انسان برخلاف دیگر جاندارانی که با مرگ و نیستی دست و پنجه نرم می کنند، از حساسیت بالا و ویژه ای نسبت به زندگی و مرگ برخوردار است. او نمی تواند زندگی را این گونه که به نظر می رسد و در چشم او نمایان می شود بپذیرد. مدتی کوتاه که جان دارد و از متاع دنیا بهره می برد و ناگهان پیش از آن که از زندگی چیزی بفهمد سر به بالین ابدیت می گذارد و از دنیا می رود. دیگر نه رشدی و بالندگی هست و نه شور حیات و زندگی در رگ های تنش جاری است. گویی هرگز از مادر نزاده است و هرگز در این هستی گام نگذاشته است
در مقاله حاضر نویسنده، به تحلیل چگونگی برزخ و ویژگی های آن می پردازد و خواننده را با برخی جنبه های عالم برزخ که حائل میان دنیا و قیامت است با استناد به قرآن کریم آشنا می کند. با هم آن را می خوانیم.
● اهمیت برزخ
برزخ از آن جا برای آدمی بااهمیت شد که مرگ را دید که او را از زندگی جدا می سازد و هستی او را به نابودی می کشاند. از این رو در جست وجوی مفهوم مرگ برآمد و در آن اندیشه و تأمل کرد تا به شناختی درباره مرگ دست یابد.
تلاش برای شناخت مرگ در حقیقت تلاش برای شناخت زندگی است و این که اصولا زندگی چیست و چرا این گونه به پایان می رسد. اگر مرگ به همان معنا و مفهومی باشد که انسان می بیند شاید زندگی نیز معنا و مفهوم خود را برای انسان از دست بدهد.
انسان برخلاف دیگر جاندارانی که با مرگ و نیستی دست و پنجه نرم می کنند، از حساسیت بالا و ویژه ای نسبت به زندگی و مرگ برخوردار است. او نمی تواند زندگی را این گونه که به نظر می رسد و در چشم او نمایان می شود بپذیرد. مدتی کوتاه که جان دارد و از متاع دنیا بهره می برد و ناگهان پیش از آن که از زندگی چیزی بفهمد سر به بالین ابدیت می گذارد و از دنیا می رود. دیگر نه رشدی و بالندگی هست و نه شور حیات و زندگی در رگ های تنش جاری است. گویی هرگز از مادر نزاده است و هرگز در این هستی گام نگذاشته است.
این مسئله زمانی دشوارتر می شود که مرگ کودکانی را می بیند که گرامی ترین در نزد اوست و این گونه پرپر شدن غنچه گل وجودش را می بیند و چاره ای از پذیرش آن ندارد. از این رو به زندگی به گونه دیگر می نگرد و در خشم می آید و می کوشد تا با طبیعتی که مرگ را همراه و همزاد زندگی آفریده و قرار داده است مبارزه کند.
تلاش های بی شمار او تاکنون نتیجه ای در بر نداشته و حتی نتوانسته است مرگ را زمانی اندک از خود دور سازد و به دیرپایی او بیافزاید. از این رو در اندیشه فرو رفت تا چاره دیگری بیاندیشد و این گونه است که برای معناداری زندگی و هدفمندی آن به تفکر و تأمل پرداخت.
هر چند تأملات او بیهوده نبوده است ولی چنگی هم به دل نمی زد؛ زیرا ابزارهای انسان در این حوزه بسیار محدود و معدود است. از این رو متافیزیک و دانش و فلسفه های ماورای طبیعی رونق یافت تا چرایی زندگی و مرگ را تفسیر کند. تفسیری که به ظاهر تفسیر هستی است و درحقیقت شناخت درد بی درمان مرگ و این که از کجا و برای چه و تا چه زمانی در این هستی آمده است و پس از مرگ به کجا می رود؟ این پرسش ها وی را واداشت تا دست به دامن فلسفه شود.
با این همه عقل انسانی هر چند که ابزاری کارآمد است ولی در بسیاری از عرصه ها از جمله در این حوزه شناختی، لنگ می زند و چون خری در گل می ماند و دستش به جایی بند نمی شود.
فلسفه تلاشی دینی از رنگ و لعاب انسانی است. انسان می کوشد تا دینی فلسفی برای خود بسازد و به کمک این دین عقلانی، خود را بشناسد و چاره مرگ را بکند. اگر مرگ را بشناسد بهتر می تواند از زندگی بهره برد و آن را چنان که می خواهد سامان دهد. ولی مشکل آن است که فلسفه عقلانی و این دین انسانی، ناتوان از شناخت مرگ چنان که باید و شاید است.
● نقش عقل دینی در هدایت و توجیه انسان
در این میانه است که دین های آسمانی با دلایلی ورای فلسفه عقلی نمایان می شوند عقل دینی کمک می کند تا عقل انسانی خود را بشناسد و با شناساندن توان و ظرفیت خود، تفسیری جدید از زندگی و مرگ ارایه می دهد. از این روست که پای خدا به عنوان آفریدگار و نیز پروردگار و نیز بازخواستگر به زندگی بشر باز می شود.
خدا کسی است که هستی را به هدفی آفریده است و همه را در یک فرآیند زمانی، تربیت و پرورش می دهد تا به کمال لایق خویش دست یابند و سپس آنان را که در مسیر قرار نگرفته و یا بیراهه رفته اند بازخواست می کند و در زمانی که پس از مرگ است و زندگی مجدد خواهد بود آنان را به کاری که کرده و یا نکرده اند مؤاخذه می نماید.
این گونه است که تفسیر جدیدی از هستی و زندگی و مرگ به دست می آید که برخلاف تفسیر دیداری اوست. این تفسیر بیشتر از آن که دیداری باشد شنیداری است. تفسیری است که با ظاهر دیداری، آن چنان هم خوانی ندارد ولی تفسیر معناداری است که می توان به زندگی و مرگ مفهومی جدید بخشید. با این تفسیر دیگر مرگ که همزاد زندگی است آن چنان وحشتناک به شمار نمی آید و به معنای پایان زندگی و حیات نیست، بلکه آغاز راهی دیگر و زندگی و حیاتی برتر است.
● دین و برزخ
آدمی پس از مرگ به کجا می رود؟ اگر چیزی به نام روح در انسان است که با مرگ نمی میرد و باقی و برقرار است و تنها این جسم ها از هم می پاشد و نیست می شود و آن روح و جان هم چنان با انسجام و وحدت باقی است در کجاست؟
دین پاسخ می دهد که انسان پس از مرگ دوباره در روز رستاخیز به زندگی باز می گردد و این مدت که به نظر بس دراز و بلند و دیرپای است مدتی نیست که بتوان نادیده گرفت. اکنون این پرسش مطرح می شود که تا بازگشت دوباره انسان به زندگی دیگر که در روز رستاخیز است انسان و آن روح جدا شده از تن به کجا می رود و چه می کند؟
این جاست که دوباره دین به ارایه تحلیل شناختی دیگری می پردازد و بیان می دارد که انسان در این مدت و در طول این فاصله زمانی در عالمی میان این دنیا و آخرت به نام عالم برزخ است. حال عالم برزخ چیست؟ در این نوشتار تلاش می شود تا عالم برزخ بر پایه تفسیر وحیانی و آیات قرآنی باز شناسایی و معرفی شود. این بازخوانی از آن رو صورت می گیرد که به زندگی پس از مرگ ما بلکه به زندگی کنونی ما نیز معنا و مفهوم تازه ای می بخشد و ما را از نوعی دغدغه و ترس پنهان رهایی می سازد.
نقشی که عالم برزخ در زندگی امروز ما در این کره خاکی بازی می کند کم تر از نقش قیامت و بازخواست نیست. همان گونه که دین و مسئله خدا و پروردگار و رستاخیز زندگی کنونی ما را آن چنان تحت تأثیر قرار داده که بدون آن می بایست فهم دیگر و حتی دنیای دیگر می داشتیم، مسئله برزخ نیز از چنین جایگاه مهم و اعتبار ارزشی والا برخوردار است. از این رو مسئله برزخ نه مسئله فردای ما بلکه همانند معاد و رستاخیز مسئله امروز ماست؛ زیرا نقش مهم و تأثیرگذاری نه تنها در شناخت ما نسبت به خود و هستی بلکه در رفتار و کردار ما دارد.
● برزخ در قرآن
برزخ در لغت به معنای مانع میان دو چیز است. از زمان مرگ تا زمان قیامت در اصطلاح قرآنی برزخ نامیده می شود.
انسان هایی که در این دنیا زندگی می کنند به جهت فقدان ابزارهای شناختی در این حوزه، نمی توانند از برزخ آگاه شوند و از این رو چون بیرون از دایره شناخت عادی آنهاست به انکار آن روی می آورند. (بقره آیه ۱۵۴).
قرآن از مومنان می خواهد که به عالم برزخ به عنوان عالم غیب ایمان بیاورند و با توجه به این ایمان، رفتار و کردار خود را تنظیم کنند. (همان و نیز آل عمران آیه ۱۶۹)
قرآن درباره آغاز و انجام برزخ می فرماید: حتی اذا جاء احدهم الموت… و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون؛ هرگاه زمان مرگ یکی فرا رسد…. و از پس مرگشان برزخ است تا روزی که برانگیخته می شوند. (یس آیه ۲۶) قرآن در این آیه هم آغاز برزخ را که مرگ است و هم پایان آن را که قیامت است مشخص کرده است.
در آیه ۵۵ و ۵۶ سوره روم نیز به آغاز و پایان برزخ و صراحت اشاره شده است که نشان می دهد این فاصله زمانی به گونه ای است که در نگاه انسانی بسیار کوتاه می نماید؛ زیرا برپایه گزارش آیه فوق هنگامی که برانگیختگان روز رستاخیز برمی خیرند سوگند یاد می کنند که آنان زمان بسیار کوتاهی (ساعتی به مفهوم عام آن) بیش درنگ نکرده اند. این درنگی که درعالم برزخ است تا رستاخیز می باشد و هر چند که از نگاه ما بسیار طولانی است.
● زندگی در برزخ
قرآن تبیین می کند اهل برزخ وقتی به زندگی خود درعالم برزخ می نگرند و از نظر زمانی با زندگی دنیایی می سنجد زندگی دنیایی را بسیار کوتاه می یابند و زندگی در برزخ را طولانی بر می شمارند (یونس آیه ۴۵ و اسراء آیه ۵۲ و مؤمنون آیه ۱۱۲ و ۱۱۴). به نظر آنان همه زندگی دنیایی ایشان به اندازه یک روز بیشتر نبوده است.
انسان درعالم برزخ زنده می شود و تا زمان رستاخیز در آن زیست می کند. (غافر آیه ۱۱) مجمع البیان بر این باور است که مراد از دوباره زنده شدن، یکی زنده شدنی است که درعالم برزخ پس از مرگ رخ می دهد و دیگری زنده شدن دوباره ای است که در هنگام رستاخیز رخ می دهد و از این جهت می توان گفت که هر انسانی به طور عام (البته ممکن است استثنایی هم وجود داشته باشد) دوباره زنده می شود و دوباره می میرد. (مجمع البیان ج ۷ و ۸ ص ۸۰۴) به این معنا که مرگ نخست در همین دنیا رخ می دهد و درعالم برزخ زنده می شود و دوباره در همان عالم برزخ می میرد و در قیامت زنده می شود. دراین تفسیر، به دنیا آمدن نخست مطرح نمی شود زیرا به معنای احیا و زنده کردن تلقی نمی شود؛ چون احیا و اماته برای موجودی مرده و زنده به کار می رود نه برای دنیا آمدن و زنده شدن نخستین. به هرحال از آیه ۱۱ غافر برمی آید که انسان درعالم برزخ دوباره دچار مرگ می شود و از آن دنیا و عالم میانی نیز با مرگ به عالم قیامت و رستاخیز منتقل می شود. (مجمع البیان همان و نیز المیزان ج ۱۷ص ۳۱۳ و تفسیر الصافی ج۶ ص ۲۹۵)
● ویژگیهای برزخ
زندگی در برزخ ویژگی های خاص خود را دارد. قرآن در آیات چند به این ویژگی ها پرداخته است. یکی از ویژگی های عالم برزخ داشتن روز و شب است. هرچند که قرآن به کیفیت آن نپرداخته است ولی می توان دریافت که شباهتی با روز و شب دنیایی دارد ولی ممکن است که طول و زمان آن با زندگی دنیایی تفاوت داشته باشد. خداوند می فرماید: النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب؛ هر بامدادان و شبانگاهان آتش دوزخ بر آنان عرضه می شود و هنگامی که قیامت برپا می شود گفته می شود که آل فرعون را در عذابی دردناک وارد کنید. (غافر آیه ۴۶)
از دیگر ویژگی های برزخ پرسش و پاسخ از اعمال دنیایی انسان است (ابراهیم آیه ۲۷)
از این رو انسان براساس عملکرد خود، در آن جا به بهشت برزخی یا دوزخ برزخی درمی آید. اگر عملکرد انسان بر پایه آموزه های وحیانی باشد دربهشت برزخی از هرگونه آسایش و نعمت های مشابه دنیا و بهتر برخوردار می گردد که درآیات چندی به آن اشاره شده به عنوان نمونه از گروه هایی چون شهیدان (آل عمران ۱۶۹ و ۱۷۰)، مقربان به خدا (واقعه آیه ۸۸ و ۸۹) و یا اشخاص خاصی چون حبیب نجار (یس آیه۲۰ و ۲۶) یاد شده که از بهشت برزخی بهره مند می گردند. درمقابل بیان می کند که چگونه اصحاب شمال و کافران تکذیب گر و گمراه در عالم برزخ گرفتار دوزخ و آتش آن هستند (واقعه آیات ۹۰ تا ۹۳) و یا فرعون و آل او در دوزخ برزخی چگونه معذب می باشند (غافر آیه ۴۵ و ۴۶)
● خصوصیات بهشت برزخی و دوزخ برزخی
از ویژگی های بهشت برزخی مشابهت آن با بهشت رستاخیز است از این رو ساکنان آن از امکاناتی برتر از زندگی دنیایی برخوردار می باشند و هرگز گرفتار حزن و اندوه نمی شوند (آل عمران ۱۶۹ و ۱۷۰) آنان در بهشت برزخی خوشحال وشادمان و از عطایا و نعمت های الهی برخوردار می باشند (همان) آنان همچنین در آن جا از آسودگی خاطر برخوردار بوده و از فضل الهی بهره مند هستند. (محمد آیه ۴ و ۵ و نیز همان)
درمقابل در دوزخ برزخی نیز شرایط سختی وجود دارد و افراد در آن، گرفتار انواع و اقسام عذاب های دردناک هستند.
عذاب های برزخی ویژه دوزخیان عبارتند از آب های داغ و جوشان (واقعه آیه ۹۲ و ۹۳) آتش (نوح آیه ۲۵ و ۲۶) اهانت و خفت (انعام آیه ۹۳) ناخوشایندی و بدی آن (غافر آیه ۴۵ و ۴۶)
اهالی برزخ از وضعیت خودآگاهی کامل دارند و فرشتگان، مجرمان را از محرومیت از رحمت الهی آگاه می سازند (فرقان آیه ۲۲)
غیر ازکسانی که می میرند کسان دیگری نیز به عالم برزخ می روند، از این رو می توان گفت که برزخ عالمی است که امکان ورود به آن حتی برای کسانی که نمرده اند نیز فراهم است. قرآن با آن که به صراحت بیان می کند که حضرت عیسی(ع) نمرده یا کشته نشده است و تنها روح او به عالم بالا برده شده است با این همه ازحضور آن حضرت درعالم برزخ سخن می گوید. (مریم آیه ۳۰ و ۳۳)
به هرحال عالم برزخ عالمی است که پس از مرگ برای بیشتر مردمان آغاز می شود و انسان دوباره در آن زنده شده و به زندگی جدیدی وارد می گردد و گویا مدتی بیش از زمان دنیایی در آن عالم به سر خواهدبرد و این که برخی و یا بیشتر آنان دوباره مبتلا به مرگ دیگری خواهندشد که با قیامت، دوباره زنده می شوند.
نویسنده: علی – پوریا