انسان باید در هر آن از ساعات شبانه روز متوجه باشد که در عالم تکوین مُهمَل خلق نشده.
قرآن مجید میفرماید: أَیَحْسَبُ الإنسَـانُ أَن یُتْرَکَ سُدیً. (قیامت/۳۶)
آیا آدمی چنین میپندارد که مهمل آفریده شده است؟
انسان میپندارد که رها شده و یله و واگذار شده است؟ نه اینطور نیست؛ انسان رها نشده، انسان موجودیست از موجوداتی که پروردگار تبارک و تعالی او را از روی علم و حکمت ایجاد کرده، و هر ذره از موجوداتی که بدن انسان را تشکیل داده، روح انسان را ایجاد کرده، سر انسان را تحقق بخشیده است، ظاهر و باطن انسان را کامل نموده است؛ روی حساب و حکمت بوده و انسان مسؤول در پیشگاه حق متعال است.
اگر بر صراط حق و بر مسیر عدالت مستقیمی که باید طی کند، طی کند؛ بر طبق همان نظریه تشریعیه آفرینش راه را پیموده است.
انسان نباید چنین تصور کند که مهمل و رها بوده، یک ساعت به طریق راست حرکت کند و ساعت دیگر منحرف شود، در یک شب رو به خدا آرد و در شب دیگر غفلت ورزد، ماه رمضان دروغ نگوید و بعد از ماه رمضان دست به معصیت بیالاید.
شیخ بهائی در اهمیت مقام انسانی در کتاب نان و حلوا می گوید:
ای مرکزِ دائره امکان *** وی زُبده عالم کون و مکان
تو شاهِ جواهرِ ناسوتی *** خورشیدِ مظاهرِ لاهوتی
تا کی ز علائق جسمانی *** در چاه طبیعت خود مانی
تا چند به تربیتِ بدنی *** قانع به خزف ز دُرِ عَدَنی
صد مُلک ز بهر تو چشم به راه *** ای یوسف مصر بر آ از چاه
تا والی مصر وجود شوی *** سلطان سریر شهود شوی
در روز ألَست «بَلَی» گفتی *** و امروز به بسترِ «لا» خفتی
تا کی ز معارف عقلی دور *** به زخارف عالمِ حس مغرور
از موطن اصلی نیاری یاد *** پیوسته به لهو و لعب دلشاد
نه اشک روان نه رخ زردی *** الله الله تو چه بیدردی
یکدم به خودآ و ببین چهکسی؟ *** بهچهبسته دلو به کههمنفسی؟
زین خواب گران بردار سری *** میپرس ز عالمِ دل خبری
زین رنج عظیم خلاصی جوی *** دستی به دعا بردار و بگوی
یارب یارب به کریمیِ تو *** به صفات و کمالِ رحیمیِ تو
یا رب به نبی و وصی و بتول *** یا رب یا رب به دو سبطِ رسول
یا رب با عبادت زین العباد *** به زهادت باقرِ علم رَشاد
یا رب یا رب به حق صادق *** به حق موسی به حق ناطق
یا رب یارب با رضا شَهِ دین *** آن ثامن و ضامن اهل یقین
یا رب به تقی و مقاماتش *** یا رب به نقی و کراماتش
یا رب به حسن شهِ بحر و بر *** به هدایتِ مهدی دین پرور
کین بنده مجرمِ عاصی را *** وین غرقه بحرِ معاصی را
از قید علائق جسمانی *** وز بند وساوس شیطانی
لطفی بنما و خلاصش کن *** وز اهل کرامت خاصش کن
یا رب یارب که بهائی را *** آن بیهده گَرد هوائی را
که به لهوولعب شده عمرش صرف *** ناخوانده ز لوح وفا یک حرف
زین غم برهان که گرفتار است *** در دست هوی و هوس زار است
در شغل زخارف دنیی *** دون مانده به هزار أملِ مفتون
رحمی بنما به دلِ زارش *** بگشا ز کرم گره از کارش
از پیش مران ز رهِ احسان *** به سعادت ساحتِ قُرب رسان
وارسته ز دنیی دونش کن *** سرحلقه اهل جنونش کن