بازنشستگی ، فرصتها و تهدیدها

بازنشستگي ، فرصتها و تهديدها

نهم مهر ماه روز جهانی سالمند بر تمامی سالمندان مبارک باد.
بنا بر تعریف علمی، بازنشستگی عبارت از حالتی است که کارمند رسمی دولت با داشتن شرط معینی از سن و دارا شدن سنوات معینی از خدمت، طبق قانون و به موجب حکم مقام صلاحیت دار، احراز می کند و ضمن خاتمه یافتن حالت اشتغال، وی مادام العمر مستحق دریافت حقوق بازنشستگی می گردد.
بازنشستگی در واقع مرحله ای از زندگی کارکنان است که دیگر ضرورتی ندارد تا کار و فعالیت کنند، لذا می توانند در خانه بمانند و به کارهایی مثل ورزش یا فعالیتهای مورد علاقه خود که در چارچوب درآمد و منابعی که در اختیار دارند انجام دهند.
بازنشستگی از جهتی دارای انواع مختلفی است. به طور کلی بازنشستگی دوره ای است پس از اتمام سالهای خدمت که بستگی به مقررات و شرایط استخدامی موجود هر سازمان دارد. اما در مواردی هم هست که بازنشستگی پیش از موعد مقرر عادی خود به وقوع می پیوندد و آن را ” بازنشستگی پیش از موعد” می نامند. موارد زیادی از قبیل حوادث ناشی از کار، ازکارافتادگی بیماریهای تحلیل برنده شغلی، بیماریهای معلولیت زای شغلی، مجروحیت، مصدومیت و یا بیماریهای ناشی از اختلالات بدنی باعث می شود که فرد پیش از موعد بازنشسته شود. هر چند بازنشستگی پیش از موعد استرس خاص خود را در دوره ای کوتاه پس از بازنشستگی دارد، اما بقیه دوره مانند بازنشستگی عادی می باشد.
بازنشستگی نیز مانند دوره های قبلی زندگی دارای استرس خاص خود می باشد. هر چند همه مشاغل به نوعی دارای بازنشستگی هستند اما آنچه امروزه به عنوان بازنشستگی مطرح است، دوره پایان یافتن استخدام در سازمانهای دولتی و رسمی است. نکته دیگر اینکه در تمام دنیا بازنشستگی امری ضروری و حیاتی برای بشر و پر از اضطراب، نگرانی، فشار تلقی می گردد و کارشناسان مختلف این پدیده را از منظرهای مختلف پزشکی، بهداشتی، روان شناسی، جامعه شناسی، اشتغال مورد بررسی قرار می دهند.
بازنشستگی را می توان به سه دوره فرعی‎تر تقسیم کرد که هر دوره استرسهای خاص خود را دارد:- قبل از بازنشستگی:
که عمدتاً فرد دچار بحرانهای روحی می شود. عوامل آن شامل: ناامیدی از آینده- از دست دادن شغل- از دست دادن پویائی خود-جایگزین شدن نیروهای جوان جای خود- بهم خوردن برنامه روزانه- هنگام بازنشستگی:
در واقع زمانی است که فرد حکم بازنشستگی خود را می گیرد و این مساله ممکن است از چند روز تا چند ماه طول بکشد. این دوران ویژگی خاص خود را دارد به خصوص استرس عدم انطباق با شرایط جدید- بعد از بازنشستگی:
بعد از گذر از دوره قبل و انطباق با شرایط جدید، فرد دچار اختلالات این زمان می شود. البته در بازنشستگی پیش از موعد، ممکن است عوارض شدید تر باشد.
عوامل این دوره شامل: نداشتن شغل و کار- حقوق ناکافی برای انجام امور روزمره زندگی-نرسیدن به اهداف زندگی-گرانیهای دوره جدید.
از آنجائیکه دوران بازنشستگی معمولاً با شروع سالمندی همراه است، دوره سالمندی و پایان میانسالی دوره ای است که تمام سلولهای بدن به نوعی حداکثر کارکرد خود را انجام داده اند و به اصطلاح” تحلیل” رفته اندو دیگر کارآیی زمان جوانی را ندارند و لذا بعضی از اثرات استرس که در بالا ذکر آنها رفت، الزاماً اثرات مستقیم استرس نمی باشند. در واقع هم اثرات فوق الزاماً بروز نمی کند ولی بعضی از این اثرات در کارکنان به دلایل مختلف ممکن است شدید باشد. این اثرات شامل: اختلالات جسمانی-احساس بیهودگی در اثر کار نکردن- بیماریهای تحلیل برنده-ضعف حافظه- بیماریهای تنفسی-فراموشی- بیماریهای قلبی،عروقی-پرحرفی-بیماریهای گوارشی-تمایل به ایراد گرفتن و سرزنش کردن خود یا دیگران-جنون پیری و آلزایمر-نفی حقایق-افسردگی-بی حوصلگی-اسکیزوفرنی-عدم توانایی در برنامه ریزی و سازماندهی زمان خود- بی خوابی و بد خوابی-خودکشی- از دست دادن هویت-اعتیاد- از دست دادن اعتماد به نفس- بروز حوادث غیر معمول در منزل-بروز مشکلات زناشویی خارج از منزل-کاهش ایمنی بدن-نوروز جمعه(روزهای تعطیل یا نوروز بازنشستگی(جمعه طولانی)- مرگ زودرس
حال که در مورد بازنشستگی صحبت شد بهتر است یک گام عقب تر برگردیم و راجع به اشتغال( کار)کمی صحبت کنیم و ببینیم قبل از این دوره( دوره های قبل) چه اتفاقاتی افتاده که شخص پس از بازنشستگی دچار این حالتها می شود؟ زندگی انسان از مراحلی می گذرد یا به عبارتی انسان در طول زندگی از تولد تا مرگ چندین مرحله رشدی را پشت سر می گذارد که هر مرحله دارای بحران خاصی است که این بحرانها باید شناسایی و حل شود.
یکی از تصمیم های مهم زندگی انسان، انتخاب شغل است و خشنودی از شغل نیز یک پیش بینی مهم برای طول عمر محسوب می گردد. از آنجائیکه کار به عنوان یک انگیزه در انسان وجود دارد و کار کردن را جزء جوهره انسان تلقی می کنند، در واقع انسان با کار معنا پیدا می کند و بدون کار احساس هویت را از دست خواهد داد. با کار(شغل ) زندگی انسان دچار تحول و دگرگونی می گردد که برخی افراد با توجه به پیشینه روانی- اجتماعی، احتمال دارد دچار آن شوند و امید به زندگی به عنوان یکی از شاخصهای سلامت و توسعه انسان محسوب می گردد که در ایران این سن از ۶۹ سالگی به ۷۱ سالگی ارتقاء یافته است که بخشی از آن مربوط به کار می باشد.
هر چند کار می تواند خطرات بدنی و روانی برای انسان در بر داشته باشد اما حرفه هر کسی به هر فرد دیگری نشان میدهد که او ” کیست” زیرا شغل شرایطی فراهم می آورد که در آن شغل مهارتهای جدیدی را کسب کرده و آموزش می بیند، با چالشهای جدیدی مواجه و آنها را حل می کند، نیاز تعلق ارضاء شده و پاداش اجتماعی دریافت می دارد، احساس می کند جزء گروهی محسوب می شود، فرصت دوست یابی پیدا کرده و روابط اجتماعیش گسترش می یابد.
معمولاًاکثر مردم چیزهایی بیشتر از پول از شغل خود بدست می آورند و به اندازه کافی احساس خوشبختی خواهند کرد. زیرا مشاهده شده کسانی که ثروت زیادی را یا از طریق شرکت در قرعه کشی و یا ارث بدست آورده اند و علیرغم بی نیازی به پول اما کار می کنند چون انسانها در سازمانها فقط در پی بهبود درآمد اقتصادی نیستند بلکه به دنبال امنیت عاطفی، حرمت ذات، شادکامی، احساس خشنودی شخصی و کمال می باشند.
هویت شغل، بخش مهمی از مجوعه هویت غالب افراد اعم از پیر و جوان را شکل می دهد. داشتن شغلی که ارزش اجتماعی داشته باشد و به خوبی از عهده آن بر آمدن، عزت نفس را زیاد می کند و به ایجاد احساس ایمنی و هویت با ثبات کمک می نماید و بر عکس اگر جامعه به افرادش بگوید که به آنها نیازی ندارند و اشتغال امکان پذیر نباشد(که اغلب افراد شاغل و حتی جوانان جویای کار امروز این پیام را دریافت می کنند) در آنان احساس تردید و سرخوردگی بوجود می آید و دچار کمی عزت نفس می شوند که احتمال دارد این افراد دچار سردرگمی در هویت و حتی در بعضی موارد بزهکاری شوند و هویتی منفی پیدا کنند.
در ارتباط با موضوع مهم و حیاتی هویت در انسان، اریک اریکسون، روان شناس برجسته، زندگی انسان را به هشت مرحله رشدی تقسیم کرده است عقیده دارد که در مرحله هشتم که مرحله کمال و مصادف با سن پیری و بازنشستگی است، شخص ممکن است حالت و احساس تمامیت و کمال داشته باشد یا ناامید گردد. در واقع یک حالت متضاد در این دوره به شخص دست می دهد که با توجه به گذشته و حال، مجبور می شود یکی از این دو حالت را انتخاب کند. کسانی که خود آنان به حد کمال رشد کرده و احساس معنا و نظم در زندگی می کنند و از کارهایی که در زندگی کرده اند احساس رضایت دارند، در این مرحله خود را بخشی از فرهنگ یا جهانی بزرگتر می داند و بقیه عمر خویش را ضمن خوشرویی و ارتباط برقرار کردن با جوان ترها به انتقال تجربیات و دانش خود می پردازد و از این کار نیز احساس رضایت می کند و چنین فردی از بازنشستگی لذت می برد. اما برعکس کسانی که با توجه به گذشته و حال دچار یأس و ناامیدی شده و خود و دیگران را سرزنش می کنند، در دوران بازنشستگی نیز نه تنها از زندگی لذت نمی برند بلکه دچار هیجانات منفی شده و استرس را تجربه می کنند و از مرگ می ترسند بنابراین سعی می کنند به نوعی یا بازنشسته نشوند و اصرار به کار داشته باشند و یا دچار مشکلات جسمی- روانی خواهند شد.
از طرفی دیگر تحقیقات جدید حاکی از آن است که افرادی که در کار خود دیر بازنشسته می شوند بیشتر از افراد دیگر مبتلا به بیماریهای قلبی می گردند. تحیقات دانشگاه یاله روی ۴۳۰۱ نفر بین سنین ۵۱ تا ۶۱ سال نشان میدهد که دیر رها کردن شغل و فعالیتهای شغلی، استرس و فشار زیادی را به اشخاص وارد می سازد.
تجربه اخیر در وزارت نفت نیز نشان میدهد که خانه نشینی و بازنشستگی(پیش از موعد) برای زنان و مردان دارای تفاوتهای احساسی-رفتاری است. در مصاحبه های زیادی که با این افراد انجام شده نشان میدهد که افرادی که پیش از موعد بازنشسته و یا بازخرید شده اند، زنان از شادابی بیشتری نسبت به مردان برخوردار بوده و عدم رضایت مردان از این اتفاق بیشتر از زنان بوده است و از طرف دیگر تلاش مردان برای بازگشت مجدد به کار بیشتر از زنان بوده است.
و حال گذری داشته باشیم به دوران سالمندی که بازنشستگی در آن دوره اتفاق می افتد. در جهان امروز، سالمندی مفهوم انفرادی و انتزاعی خود را از دست داده و مفاهیم سیاسی، اقتصادی و جمعیتی پیدا کرده است. جمعیت شناسان، گروه اصلی جمعیت را به سه دسته تقسیم می کنند- جمعیت غیر فعال و غیر مولد که از تولد تا ۱۵ سالگی را شامل می شود.جمعیت فعال و مولد که ۱۶ تا ۶۴ سالگی را در بر می گیرد و جمعیت سالخورده که شامل انسانهای ۶۵ ساله به بالا هستند.
بنا به تعریف و توصیف سازمان بهداشت جهانی، سالمند به کسی گفته می شود که سن ۶۰ سالگی را پشت سر گذاشته باشد. در حال حاضر تعداد سالمندان جهان به ششصد میلیون نفر رسیده و پیش بینی می شود تا سال ۲۰۵۰ جمعیت سالمندان جهان به دو میلیارد نفر برسد که معادل بیست و دو درصد جمعیت جهان در آن زمان خواهد بود.
در حالیکه بعضی از جامعه شناسان اعتقاد دارند که در جوامع کنونی، بازنشستگی اجباری، ابتکاری است که جامعه جدید به منظور کاهش تعداد بیکاران، امکان استخدام نیروهای جوان و افزایش دستمزدها از خود بروز داده است. یک مقام ارشد سازمان توسعه همکاریهای اقتصادی، ضمن مقاله ای که تحت عنوان ” مقابله با عواقب اقتصادی سالمندی” در نشریه این سازمان منتشر شده می نویسد: دولت ها نباید مردم را به بازنشستگی زودرس یا خودداری از کار در سنین کهولت تشویق کنند. قوانینی که مردم را از کار کردن در زمان دریافت حقوق بازنشستگی باز می دارد، بایدلغو شود و مستمری بگیران باید حتی برای کارهای جدید آموزش ببینند. در پنجاه سال آینده، شمار سالمندان در مقایسه با جمعیت گروه دوم(۱۶ تا ۶۴ ساله) دو برابر خواهد شد و در این مدت، شمار کسانی که هشتاد سال یا بیشتر سن دارند، از سه درصد کل جمعیت کشورهای عضو سازمان توسعه همکاریهای اقتصادی به بیش از هشت درصد افزایش خواهد یافت و موجب افزایش فشار بر بودجه شد، و پرداخت حقوق بازنشستگی و هزینه درمان عمومی را نیز افزایش خواهد داد. ماحصل نظریات این کارشناس این است که وقتی انسانها بیشتر عمر می کنند، باید مدت زمان بیشتری هم کار کنند و این اجتناب ناپذیر است. این موضوع مورد تأئید بانک جهانی نیز قرار گرفته و به همین مناسبت اعلام کرده است که باید انسانها را تشویق نمود طول زندگی کاری خود را افزایش دهند.
از آنجائیکه زاد و ولد کشورهای پیشرفته به ویژه در اروپا کم می باشد و نیروهای جوان بسیار کم هستند تا جایگزین نیروهای سالخورده گردند اما جمعیت سالخوردگان به عنوان مساله ای اجتماعی، دیر یا زود گریبان تمام جوامع بشری را خواهد گرفت و به عنوان پدیده ای با عواقب هراس انگیز، سایه سنگینی بر جوامع معاصر خواهد انداخت.
با توجه به شرایط گفته شده ، حال سوال این است که چه باید کرد؟
معولاً گفته می شود که در فلان کشور و یا فلان شرکت معتبر بین المللی در کشورهای صنعتی یا فراصنعتی، برای بازنشستگان شرایط ویژه ای فراهم می کنند تا آنا احساس پیری و شکست نکنند. اما سوالی که پیش می آید این است که آیا تنها مسئولان و دولتمردان باید اقداماتی فراگیر انجام دهند یا بازنشستگان نیز به عنوان انسان دارای تجربه باید در این عرصه فعال باشند؟
در مجموع می شود این پیشنهاد را کرد که آماده کردن شرایط دوران بازنشستگی هم وظیفه دولتمردان است و هم وظیفه خود بازنشستگان که محوریت آن با بازنشستگان می باشد زیرا چنانچه شرایط و امکانات از طرف مسئولین و دولتمردان آماده نباشد اما روحیه بازنشستگان بالا باشد و هدف داشته باشند، سلامت جسمی-روانی آنان تأمین، طول عمر آنان افزایش و ارتباطات اجتماعی و انتقال اطلاعات و تجربیات صورت خواهد گرفت هر چند محدود اما بر عکس اگر شرایط فراهم باشد اما روحیه بازنشستگان پائین باشد، تمام امکانات و شرایط از بین خواهد رفت.
اینکه جامعه به شکلهای مختلف به بازنشستگان تکریم روا دارد، خود بازنشسته نیز می تواند از سایر مواهب دنیا برخوردار شود به شرط آنکه: ۱- با توجه به تغییر وضعیت شغلی و شروع شدن مرحله ای جدید با آمادگی قبلی، نگاه خود را نیز تغییر دهد و خود را به عنوان یک بازنشسته، یعنی کسی که سالهاخدمت کرده و حالا باید وارد مرحله جدیدی از زندگی شود، بپذیرد.۲- شرایط جدیدی برای زندگی خود در نظر گیرد. یا به عبارت دیگر سبک زندگی خود را نیز تغییر دهد، همانگونه که وقتی دندانهای طبیعی اش را با دندان مصنوعی تعویض کرده که جزء ضرورت بوده، دنیا به پایان نرسیده و نوع و شکل غذا خوردن را تعدیل کرده است.۳- پذیرش اصل واقعیت. اینکه شرایط موجود را بپذیرد و برای این مرحله که دوران استراحت و رسیدگی به علایق شخصی است، زندگی جدید ، بله زندگی جدیدی را آغاز کند به همان گونه که وقتی مشغول کار شده برایش زندگی جدیدی آغاز شده بود. هر چند که خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم می فرماید” انسان با سعی و تلاش خود شناخته می شود” دوران بازنشستگی نیز دوران جدیدی برای یک سری فعالیتهای جدید است زیرا بسیاری از افراد در این سن به تحصیل خود ادامه می دهند چون در این مرحله، تحصیل برای تحصیل(یعنی کسب آگاهی بیشتر) است نه برای مدرک گرفتن و این ارزشمند است. بسیاری از آدمها در این دوره رو به نوشتن می آورند و تجربیات خود را به رشته تحریر در آورده و یا احساسات خود را در غالب داستان یا شعر بیان می کنند و این خود نوعی زایندگی است هر چند فعالیت همانند قبل نیست. معمولاً وقتی کسی بازنشسته شد و از کار اصلی که به آن عادت کرده بود دست می کشد، ابتدا احساس خلاء به او دست خواهد داد، اما بعضی افراد این مرحله را خیلی سریع پشت سر گذاشته و خود را باز می ابند و احساس خلاء آنها که بر اثر عادت به کار بوده از بین خواهد رفت.
معمولاً در کار دو نوع خستگی و دو نوع استراحت وجود دارد. یکی به صورت روزانه است که پس از کار، خستگی سراغ انسان می آید و استراحت و خواب و کمی غذا، باعث تجدید قوا شده و شخص به حالت اولیه بر می گردد. دوم بازنشستگی است که شخص به استراحت ناشی از چندین سال کار می پردازد. در زندگی این جهانی که انسان برای کسب روزی و انجام وظایف و مسئولیتهای گوناگونی سختی می کشد، طبیعی است که احساس خستگی و عجز می کند و برای بازیافتن طراوت و شادابی زندگی خود نیاز به استراحت و خواب دارد تا بتواند دوباره برای ارائه وظایف زندگی توانا باشد چون زندگی تا زمان فوت ادامه دارد.
خداوند در سوره روم آیه ۲۳ می فرماید: و یکی از آیات خدا همین خوابیدن شما در شب و روز و طلب روزی شما از فضل خداست و در این امر نشانه های (قدرت) خداست برای مردمی که گوشی شنوا دارند.
بنابراین یکی از نشانه ای قدرت خداوند این است که انسان چه شب و چه روز برای آسایش جسم و روحش از خستگی کار(روزانه یا سالها) می خوابد.
خستگی، انگیزه مهمی است که انسان را وا می دارد پس از رنج کار روزانه به استراحت و خواب بپردازد تا سلولهای بدنش شادابی و طراوت زندگی را بازیابد زیرا انسان در حالی که از خواب بیدار شود، نیرومند و با نشاط است و نیز قادر است با نشاط به کار خویش ادامه دهد. استراحت پس از کار( روزانه یا سالها) انسان را در تشنج جسمی و روحی ناشی از ترسهایی که به او دست می دهند و از مشکلات و سختیهای فراوانی که در خلال زندگی روزانه دچارشان می شود، می رهاند. اگر روند و یا کار مستمر همچنان تا بی نهایت ادامه می یافت و شب و استراحت وجود نمی داشت که انسان در پناه آن با آرامش بخوابد و رنج خستگی را از خود دور سازد، آیا می توانست دارای یک زندگی آرام و بدون رنج و بدبختی باشد؟
پس انگیزه خستگی در انسان به ودیعه گذاشته شده که او را به خواب و استراحت وادارد تا نشاط و زندگی تازه را بازیابد.
آنچه مورد توجه دانش امروزی است تنها طولانی کردن زندگی نیست، بلکه نظر بر این است که سالهای پایانی عمر انسان در نهایت آرامش و سلامت جسمی و روانی سپری گردد و در صورتیکه چنین شرایطی تأمین نشود، پیشرفتهای علمی برای تأمین زندگی طولانی تر با نتایج مخاطره آمیزی روبرو خواهد شد.
نیاز به کمک برای انجام کارها و کاهش توانائیهای فردی و از طرف دیگر تمایل به حفظ استقلال، سبب ایجاد تضاد در سالمندان شده و منجر به علائمی مانند خشم، پرخاشگری، اهانت و عدم اعتماد به نفس می گردد. حرکت و تحرک، نقش ارزنده ای در سلامت سالمند بازی می کنند و سالمندانی که دچار کم تحرکی و بی حرکتی هستند، دو برابر بیش از دیگران در معرض مرگ قرار می گیرند. همچنین تحرک سبب نشاط و کاهش افسردگی می گردد و با افزایش تحرک، میزان مرگ و میر را از ۲۵ درصد به ۲/۰ درصد کاهش داده است.
در نهایت اینکه، بازنشستگی مرحله نهایی یک استخدام نیست بلکه خود آغازی از یک مرحله زندگی سازمانی فرد به شمار می آید. سازمانها باید توجه فراوان نسبت به استقرار سیستمهای صحیح بازنشستگی اقدام نمایند و در نظر داشته باشند که عوارض چنین سیستمهای نامطلوب در جنبه های مختلف سازمان تأثیرات سوئی به جای می گذارد.
با اینکه بازنشستگی امری حتمی و برهه ای از حیات انسان است ولی کمتر به آن توجه می شود. در کتابهای امور استخدامی، سازمان و مدیریت و رفتار و روابط انسانی در کار، فصولی بس کوتاه به امر بازنشستگی اختصاص یافته است که عمدتاً به طرحهای بازنشستگی و حقوق آنان پرداخته شده است و به جنبه های روان شناسی آنها توجه نشده است.
بازنشستگی مرحله ای از مراحل سازمانی است که فرد در زمان حیات سازمانی می بایست آنرا طی کند، زمانی که با استخدام شروع می شود و در دوره بازنشستگی ادامه می یابد. سازمانها همانطور که برای گزینش، استخدام، آموزش و اشتغال کارکنان خود، برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و نظارت می کنند، باید برای این برهه از دوره اشتغال افراد نیز فکر کنند و آنها را به امید خود رها نسازند. بازنشستگان در هر سازمانی که بوده باشند، دارای روحیات و خصوصیات مشترکی هستند اما هر سازمانی برای خود دارای تعدادی ویژگی متفاوت است.
همانطور که یادآور شد بازنشستگی امری اجتناب ناپذیر است و در نتیجه اثرات و عوارض آن به خصوص اثرات استرس زای آن نیز حتمی است. برنامه ریزیان، متفکران، دانشمندان و آینده نگران جامعه باید برای این پدیده اجتماعی مهم تدبیر اتخاذ کنند که خود در آینده نیز جزء بازنشستگان قرار خواهند گرفت.
راهکارهایی چند پیرامون مقابله با استرس در دوره قبل از بازنشستگی(دوره آمادگی):- مشاوره قبل از بازنشستگی:
در بعضی از کشورها، واحد خدمات مشاوره سازمان، فردی را که قرار است که بازنشسته شود، از نظر روانی آماده و پذیرای دوره بازنشستگی می کنند.- بازنشستگی گام به گام یا تدریجی:
فردی که قرار است بازنشسته شود، به تدریج از ساعت کاری او کم می شود تا از نظر روانی آماده دوره بازنشستگی شود.
راهکارهای مقابله با استرس در هنگام و به خصوص پس از بازنشستگی:
– قبول و پذیرش وضعیت جدید جسمانی و روانی-سازگاری با شرایط جدید- کار کردن پاره وقت در حد توان- زندگی در کانون خانواده و جمع دوستان- راه اندازی تعاونیهای تخصصی و ارائه خدمت به صورت پیمانکاری- استفاده از بازنشستگان به عنوان مشاوران تخصصی در پروژه ها- تشکیل انجمنهای علمی- تشکیل تیمهای ورزشی سالمندان و انجام ورزش- تفویض اختیار از طرف خانواده جهت مراقبت از افراد جوان تر- تشکیل جلسات ماهیانه و تجلیل از افراد به صورت سالیانه- تهیه امکانات و شرایط برای سفرهای دسته جمعی- گردهم آیی خانواده ها در باشگاهها و پرداخت یارانه به عنوان تسهیلات ویژه- معرفی خدمات بازنشستگان در نشریات داخلی سازمان- شرکت در فعالیتهای اجتماعی- فرهنگی- شرکت در کلاسهای هنری- انجام فرائض و فعالیتهای مذهبی و بازدید از اماکن مقدس و متبرکه- ایجاد امکاناتی برای درج مطالب و نگارش علمی، تجارب و خاطرات بازنشستگان جهت انتقال به جوانان- ساخت مجتمع های مسکونی-تفریحی-ورزشی-فرهنگی و ارائه تسهیلات مالی- استراحت کافی و لذت بردن از آن- داشتن رژیم غذایی مناسب این دوره- کنترل وضعیت جسمی-روانی از طریق مشاوره های پزشکی، روان شناختی و رعایت موارد ایمنی در خانه و بیرون از خانه.
سید مهدی میرشریفا
روان شناس بالینیمنابع:
– دکتر رضائی، همکاران- فشار روانی در دوره اشتغال و بازنشستگی
-دکتر ساعتچی، محمود- روان شناسی کار
– ماسن-رشد و شخصیت-مهشید یاسایی
– دکتر نجاتی،محمد عثمان-قرآن و روان شناسی- عباس عرب
– مقاله سالمندی، شبح جدید- روزنامه همشهری- سه شنبه ۲۵/۱/۸۳
– سایت جوان- عوامل استرس زا در سالمندان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا