حتما شما هم تاکنون به زیارت علی بن موسی رضا در مشهد رفته اید. حتما خاطرات خوبی هم از این بارگاه دارید. در این مطلب قصد داریم نامه یکی از زائران به این امام رئوف را برای شما بیاوریم.
بعد از ۲۵ سال انتظار برای دیدن صحن و سرایت، امسال برای دومین بار چشمم لیاقت دیدن بارگاهت را یافت. بار اول با ناباوری خیره خیره به حرمت نگاه می کردم و بی اختیار اشک می ریختم. در پی یافتن جواب سوالی به ضریح خیره شده بودم: چه شد که مرا طلبیدی …؟ وقتی قطار در حال ایستادن در ایستگاه راه آهن بود و نگاهم به گنبد طلایت افتاد؛ از خوشحالی در جای خود تکان نمی خوردم، گویی خواب می دیدم. بار اول که به مشهد آمدم، وقتی روبروی حرم ایستادم، اشک امان همه چیز از من گرفته بود. نمی دانستم در کجا هستم؟ چه کسی هستم؟ …
حالا برای بار دوم بیشتر درک کردم آنچه در مورد ولی نعمتم شنیده بودم را با چشمان خود می دیدم.
اینبار طور دیگری عازم حرم شدم. برنامه افتتاحیه اردو تلنگری بود برای من که حالا تازه می فهمیدم کجایم و قرار است به ملاقات چه بارگاه باشکوهی بروم: شوقم برای رفتن به حرم را چندین برابر کرده بود. واقعا نیاز داشتم آماده شوم به خودم، قلبم، چشمانم و … و همه وجودم مملوء از شوق دیدن ضریحت بود. شاید همان عهدی که بار اول، روبروی ضریح، وقتی دستانم را قفل کرده بودم و گریه کنان صدایت می کردم، بستم باعث شد تا توفیق پیدا کنم این بار به این شکل کاروانی از عاشقان و زائرانت در کنار خدمت گزارانت که ما را با جان و دل همراهی می کردند به آستانت بیایم. این اردو برای من گرانبهاترین عنایت خداوند بود. برای تمام این دوستان آرزو می کنم زیر سایه امام رضا (ع) سربلند باشند.