حسن و قبح عقلی(۲)

حسن و قبح عقلی(2)

مدح و ذم، و ثواب و عقاب

مفاهیم مدح و ذم و ثواب و عقاب، از مفاهیمی است که در مسئله حسن و قبح عقلی مورد گفتگو قرار گرفته‎اند، زیرا اشاعره گفته‎اند: آن چه در این مسئله مورد انکار ماست، این است که فعل حسن را فعلی بدانیم که فاعل آن مستحق مدح در دنیا و پاداش در آخرت باشد، و فعل قبیح را فعلی بدانیم که فاعل آن مستحق ذم در دنیا و کیفر در آخرت باشد. اما این که فعلی به دلیل این که از صفات کمال و نقص است مایه ستایش و نکوهش عقلی باشد، مورد انکار ما نیست. ما نیز بر این عقیده‎ایم که دانایی کمال نفس است و فرد دانا شایسته ستایش است، و نادانی نقص نفس و نادان سزاوار نکوهش است. اما این که دانا مستحق پاداش اخروی و نادان مستحق کیفر اخروی باشد، جز از راه شرع معلوم نمی‎شود.
در مقابل، عدلیه بر این باورند که ماهیت مدح و ثواب، و ذم و عقاب یک چیز است، مدح و ثواب از مقوله جزای خیر، و ذم و عقاب از مقوله جزای شر است، ولی هرگاه جزای خیر یا شر از جانب انسان باشد، آن را مدح و ذم گویند، و هرگاه از جانب خداوند باشد، آن را ثواب و عقاب نامند.و شیخ محمد تقی اصفهانی گفته است:
«مدح و ثواب و مطلوب بودن فعل مساوق یکدیگرند، چنان که ذم و عقاب و عدم مطلوب بودن فعل نیز یک معنا را افاده می‎کنند».[۶]
حکیم لاهیجی نیز گفته است:
«بدان که فعل اختیاری متصف شود به حسن و قبح، مانند عدل و احسان،‌ و ظلم و عدوان، و شک نیست که معنی حسن عدل مثلاً آن است که فاعل آن مستحق مدح و تحسین گردد، و سزاوار جزای خیر شود، و جزای خیر چون از خدای تعالی باشد آن را ثواب گویند. و هم چنین معنی قبح ظلم مثلاً، آن است که مرتکب آن مستحق مذمت و ملامت شود. و سزاوار جزای بد گردد، و جزای بد چون از حق تعالی صادر شود، آن را عقاب گویند».[۷]
یادآور می‎شویم: درباره افعال الهی مدح و ذم قابل فرض است، ولی ثواب و عقاب قابل فرض نیست، ‌البته در مورد مدح و ذم آن چه درباره افعال الهی تحقق دارد همانا مدح و ستایش است، زیرا از خداوند فعل قبیح صادر نمی‎شود، بلکه همه افعال الهی حسن است، چنان که مفاد عدل همین است.[۸]

وجوب عَلَی الله

از مفاهیمی که در بحث حسن و قبح عقلی مطرح شده است، مفهوم «وجوب علی الله» است، زیرا مثبتان حسن و قبح عقلی انجام کارهای حسن را بر خداوند واجب می‎دانند. و مثلاً می‎گویند، بعثت پیامبران بر خداوند واجب است، یا عمل به وعده‎هایی که خدا به بندگان داده، بر او واجب است.
منکران حسن و قبح به شدت با این اصطلاح مخالفت کرده و گفته‎اند لازمه آن این است که انسان بر خداوند مولویت داشته باشد تا بتواند کارهایی را بر خداوند واجب کند. و چون این لازمه باطل است، بنابراین حسن و قبح عقلی نیز باطل خواهد بود.[۹]
متکلمان عدلیه در پاسخ گفته‎اند:
مقصود از وجوب علی الله در مسأله حسن و قبح عقلی، وجوب در اصطلاح فقها نیست، تا چنان لازمه نادرستی را داشته باشد. بلکه معنای این وجوب این است که چون خداوند از هر گونه عیب و نقصی در مقام ذات و صفات منزه است، لازمه کمال ذاتی و صفاتی خداوند این است که فعل او نیز از هرگونه عیب و نقصی منزه باشد. وجوب علی الله یعنی ملازمه میان کمال در ذات و صفات، با کمال در فعل و نقش عقل در این مسئله، شناخت و ادراک است، نه جعل و اعتبار. عقل، ‌انجام کاری را بر خداوند واجب نمی‎کند، بلکه وجوب و بایستگی آن را درک می‎کند. بنابراین، منشأ اشتباه اشاعره این بوده است که وجوب کلامی و فقهی را یکی دانسته‎اند، و از اشتراک لفظی آن غفلت نموده‎اند.[۱۰]
شیخ محمد عبده (متوفای ۱۳۲۳ هـ) نیز به نادرستی این سخن اشاعره توجه نموده و گفته است:
«مذهب سلف صالح این بوده است که بر خداوند، جز آنچه خود واجب کرده، چیزی واجب نیست، و آنچه خداوند خود واجب کرده همان است که مقتضای صفات کمال او است. همان گونه که به حکم عقل اتصاف خداوند به صفات کمال لازم است، اتصاف او به آنچه متعلقات آن صفات است مانند عدل و حکمت و رحمت نیز واجب است. ولی این وجوب از جانب کسی جز خداوند نیست، زیرا سلطانی برتر از سلطان او وجود ندارد. اما اشاعره سخن معتزله را به گونه‎ای نقل کرده‎اند، که گویا آنان خداوند را مکلف و مسؤول دانسته‎اند، در حالی که آنان به چنین مطلبی عقیده ندارند».[۱۱]

براهین اثبات حسن و قبح عقلی

متکلمان عدلیه بر اثبات حسن و قبح عقلی دلایل بسیاری اقامه کرده‎اند،[۱۲] ما در این جا به بیان سه دلیل بسنده می‎کنیم:
۱. کسانی که به شرایع آسمانی عقیده ندارند نیز حسن و قبح افعالی چون عدل و ظلم، و احسان و عدوان، و صدق و کذب را قبول دارند، اگر منشأ اعتقاد به حسن و قبح افعال، منحصر در شرع بود می‎بایست اعتقاد به حسن و قبح افعال به پیروان شرایع اختصاص داشته باشد. و از طرفی، آداب و رُسوم ملل و اقوام نیز متفاوت است. بنابراین، اتفاق آنان در حسن و قبح افعال یاد شده ریشه در فطرت و خرد آنان دارد. و چون فطرت و خرد همگانی است، حسن و قبح افعال نیز همگانی است. البته از آنجا که درک و داوری عقل محدود است، حسن و قبح بسیاری از افعال از طریق شرع روشن می‎شود، و آن موارد مورد اتفاق همه اقوام و ملل نیز نمی‎باشد.[۱۳]
[۶] . هدایه المسترشدین، ص ۴۳۳.
[۷] . گوهر مراد،‌ص ۳۴۳.
[۸] . القواعد الکلامیه، ص ۳۸.
[۹] . ابو اسحاق اسفراینی، التبصیر فی الدین، ص ۱۷۱؛ ابن تیمیه، مجموعه الرسائل الکبری، ج ۱، ص ۳۳۳.
[۱۰] . محقق طوسی، تلخیص المحصل، ص ۳۴۲؛ حکیم لاهیجی، گوهر مراد، ص ۳۴۸ـ۳۴۹؛ بحث‎های استاد سبحانی،‌حسن و قبح عقلی، نگارش علی ربانی گلپایگانی، ص ۹۱.
[۱۱] . تفسبر المنار، ج ۸، ص ۵۰ـ۵۱.
[۱۲] . علامه حلی در کتاب «نهج الحق و کشف الصدق» مجموع این ادله را آورده است.
[۱۳] . ابواسحاق نوبختی، الیاقوت فی علم الکلام، ص ۴۵؛ علامه حلی، انوار الملکوت، ص ۱۰۴؛ کشف المراد، مبحث حسن و قبح عقلی؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص ۸۳؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص ۱۰۴.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا