههای سخت گیر» نیستم. هیچ مدرک و سندی نیست که نشان بدهد بچههایی که ضربه میخورند قویتر میشوند، وقتی طرد میشوند شخصیتشان رشد میکند یا از شکست سود میبرند. در کل درد، اندوه و ناامیدی برای بچهها سودمند نیست.
نویسنده: دکتر لورنس استینبرگ
ترجمه: نوشین دیانتی
از تربیت بیش از حد بپرهیزید
- آبان ۱۲, ۱۳۹۴
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 89 نفر
- برچسب ها : بهداشت و سلامت, تربيت فرزندان, روانشناسی, مشاوره, نوزاد و کودک, والدين, والدین