از مهم ترین دغدغه های جوانان انتخاب همسر و تشکیل خانواده است، البته از آنجایی که سبک زندگی در کلانشهرها و سایر شهرهای کشور متمایل به سبک زندگی غربی شده است، ناخودآگاه سن ازدواج جوانان بنا به دلایل مختلف بالا رفته است، و معیارهای عجیب و غریبی برای خواستگاری و انتخاب همسر ملاک شده است.
با این همه دوران مجردی دختر خانم ها هم برای خودش عالمی دارد … وقتی به یک سن و سالی می رسند تلفن ها و معرفی کردن ها شروع می شود و در برهه ای از زمان رگباری از خواستگارها هستند که سرازیر می شوند.
هر خواستگار هم ویژگی های خودش را دارد … یکی مومن … دیگری نه به آن اندازه … به قول خودشان یکی مذهبی و یکی خیلی مذهبی نه …یکی میگه مومن می خوام اون یکی میگه مومن امروزی می خوام …
من همیشه با این نوع نگاه ها مشکل داشتم … یه دختری می خوام که مومن امروزی باشه!!!… پسر مومن و مذهبی که خشک نباشه!!…
با یک سری از مفهوم ها نمی توانم ارتباط برقرار کنم … مومن امروزی … محجبه ی امروزی … خانواده مذهبی که امروزی باشند …
به نظرم میرسه یک مقداری صف بندی ها و هویت هایمان تغییر کرده … به عبارتی هویت هایمان نامشخص و نامفهوم شده اند.
اگر مسلمان می خواهیم، قرآن تکلیف را روشن کرده است … اگر مومن هم می خواهیم باز اسلام مشخص کرده؛ حالا بحث امروزی بودنش کجای دین آمده؟!
دقیقا چه می خواهید؟
به نظر من مشکل ما آدم ها اینجا است مؤمن را طبق نظر و سلیقه ی شخصیه خودمان می سنجیم و می پذیریم؛ یعنی هر کجایی که دین مطابق سلیقه ی ما گفته باشد آن را قبول داریم و آن فردی که آن عمل را رعایت می کند را می پذیریم و هر جا که مطابق نظر و سلیقه ی ما نباشد آن را نپذیرفته و می گوییم؛ آنقدر مومن و مذهبی نه!!
ما باید تکلیف خودمان را روشن کنیم که یا مومن هستیم و به دنبال مومن می گردیم یا خدایی نکرده کافر و جستجو گر کفر و بی ایمانی …
در بیان ایمان و کفر و “الذین آمنوا” و “الذین کفروا” در قرآن هم بیان شده و چیزی به عنوان “مابین” و “خاکستری” و ” نه این و نه آن” نیامده؛ مردم یا سفید هستند یا سیاه …
قبول دارم که ایمان مراتب دارد چنانچه کفر هم مراتب دارد، اما صف بندی کاملاً روشن و مشخص است؛ نور و ظلمت! و این صف بندی شوخی نیست … خیلی جدی است… خیلی زیاد…
فراموش نکنیم و خودمان را هم گول نزنیم که در این میان مومنی که اهل ماهواره و دیدن فیلم های آنچنانی نداریم… مومنی که پای غنا و اهل موسیقی و… نداریم …. خانم محجبه ی مومنی که در برابر نامحرم خودنمایی کند، شوخی کند، آرایش داشته باشد نداریم … مومنی که یک شب همراه با گناهعروسی را با حرف هایی مثل “یک شب هزار شب نمی شود ” طی کند نداریم …
درست مثل ماجراهایی که در تاریخ اسلام هم کم نداریم …کربلا … امام حسین و یارانش یک سو و طرف مقابل همه یزیدی …
هرچه در سوی تو حسینی شد
و دیگر سو همه یزیدی”(شعر سپید بسیار زیبای آقای گرمارودی )
مومنی که هم حسینی باشد و هم یزیدی نداریم …
اینک هر چیز یا سرخ است
یا حسینی نیست
همیشه، به این مسئله ی صف بندی که هویت ما در گرو آن است؛ اهمیت دهیم، فکر کنیم … و هر از گاهی خویش را محک زده بیازماییم
استقامت کنیم تا بمانیم
تا موفق به انجام تکالیف ایمانیمان شویم و انشالله عاقبت به خیر.