آری، اعراب دوره جاهلیت که غرق جهالت بودند، برخلاف اصول بت پرستی، گاهی به خدای متعال نیز عبادتی می کردند من جمله حج که از زمان ابراهیم علیه السلام در میانشان دایر بود، پس از آن که عمرو بن یحیی بت پرستی را در حجاز رواج داد و همه بت پرست شدند. و باز هم حج را به جا می آوردند، نهایت در میان عمل، ضمنا خدایان خود را مانند هبل که بالای کعبه بود و اساف و نائله که بر صفا و مروه بودند، زیارت می کردند و قربانی تقدیم می نمودند و این عمل جاهلانه ایشان مانند عمل جاهلانه عوام بت پرستان بود که به جای این که بت را قبله و مظهر قرار داده به صاحب بت که مثلا ملک است پرستش کنند به خود بت که با دست خود ساخته بودند، عبادت می کردند؛ چنان که خدای متعال از کلام ابراهیم علیه السلام نقل می فرماید: … اتعبدون ما تنحتون (صافات/۹۵)
خلاصه، طبق اصول بت پرستی – و بر خلاف آنچه در این حجت سوم گفته شده – خدای متعال نه مدبر امور عالم است و نه معبود و شفاعتی که به ملائکه مثلا نسبت داده می شود، شفاعت مربوط به امور زندگی دنیاشت و جزء تدبیری است که ملائکه در آن مستقل و خودمختار هستند نه واسطه و وسیله و به حسب مثل، ملائکه در تدبیرشان به منزله بنا هستند که صاحب منزل ساختمان منزلی را به او واگذار کند، در این فرض مواد اولیه ساختمان به عهده صاحب منزل است که هرچه بنا در ساختمان منزل به آن نیاز داشته باشد، از گچ و سنگ و آجر و غیره، صاحب منزل باید بدهد و ترکیب و تألیف آنها به عهده بنا می باشد، در مورد بحث ما شفاعت به منزله خواست بنا می باشد و در عین حال جزء تدبیر است که به عهده خدایان است.
و اما آنچه در این پرسش راجع به اهل کتاب گفته شده که آنان انبیا و بندگان صالح را پس از مرگ شریک خدا قرار داده و از ایشان حجت می خواستند و از این راه مشرک می شدند، دعوی دیگری است بی دلیل … اهل کتاب؛ یعنی یهود و نصاری و غیر آنها عموما به واسطه رد دعوت رسول اکرم کافر بودند؛ چنانکه می فرماید:
ان الذین یکفرون بالله و رسله و یریدون أن یفرقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون ان یتخذوا بین ذلک سبیلا* اولئک هم الکافرون حقا (نساء/۱۵۱-۱۵۰)
و همچنین نسبت به علمایشان طاعت مطلق داشتند و آنان را ارباب خود قرار می دادند و خدای متعال اطاعت را عبادت و پرستش می شمارد؛ چنانکه می فرماید:
ألم أعهد إلیکم یا بنی ءادم أن لاتعبدوا الشیطان أنه لکم عدو مبین* و أن اعبدونی … (یس/۶۱-۶۰)
و می فرماید: أقرءیت من اتخذ ألهه هویه و أضله الله علی علم … (جاثیه/۲۳)
چنان که روشن است اطاعت در این آیه ها عبادت شمرده شده است. و هر یک از این دو طایفه به واسطه انحراف از جاده دین حق، مایه کفر خاصی داشتند؛ چنان که یهود می گفتند: عزیرابن الله و نصارا می گفتند: المسیح ابن الله و مسیح و مریم را می پرستیدند؛ چنان که می فرماید:
و اذقال الله بعیسی ابن مریم ءانت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون الله … (مائده/۱۱۶)
و خدای متعال به این جهات جمعا اشاره می فرماید در آیه کریمه:
و قالت الیهود عزیر ابن الله و قالت النصاری المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول الذین کفروا من قبل قاتلهم الله أنی یؤفکون* اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله والمسیح ابن مریم و ما امروا الا لیعبدوا إلها واحدا لا اله الا هو … ( توبه/۳۱-۳۰)
و نسبت به مجوس اگرچه قرآن بیان تفصیلی ندارد، ولی از خارج می دانیم که آنان مانند بت پرستان، فرشتگان را می پرستیدند فرقی که در میان بود (این بود) که مجوس اصنام نداشتند، برخلاف بت پرستان که تمثالهایی برای ملائکه می ساختند به نام اصنام و آنها را نشان دهنده ملائکه قرار می دادند.
از بیانی که گذشت روشن شد که هرگز در قرآن کریم توسل به انبیا و صالحین در مورد حوایج به نحو واسطه و رابطه – نه به نحو استقلال – شرک معرفی نشده است و این که مشرکین و اهل کتاب آن طور که در حجت سوم گفته شده نبودند بلکه صریحا غیرخدا را معبود گرفتند نه از جهت شفاعت بلکه از جهت عبادت است با مراسم خاصی که انجام می دادند، و حالا نیز (انجام) می دهند.
اصولا کسی که با فطرت انسانی خود واسطه و وسیله را شریک می شمارد و وسیله و واسطه راهی است که انسان را به منزل و مقصد می رساند و راه غیر از مقصد و منزل است، کسی که به نفع فقیری پیش یک غنی شفاعت کرده و پولی مثلا گرفته و به فقیر بدهد، هیچ عاقلی نمی گوید که آن پول عطیه غنی و شفیع (هردو) است بلکه صاحب عطا غنی است و شفیع واسطه و رابطه، همیشه شفیع ضمیمه نیازمند و صاحب حاجت است نه شریک برآورنده حاجت.