تقلید اعلم در ردیف مباحث مهم مقوله مرجعیت جاى دارد. اصل مراجعه به اهل خبره و آگاهان در مسائل مورد نیاز نزد عقلاء امرى روشن و بدیهى است و شرع نیز مؤید آن. ولى آیا رجوع به اعلم افراد و خبره ترین آنان لازم است یا نه؟ در همه مسائل لازم التقلید یا در مسائل مهم؟ در صورت لزوم چه کسى اعلم و ملاک اعلمیت کدام است: آیا تسلط بر احکام فقهى یا خبرویت در مبانى واصول استنباط؟ کسانى که اعلمیت را در تقلید شرط نمى دانند چه دلیلى دارند؟ آنان که شرط مى دانند چه دلیلى؟
و اساساً اعلم به چه معنى است؟ آیا اعلم مطلق مراد مى باشد یا اعلم نسبى؟ اعلم بین دانشمندان یک شهر و منطقه یا اعلم بین جمیع افراد مجتهد و عالم؟ با توجه به گستره مسائل تقلید آیا چنین اعلمى وجود خارجى دارد؟ آیا وضعیت فعلى مرجعیّت که بر پایه نظریه اعلم بنا شده براى پاسخ گویى به نیازهاى اجتماعى کفایت مى کند؟ آیا درارائه تئوریهاى راه گشا موفق بوده؟ یا مى توان نهاد مرجعیت را به مقتضاى زمان متکامل نمود که توان پاسخ گویى به نیازهاى اجتماعى مردم و جامعه را داشته باشد؟ براى پاسخ گویى به این سؤالات بحث را از تعریف وملاکهاى اعلمیت مى آغازیم و با تعیین موارد مراجعه به اعلم و آگاهى از گستره مسائل تقلید ادامه مى دهیم. سپس ادله مخالف و موافق را بررسى مى کنیم. و در نتیجه آنچه را که ادله اقتضاء کند پیشنهاد و عرضه مى کنیم
پیشینه بحث
پیش از شیخ انصارى فقهاء و اصولیین تعریف جامعى از اعلم ارائه نداده و به تبیین مفهوم آن نپرداخته اند. سید محمد مجاهد (م: ۱۲۴۲) استاد شیخ انصارى در کتاب مفاتیح الاصول۱ تصریح مى کند که سخنى درتعریف وتبیین معناى اعلم به ما نرسیده است و براى شناخت اعلم باید به عرف مراجعه کرد:
(آیا مراد از اعلم کسى است که اطلاع بیشترى ازمسائل داشته باشد یا توانایى بیشترى در استخراج آنها داشته باشد یا موارد زیادترى را ترجیح دهد۲ [در هنگام ارئه ادله مختلف] در آن اشکال است و کسى به آنچه گفته شد تصریح ندارد و در این جا تحقیق اقتضاء مى کند که به عرف مراجعه شود.پس هرکس که عرف به وى اعلم مى گوید مراجعه به او واجب است در صورتى که وجوب تقلید از اعلم را بپذیریم.)۳
پنداشته اند: کاشف الغطاء (م: ۱۲۲۸) نخستین گام را در تبیین مبانى لزوم تقلید از اعلم در نوشته هاى خود: کشف الغطاء و حق المبین برداشته است۴; امّا تحقیق در مسأله بویژه مطالعه رساله اجتهاد و تقلید و مطارح الانظار شیخ انصارى (م: ۱۲۸۱) نشان مى دهد که شیخ انصارى در تشریح و تبیین مبانى تقلید اعلم تقدم دارد.
شاگردان وى که از فقهاى بنام حوزه تشیع اند در استحکام این نظر پژوهشها دارند.
شاگرد محقق و مبرّز او میرزا حبیب اللّه رشتى (م: ۱۳۱۲) رساله اى تحت عنوان:
(تقلید الاعلم) نگاشته است۵ و همچنین سید محمد باقر فشارکى (م: ۱۳۱۶ ـ ۱۳۱۸) و سید عبداللّه ثقه الاسلام اصفهانى.۶
شاگردان شیخ انصارى درعمل نیز با انتخاب میرزاى شیرازى به مرجعیت براین نظر پاى فشردند. در روزگار پیش از شیخ انصارى اعلم در شهر ملاک بوده است: اعلم نسبى.
ولى طرحى که شیخ انصارى درافکنده و تاکنون دَر بر همان پاشنه مى چرخد و خود وى بر آن اساس نمایندگانى در جاى جاى بلاد اسلامى گمارد۷ اعلم مطلق است.
از این روى در آغاز برخى از رساله هاى عملى عنوان: (اعلم العلماء والمجتهدین)۸ ذکر شده است. مرحوم کاشف الغطاء در نوشته هاى خود گاه تقدیم افضل را مطرح کرده ولى منظور وى اعلم وافضل مطلق نیست بلکه افضل در بلد افضل در دفاع از حوزه اسلام۹ و یا افضل در رفع نزاع و درگیرى است. اختلاف بر سر مرجعیت و اعلم در نجف بعد از فوت کاشف الغطاء و تعیین فرزند وى موسى کاشف الغطاء به دست میرزاى قمى۱۰ (م۱۲۳۲) نشان مى دهد که آنچه در حوزه نجف مطرح بوده مسأله اعلم در شهر است. بعدها که صاحب جواهر شاگرد ممتاز کاشف الغطاء به مرجعیت رسید و حدود نوزده سال مرجع اکثر مردم نجف بود۱۱ اساساً قائل به لزوم تقلید از اعلم نبود۱۲ تا آنچه را که کاشف الغطاء در محدوده خاصى مطرح کرده بود رواج پیدا کند. بنابراین در تعریف اعلمیت و ملاکهاى آن باید کلمات متأخران را بررسى کرد. زیرا در کلمات گذشتگان بیشتر درباره ادله لزوم و عدم لزوم تقلید اعلم بحث شده است.
تعریف وملاک اعلمیت
اصولیین و فقها درتعریف اعلم و ملاکهاى آن تعابیر گوناگونى دارند:
شاید بتوان ادعا کرد که شیخ انصارى مقدم بر همگان در رساله اجتهاد و تقلید۱۳ و مطارح الانظار به تعریف اعلم پرداخته است.
استاد شیخ انصارى ملا احمد نراقى (م:۱۲۴۵) با این که اعلمیت را در قضاء شرط نمى داند۱۴ ولى ملاکهایى براى شناخت اعلم ذکر کرده است.۱۵ بدون این که به تعریف اعلم بپردازد.