انسانیت واحد در پرتو اصل مساوات :
اصل مساوات و تأثیر آن در جهان بینی و تعلیم و تربیت اسلامی
این روش نسبت به همه افراد عمومیت خواهد داشت و هیچ گونه فرقی میان سیاه و سفید، زن و مرد، شریف و وضیع، غنی و فقیر، شاه و گدا، قوی و ضعیف، شرقی و غربی، قطبی و استوایی، عالم و جاهل، جوان و پیر و همچنین میان حاضران و آیندگان نخواهد بود، زیرا همه در طبیعت انسانی شریک و با تجهیزات آن مجهزند. این برابری تنها به روش پاک اسلام اختصاص دارد و روش های دیگر هر کدام به اندازه خود تبعیضاتی دارند، مانند روش وثنیت که میان روحانیان و غیر آنان و میان مرد و زن مثلا فرق کلی قایل باشد و همچنین در کلیمیت میان فرزندان اسراییل و غیر آنان و در مسیحیت میان مرد و زن و همچنین در روش های اجتماعی میان اهل وطن و غیراهل وطن فرق هایی گذاشته می شود.
تنها اسلام است که جهان انسانیت را واحدی یکنواخت دانسته و بنیاد تبعیض و تفرقه را از بیخ و بن افکنده است. قرآن می فرماید: یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفو ان اکرمکم عندالله اتقاکم (سوره حجرات آیه ۱۳)؛ انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض (سوره آل عمران آیه ۱۹۵)؛ ای مردم ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را به گروه های بزرگ و کوچک قسمت کردیم که همدیگر را بشناسید (تا جامعه تشکیل دهید) گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. من عمل هیچ کس از شما را تباه نمی کنم، مرد باشد یا زن، برخی از شما از برخی دیگر است (همه انسانید).
طبیعت بشر و اصل واقع بینی :
اصل واقع بینی
نظر به اینکه انسان غریزه واقع بینی دارد، دستورات و مقرراتی که در این روش منظم شده براساس واقع بینی بنا شده است. توضیح این که: انسان در فعالیت طبیعی خود در عین حال که با کمک عواطف و احساسات به سوی مقاصد حیاتی خود برانگیخته می شود، طبعا به سوی مقاصد واقعی خود رهسپار می گردد، نه به سوی اندیشه و پندار. بچه نوزادی که دست به پستان مادر زده، شیر می خواهد، یا از گرسنگی گریه می کند، آنچه واقعا شیر است می خواهد نه تصور شیر را، از گرسنگی گریه می کند، نه از اندیشه و پندار. هر فردی که در راه به دست آوردن منافع خود تلاش می کند، در واقع منافع خود را می خواهد نه صورت ذهین منافع را.
همچنین وقتی که احساسات و عواطف، خواسته هایی برای انسان جلوه می دهد و بدون ملاحظه صلاح و فساد واقعی، او را به سوی خواست های خود می انگیزند قوه تمیز (خرد) است که عواطف و احساسات را مهار و خواست های آنها را تعدیل نموده و خیر و شر و صلاح و فساد واقعی را به انسان نشان می دهد.
خرد است که بیمار را از خوردن غذاهای مضر منع می کند، اگر چه دلش می خواهد، خرد است که انسان را از ورود به کارهای خطرناک جلوگیری می نماید و بالاخره بخش مهمی از آزادی عمل را از دست انسان می گیرد، خرد است که تنها امتیازی است که انسان در برابر سایر حیوانات با آن مجهز و بهترین ابزار واقع بینی اوست.
واقع بینی و حق مبانی مقررات اسلامی :
مقررات و قوانینی که پیغمبر گرامی برای مردم آورده، براساس واقع بینی استوار است، نه بر پایه دلخواه آنان. یعنی انسان باید کاری را انجام دهد که واقعا بر صلاح اوست، اگر چه دلش نخواهد، نه کاری را که دلش می خواهد، اگر چه با مصلحت واقعی او مطابقت نداشته باشد. امت وقتی کاری را باید بکنند که واقعا مصلحت در آن است و با سعادت زندگیشان وفق می دهد، اگر چه مخالف خواسته شان باشد، نه کاری را که خواسته اکثریتشان باشد، اگر چه خلاف مصلحت واقعی شان باشد.
در عرف قرآن کریم امری که واقع یا مصلحت واقعی با آن مطابقت دارد حق نامیده می شود و یگانه هدفی است که انسان در اعتقاد و عمل خود باید آن را وجهه همت قرار دهد و از آن تبعیت کند. فماذا بعد الحق الا الضلال (سوره یونس آیه ۳۲)؛ چیست پس از حق جز گمراهی؟ ولوا تبع الحق اهواءهم لفسدت السماوات و الارض (سوره مؤمنون آیه ۷۱)؛ و اگر حق دلخواه ایشان را پیروی می کرد، آسمان ها و زمین تباه و فاسد می شدند.
قانون هدایت عامه در آفرینش :
یک عدد بادام که با شرایط خاصی در زیر زمین قرار میگیرد، پس از چند روزی پوست آن ترکیده، نوکی سرسبز از مغز آن سر می زند و ریشه های چندی به اطراف می دواند و پیوسته از راه ریشه ها از زمین تغذیه کرده، به رشد و نمو خود ادامه می دهد، تا یک درخت بادام برومند دارای تنه و شاخه و برگ و شکوفه و میوه گردد. نطفه حیوانی که در رحم مادر قرار می گیرد تحت تاثیر عوامل مخصوصی، صورت و اندام ویژه ای به خود گرفته، با فعالیت های نوعی خود روز به روز بزرگ تر و کامل تر می شود تا به سر حد کمال خود برسد. به همین ترتیب اگر در یک یک انواع آفریده های جهان بررسی اجمالی انجام دهیم، روشن و واضح خواهد شد که هر یک از آفریده های جهان در هستی خود راه ویژه ای را می پیماید تا به سر حد کمال خود برسد و از نخستین روز پیدایش متوجه هدف نهایی خود بوده، در خط سیر خود هرگز گمراه نمی شود و راه خود را عوض نمی کند.
مانند اینکه نهال بادام در مسیر خود به اسب تبدیل شود، یا اسبی شب بخوابد و بامداد درخت بادام گردد. بلکه هر آفریده ای به هدف نهایی خود از راه آفرینش رهنمایی می شود و هرگز از پیش خود در پیمودن راه تکامل اشتباه و غلط نمی کند، راهی که برای هر یک از این آفریده ها به سوی هدف نهایی اش کشیده شده، راهی است مناسب با نیرو و ابزاری که در پیدایش خود با آن مجهز می باشد و به طوری که تجهیزاتش اجازه می دهد، به جلب منافع خود و دفع مضاری که وجودش را تهدید می کند می پردازد. مرغ دانه می خورد، گاو و گوسفند علف می جوند، گرگ و پلنگ و باز گوشت شکار می خورند، زیرا هر کدام با دستگاه تغذیه ویژه ای مجهزند که تنها با نوع تغذی خاصی که دارند مناسب است، همچنین مرغ در دفاع خود به منقار، گاو و گوسفند به شاخ، مار و عقرب و زنبور به نیش، شیر و پلنگ به دندان و چنگال و آهو به فرار متوسل می شوند، زیرا هر کدام جهاز دفاعیش همان است و بس.
خلاصه اینکه هر یک از این آفریدگان در زندگی خود به سوی مقصد و هدفی رهسپار می شوند و اعمالی را انجام می دهند که تجهیزات وجودیشان به سوی آن هدایت می کند و اندازه می دهد. این راهنمایی و اندازه دهی همان تقدیر و هدایت عمومی است که قرآن کریم به آن اشاره فرموده و به خدای آفریدگار نسبت داده است: ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی (سوره طه آیه ۵۰)، الذی خلق فسوی* والذی قدر فهدی (اعلی/ ۲و۳)؛ خدای ما آن است که به هر چیزی آفرینش ویژه او را داده، سپس راهنمایی نموده است- آن خدایی که اجزا را آفرید و گرد آورد و پس درست کرد و آن خدایی که اندازه داد و بر طبق آن هدایت و راهنمایی فرمود.
البته انسان نیز که نوعی از آفریده هاست از این کلیت مستثنی نیست و آفرینش ویژه وی روشی را که در زندگی باید اتخاذ کند به وی نشان می دهد و تکالیف و مقرراتی را که باید انجام دهد برای وی مشخص می سازد.
قرآن می فرماید: من ای شیء خلقه* من نطفه خلقه فقدره* ثم السبیل یسره (سوره عبس آیات ۱۸ تا ۲۰)؛ انسان را از چه آفرید؟ از نطفه ای آفرید، پس اندازه داد، سپس راه (سعادت) را برایش آسان نمود.
مطابقت دینی حق با واقعیت انسان :
با تأمل در این بحث و بحث گذشته به دست می آید که نتیجه هر دو بحث یکی است، یعنی افعال و اعمال حق (مطابق مصلحت واقعی) که انسان باید با غریزه واقع بینی خود آنها را انتخاب کند. همان افعال و اعمالی است که آفرینش انسان با تجهیزات ویژه خود به سوی آنها هدایت می کند و آن را دین حق می نامند؛ دین فطری نیز نامیده، به آفرینش نسبت می دهد: فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم (سوره روم آیه))، و نفس و ماسواها* فالهمها فجورها و تقواها* قد افلح من زکاها* و قد خاب من دساها (سوره شمس آیه ۷ تا ۱۰)؛ در پذیرفتن دین که دین میانه روی است، استوار باش و از آن، روی مگردان زیرا این دین همان آفرینش ویژه خدایی است که مردم را بر پایه آن آفرید، آفرینش خدایی قابل تبدیل نیست. دینی که بتواند جامعه بشری را اراده و سعادتشان را تأمین کند، همین دین است – سوگند به نفس و آنکه او را ساخته و درست کرده، پس فجور و تقوای او را به الهام فرموده است، رستگار شد کسی که نفسش را رشد و نمو خوب داد و نومید (از رستگاری) شد کسی که آن را تباه ساخت.
آفرینش اراده خداوند و دین اسلام :
از نظر دیگر چون آفرینش کار خدا و از آن اوست و هر گونه اثر زیبایی که مشهود می شود به ساحت رحمت او منسوب است، اقتضایی که آفرینش ویژه انسان نسبت به اعمال انسان دارد، اراده خدا نامیده می شود. (البته این اراده، اراده تشریعی است و نتیجه راهنمایی و مسئول قرار دادن را می دهد و غیر از اراده تکوینی است که هرگز تخلف نمی کند) و تکالیف و دستوراتی که به دست می آید امر و نهی خدا شمرده می شود: و ربک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیره (سوره قصص آیه ۶۸): خدای تو هر چه را بخواهد می آفریند و اختیار می کند؛ مردم اختیاری در برابر خواست خدا ندارند.
و نظر به اینکه این دین تکالیف و فرمان هایی از جانب خدای آفریننده است، کسی که مقررات اعتقادی و عملی آن را پیروی کرده و به اراده خدا گردن نهاده و تسلیم گردیده است، این دین در عرف قرآن کریم دین اسلام نامیده شده: ان الدین عندالله الاسلام (آل عمران/۱۹)و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه (سوره آل عمران آیه ۸۵)؛ آیین نزد خدا همان تسلیم و گردن نهادن به فرمان او می باشد و هر که جز تسلیم حق دینی طلب کند از وی پذیرفته نخواهد شد.