تلمبه خودکار بدن

تلمبه خودکار بدن

هـمانطور که‌ سـابقاً هم اشاره شد بدن هر انسانی به طور متوسط مرکب از ده ملیون ملیارد موجود زنده بنام «سلول‌» است که از اتـحاد و پیوستن آنها به یکدیگر یک بدن کامل با تمام‌ تشکیلاتش به وجود‌ می آید.

اکنون این سـؤال‌ پیش‌ می آید که ایـن همه مـوجودات ‌زنده که راستی شماره‌ کردن آنها از حوصله انسان خارج است از چه ‌راهی تغذیه می کنند و سرپرست این «عائله فوق العاده سنگین»کیست؟ کی به آنها آب می دهد؟ کی غذا می رساند؟ کی اکسیژن لازم برای سوخت آنها‌ را تهیه می کند؟.
آری این وظیفه سنگین برعهده دستگاه گردش خـون یعنی قلب و سایر تشکیلات وابسته به آن گذارده شده است و همگی ریزه‌ خوار خوان نعمت بی دریغ این‌ دستگاهند.
اشتباه نشود قلب از خودش‌ چیزی‌ ندارد آب و مواد غذائی را از روده ‌ها تحویل می گیرد و اکسیژن هوا راهم از ریـه‌ ها،بـنابراین کار او فقط رسانیدن این مواد به فرد فرد سلولهاست‌ ولی تصدیق می کنید رساندن مواد حیاتی به این همه‌ موجود زنده ‌- آن هم موجودات بی‌ حوصله ‌ای‌ که با یک ‌چشم‌ بر هم‌ زدن گرسنه و تشنه می شوند و آن‌به آن باید مواد غذائی به آنها برسد- کـار آسـانی نیست، اما خوشبختانه قلب در این ‌کار تنها نیست و ملیون ها مأمور مجهز و کمر بسته‌ بنام ‌«گلبول سرخ» (همان موجودات بسیار کوچک سرخ‌ رنگی که در محوطه خون شناورند)در اختیار دارد به کمک این قشون ۲۵ ملیونی این مـشکل را حـل می کند.
این مأموران با انضباط بفرمان قلب‌ از‌ لابلای‌ پرده ‌های ظریف چشم و سلول های‌ حساس‌ مغز‌ و خلاصه‌ تمام نقاطی که هیچ موجود دیگری حق ورود به آن را ندارد به وسیله‌ رگهای موئین به آرامی و آسانی مـی گذرند و مـواد لازم را بـه همه آن ها‌ می رسانند‌ و سموم‌ و فضولات‌ آنـها را جـمع ‌آوری مـی کنند.

عدالت بی‌ نظیر!
چیزی ‌که‌ بیش‌ از همه در این تشکیلات جلب توجه می کند عدالت بی ‌نظیر و اجتناب‌ از هرگونه تبعیض است.زیرا قلب و گلبول های خون کـوچکترین‌ تـفاوتی‌ درمـیان‌ سلول ها از نظر پخش و تقسیم مواد حیاتی قائل نـمی شوند و اعـضاء‌ مهم و نیرومند بدن با اعضاء ناتوان و کم‌ارزش درنظر آنها یکسان است.
به هریک از آنها به میزان احتیاجاتشان غذا می رسانند‌ و اگر‌ روزی‌ مـواد غـذائی کمتری‌ به بدن برسد از سهمیه همه کسر می گذارند،حتی‌ سلول هائی‌ کـه خود قلب از آنها تشکیل یافته‌ امتیاز زائدی بر سایرین ندارند: این یک‌نمونه کامل عدالت‌ در‌ سازمان‌ کشور تن است کـه در هـیچ ‌جای دنـیای بشریت نظیر آن دیده نشده‌،و این‌ خود‌ به ما می فهماند که:اساس حـیات و بـقاء در جهان هستی بر پایه «عدالت» گذارده شده‌ وموجوداتی‌ که‌ از این مسیر طبیعی منحرف شوند حق حـیات و بـقاء نـدارند!

طرز کار قلب
هرگاه یک‌ قلب‌ را بشکافیم چهار حفره ی مختلف در آن می ‌بینیم: دو حفره کـوچک در بـالا‌ قـرار‌ دارد‌ که به نام «دهلیز» نامیده می شود و دو حفره بزرگتر در پائین که «بطن راست» و «بطن‌ چپ‌» نـام دارد،و هـر کدام از حـفره ‌های پائینی به حفره کوچک مافوق خود به وسیله‌ دریچه ی ظریفی‌ مربوط‌ می شود‌؛اما دو حفره طرف راسـت بـا دو حفره طرف چپ؛ هیچگونه‌ ارتباطی ندارند و در واقع دو‌ دستگاه‌ مستقل محسوب می شوند که هـر کدام وظـیفه جـداگانه‌ای‌ را بعهده دارند به این ‌ترتیب:
۱-خون های‌ پاکیزه‌ و تصفیه‌ شده‌ مستقیما از ریه ‌ها وارد دهلیز چپ می شوند و با یک‌ فـشار کـه از جمع ‌شدن دهلیز چپ‌ حاصل‌ می شود‌ دریچه زیرین را باز کرده و به «بطن چپ» مـی ریزند،بـطن چـپ نیز‌ آنها‌ را با یک فشار قوی به داخل رگ های «شریان» می فرستد.این‌ فشار درست به اندازه‌ای است کـه مـی تواند خون‌ را‌ به آخرین نقطه بدن برساند.
این خون که سرشار از مواد حیاتی اسـت‌ بـا‌ هـیجان فوق العاده‌ای بطرف سلولها سرازیر میشود‌ و پس‌ از‌ آنکه تمام آنها را مشروب کرد و جیره‌ غذائی‌ آنـها را بـآنها تـحویل داد و سموم و فضولات آنها را جمع ‌آوری کرد با رنگی‌ تیره‌ و افسرده وسیله رگهای«وریـدی»از‌ راه ‌«دهلیز راست‌»به قلب‌ بر می گردد‌.
دهلیز راست بایک فشار دریچه زیرین‌ را‌ باز کرده و آن را به «بطن راسـت» مـی فرستد. بطن راست هم به فوریت آن را‌ وسیله‌ رگ های مخصوصی به ریه ‌ها می فرستد و ریه ‌ها هـم‌‌ مـجددا آن را آماده خدمت‌ کرده‌ به دهلیز چپ قـلب مـی فرستند و عـمل‌ سابق‌ از سر گرفته می شود.
اما گمان نـکنید کـه انجام این اعمال گوناگون وسیله‌ حفره ‌های‌ قلب-مانند بیان آن- طول‌ و تفصیل‌ دارد‌،خیر،در کـمتر‌ از‌ یـک ‌دقیقه مجموع این چهارعمل ‌(انقباض‌ و انـبساط دهـلیزها و بطن ‌ها) صـورت مـی گیرد و در آن ‌واحد دو عمل مهم انجام می گیرد: مبادله مـیان‌ ریـه‌ها‌ و قلب‌ (وسیله دهلیز و بطن راست)و مبادله‌ میان‌ قلب و سلول ها ‌(وسیله‌ دهلیز‌ و بـطن چـپ)و ضربان قلب‌‌ بر اثر همین انـقباض و انبساط است.
عمل قـلب دائمـی است،و شب و روز در خواب و بیداری‌ آنـی‌ از کـوشش و فعالیت‌ نمی ‌ایستد و کوچکترین وقفه‌ در‌ کار‌ قلب‌ با‌ مرگ ناگهانی توأم‌ است‌ و همان است کـه «سـکته ی قلبی»نامیده می شود.
با این‌ترتیب شـما خـودتان مـی توانید حساب کنید کـه‌ در یـک شبانه‌ روز و سپس‌‌ در‌ یک‌ سـال و یـک‌ عمر چند ملیون لیتر خون از قلب‌ می گذرد‌ و چند مرتبه‌ باز‌ و بسته‌‌ می شود‌،استعداد و قدرت این قطعه گـوشت مـختصر که به اندازه یک مشت بسته انـسان بـیش نیست‌ راسـتی حـیرت ‌آور اسـت!

این لوله‌کشی منظم!
هـمه می دانیم برای لوله ‌کشی یک شهر چقدر‌ مطالعه و نقشه‌ برداری و صرف وقت و کوشش‌ مداوم مهندسین ماهر و کـارگران تـوانا لازم است،البته هرقدر لوله‌ها ظریف تر و دقـیق تر بـاشند و تـعداد آنـها زیـادتر و بهم نزدیک تر بـاشد کـار آن مشکل تر است.
حالا فکر‌ کنید‌ در این لوله ‌کشی بدن و تقسیم کیلومترها «رگ» در سراسر اعضاء تن آن هم‌ رگهای ظـریف و بـاریکی کـه بایک اشاره مختصر از هم گسسته می شود،و قـطر بـعضی‌ از آنـها بـه اندازه‌ای کـم‌ اسـت‌ که به مراتب از مو باریکتر و باچشم دیده نمی شود؛چقدر دقت و حساب لازم است؟ماچند خروار سریش و چسب بکار بریم تا این تشکیلات عجیب را به علل‌ فاقد‌ اراده و شعور طبیعی مربوط سازیم؟ فکر کنید‌ این‌ خـون چقدر باید صاف و یک‌ نواخت باشد تا بتواند از لابلای رگهای باین باریکی بگذرد و کوچکترین دردسری‌ تولید نکند؟

نکات توحیدی
در «دستگاه گردش خون‌» علاوه ‌برآنچه‌ گفته شد نکات و اسرار‌ فراوان‌ دیگری دیده‌ مـی شود کـه هرکدام به نوبه خود شاهد بارزی بر وجود منبع علم و قدرت بی‌ پایانی است که بر همه‌ سازمان های جهان طبیعت حکومت می کند؛دراینجا فقط چند قسمت آن را از نظرتان‌‌ می گذرانیم‌:
۱-همه‌ چیز در این دسـتگاه حـساب و میزان معینی دارد:تعداد ضربان ها و فواصل‌ آنها،مقدار فشار حاصل از انقباض و انبساط هریک از حفره‌ها،مواد ترکیبی خون و میزان‌ هریک از اجزاء آن،به طوری که‌ هرگاه‌ یکی از‌ ایـن حـساب ها بهم بخورد فورا یک نوع بـیماری پشـت‌ سر آن به انسان دست می دهد.
۲-میزان کار قلب در‌ سنین مختلف عمر؛بر حسب کم و زیاد شدن احتیاجات بدن‌ فرق‌ میکند‌ و بطور کلی‌ در اوائل و اواخر عمر فعالیت آن بـیشتر و در اواسـط عمر کمتر است‌ بـه این ‌ترتیب‌ که تـعداد ضربان قلب به طور ‌‌متوسط‌:
در طفل یکساله ۱۳۰ مرتبه در دقیقه است
««سه‌ساله ۱۰۰»«««
«۱۰ ساله ۹۰‌««««
از‌ ۲۰‌ تا ۵۰ ساله در حدود ۷۰««««
و بعدا رو به زیادی می گذارد و تاحدود ۸۰ و بیشتر میرسد.البته این‌ نوسان مربوط به کم و زیاد شدن احتیاجات سلول ها و مقاومت آنـها در بـرابر گرسنگی و تشنگی است‌ به شرحی‌ که در مقاله‌ سابق‌ گفته شد.
۳-میزان کار قلب درمواقع فوق العاده مانند موقع ورزش و انجام کارهای سنگین‌ زیاد ودرمواقع استراحت کمتر می شود،یعنی قلب جدا مراقب وضـع بـدن و احتیاجات سـلولهاست‌ و فورا خود را بر‌ هر وضعی تطبیق می دهد.
۴-قبل از تولد نوزاد دو دستگاه راست و چپ قلب وسیله دریچه مخصوصی بـهم‌ مربوط است و حکم یک دستگاه را دارد ولی پس از تولد،دریچه مزبور بلافاصله برای‌ هـمیشه‌‌ بـسته مـی شود و فقط دریچه ‌هائی که هریک از دهلیزها را به بطن زیرین مربوط می سازد به حال‌ خود می ماند.

علت این ‌موضوع نیز انطباق بـر وضع ‌ ‌مـوجود است،زیرا در رحم مادر چون هوا وجود‌ ندارد‌ تصفیه ریوی که به کمک دهـلیز و بـطن راسـت صورت می گیرد موضوعی ندارد و جنین و در واقع از همان خون های تصفیه ‌شده وسیله ریه مادر و جفت استفاده مـی کند. اما همین که قدم به خارج رحم‌ گذارد‌ و ریه ‌ها شروع بکار کردند و تصفیه وسیله آنـها صورت گرفت‌ باید دسـتگاه راسـت قلب بصورت یک دستگاه مستقل کار خود را انجام دهد.
۵-مقاومت جدار هریک از چهار حفره قلب باندازه‌ فشاریست‌ که‌ باید آن را تحمل‌ کند و به همین‌ دلیل‌ جدار ‌«بطن چپ» که بیش از همه تحمل فـشار می کند و باید خون را به تمام اعضاء برساند از همه ضخیم‌تر است.
۶-دریچه ‌هائی که هر یک‌ از‌ دهلیزها‌ را به بطن زیرین آن مربوط می سازد(مانند تلمبه‌ های‌ معمولی‌) یک طرفه است و به این‌ترتیب خون از دهلیزها با فشار ببطن ‌ها می ریزد ولی‌ هـرگز از بـطن ‌ها بدهلیز بر نمی گردد.

این اسرار عجیب‌ و صدها‌ نظائر‌ آنست که انسان را بی ‌اختیار در برابر آفریدگار و پدید آورنده آن وادار‌ به خضوع کرده و دل را مملو از نشاط و ایمان می سازد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
پیمایش به بالا