اشاره بهائیت یکی از فرقههای ساخته و پرداخته سرویسهای جاسوسی روس و انگلیس است که در سده اخیر در اختیار آمریکا و اسرائیل قرار گرفته است؛ استعمارگران در قرن نوزدهم میلادی با مطالعاتی که در مذهب شیعه داشتند، مسأله “مهدویت و موعود آخرالزمان” را بستر مناسبی برای در هم شکستن …
۱ امروزه نیزاخبار فراوانی با مضمون گسترش تشکیلاتی این فرقه در ایران گزارش میشود که حکایت از تجدید سازمان بهائیت در جهت تحقق اهداف و منافع شوم بیگانگان در داخل کشوردارد. نوشتار حاضر ضمن مروری بر چگونگی شکل گیری این فرقه، فعالیتهای تشکیلاتی آن در سطح جهان و داخل ایران را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد.
پیدایش فرقه ضاله
میرزا حسینعلی نوری معروف به “بهاء الله” بنیانگذار آیین بهائی، است. میرزا حسینعلی در سال ۱۲۳۳ هجری قمری، در تهران به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی، خواندن و نوشتن و مقداری عربی راـ طبق سنت رایج زمانـ آموخت. بهاء در ابتدا متمایل به تصوف شده و به مسلک درویشها درمی آید. در۲۸ سالگی زمانی که سید علی محمد شیرازی ادعای بابیت۲ و واسطه وصول به امام زمان (عج) نمود در پی تبلیغ نخستین پیرو باب، ملا حسین بشرویهای معروف به “باب الباب”، در شمار نخستین گروندگان به باب درآمد و از آن پس به عنوان یکی از فعالترین افراد بابی، به ترویج بابیگری پرداخت. در نخستین سالهای سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در جریان شورشهای بابیه و ایجاد ناامنی و قتل و غارت مردم در بخشهائی از کشور، میرزا حسینعلی دستگیر و زندانی شد. به دستور امیر کبیر، صدر اعظم وقت، جهت سرکوب این شورشها علی محمد باب در تبریز اعدام میگردد.۳ بعد از اعدام باب، میرزا حسینعلی با زیرکی و شگردهای فریبکارانه زمام کارها را در دست میگیرد اما پس از قتل امیرکبیر۴ و طراحی سوء قصد به ناصرالدین شاه به سفارت روس پناهنده شده و با حمایت دولت روس از مرگ نجات یافته و به بغداد تبعید میگردد. در بغداد کنسول دولت انگلستان و نیز نماینده دولت فرانسه با بهاءالله ملاقات و حمایت دولتهای خویش را به او ابلاغ کردند و والی بغداد نیز برای وی مقرری تعیین میکند.۵ چندی بعد میرزا حسینعلی ملقب به “بهاءالله”، مقام”من یظهره اللهی” را برای خود ادعا کرد و پس از رسیدن به عکا به صورت کامل و علنی دست از ادعای نایب باب بودن برداشت و رسماً خود را “پیامبر” نامید و فرقه “بهائیت” را بنیان گذاشت که فوراً از جانب دولت روسیه به رسمیت شناخته شد. دولت استعماری روسیه پس از به رسمیت شناختن فرقه ضاله بهائیت به عنوان یک دین، همه گونه امکانات در اختیار آنها گذاشت. این دولت در نخستین اقدام مرزهای خود را به روی بهائیان گشود و اولین معبد این فرقه را به نام “مشرق الاذکار” در شهر عشق آباد ایجاد کرد. میرزا حسینعلی به فرستادن نامه (الواح ) برای سلاطین و رهبران دینی و سیاسی جهان اقدام کرد و ادعاهای گوناگون خود را مطرح ساخت. پس از مدتی خود را “خدای خدایان”، “آفریدگار جهان” و “معبود حقیقی” نامید. سرانجام در هفتاد و پنج سالگی ـ سال ۱۳۰۸ ق ـ در حیفا از دنیا رفت و پیروانش با اعتقاد به خدایی او قبرش را قبله خویش گرفتند. پس از مرگ میرزا حسینعلی، عباس افندی ملقب به “عبد البهاء”۶ پسر ارشد او که از زیرکی خاصی برخوردار بود در جدال مفتضحانه قدرت با رقیبان به مقام رهبری بهائیان میرسد۷ و با مسافرت به اروپا و آمریکا در سال ۱۹۱۱ م. به جای روسیه با انگلستان و سپس آمریکا رابطه ویژهای برقرار میکند. در جریان این سفرها او تعالیم باب و بهاء را در ظاهری مترقی و جدید متناسب با اندیشههای رایج قرن نوزدهم در غرب نظیر روشنگری، مدرنیسم و اومانیسم، تحت عنوان تعالیم و اصول دوازدهگانه بهائیت۸ به وجود آورد که چیزی جز گردآوری و التقاط تعالیم مذهبی “شرق” با اندیشههای عقلانی و مدرن “غرب” نیست.۹ پس از عبدالبهاء، “شوقی افندی” ملقب به “شوقی ربانی” فرزند ارشد دختر عبد البهاء، که در دارالفنون بالیون لندن، دانشگاه آمریکایی بیروت و سپس در دانشگاه آکسفورد تحصیل کرده و مستقیماً تحت پرورش و تربیت انگلیسیها رشد یافته بود به رهبری بهائیت برگزیده شد. او خود را “ولی امر الله” میخواند هرچند فساد عظیم و همه جانبه دستگاه رهبری بهائیت، انحرافات اخلاقی گسترده و انحطاط معنوی مبلغین بهائی و حرکت این دار و دسته سیاسی در راستای تامین منافع استعمارگران، موجبات رویگردانی چند تن از نزدیکان عبدالبهاء از فرقه ضاله بهائیت را فراهم مینماید.۱۰ نقش اساسی شوقی افندی در تاریخ بهائیت ایجاد تشکیلاتی به نام “بیت العدل” واقع در شهر حیفا در فلسطین اشغالی است. پس از مرگ شوقی افندی کشمکش شدیدی بین بهائیان برسرجانشینی او در گرفت و بسیاری از آنان رهبری همسر آمریکایی او روحیه (ماری) ماکسول را پذیرفتند. درکنفرانس ویژهای که با حضور سران مهم فرقه بهائیت در لندن تشکیل گردید ۹ نفر به عنوان اعضای مجلس بیت العدل انتخاب شدند. ریاست این گروه که به بیت العدل حیفا شهرت دارد، با روحیه ماکسول ـ همسرشوقی افندی ـ بود. او نیز در سال ۱۳۷۸ شمسی از دنیا رفت.۱۱ به موازات رهبری روحیه ماکسول، “چارلز میسن ریمی” فرزند یکی از روحانیون کلیسای ارتدوکس۱۲ نیز ادعای جانشینی شوقی افندی را نمود و گروه “بهائیان ارتدکس” را پدید آورد که امروزه در آمریکا، هندوستان و استرالیا و چند کشور دیگر پراکندهاند. عده دیگری از بهائیان نیز پس از مرگ شوقی به رهبری جوانی از بهائیان خراسان، به نام “جمشید معانی” روی آوردند. این جوان خود را “سماء الله” نامید و طرفداران او در اندونزی، هند، پاکستان و آمریکا پراکندهاند.۱۳
عوامل و زمینههای پیدایش بهائیت
پیدایش و تداوم هر فرقهای در بستر تاریخ، تحت تاثیر عوامل مختلفی است؛ در مورد چرایی شکل گیری، تداوم و گرایش برخی از افراد جامعه به فرقه بهائیت و استمرار این فرقه تا امروز نیز زمینهها و عوامل متعدد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نقش داشته و تاثیر گذار است که آنها را در دو بخش عوامل داخلی و خارجی مورد بررسی قرار میدهیم:
الف. عوامل و زمینههای داخلی
از نظر فرهنگی، در دوره قاجار بیش از ۹۰% مردم بی سواد بودند و یکسری اعتقادات خرافی و اوهامی که رنگ مذهبی به خود گرفته بود در میان مردم رسوخ داشت.۱۴ به سبب جهل و فقر فرهنگی تودههای مردم، فرقه بهائیت توانست گروهی را جذب نماید.
از نظر اقتصادی نیز کشور در وضعیت اسفباری به سر میبرد؛ قحطیهای فراگیر، بیماریهای واگیردار نظیر وبا، طاعون و جنگهای داخلی و خارجی، هزاران نفر را از بین برده و روحیه بازماندگان را تضعیف مینمود، در نتیجه به اقتصاد کشور لطمه زیادی وارد شده بود. در چنین شرایطی و با شکسته شدن روحیه مردم به علت شکست در جنگها با روسیه و…، احتمال گرایش مردم به روزنه امیدی که منجی عالم بشریت باشد و جهان را پر از عدل و داد کرده و ریشه فقر را بخشکاند، افزایش مییافت.۱۵
به همین خاطر عدهای از مردم به امید گشایش در امور اعتقادی، سیاسی، اقتصادی به وعدههای مدعیان بابیت امیدوار شدند و بعدها نیز با حمایت استعمار و تبلیغات گسترده و خرج کردن پولهای فراوان عدهای به طرفداری از علی محمد باب و میرزا حسینعلی بهاء ادامه داده و در نهایت به عنوان بهائی از جرگه مسلمانان خارج میشدند. ۱۶
همچنین از نظر اجتماعی پیدایش این جنبش در ایران زمانی بود که پس از جنگهای ایران و روس به علت افزایش تماس با فرهنگ اروپایی، نوگرایی افکار بسیاری از متفکران و نیز عوام را به خود مشغول کرده بود و در نتیجه مخالفت با سنتهای غلطی نظیر استبداد شاهان، زمینه برای ظهور حرکتهای اجتماعی فراهم شده بود. در چنین شرایطی جنبشهای اصلاحی چندی در ایران شکل گرفتند و در این فضا برخی به فکر تغییر فرهنگ ملی حاکم و ایجاد نوآوریهای مذهبی افتادند. در نتیجه این طرز تفکر بود که فرقههایی چون شیخیه و بهائیه در کنار مکاتب سکولار در ایران ظاهر شدند و همواره در مقابل حرکتهای احیاگر سنتهای ملی ـ دینی ایستادند و حرکتهای سنتشکن را تأیید کردند.۱۷
علاوه بر شرایط فوق، شرایط سیاسی آن روزگار نیز عاملی بسیار مهم در ظهور وتداوم این فرقه محسوب میشود ؛ سنگینی فشارهای روز افزون و طاقت فرسای اقتصادی بر پیکر جامعه عصر قاجار تنشهای شدید و غیر قابل تحملی در مردم پدید آورد. دستگاه حاکمه مردم را به بند کشیده و برده گونه تمام حقوقشان را پایمال میکرد. سران و زمامداران، مملکت را ملک شخصی خویش برشمرده و دست به تاراج میزدند. نابودی و حراج مملکت به بهای فقر و فلاکت ملت، تنگناهای شدید اجتماعی را به اوج رسانید. غفلت دولتمردان نسبت به تمام امور و بی بند و باری کاخ نشینان دیگر جائی برای تحمل و تداوم روند چپاول باقی نگذاشت. مردم ایران از ظلم و بی عدالتی به ستوه آمده بودند.۱۸
علاوه بر ظلم و بی کفایتی پادشاهان قاجار در اداره امور کشور، نفوذ بیچون و چرای بیگانگان در ایران و فرمانبری محض قاجار در برابر سلطه انگلیس و روسیه و باز گذاشتن دست بیگانگان در امور داخلی ایران و بالآخره شکست در جنگهای ایران و روس روحیه عمومی مردم ایران را به شدت تحت تاثیر قرار داده و شکاف عمیقی بین دولت و ملت به وجود آورده بود.۱۹ در چنین وضعیتی دربار که از روی خوشگذرانی و زیاده طلبی نمیتوانست از هزینههای خود کم کند، به فساد مالی از قبیل رشوه گیری و گرفتن مالیات مضاعف از مردم پرداخت و در کنار آن چنین وانمود و القا میشد که این پیشآمد باید اتفاق میافتاد و راهی جز تسلیم در برابر مقدرات نمیباشد و در نتیجه مردم را به بی تفاوتی و اندیشههای خیالپردازانهای نظیر بابیه و بهائیت گرایش داده تا در مقابل اتفاقات مقاومتی از خود نشان ندهند.۲۰
از سوی دیگر جایگاه نهاد مذهبی در جامعه دوران قاجار و نحوه تعامل دستگاه سیاسی با آن، نقش مهمی در شکل گیری و تداوم فرقه بهائیت و ریشههای اعتقادی و اجتماعی آن یعنی شیخیه و بابیه داشت؛ مراجع تقلید به عنوان رهبران واقعی ملت، اداره امور اجتماعی و اقتصادی آنان و امر قانون گذاری و قضاوت و تمشیت امور بین آنان را بر عهده داشتند. نفوذ این سازمان مذهبی از بالاترین نقطه سلسله مراتب ساخت سیاسی کشور تا قلب تک تک آحاد شیعه گسترش داشت.آنان تنها پناهگاه مردم و حتی برخی صاحب منصبان حکومتی در مقابل دیکتاتوری و ظلم شاهان بودند. به گفته لمبتون ـ پژوهشگر برجسته مسائل ایران ـ “به این ترتیب نیروی طبقه روحانی تنها نیروی مقاوم در برابر رژیم مملکت بود.”۲۱ از این رو علی رغم برخی همکاریهای علمای برجسته شیعه با پادشاهان قاجار در جهت حفظ حقوق مردم و مصالح جامعه اسلامی، به دلیل ماهیت استبدادی و خودکامه نظام پادشاهی، اقتدار سیاسی حاکم به هیچ وجه نفوذ و اقتدار نهادهای اصیل مذهبی را برنتابیده و همواره در صدد تضعیف آن به عنوان مهمترین مانع در مقابل خودکامگیهای خویش بود. و ایجاد بدعت در دین نیز میتوانست با تضعیف نهاد مذهبی از نفوذ و اقتدار آن بکاهد؛ از این روست که فتحعلی شاه، علاقه و ارادت زیادی به شیخ احمد احسایی، موسس فرقه شیخیه نشان میدهد.۲۲ و محمد شاه قاجار نیز به علت داشتن عقاید صوفیانه از علمای شیعه که رهبری فکری و اجتماعی داشتند، فاصله میگیرد. و به این گونه تا سالهای آخر سلطنت ناصرالدین شاه به موازات افزایش فاصله میان ملت و دولت، به شدت از نقش و جایگاه علمای شیعه در حکومت کاسته شد. در چنین شرایطی باب با استفاده از کسوت روحانیت و اعتبار نیابت امام زمان (عج) و وضعیت اسفبار مردم و هدایت و حمایت عناصر بیگانه توانست عدهای را به خود جلب نموده و شورشهایی را در مقابل دولت رهبری کند.۲۳ پس از باب نیز فرقههای مختلف بهائیت با هدایت دقیق و حمایت آشکار و پنهان استعمار رشد نموده و در مقابل هر دو اقتدار اصلی موجود در جامعه یعنی دولت و علمای شیعه میایستد. گرچه این امر موجب طرد بهائیت و پیروان آن از ایران میشود و بهائیت در خارج از ایران رشد مییابد.۲۴ به موازات آن، رشد بهائیت در دوران سلطنت احمدشاه قاجار و رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی که بهائیان از نفوذ و حمایت فراوان در دستگاه دولتی برخوردار و توسط استعمارگران حمایت میشدند، شدت مییابد.
ب. عوامل خارجی
دوره معاصر ایران محافلی چون انجمنهای سری، لژهای فراماسونری و فرقههایی چون بابیت و بهائیت، نمونههای بارزی است که با دخالت مستقیم استعمار تولد و گسترش یافتهاند. نفوذ در ارکان قدرت از طریق نخبگان وابسته، سنت زدایی و عرفی سازی مناسبات و پیوندهای اجتماعی و فرهنگی، خنثی کردن عوامل و عناصر پایداری در برابر فرهنگ بیگانه، به دست دادن تعریفهایی تازه از دین داری و دین مداری، جانشین سازی برای نهادهای مذهبی و در نهایت سیطره اقتصادی و فرهنگی بر ایران از هدفهای عمده استعمار در شکل دادن به این گروهها بود.۲۵
در قرن نوزدهم میلادی استعمار انگلیس، روسیه و فرانسه با جهان اسلام درگیر و در مقابل خود با نوعی مقاومت در بین مردم مواجهاند. در ریشه یابی و موجبات این مقاومت، آنها با مطالعاتی که در چند قرن اخیر در مورد متون دینی و اقتدار مذهبی و تاثیرگذاری آن بر جریانهای مقاومت مردمی و ایستادگی در مقابل استعمار ـ نظیر فتوای جهاد توسط علما در جنگ ایران و روس، نهضت تنگستان بر علیه انگلیس، لغو قرار داد رویتر، جنبش تنباکو و…ـ داشتند به این نتیجه رسیدند که باورها و اعتقادات دینی اسلامی بین مسلمین موجب چنین مقاومتهائی در برابر نفوذ و تجاوز استعمارگران شده است. و حال آنکه این موضوع در نقاط غیرمسلمان نشین (مثل بخش مهمی از آفریقا و آمریکای لاتین) وجود ندارد. بر این اساس استعمارگران برای برداشتن این مانع ـ اسلام و باورهای حیاتبخش آن ـ به طور ریشهای و بنیادین، اقدامات گوناگونی را در دستور کار خویش قرار میدهند؛ که یکی از مهمترین و خطرناکترین آنها ایجاد مسلکها و مذاهب ساختگی و التقاطی با استفاده از فرهنگ و آموزههای اسلامی است.۲۶ آنها با مطالعاتی که در مذهب شیعه داشتند، مسأله “مهدویت و موعود آخرالزمان” را بستری مناسب برای در هم شکستن سد استوار مذهب جعفری و تعقیب منافع شوم خویش دانسته و به همین جهت مسأله بابیت و به دنبال آن بهائیت را مطرح میکنند.
امام خمینی (ره) در این باره میفرماید: “اسلام ومذهب مقدس جعفری سدّی است در مقابل اجانب و عمال دست نشانده آنها، چه راستی و چه چپی و روحانیت که حافظ آن است سدی است که با وجود آن اجانب نمیتوانند به نحوی که دلخواه آنهاست با کشورهای اسلامی و خصوص با کشور ایران رفتار کنند، لهذا قرنهاست که با نیرنگهای مختلف برای شکستن این سد نقشه میکشند، گاهی از راه مسلط کردن عمال خبیث خود بر کشورهای اسلامی و گاهی از راه ایجاد مذاهب باطله و ترویج بابیت و بهائیت و وهابیت”.۲۷
بر اساس اسناد معتبر تاریخی و شواهد متعدد روشن ترین ردپایی که از بیگانگان در امر پیدایش بهائیت به چشم میخورد، فعالیتهای پرنس “کینیاز دالگورکی” مأمور اطلاعاتی و وزیرمختار دولت روسیه تزاری است. که به عنوان جاسوسی مرموز و با تظاهر به اسلام و پوشیدن لباس روحانی، در صدد شناسایی افرادِ دنیا پرست، جاه طلب، شهوتران و مستعد، در مجالس درس سیدکاظم رشتی شرکت و با سیدعلی محمد شیرازی (باب) آشنا میشود.۲۸ دالگورکی در کتاب خاطرات۲۹ ایام سفارت خود در ایران، اعتراف میکند که سیدعلی محمدباب معتاد به چرس و بنگ بود و من هم باتشویق وی به مصرف هرچه بیشتر این مواد سعی در تخریب مشاعر او داشتم و در این راه هم توفیق یافتم. تا جایی که ادعای تصرف در ماه و ستارگان را داشت و بعدها هم مدعی مهدویت شد. پس از آن که باب دستگیر و در شیراز محاکمه و زندانی میشود، حاکم اصفهان “منوچهر خان گرجی معتمدالدوله” در اثر گرایشات استعماری و سفارش دالگورکی، عوامل خود در شیراز را به آزاد کردن باب از زندان و فرستادن او به اصفهان فرمان میدهد.۳۰
افزون بر باب، میرزا حسینعلی نوری موسس فرقه بهائیت نیز ارتباط صمیمی با دالگورکی داشته و مورد حمایت جدی او بوده است. چنانکه طبق برخی شواهد و مستندات تاریخی در جریان شورشهای بابیان در خلال سوء قصد علیه جان ناصرالدین، شاه دالگورکی برای نجات جان میرزا بهاء وساطت نمود و فرستاده خود را با وی همراه کرد تا به سلامت از ایران خارج شود.۳۱ دالگورکی در این زمینه مینویسد: “میرزا حسینعلی و بعضی دیگر از محارم مرا هم گرفتند. من از آنها حمایت کردم با هزاران زحمت. همه کارکنان سفارت حتی خود من شهادت دادیم که اینها بابی نیستند، لذا آنها را از مرگ نجات داده به بغداد روانشان کردیم. من به میرزا حسینعلی گفتم که تو میرزا یحیی را در پس پرده بگذار و او را “من یظهره الله” بخوان و نگذار با کسی طرف مکالمه شود، و مبلغ زیادی پول به آنها دادم که شاید بتوانم کاری صورت بدهم… چه باید کرد کاری را که با آن همه زحمت به جریان انداخته بودم نمیتوانستم دست بردارم….”۳۲ طبق نوشته منابع معتبر بهائی۳۳ سفیر روسیه هنگام تحویل بهاء به مأموران ایران، در پیغام به صدراعظم، از بهاء به عنوان “امانت دولت روس” یاد کرده و شدیداً خواستار حفظ و حراست از جان وی میشود و اخطار میکند در صورت رسیدن هرگونه آسیبی به بهاء، شخص او مسئول سفارت خواهد بود! سخنانی که برخی از محققین، از آن، بوی “تحتالحمایگی” بهاء توسط سفارت روس و بهرهگیری سفیر از مقررات کاپیتولاسیون (مفاد قرارداد ترکمانچای) برای دفاع از وی، فهمیدهاند.۳۴ علاوه بر اعترافات صریح دالگورکی، میرزاحسینعلی نوری “بهاء الله” نیز وابستگی به روسیه را پنهان نمیکرد؛ او به پاس این خدمات لوح ویژهای به زبان عربی درباره امپراتور روسیه نیکلاویج الکساندر دوم صادر میکند که متن فارسی آن به این شرح است: “یکی از سفیران تو مرا هنگامی که در زندان تهران زیر غل و زنجیر بودم یاری و همراهی کرد و به این خاطر خداوند برای تو مقامی معین فرمود که جز خودش هیچکس رفعت آن را نمیداند.”۳۵
علاوه بر روسیه، مأموران دولت انگلستان نیز مدتها پیش از آن که سیدعلی محمد شیرازی (باب) ادعای خویش رامطرح سازد او را زیر نظر داشتند و همواره گزارش فعالیتهای وی و پیروانش را به لندن میفرستادند. برابر سند موجود در بایگانی وزارت امورخارجه انگلیس، به تاریخ ۲۱ ژوین ۱۸۵۰ که یک مأمور ناشناس انگلیسی ازتهران به لندن ارسال داشته چنین آمده است:”جناب لرد پالمرستون برحسب تعلیمات جناب لرد، اینجانب افتخار دارد شرحی درباره مسلک جدید باب را ارسال دارم…. در یک جمله، این [درشمار] ساده ترین مذاهب است که اصول آن درماتریالیسم،کمونیسم ولاقیدی نسبت به خیر و شرکلیه اعمال بشر خلاصه میشود.”۳۶ همچنین “ادوارد براون انگلیسی” که از طرف انگلستان مأمور زمینه سازی برای رشد و گسترش فرقههای استعماری بابیگری و بهائی گری در ایران بود در کتاب “یک سال در میان فارسها” شرح میدهد که مدتهای طولانی در شهرهای ایران با عبا، ردا و سجاده مسافرت میکرده و بیشتر با مردم عوام معاشرت داشته ومحور بحث او بابیگری بوده و از این طریق مذهب بابیه! را ترویج میکرده است.۳۷ از سوی دیگر نیاز این کشور ـ انگلیس ـ به جاسوسانی در خاک عثمانی که بتوانند با نقشههای بریتانیا در آن دیار هماهنگی داشته و به خوبی نقش خود را ایفا نمایند سبب شد تا بابیان و بهائیت را به بازی گرفته و آنان را به خدمت سیاست دولت انگلستان درآورد.۳۸
پس از سقوط و اضمحلال روسیه تزاری بهائیت به طور کامل در قبضه قدرت و بهره برداری انگلیس در میآید. با انتقال قدرت به حسینعلی بهاء و تبعید وی به عکّا در فلسطین که تحتالحمایه انگلستان بود، انگلیس حامی جدید مسلک تازه تأسیس بهائیت گردید و حسینعلی با برخورداری از حمایتهای این دولت توانست بابیان را از نو سازماندهی کرده آن را به شبکه جاسوسی که وظیفهاش ایجاد اختلاف در بین مسلمانان، جمعآوری اطلاعات برای کشورهای استعماری و تأمین منافع آنان بود تبدیل سازد.
این پیوند در دوران ریاست عباس افندی (عبدالبهاء) بر فرقه بهائی گسترش مییابد. او در سال ۱۹۱۱ میلادی به اروپا مسافرت کرد و به جای روسیه با انگلستان و سپس آمریکا رابطه ویژهای برقرار نمود. در نوامبر ۱۹۱۷، وزیر خارجه انگلیس اعلامیه خود مبنی بر تشکیل وطن ملی یهود را در فلسطین صادر و به فرمانده سپاه انگلیس در فلسطین دستور میدهد با تمام قوا از بهاءالله حمایت و محافظت کند. عبدالبهاء نیز در جریان جنگ جهانی اول با در اختیار گذاشتن شناسائیهای لازم و امکانات مناطق مختلف سرزمین فلسطین، خدمات زیادی برای انگلستان انجام میدهد. و در مقابل پس از پایان جنگ به پاس این خدمات طی مراسمی لقب “سِر”۳۹ و نشان “نایت هود” که بزرگترین نشان خدمتگزاری به انگلیس است، به وی اعطا گردید.۴۰
پس از مرگ عباس افندی نیز حمایت دولتمردان انگلیس به صورت علنی از این تشکیلات استعماری و رهبران آن ادامه مییابد و به این گونه بهائیگری به عنوان ستون پنجم و یکی از ابزار سیاست استعماری انگلیس مبدل گردیده و به فعالیت میپردازد.۴۱
سومین دولت استعماری که بهائیت در طول تاریخ پیوندی عمیق و استوار با آن داشته و هنوز هم بیشترین پیوند را با آن دارد ایالات متحده آمریکا است. از نظر بهائیان مهد نظم اداری امرالله و در واقع مرکز سازماندهی تشکیلات بهائیت در آمریکا قرار دارد.۴۲ در سفری که عبدالبهاء در اواخر عمر خود به آمریکا داشت طی نطقهای متعددی در میان جمعی از سوداگران آمریکایی ـ عمدتاً ماسونی ـ “نورِ انسانیت را در نهایت جلوه و ظهور در روی آنان مشاهده میکند.”!۴۳ و میگوید: “قطعه آمریکا نزد حق میدان اشراق انوار است…”!۴۴
در زمان شوقی ربانی ـ جانشین عبدالبهاء ـ پای آمریکاییها به عنوان استعمارگر جدید و تازه نفس بیش از پیش به عرصه حمایت از بهائیان باز شد. بهره برداری از او با حضور روحیه ماکسول ـ همسر شوقی ربانی ـ و یک کشیش آمریکایی که ظاهراً بهائی شده بود، دستیابی به این هدف را تسهیل میکرد. و “چارلز میسن ریمی” فرزند یکی از روحانیون کلیسای اسقفی و متولد آمریکا، از سوی شوقی ربانی به عنوان رئیس بیت العدل اعظم انتخاب میشود.
بر اساس شواهد متعدد تاریخی میتوان از آمریکا به عنوان مهم ترین عامل حفظ و گسترش بهائیت نام برد. چنانکه در دوران نفوذ و سیطره خویش در ایران (در نیمه دوم سلطنت محمدرضا) برای پیشبرد اهداف (سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و…) خود، میدان را برای تکاپو و جولان بهائیان میگشاید به گونهای که حدود ۱۴ سال بسیاری از مقامات حکومت پهلوی از رئیس دولت (هویدا) گرفته تا جمع بسیاری از وزرا و مدیران بلند پایه کشوری و لشکری، دولتی و درباری، جزء افراد وابسته به این فرقه بودند.۴۵ تعمق در اسناد تاریخی و اعترافات عناصر بهائی در دستگاه حاکمه پهلوی، به خوبی نشان میدهد که آمریکا از دوران حکومت پهلوی دوم به همان میزان که در سیستم و تشکیلات دولت شاه رخنه کرد و مهرههای دست آموز خود را که ثمره کودتای ۲۸ مرداد محسوب میشدند به پستهای عالی رساند، عناصر بهائی را نیز برای تسلط و احاطه بیشتر بر رویدادهای درون رژیم پهلوی به خدمت گرفت و با رابطه و تعامل متقابلی که با بهائیت ایجاد نمود، سیطره جهنمی خویش را بر سرتاسر سرزمین ایران گسترش داد.۴۶
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا همچنان حمایتهای آشکار و پنهانی خویش از بهائیت را گسترش میدهد و با کشورهایی نظیر فرانسه، با صدور قطعنامه و محکومیتهای متعدد، کشورمان را تحت فشار قرار داده و خواستار به رسمیت شناختن این فرقه به عنوان دین الهی از سوی جمهوری اسلامی ایران است.۴۷
سوتیترها
دولت استعماری روسیه پس از به رسمیت شناختن فرقه ضاله بهائیت به عنوان یک دین، همه گونه امکانات در اختیار آنها گذاشت. این دولت در نخستین اقدام مرزهای خود را به روی بهائیان گشود و اولین معبد این فرقه را به نام “مشرق الاذکار” در شهر عشق آباد ایجاد کرد.
از نظر فرهنگی، در دوره قاجار بیش از ۹۰% مردم بی سواد بودند و یکسری اعتقادات خرافی و اوهامی که رنگ مذهبی به خود گرفته بود در میان مردم رسوخ داشت. به سبب جهل و فقر فرهنگی تودههای مردم، فرقه بهائیت توانست گروهی را جذب نماید.
استعمارگران برای برداشتن این مانع ـ اسلام و باورهای حیاتبخش آن ـ به طور ریشهای و بنیادین، اقدامات گوناگونی را در دستور کار خویش قرار میدهند؛ که یکی از مهمترین و خطرناکترین آنها ایجاد مسلکها و مذاهب ساختگی و التقاطی با استفاده از فرهنگ و آموزههای اسلامی است.
این کشور ـ انگلیس ـ به جاسوسانی در خاک عثمانی که بتوانند با نقشههای بریتانیا در آن دیار هماهنگی داشته و به خوبی نقش خود را ایفا نمایند سبب شد تا بابیان و بهائیت را به بازی گرفته و آنان را به خدمت سیاست دولت انگلستان درآورد.
در نوامبر ۱۹۱۷، وزیر خارجه انگلیس اعلامیه خود مبنی بر تشکیل وطن ملی یهود را در فلسطین صادر و به فرمانده سپاه انگلیس در فلسطین دستور میدهد با تمام قوا از بهاءالله حمایت و محافظت کند.
از نظر بهائیان مهد نظم اداری امرالله و در واقع مرکز سازماندهی تشکیلات بهائیت در آمریکا قرار دارد.
بر اساس شواهد متعدد تاریخی میتوان از آمریکا به عنوان مهم ترین عامل حفظ و گسترش بهائیت نام برد. چنانکه در دوران نفوذ و سیطره خویش در ایران (در نیمه دوم سلطنت محمدرضا) برای پیشبرد اهداف (سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و…) خود، میدان را برای تکاپو و جولان بهائیان میگشاید.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا همچنان حمایتهای آشکار و پنهانی خویش از بهائیت را گسترش میدهد و با کشورهایی نظیر فرانسه، با صدور قطعنامه و محکومیتهای متعدد، کشورمان را تحت فشار قرار داده و خواستار به رسمیت شناختن این فرقه به عنوان دین الهی از سوی جمهوری اسلامی ایران است.
پینوشتها:
۱. ر.ک: محمد باقر نجفى، بهاییان چاپ اول، تهران، کتابخانه طهورى، ۱۳۵۷، ص ۶۱۴ ؛ بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، تهران:مهرفام، ۱۳۸۲،ص ۳۲۳.
۲. سید علی محمد شیرازی (۱۲۳۶ ـ ۱۲۶۶) یکی از شاگردان سیدکاظم رشتی مؤسس فرقه شیخیه بود که پس از فوت استاد، ادعا کرد که باب واسطه وصول به امام زمان است و بعد ادعا کرد که خود قائم موعود است و در نهایت نیز ادعای نبوت و… را نمود تا این که در سال ۱۲۶۶ هـ.ق در تبریز به دار آویخته شد او که با ادعاهای خود فرقه بابیه را بنا نهاده بود، ر.ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵، ص ۸۸ تا ۹۱؛ و جهت آشنایی با فرقه شیخیه ر.ک: فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی، قم: انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی،۱۳۸۳، صص ۳۴۶ـ۳۳۶ ؛ شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهائیت، عز الدین رضانژاد، مجله انتظار، ش ۳.
۳. دانشنامه جهان اسلام، محمود صدرى،ج ۱ ص ۱۶ـ۱۹ و ج ۴، ص ۷۳۳.
۴. بر اساس برخی اسناد تاریخی، ترور امیرکبیر را”بابی”ها طراحی کرده بودند. ر.ک: عبدالله شهبازی، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شماره ۲۷، مورخه پاییز ۱۳۸۲، ص ۳۸.
۵. آشنایى با فرق و مذاهب اسلامى، رضا برنجکار، قم: طه، ۱۳۷۹.
۶. وى در سال ۱۸۴۴ م. متولد و در سال ۱۹۲۱ م. در گذشت – به نقل از سایت محاکمه.
۷. دانشنامه جهان اسلام، پیشین.
۸. تحری حقیقت، ترک تقلید، تطابق دین با علم و عقل، وحدت اساس ادیان، وحدت عالم انسانی، ترک تعصبات، الفت و محبت میان افراد بشر، تعدیل معیشت عمومی، تساوی حقوق رجال و نساء، تعلیم و تربیت اجباری، صلح عمومی و تحریم جنگ از جمله آن اصول دوازده گانه بهاییت به شمار میرود.
۹. ر. ک: دایره المعارف جهان اسلام، آکسفورد، ذیل واژه Bahai.
۱۰. جهت آشنایی ر.ک: خاطرات صبحی درباره بهائیگری، فضل الله مهتدی، تبریز: سروش، ۱۳۴۴، صص ۱۶ـ ۱۰؛ و همچنین؛ کتاب “پیام پدر ” صبحی.
۱۱. نورالدین چهاردهی، چگونه بهائیت پدید آمد، صص ۲۲۳ ـ.۲۲۷.
۱۲. ر. ک: تاریج ادیان و مذاهب جهان، مبلغی آبادانی، ج ۳، ص ۱۴۱۴.
۱۳. دانشنامه جهان اسلام، پیشین.
۱۴. علی اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران: انتشارات مدبر،۱۳۷۵، ص ۲۷۲؛ علی نصری، نقدی بر اصول دوازده گانه بهائیت، اصفهان: گویا، ۱۳۸۲،ص ۹.
۱۵. رک: بهائیت در ایران، پیشین، صص ۶۶ـ۶۲.
۱۶. سید سعید زاهد زاهدانی،؛ بهائیت در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴،صص ۷۷ـ۵۵.
۱۷. بهائیت در ایران، فصلنامه موعود، شماره ۳۸.
۱۸. ر.ک: تاریخ جامع بهائیت، بهرام افراسیابی، انتشارات سخن، ۱۳۷۱.
۱۹. ایران در دوره سلطنت قاجار، همان.
۲۰. علی نصری، نقدی بر اصول دوازده گانه بهائیت، اصفهان: گویا،۱۳۸۲، ص ۹،
۲۱. به نقل از: بهائیت در ایران، پیشین، ص ۷۱.
۲۲. ر.ک: حامد الگار، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، تهران: توس، ۱۳۵۹، ص ۹۵.
۲۳. مصطفی حسینی طباطبائی، ماجرای باب و بهاء، تهران: روزنه، ۱۳۷۹،ص ۴۵.
۲۴. بهائیت در ایران، پیشین، ص ۷۷.
۲۵. سخن اول، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش ۱۷، ص ۸.
۲۶. محمد باقر نجفى، بهائیان چاپ اول، تهران: کتابخانه طهورى، ۱۳۵۷، ص ۶۱۴.
۲۷. روح الله خمینی (ره)، صحیفه نور، ج ۱، ۲۲۹.
۲۸. سایه روشنهای بهائیت ـ۲، روزنامه کیهان، شنبه ۷ آبان ۱۳۸۴
۲۹. کینیاز دالگورکی، یاداشتهای کینیاز دالگورکی، شیراز: چاپ نور، [بی تا].
۳۰. همان، ص ۱۱۳.
۳۱. افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهائیت، تهران: سخن، ۱۳۷۴، ص ۳۴۱.
۳۲. خاطرات پرنس دالگورکی، سیدابوالقاسم مرعشی، کتابفروشی حافظ، ص ۱۱۴.
۳۳ . گزارش شوقی و اشراق خاوری به نقل از سایت محاکمه.
۳۴. ر.ک: بها، و تحت الحمایگی روسیه، بهائیت آنگونه که هست، ویژه نامه ایام ش ۲۹.
۳۵. ر.ک: سعید زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، پیشین، ص ۱۴۸.
۳۶. اسناد وزارت امورخارجه انگلیس، پرونده شماره ۳۷۹ـ۶۰ـ۱۵۲، به نقل از: اسماعیل رایین، حقوق بگیران انگلیس درایران، تهران: انتشارات جاویدان، ۱۳۶۲، ص ۱۱۲.
۳۷. امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار , علی اکبرهاشمی رفسنجانی، تهران: انتشارات فراهانی، ۱۳۴۶، ص ۲۸۲.
۳۸. بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، تهران: سخن، ۱۳۷۴، ص ۳۹۴.
۳۹. چنانکه در زمان ما به سلمان رشدی نویسنده کتاب “آیات شیطانی ” نیز به خاطر اهانت به پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، و توهین و تمسخر مسلمانان جهان، از سوی دربار انگلیس لقب سر(sir) اعطا گردید.
۴۰. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم: مرکز جهانی علوم اسلامی۱۳۷۷، ص ۳۴۱ ؛ و ر. ک: عبداله شهبازی، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شماره ۲۷، پاییز ۱۳۸۲.
۴۱. همچنین نخستین رئیس رادیو فارسی بی بی سی یک بهائی شناخته شده و معروف بود و هم اکنون نیز بهائیان حضور و نفوذی گسترده در بخش فارس سرویس جهانی بیبی سی دارند.
۴۲. آهنگ بدیع، سال ۱۳۳۹، ش ۸ تا۱۰.
۴۳. عبد البهاء، خطابات مبارکه، مصر، ج ۱، ص ۳۳.
۴۴. آهنگ بدیع، سال هشتم (۱۳۳۲)، ش ۶ و ۷، ص ۱۰۳.
۴۵. بهائیت و آمریکا، احمد رهدار، ویژه نامه ایام، شماره ۲۹.
۴۶. ر.ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی , موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی , تهران: انتشارات اطلاعات , ج ۱ , ص ۳۷۶.
۴۷. ر.ک: بهائیت در ایران، پیشین، ص ۱۵۰.
در قسمت اول این نوشتار به عوامل و زمینههای پیدایش فرقه ضاله بهائیت اشاره شد. اکنون قسمت دوم، که نقد و بررسی اصول اعتقادی بهائیت میباشد، تقدیم خوانندگان محترم سایت محاکمه میشود.
نقد و بررسی اصول اعتقادی بهائیت
بهائیت یکی از مسلکهای بیبنیاد بشری است که فاقد اصول، معیارها و ملاکهای دینی قوی و مستند میباشد؛ عقاید و اصول فکری آن نه تنها فاقد شالوده مستحکم ادیان آسمانی است، بلکه از لحاظ اصول و معیارهای اولیه شکلگیری و منابع مستند، کاملاً ضعیف و غیرعلمی است به همین دلیل نقد این فرقه در قالب انتقادهای رایج در علوم مربوط به ادیان و مذاهب امکان ندارد و به تعبیر دیگر از آنجا که فرقه بهائیت در مورد مسائل اعتقادی گنگ و نامفهوم بوده و آسمان و ریسمان را به هم بافته، ساختار فکری و عقیدتی منسجم و مستقلی ندارد و قابل دفاع و استناد نیست. از این رو به هیچ وجه توان پاسخگویی به افراد آگاه و تیزبین را ندارد و صاحبان و متولیان این فرقه تنها، با استفاده از ابزارها و شگردهای سیاسی، تبلیغاتی، اجتماعی و اقتصادی و…، در گوشه و کنار جامعه سعی میکند افراد ساده و کماطلاع را فریب داده و جذب نمایند. برخی از این اشکالات و انتقادات عمده عبارتند از:
یک) تناقضات درونی
انسجام، هماهنگی و عدم ابتلا به تناقض و تعارض درونی آموزهها، یکی از شاخصههای مهم ادیان الهی است. چنانچه خداوند درباره قرآن میفرماید: ” أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافًا کَثِیرًا”۱ مروری کوتاه بر تعالیم و کتابهای بهائیت بیانگر تناقضات و تعارضات درونی بسیار متعددی است که نارسائیها، مجهولات و پرسشهای زیادی فراروی محققان و معتقدان به این فرقه به وجود آورده تا آنجا که این موضوع به عنوان یکی از مشخصات اصلی بهائیت و چالشهای اساسی رهبران و طرفداران آن محسوب میگردد. به عنوان نمونه؛
۱. تلوّندرعقیده، تغییر در ادعا؛ به اعتراف خود بابیان و بهائیان، علی محمد شیرازی بنیان گذار فرقه بابیه، شش مرتبه ادعای خویش را تغییر داد. مرحوم حسین محبوبی اردکانی در تعلیقاتش بر “المآثر و الاثار” مینویسد: “باب در ۱۲۶۰ ادعای ذکریت کرد یعنی که مفسر قرآن است. در ۱۲۶۱ ادعای بابیت کرد یعنی وسیلهِ رابطه با امام زمان(ع)است. در ۱۲۶۲ ادعای مهدویت کرد یعنی امام زمان است. در ۱۲۶۳ ادعای نبوت کرد یعنی که پیغمبرم. در ۱۲۶۴ ادعای ربوبیت کرد یعنی که پروردگار عالمیانم. در ۱۲۶۵ ادعای الوهیت کرد. در ۱۲۶۶ تمام دعاوی خود را منکر شد و توبه کرد و توبه نامه نزد ولیعهد فرستاد.”۲ میرزا حسینعلی (بهاء الله ) نیز مقامات زیادی برای خود ادعا داشت؛ گاهی ادعا میکرد بر او وحی نازل شده، زمانی اعلام مینماید که “من هیچم و کم ز هیچ هم بسیاری” و زمانی دیگر خویشتن را بر تخت الوهیت نشانده و خدای خدایان، آفریدگار جهان، کسی که لم یلد و لم یولد استومعبود حقیقی، مینامد. و در لوح عهدی که به منزله وصیت نامه از خویش باقی گذاشت از موضع الوهیت، پیروانش را به اطاعت و تبعیت از جانشینان خود تشویق و ترغیب نمود!۳ و همه اینها در حالی است که بهائیان خود را موحد و یکتا پرست مینامند. ! و عباس افندی در اثبات پیامبری حسینعلی میکوشد.
۲. وحدت عالم انسانی؛ بهائیان ادعای “وحدت عالم انسانی” و برابری تمام انسانها را دارند که منظور از آن اتحاد واقعی و تساوی انسانها از نظر حقوق روحانی، اجتماعی، فردی و مدنی است. و این در حالی است که در کتاب “اقدس” علناً هر کس به دیانت بهائی باور نداشته باشد گمراه شمرده شده است. همچنین عبد البهاء بر این عقیده است که “سیاهان آفریقائی خلقتشان گاوی است. !”۴ و “غیر بهائیان نزد خدا به شکل حیوان هستند.!” خود بهاءالله، کور و بینا را مساوی نمیداند. و خانواده او در برخورد بین ایرانیان و خارجیها، رفتاری آکنده از تبعیض و بسیار متفاوت از خودشان نشان میدادند.۵ آن وقت چگونه با این همه تناقض از وحدت عالم سخن میگویند؟! از سوی دیگر “طرد روحانی” منتقدین توسط تشکیلات بهائی نیز از دیگر شاهکارهای مدعیان وحدت عالم انسانی است.
۳. تبلیغ و نشر نفحات؛ در بهائیت تبلیغ در همه جا و هر وقت و برای همه کس امری واجب است ؛ عبدالبهاء میگوید: “تکلیف هر نفسی از احبای الهی این است که شب و روز آرام نگیرد و نفسی بر نیارد جز فکرنشر نفحات الله” و به این وسیله دیگران را در بلاد دور دست به تبلیغ و نشر نفحات بهائی تحریص مینمودند؛ اما در عین حال تبلیغ بهائیت در اسرائیل ممنوع است. ! ۶
۴. تساوی حقوق مردان و زنان؛ تساوی حقوق رجال و نساء از جمله تعالیم و ادعاهای بهائیت است، که به این وسیله ادیان الهی را مورد حمله قرار میدهند و این درحالی است که در خود بهائیت نه تنها زنان حق شرکت و عضویت در بیت العدل را ندارند، بلکه در سهم الإرث نیز از مردان عقب ترند. به علاوه نه تنها میان زنان و مردان تساوی حقوق وجود ندارد، حتی میان زن روستایی و شهری هم تفاوت وجود دارد؛ مهریه زن روستایی برابر با نوزده مثقال نقره است و مهریه زن شهری نوزده مثقال طلا !. ۷
۵. دین دوره ای؛ همچنین در بهائیت میخوانیم؛ “چون هر دوره جدیدی مقتضیات جدید دارد پس دائم باید دین جدید بیاید لذا هزار سال پس از اسلام دین جدید آمده است” و در جائی دیگر با کمال تعجب آمده “امتداد دین بهائیت پانصد هزار سال است”! یا اینکه “امتداد بهائیت سیصد و شصت و پنج میلیون سال است.”!۸
عقاید فرقه بهائیت چون بنای وحیانی ندارد و صرفاً بر اظهارات لفظیه رؤسای خود استوار گردیده، در سطوح مختلف دچار تناقضهای آشکار است. وجود این قبیل تناقضات در منابع و متون بهائی و مسائل عقیدتی این فرقه به حدی است که به گفته بهائی پژوهان “در صورت اتکاء به متون خودشان مجبوریم نصی را با ردّ نصی دیگر پذیرا شویم!”۹ و حتی خود رهبران این فرقه برای فرار از این تناقضات و اغلاط فراوان، مجبور شدهاند دراین صد ساله اخیر چند بار منابع مذهبی فرقه خود را تغییر و تصحیح داده و آنها را دور از دسترس پیروان خویش قرار دهند.۱۰ تا آنجا که دسترسی و مطالعه برخی از منابع اصلی بهائیت حتی برای پیروان آن ممنوع است.
دو) ناسازگاری با اصول ادیان الهی
ادیان توحیدی دارای سه اصل کلی و مشترک توحید، نبوت و معاد میباشند؛ اما از آنجاکه فرقه بهائیت آسمانی و الهی نبوده و تنها بر اثر خواستهای نفسانی و شیطانی عدهای شکل گرفته، عقاید و باورهای آنها نیز با اصول مشترک ادیان الهی در تضاد و تناقض است:
۱. انکار توحید؛ نه تنها توحید در آیین بهائیت مورد اشاره و تاکید قرار نگرفته بلکه با ادعاهای الوهیت رهبران و بنیانگذاران این فرقه به شرک گرفتار گردیده است. به عنوان نمونه علی محمد باب در نامه خود به یحیی (صبح ازل) چنین مینویسد: “هذا کتاب من اللّه الحی القیوم قل کلّ من اللّه یبدون قل کلّ الی اللّه یعودون”۱۱ این نامهای است از خدای زنده و بر پادارنده جهان [باب] بگو همه از خدا آغاز میشوند و به سوی او باز میگردند! و حسینعلی میرزا نیز به صراحت در کتاب اقدس ادعا میکند: “گوش فرا دهیدای جماعت بهائیان که خدای شما از زندان بزرگ پیام میدهد که نیست خدائی جز من توانا و متکبر و خودپسند.”۱۲ و در کتاب مبین نیز میگوید: “اسمع ما یوحی من شطر البلأ علی بقعه المحنه و الابتلأ من سدره القضأ انه لا اله الا انا المسجون الفرید”.۱۳ یعنی؛ “گوش دار که از مصدر بالا بر زمین محنت و ابتلا این وحی نازل شد که نیست خدایی مگر من تنها که در زندان به دست بندگان ظالم خود گرفتارم” ۱۴ و با این ادعا مردمان را به اطاعت و خشوع از خویش فرا خوانده و میگوید: “به تحقیق ظاهر شده است محبوب عالمین و مقصود عارفین و معبود اهل آسمانها و زمین و محل سجده و سجود اولین و آخرین.”۱۵ بدیهی است ادعای خدایی توسط رهبران بهائی بر خلاف فطرت خداشناس بشر، عقل سلیم و آموزههای توحیدی تمام ادیان الهی وکتب آسمانی خصوصاً قرآن کریم، میباشد؛ “وَمَن یقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلَهٌ مِّن دُونِهِ فَذَلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ؛۱۶ و هر کس از آنان بگوید من [نیز] جز او خدایی هستم او را به دوزخ کیفر میدهیم [آری] سزای ستمکاران را این گونه میدهیم.” از این منظر یکی از ویژگیهای پیامبران راستین این است که هرگز مردم را دعوت به بندگی خود نمیکردند.۱۷
۲. نبوت جدید؛ بهائیان در جهت زمینهسازی برای پذیرش نبوّت حسینعلی میرزا ( بهاء )، تلاش دارند که علی محمد باب را از جمله پیامبران خداوند محسوب کنند که به اراده خداوند متعال بعد از حضرت رسول اکرم(ص) مبعوث گشت و اهل عالم را به دینی جدید دعوت کرد! پیروان مسلک ساختگی بهائی، مدّعیاند که باب، دو مقام داشت: ۱. پیامبری مستقل و صاحب کتاب بود ! ۲. بشارت دهنده به ظهور پیامبر دیگری به نام میرزا حسینعلی بود! به این گونه با ظهور باب و بهاء شریعت اسلام الغاء گردیده و شریعتی مستقل و آیینی جدید به نام بهائیت به وجود آمده است.۱۸
نقد و بررسی
ادعای نبوت جدید توسط بهائیت ونسخ شریعت اسلام از زوایای مختلفی باطل بوده و دارای اشکالاتی اساسی میباشد
ادعاهای متناقض علی محمد باب ـ در زمینه رابطه با امام زمان (عج)، مهدویت، نبوت و الوهیت ـ، تناقضات و تعارضات درونی آموزهها، ناسازگاری با منطق و عقلانیت، وجود اغلاط و اشتباهات متعدد در کتابها، الواح و نامهها، فقدان معجزهای قابل پذیرش برای اثبات پیامبری خویش، ناتوانی در پاسخگوئی به سئوالات و عجز در مناظره با علما و بالآخره تکذیب مکرر ادعاها و نوشتن توبه نامه توسط وی، جملگی دلیلی آشکار بر بطلان چنین ادعائی است؛ که با منطق و سیره پیامبران و اصول ادیان الهی در ناسازگاری کامل میباشد.۱۹ ضمن اینکه مطابق آیات قرآن و روایات مأثوره از پیامبر اکرم(ص)، دین اسلام آخرین دین و حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر خداست.
۳. انکار قیامت؛ قیامت به عنوان یکی از اصول مسلم ادیان توحیدی از نگاه علی محمد باب و حسینعلی میرزا موهوم و دروغ پنداشته شده است؛ ۲۰ باب در کتاب بیان با عبارات چند پهلو و مبهم و به هم بافته تحت این عناوین که “قیامت عبارت است از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان و به هر اسم”۲۱ و “یوم قیامت یومی است مثل کل ایام شمس طالع میگردد و غارب”۲۲ و “جنت عبارت است از اثبات یعنی تصدیق و ایمان به نقطه ظهور”۲۳ و “نار عبارت است از نفی یعنی عدم ایمان به نقطه ظهور و انکار او”۲۴ به نفی قیامت و بهشت و جهنم میپردازد و در ادامه به گونهای خاص تعبیرهای خود بافته و بسیار مبهم درباره مرگ، قبر، سئوال ملائک، میزان، صراط،حساب، پاداش و جزا ارائه میدهد و در نهایت به نفی آنها اقدام مینماید. حسینعلی بهاء نیز بر این عقیده است که با ظهور او قیامت برپا شده است، در کتاب لوح اقدس میگوید: “به تحقیق قیامت برپا شد و اسرافیل در صور دمید و منادی ندا داد. و زمین به ظهور من متزلزل و کوهها مانند پنبه زده شد و آسمانها به هم پیچیده و بهشت در طرف راست قرار داده شد و آتش به اشتعال درآمد باز هم انکار میکنند.” بعد میگوید: “ای جماعت بهائیان گوارا باد شما را این بهشت که بقاء جمال من است” و همچنین در جای دیگر میگوید: “بگو به مردم که قیامت برپا شد و گذشت قیامت تمام شد قیامت و صاحب آن که من باشم آمد و زلزله زمین تمام شد و اگر کسی بگوید که بهشت کو و کجاست آتش دوزخ، پسای جماعت بهائیان جواب مردم را بگوئید که قیامت عبارت از ظهور میرزا حسینعلی است و بهشت دیدن روی اوست، آتش دوزخ همان جان توست. در صورتی که به حسینعلی ایمان نیاورده باشید.”۲۵ بر این اساس بهائیان معتقدند روز رستاخیز فرا رسیده و آن ساعت موعود روزی بوده که بهاء خود را به نبوت دعوت کرده است و قیامت مردمان گذشته برپا شد و مردم همه از قبرها بیرون آمدند و نتیجه اعمال خود را دیدند و زمین از وقایع گذشته خود خبر داد و همه مردمان روی زمین از زنده و مرده در پیشگاه رب العالمین حاضر گشتند و اهل بهشت با دیدار جمال میرزا بهاء به بهشت رسیدند و اهل آتش چون از لقاء او محروم شدند و از نفس خود پیروی میکردند، مستحق دوزخ شدند.۲۶
نقد و بررسی
به طور کلی مفهوم قیامت، بهشت و جهنم، برزخ و معاد از دید این فرقه با اصول و عقائد مشترک ادیان الهی تفاوت اساسی داشته و به هیچ وجه در چارچوب آموزههای وحیانی نمیگنجد. قرآن کریم ـ که حقانیت آن مورد تأئید بهائیت است ـ معاد و زندگی مجدد انسانها را یک اصل مسلّم دانسته و هدف از آن را چنین بر میشمارد: “فَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیرًا یرَهُ. وَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یرَهُ؛ هر کسی ذرهای عمل نیک و خوب انجام داده آن را مشاهده کند و هر کسی عمل بد از او سر زده آن را ببیند”۲۷ و پیرامون زمان قیامت، چگونگی وقوع و تحولات بعدی آن در آیات متعدد علائم و نشانههای آشکاری را ذکر کرده است؛ نظیر آنکه نظام کنونی عالم با پدید آمدن زلزله عظیم در زمین، شکافته شدن دریاها، به حرکت آمدن کوهها و در هم کوبیدنشان، خاموش گشتن ماه و خورشید و ستارگان عظیم، پر از دود و ابر شدن فضای آسمان و… دگرگون میشود. چنانکه در سوره قیامت میفرماید: “هنگامی که چشمها از شدت هول و وحشت به گردش درآید و مضطرب شود ـ زمانی که ماه بی نور شود ـ زمانی که خورشید و ماه یکجا جمع شوند”۲۸ در چنین روزی مردم در برابر پروردگار جهانیان به پا خاسته و در یک صحنه جمع میشوند، دادگاه عدل الهی تشکیل گردیده به محاسبه اعمال، افکار، عقاید، اوصاف و اخلاق آدمی پرداخته میشود؛ مؤمنان روسفید، شاد و خندان به سوی بهشت و کافران و منافقان، رو سیاه و اندوهگین به سوی دوزخ روانه میگردند و علامتهای دیگری که در آیات و روایات اسلامی بیان گردیده است.۲۹ بنا بر این ادعای بهائیت پیرامون برپائی قیامت و ارائه تفسیری متفاوت از آن، آن قدر سست و بیبنیاد و فاقد پشتوانه دینی و منطقی است که با اندک توجهی بطلان آن آشکار میشود.۳۰
سه) ناسازگاری با اصل مهدویت
انتظار ظهور منجی عقیدهای است که در ادیان آسمانی و مذاهب مختلف جهان، به مثابه یک اصل مسلم، مورد پذیرش است. علی محمد باب در ابتدا با توجه به این اعتقاد راسخ در میان جامعه اسلامی خود را باب و وسیلهِ ارتباط مردم با امام زمان (عج) دانسته و مینویسد: “فرض است بر مقام رحمت خداوند عالم که از جانب حجت خود عبدی را با حجت وافیه منتخب و اظهار فرماید تا آنکه سبیل اختلافات را به نقطه وحدت برساند”۳۱ وی با این جملات ضرورت وجودی باب و واسطه با امام زمان را متذکر میشود. باب به مرور زمان ادعای خود را تغییر داده و از “مهدویت” سخن به میان میآورد و با ادعای “قائم منتظر” و “مهدویت” میگوید: “منم آن کسی که هزار سال است منتظر او میباشید.”۳۲ سپس ملاحسین بشرویهای را “باب” خویش نامیده و برای دعوت به خراسان فرستاد تا مردم را گرد آورده و با درفشهای سیاه خروج کنند.! علی محمد خود نیز برای این که به مقتضای حدیثی که میگوید: “امام زمان (عج) از مکّه ظهور خواهد کرد و یارانش از خراسان بیرون میآیند”، به حجاز میرود هرچند به دلیل ترس از مطرح کردن ادعای خویش به بوشهر باز میگردد. سید باب در نوشتههای آخر خود تلاش مینماید با تفسیرها و تأویلات مضحک، احادیث مهدویت را بر خود تطبیق دهد. هرچند مدت دعوت قائمیت و مهدویت او، حدود دو سال و نیم در آخر زندگیاش بیش نبود و با وجود توبهنامه، در ادعای خویش، ثبات قدم نداشته است.۳۳ پس از باب، میرزا حسینعلی نوری نیز ابتدا در نوشتههایش در صدد تطبیق روایات مربوط به امام مهدی (عج) بر خویش بر آمد. اما از آنجا که پس از ادعای الوهیت و خدایی وی این عقیده سد راه او قرارگرفته بود، وجود امام زمان (ع) را موهوم دانسته و مینویسد: “به عین بصیرت مشاهده کنید هزار سال أو أزید جمع فرق اثنی عشریه نفس موهومی را که اصلاً موجود نبوده مع عیال و اطفال موهومه در مدائن موهومه محل معین نمودند.”۳۴ به همین طریق دیگر مبلغین بهائی وجود آن حضرت را انکار مینمایند.
نقد و بررسی
مبلغین بهائی در حالی وجود حضرت مهدی (عج) را انکار مینمایند که علی محمد درباره وجود امام دوازدهم شیعیان و سایر خصوصیات آن حضرت بارها اقرار واعتراف نموده و منکرین وجود آن حضرت را کافر میداند. به عنوان نمونه در کتاب صحیفه عدلیه صریحاً نام امام زمان (عج) را ذکر میکند: “الحجه القائم محمد بن الحسن صاحب الزمان”۳۵ و در صفحه ۴۲ آن مینویسد: “و شهادت میدهم که قائم آل محمد امام بر حق من است” ودر تفسیر سوره کوثر صفحه ۸۸ راجع به غیبت حضرت مطلبی را آورده که خلاصه و ترجمه آن چنین است: “فَلا شَک فی وُجودِ الإمامِ الغائِبِ القائِمِ المَستور سَلامُ الله عَلَیهِ…” یعنی؛ “پس شکی در وجود امام غایب نیست محققاً وجود او هم چون آفتاب در وسط ظهر ظاهر و هویداست…” و ادامه میدهد که “هرکس در باره او شک نماید در قدرت خدا شک نموده که به تحقیق کافر شک زدهای است” همچنین در کتاب بیان فارسی و کلیه آثارش سخن از “من یظهره الله” دارد که به عقیده باب منظور از من یظهره الله، “محمد بن الحسن العسکری” است. چنانکه میگوید: “من یظهره الله اسمش محمد است.” ۳۶ و “محل ظهور او مسجد الحرام است” ۳۷ میرزا حسینعلی ( بهاء ) بعد از مرگ باب ابتدا ادعای مهدویت و من یظهراللهی میکند و امروزه نیز بهائیان معتقدند او من یظهرهالله است. اینک باید از عبدالبهاء و بهائیان پرسید: اگر امام زمان موهوم است چرا سید باب و میرزا حسینعلی اسم و خصوصیات آن را در کتابهای خود ذکر میکنند و ادعای مهدویت مینمایند و آغاز کار خود را مهدی معرفی کردنِ خود قرار دادند. ؟!!
نیم نگاهی بر نسب خانواده، خصوصیات اخلاقی و رفتاری علی محمد باب و ادعاهای متناقض وی و سایر اقداماتی که در طول زندگی خویش انجام داد، همگی آشکار کننده این حقیقت است که روایات مهدویت نه تنها بر علی محمد باب صدق نمیکند؛ بلکه از ابعاد متعدد ادعاهای بابیت و بهائیت را تکذیب میکند. و حتی “من یظهره الله” بنا به گفته خود علی محمد باب، نمیتواند میرزا حسینعلی نوری باشد؛ زیرا نام او میبایست محمد باشد که حسینعلی است، لقب او میبایست قائم باشد که بهاء الله است، و محل ظهور او میبایست مکه باشد که بغداد است.۳۸ واقعیت آن است که بهائیت در رابطه با روایات مهدویت ـ که مورد قبول واستناد شان هستـ زمین گیر شدهاند؛ زیرا اگر این روایات را نفی کنند اساس بابیت لطمه میخورد در حالیکه آنان باب را همان حضرت مهدی و پیامبر اسلام را مبشر آمدن علی محمد باب میدانند و خود باب بارها به این روایات استناد کرده ؛ واگر این روایات را بپذیرند علی محمد باب و بهاء الله هرگز نمیتواند مصداق این روایات قرار گیرند و روایات مهدویت بیگانه از علی محمد باب و ادعاهای بهائیت است. ۳۹
چهار) عقل ستیزی و علم گریزی
بهائیت خود را دینی فوق العاده مترقی و جهانی دانسته و ادعا دارد یکی از آوردههای جدید آن تطابق دین با علم و عقل است. از دیدگاه عباس افندی (عبدالبهاء): “اگر مسائل دینیه مخالف عقل و علم باشد وهم است زیرا مقابل علم، جهل است. تعصبات مانع بزرگی است برای ایجاد صلح و سلام و وحدت و یگانگی و تا این مانع یعنی تعصبات موجود است هرگز بشر روی خوشبختی نخواهد دید.”۴۰ او میکوشید تا همه تعالیم مترقی را به پدرش بهاءالله نسبت دهد. به گونهای که در مواضع گوناگون اعلام داشته که چنین تعالیمی قبل از بهاءالله در جوامع بشری مطرح نبودهاند.۴۱ و این همه از ابداعات دیانت بهائی است که از طریق وحی به پدرش (بهاءالله) نازل گشته است.!۴۲
نقد و بررسی
مروری کوتاه بر کتب و منابع دینی بهائیت بیانگر این حقیقت است که تعالیم به ظاهر مترقی و جدید عبدالبهاء چیزی جز گردآوری و التقاط تعالیم مذهبی شرق با اندیشههای مدرن غرب نیست. بسیاری از گفتارها و نوشتارهای وی در کتاب “اقدس” نتیجه مطالعات، تجربیات و برداشتها و اقتباس عبدالبهاء از تعالیم، آثار مذاهب و ادیان دیگر و نیز ناشی از مطالعه و آشنایی او با آثار و اندیشههای غربی است.۴۳ افزون بر این، ادعای عبدالبهاء در نوآوری در تطابق دین با علم و عقل، مغایر با آموزههای اصیل وحیانی ادیان الهی است؛ زیرا احکام دینی همه پیامبران الهی چون از جانب خداوند حکیم است هیچ گاه با علم و عقل فطری مخالفت ندارد. در ادیان توحیدی عقل به عنوان منبعی مهم در تبیین عقاید و احکام از جایگاه ممتازی برخوردار است. در طول تاریخ هر پیامبری که از طرف خدا مبعوث گردیده علاوه بر درستی معجزات، پیامهایی مطابق با موازین عقلی، علمی و فطری از ناحیه خدا برای بشر آورده و آنها را برای مردم ابلاغ نموده است. در قرآن کریم نیز توجه به عقل، تفکر و علم مورد اهتمام جدی است؛ “کَذَلِکَ یبَینُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛ بدینسان خداوند آیاتش را بر شما روشن میگرداند، تا اندیشه کنید.”۴۴ و علاوه بر اقامه براهین متعدد عقلی، خداوند ادلهای را که به انبیای گذشته آموخته ـ و آن بزرگواران در مقام احتجاج با ملحدان اقامه نمودهاند ـ در قرآن برای امت اسلامی بازگو فرموده است.۴۵ روایات بسیار زیادی نیز از سوی معصومین (ع) در زمینه برهان عقلی، شأن و جایگاه عقل وجود دارد؛ نظیر اینکه: “اِنَّ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَین، حُجَّهٌ ظَاهِرَهٌ وَ حُجَّهٌ بَاطِنَهٌ فَأَمَّا الظَّاهِرَهٌ فَالرُّسُل وَ الاَنبِیاء وَ الاَئِمِه وَ اَمَّا البَاطِنَه فَالعُقُول”.۴۶ اصولاً در تعالیم توحیدی از آنجا که عقل و وحی هر دو از منبع واحد سرچشمه گرفتهاند، بین حکم عقل و فرمان شرع نوعی همسویی و ملازمه برقرار است، که از آن به قاعده ملازمه تعبیر میشود. همچنین در آموزههای اسلامی جایگاه والایی در باره علم، علم آموزی و تلاش برای توسعه و آبادانی وجود دارد. چنانکه قرآن کریم میفرماید: “قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ…؛۴۷ بگو آیا کسانى که مىدانند و کسانى که نمىدانند یکسانند تنها خردمندانند که پند پذیرند.” و پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: “طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِم؛ طلب علم بر هر مسلمانی واجب است.”۴۸
بر این اساس ادعای نوآوری بهائیان در زمینه توجه به عقل و علم پذیرفتنی نیست و این در حالی است که اساساً بسیاری از تعالیم و احکام بهائیت در تضاد کامل با معیارهای عقلی، علمی و فطری است که خود دلیلی آشکار بر بطلان این دین بشری میباشد. به عنوان نمونه، هنگامی که بهاء میگوید: “لااله الا اناالمسجون الفرید؛۴۹ نیست خدایی جز من زندانی یکتا” همچنین “بگو در هیکل من جز هیکل خدا دیده نمیشود و نه در زیبایی من جز زیبایی او و نه در هستی من جز هستی او و نه در ذات من جز ذات او و نه در حرکت من جز حرکت او و نه در سکون من جز سکون او و نه در قلم من جز قلم چیره و ستوده او دیده نمیشود.”۵۰، میرزا آقاخان کرمانی و احمد روحی ـ از پیروان مکتب باب (شاخه ازلی)ـ این ادعای غریب میرزا حسینعلی بهاء را آنقدر دور از عقل میشمارند که معتقدند جز افراد بیخرد، کسی اینگونه ادعاها را از مدّعیان آن نمیپذیرد.۵۱ علی محمد باب نیز علاوه بر ادعاهای متناقض، احکامش نیز نمایانگر میزان ترقی و عقلانیت آن میباشد؛ تنها به یک نمونه بسنده مینمائیم: “لا تَرکبَنَّ البَقر… سوار گاو نشوید، شیر الاغ نخورید، سوار حیوانی نشوید مگر با دهنه و رکاب و بر آن چیزی بار نکنید، تخم مرغ را قبل از پختن به جایی نزنید که میشکند و ضایع میشود. ما تخم مرغ را روزی نقطه اولی قرار دادیم، شاید شما شکر کنید.”!!!۵۲ باب همچنین استعمال دارو را مطلقاً حرام اعلام کرده است: “برشما باد که دوا و مسکرات و نوع آنها را نه مالک شوید و نه بفروشید و نه بخرید و نه استعمال کنید.”۵۳ با این حساب باید کلیه فعالیتهای پزشکی و بهداشتی و دارو سازی به حال تعطیل در آید. به علاوه به دستور باب تمام کتابهای عالم به غیر از کتابهای باب و آنچه در قلمرو بیان نگارش یافته، باید نابود شود: “فی حکم محو کل الکتب کلها الا ما انشات اوتنشی فی ذلک الامر.”۵۴
سران بهائی برای رهائی از این افتضاحات از یکسو ادعا میکنند که کتاب بیان نسخ شده است و این در حالی است که میرزا حسینعلی بهاء در آثار خود چندین بار نسخ بیان را مردود دانسته و گویندگان آن را مورد لعن قرار میدهد؛ از جمله در اقتدارات مینویسد: “نسبت دادهاند که احکام بیان نسخ نموده الا لَعنَهُ عَلَی القَومِ الظّالّمین”۵۵ و از سوی دیگر ضمن جلوگیری از دسترسی بهائیان به کتاب بیان، به کتاب اقدس تکیه مینمایند که البته آن هم دست کمی از کتاب بیان و احکام باب ندارد. نظیر اینکه؛ “اگر کسی خانهای را بسوزاند او را بسوزانید.”۵۶ همچنین کتاب اقدس شمار ماههای سال را ۱۹ ماه و هر ماه را ۱۹ روز میداند.۵۷ که این موضوع فاقد هرگونه مبنای علمی، عقلی و دینی بوده و دارای اشکالات اساسی است.۵۸
پینوشتها:
۱ . نساء/ ۸۲.
۲. چهل سال تاریخ ایران در دورهِ پادشاهی ناصرالدین شاه (المآثر و الاثار)، به کوشش ایرج افشار، ۲/۶۲۹.
۳. مجموعه الواح , میرزا حسینعلی نوری (بها الله ) , ص ۴۰۳ , به نقل از بهائیت در ایران , ص ۱۱۰.
۴. خطابات بزرگ، ص ۱۱۹.
۵. خاطرات صبحی. او که سالیان طولانی منشی مخصوص عبدالبهاء و از مبلغان بهائی بوده موارد متعددی را در کتاب خاطرات خویش بیان میکند.
۶. همچنین برای آشنائی با سایر مواردی که بزرگان بهائیت برای راحتی خودشان محافظه کاری نموده و تبلیغ را ممنوع میکردند به کتاب بهائیان، سیدمحمد باقر نجفی، مراجعه گردد.
۷. خاطرات صبحی، پیشین.
۸. جهت آگاهی کامل از این تناقضات و نقد و بررسی عقاید بهائیت به بهائیان، پیشین مراجعه شود.
۹. همان.
۱۰. آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، پیشین.
۱۱. نقطه الکاف، تألیف میرزا جانی کاشانی، ضمیمه کتاب، به همّت ادوارد براون.
۱۲. کتاب اقدس ص ۷۷.
۱۳. میرزا حسینعلی نوری کجوری (بهأالله)، کتاب مبین، ص۲۸۶.
۱۴. جامعه جعفریه، خندق آبادی، ص ۲۸ به نقل از سایت محاکمه ..
۱۵. همان، ص ۳۶.
۱۶. انبیاء/ ۲۹.
۱۷. آل عمران/ ۷۹.
۱۸. بیان، واحد اول، باب ۱۵؛ واحد دوم، باب اول؛ واحد سوم، باب ۱۴؛ و نیز نصائح الهدی إلی مَنْ کان مسلمِ فصار بابیا، علاّمه شیخ محمّدجواد بلاغی، ص ۱۶. این کتاب، به زبان فارسی، توسط سید علی علامه فانی اصفهانی ترجمه شده و با نام”نصیحت به فریبخوردگان باب و بهاء” انتشار یافته است.
۱۹. بهائیان، پیشین.
۲۰. جامعه جعفریه، خندق آبادی، ص ۳۶.
۲۱. بیان , واحد دوم , باب هفتم.
۲۲. بیان، واحد هشتم , باب نهم.
۲۳. بیان , واحد دوم , باب اول.
۲۴. بیان , واحد دوم، باب شانزدهم , به نقل از بهائیت در ایران , پیشین، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۰.
۲۵. جامعه جعفریه، پیشین.
۲۶. شبهات بهائیت، پایگاه مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه قم.
۲۷. زلزال، آیات ۷ـ ۸.
۲۸. قیامت/ ۹ ـ ۷.
۲۹. قیام قیامت، محمد شجاعی و از مرگ تا قیامت، محمد رضا کاشفی، ص ۸۲.
۳۰. جهت آشنائی با منابع نقد بابیت و بهائیت به خاتمیت، نفی بابیت (ضمیمه کتابشناسی نقد بابیت)، عزّالدّین رضانژاد، فصلنامه انتظار، ش ۶ رجوع شود.
۳۱. صحیفه عدلیه، علی محمد شیرازی، منتشره از سوی بابیه مقیم طهران، ص ۷.
۳۲. نقطهالکاف، حاجی میرزا جانی کاشانی، ص ۱۳۵.
۳۳. بهائیان، پیشین.
۳۴. اقتدارات، مجموعه الواح و نوشتههای بهاء الله، ص ۲۴۴.
۳۵. صحیفه عدلیه، سید علیمحمد شیرازی، منتشره از سوی بابیه مقیم طهران، ص ۲۷.
۳۶. بیان فارسی، ص ۳۰۹.
۳۷. همان، ص ۲۳۰.
۳۸. بهائیت در ایران، پیشین، صص ۱۰۸ـ ۱۰۹.
۳۹. جهت آشنائی با این روایات به کتاب چشم به راه مهدی (علیه السلام)، جمعی از نویسندگان و چشم اندازی به حکومت حضرت مهدی (علیه السلام)، نجم الدین طبسی رجوع شود.
۴۰. خطابات، عبدالبهاء، ص ۱۸.
۴۱. افندی، عباس (عبدالبهاء)، خطابات مبارکه، ص ???.
۴۲. شیفتگی عبدالبهاء به غرب؛ در اندیشه و عمل، سعید شریفی، فصلنامه مطالعات تاریخی ـ شماره ?? (ویژه بهائیت)، ص۲۱۰ به نقل از سایت محاکمه .
۴۳. دایره المعارف جهان اسلام، آکسفورد، ذیل واژه Bahai.
۴۴. بقره/ ۲۴۲.
۴۵. دینشناسی، عبدالله جوادی آملی، صص ۱۶۳ـ۱۵۷؛ و منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، عبدالله جوادی آملی، صص ص۶۹ـ۶۱.
۴۶. تحف العقول عن آل الرسول، ابن شعبه حرّانی، ص۳۸۶.
۴۷ الزمر/ ۹.
۴۸. جهت آشنائی بیشتر با آیات و روایات پیرامون جایگاه علم و عالم در اسلام به میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج ۶، صص ۴۴۵ ـ ۵۳۵ مراجعه شود.
۴۹. کتاب “مبین” نوشته بهاءالله، ص۲۸۶.
۵۰. مبین، ص ۱۷.
۵۱. هشت بهشت، میرزا آقاخان کرمانى و شیخ احمد روحى، ص۲۱۵؛ هشت بهشت ادعانامه فرقه ازلى علیه بهائیت،حمیدرضا روحانى، ماهنامه زمانه،شماره ۶۱.
۵۲. بیان عربی، علی محمد باب، ص ۴۹.
۵۳. همان، ص ۴۲.
۵۴. بیان فارسی، ص۱۹۸.
۵۵. اقتدارات، حسینعلی میرزا، ص ۴۵ و ۱۰۳.
۵۶. کتاب اقدس ص ۱۸ به نقل از سایت محاکمه ..
۵۷. همان، ص ۳۴.
۵۸. اعتقاد مذکور که هر سالی ۱۹ ماه و هر ماهی ۱۹ روز است دارای اشکالات زیر خواهد بود: ۱. اگر ماههای بهائیان مبتنی بر سال خورشیدی است در این صورت ۱۹ ماه که هر کدام مشتمل بر ۱۹ روز باشد با سال خورشیدی منطبق نمی گردد؛ زیرا سال خورشیدی ۳۶۵ روز است و مجموع روزهای بهائیان در یکسال ۳۶۱ روز میشود. ۲. اگر مبنای بهائیان بر سال قمری است در این صورت نیز هیچ تطابقی با سال قمری نمی تواند داشته باشد؛ چون ماههای قمری ۲۹ یا ۳۰ روز میباشند نه ۱۹ روز. بنابراین دیدگاه بهائیان در گردش ماه و خورشید در تناقض آشکار با مسائل پذیرفته شده عقلی، علمی، عرفی و دینی خواهد بود.