یکى از افرادى که خدمت امام صادق علیه السلام رسیده بود گوید: ناراحت و غصه دار بودم ، حضرت به من فرمود: از چه ناراحتى ؟ عرض کرد: دخترى برایم متولد شده است !!
حضرت فرمود: سنگینى آن بر زمین است و روزى آن بر خدا، نه روزى تو را مى خورد و نه از عمر تو استفاده مى کند، راوى گوید: با شنیدن این کلمات ، غم و غصه از دل من بیرون رفت .
حضرت پرسید: نامش را چه گذارى ؟ عرض کردم : فاطمه ، با شنیدن این نام حضرت منقلب شد، دوبار فرمود: آه آه ، و دست خود را بر پیشانى گذارد، سپس فرمود:
حقوق پسر بر پدر
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرموده است : حق پسر بر پدر این است که (اولا) مادرش را (یعنى همسر خود را) احترام کند و با او حرف رشت نگوید، براى پسرش نام نیکو قرار دهد، قرآن به او یاد دهد، و او را پاکیزه بدارد، و شناکردن را نیز به او یاد دهد.
حقوق دختر بر پدر
اما حق دختر بر پدر این است که (اولا) مادرش را (یعنى همسر خود را) احترام کند و با او حرف رشت نگوید، براى دخترش نام نیکو انتخاب کند، سوره نور به او یاد دهد، ولى سوره یوسف (که ممکن است موجب وسوسه باشد) به او یاد ندهد، دخترش را در طبقه بالا جاى ندهد، و در شوهر دادن او عجله کند، سپس (حضرت صادق علیه السلام ) فرمود: وقتى دخترت را فاطمه نامیدى به او بد مگو، او را نفرین مکن و مزن .
روح طفل مثل جسم او لطیف است ، مواظب باشید
فرزندى که خداوند به شما عنایت فرموده است ، امانت خداست در دست شما، هم جسم او و هم روح او، شما که خود را نسبت به سلامت او مسئول مى دانید، نسبت به سلامت روح او نیز مسئولید.
فرزند شما روحى دارد همانند جسم او لطیف و پاک ، همچنانکه دوره یک تا پنج سالگى در اطفال از نظر جسمى فوق العاده مهم است و رشدى سریع در آنها ایجاد مى شود، همین دوران نیز در شکل گیرى روحیات او بسیار مؤ ثر است . فرزند شما گرچه به ظاهر از نظر عقلى نمى فهمد، اما اخلاق و آداب خانواده به شدت در او تاءثیر مى کند، و بطور ناخودآگاه ، روحیات او را شکل مى دهد، او با اخلاق خانواده بار مى آید، گرچه خود نیز نداند.
مراعات شخصیت او را بکنید، هرگز تحقیرش نکنید، او را به مفاسد اخلاقى مبتلا نکنید، ارزش را در درون روح او عملا قرار دهید، یعنى شما و پدر و مادر عزیز، خودتان مراعات اخلاق را بکنید، خوب با هم صحبت کنید، حرص و طمع ، حسد و عصبانیت ، نداشته باشید.
اخلاق و ارزشها را با رفتار خود به طفل تلقین کنید
ارزشهاى اخلاقى را برایش تلقین کنید، آن هم در عمل ، یعنى به گونه اى بر خورد کنید که باور کند، علم بهتر از ثروت است ، اخلاق بهتر از جمال و مال است .
اگر شما در سخنان و برخوردهاى خود نسبت به دیگران ، همیشه ارزش را به مال و جمال و مقام و رفاه بدهید، فرزندتان هم همانگونه بار مى آید.
او همواره به فکر رسیدن ، به این ارزشهاى کاذب خواهد بود. پدر و مادر آگاه ، وقتى از کسى تعریف مى کنند و آن را بزرگ مى شمرند باید بخاطر جنبه هاى اخلاقى و مهم باشد، تا بچه هم عملا این را باور کند، شما دیده اید که اگر خانواده به نظافت و تمیزى اهمیت دهند، فرزندان آنها هم تمیزى و نظافت بر ایشان اهمیت مى یابد.
مبادا که پدر و مادرى ، بخاطر کیفیت غذا خوردن و یا شستشو و یا لباس پوشیدن ، دهها بار با فرزندانشان صحبت کنند و تذکر دهند.
اما نسبت به اخلاق او دین او راستگوئى او، بد دهن نبودن او، حسود نبودن و یا تنبلى او تذکرى ندهند یا جدى برخورد نکنند.
فرزندان خود را از نظر روحى واکسینه کنید
تربیت اولاد باید هماهنگ با سن اولاد صورت گیرد، آن وقت که بچه نمى فهمد، باید در عمل ، او را تربیت کرد، یعنى با رفتار شایسته با او و در خانه ، ارزشها را به او تلقین کرد، فرزندانى که دوران کودکى را در خانواده پاک و ارزشمند سپرى کرده اند، و روحیات آنها به شکل زیبا و مناسبى شکل گرفته است ، وقتى به سن رشد و درک مى رسند، و در مقابل آراء و افکار و شهوات گوناگون قرار مى گیرند خود را مجهز مى یابند، و در مقابل فساد و فحشاء واکسینه شده مى باشند و دچار انحرافات و امراض سخت اخلاقى نمى شوند، و نسبت به انجام کارهاى خوب ، در سراشیبى قرار دارند و به راحتى انجام مى دهند.
اما فرزندانى که از این موهبت بى بهره بوده اند، و روحیات آنها به علت جو بد خانواده و اخلاق و رفتار ناهنجار پدر و مادر، به طور ناشایستى پرورش یافته است .
آنها همانند طفلى که زمینه امراض گوناگون را به ارث برده باشد، براى انحرافات مستعد و آماده هستند، اینها از درون ، متمایل به صفات ناپسند هستند، وقتى به سن رشد و درک مى رسند، خود را با جو اخلاقى ارزشمند، نامتناسب احساس مى کنند، کارهاى اخلاقى و پر ارزش براى آنها سخت و کم فروغ است .
حتى اگر صفات اخلاقى خود را هم درک کنند و بفهمند که روحیات آنها نامناسب است ، زیر پا گذاردن و نادیده گرفتن آنها و تغییر عادت و ارزشهاى درونى ، کارى است بس مشکل ، که از عهده هر کسى مخصوصا جوان کمتر بر مى آید. حضرت على علیه السلام فرمود: (( اصعب السیاسات نقل العادات . )) سخت ترین برنامه ها تغییر دادن عادتهاست .
جوانان خود را طورى تربیت کنید، که هنگام رشد و فهم ، خود را نسبت به ارزشهاى واقعى بیگانه ندانند، بلکه متمایل به نیکى باشند، حضرت على علیه السلام در سفارشات خویش به یکى از فرزندانش مى فرماید: دل بچه همانند زمین آماده است که هر چه در آن نهاده شود مى پذیرد. من به تربیت تو قبل از اینکه دلت سخت شود و ذهنت مشغول گردد اقدام کردم .
تربیت دختر با پسر فرق دارد، آنها را براى آینده آماده کنید
تربیت دختر و پسر باید نزد پدر و مادر فرق داشته باشد، مبادا که دختران خود را مثل پسر بزرگ کنید، پسر باید به گونه اى پرورش یابد، که در زندگى فرداى او یک مرد پر استقامت و با عقل در مقابل امواج زندگى باشد.
چرا برخى از والدین ، سعى دارند بجاى تربیت و تقویت عقل پسران خود، به سر و وضع آنها و زیبائى نامعقول آنها بپردازند، به گونه اى که بچه حس زیبائى او بیش از عقلش تقویت مى شود.
لباسهاى بچه ها باید زیبا و روشن باشد، اما ناهنجار و سبک نباشد، پسرها باید سردى و گرمى، شکست و استقامت و تلاش را، در خانواده تمرین کنند.
در تربیت دختران ، بخاطر نقش حساس آنها در مسئولیتهاى خانوادگى و تاءثیر آن در اجتماع ، باید مراقبت بیشترى نمود. دختر وقتى به سن هفت سالگى رسید، کم و بیش باید متوجه شود، رفتار و وظائف او با پسر فرق دارد، اگر بنا باشد، هر جائى که پسر مى رود دختر هم برود و یا او را ببرند، هر طور که پسران لباس مى پوشند، او هم بپوشد، و پسروار بزرگ شود، آیا دخترى که مثل پسر احساس آزادى در پوشش کرده است ، در سن رشد و درک مى توان او را دستور حجاب داد؟! حجاب براى این دختر، مثل روسرى براى پسران سخت و مشکل است .
دختران شما عروسک نیستند، زندگى آینده آنها به بانوئى نیاز دارد، خوش فکر، با ادب و اخلاقى بلند و دینى محکم ، همراه با تمیزى و نظافت و شوهر دارى و ملاطفت ، کارى کنید که این خدمات در دختران تقویت شود، حس زیبائى جوئى و زینت کردن در بانوان بطور غریزى وجود دارد و چه بسا افراط هم بکنند، و احتیاج به تشویق چندان ندارند، بلکه در بسیارى احتیاج به کنترل و تعدیل دارد، این کنترل و تعدیل را پدر و مادر باید انجام دهند.
واى به حال فرزندان آخر الزمان
روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله نگاهش به طفلى افتاد و فرمود: واى به حال بچه هاى آخرالزمان از طرف پدرهاى ایشان ! پرسیدند: یا رسول الله از پدرهاى مشرک ؟ فرمود: نه از پدرهاى مؤ من که واجبات را به فرزندان خود تعلیم نمى دهند، و هر گاه دیگرى بخواهد به ایشان تعلیم دهد، مانع مى شوند، و خشنود هستند که فرزندانشان از مال و منال دنیا چیزى بدست آورند (ولى به دین اولادشان اهمیت نمى دهند، فقط به فکر رفاه هستند) من از این پدرها بیزارم ، آنها هم از من بیزارند.
پدر و پسر نمونه
حضرت ابراهیم علیه السلام در خواب دید که خداوند از او مى خواهد تا فرزند خود اسماعیل را قربانى کند، اسماعیل جوان دلبند حضرت ابراهیم است که خداوند او را پس از سالها انتظار در سن پیرى به حضرت ابراهیم عطا کرده است ، حالا خداوند مى خواهد این پسر و این پدر را امتحان کند، تا معلوم گردد که مهر پدرى و علاقه فرزندى در آنها بیشتر است یا محبت پروردگار؟!
حضرت ابراهیم ، خواب و دستورى را که به او داده شده بود با اسماعیل در میان گذارد، و گفت چه مى گوئى ؟ فرزند صالح و با تقواى او که مى دانست ابراهیم از طرف خدا ماءموریت دارد، بى چون و چرا جواب داد: اى پدر ماموریت خود را انجام ده ، من اگر خدا بخواهد استقامت مى کنم !
ابراهیم هم بر سر پیمان حاضر شد، و اسماعیل را به قربانگاه برد و دست و پاى او را بست ، و کارد را بر گلوى اسماعیل گذارد، اما با تعجب دید، کارد نمى برد، در این هنگام ندا آمد که اى ابراهیم ، خوابت را راست گرداندى ( و از امتحان پیروز در آمدى ) و سپس گوسفندى بجاى اسماعیل براى قربانى آورده شد، و مراسم قربانى به یاد بود آن ایثار و فداکارى بنا شده است .
این داستان که خلاصه آن در قرآن آمده است ، درسى است براى پدران و فرزندان که بدانند، محبت خدا را هرگز نباید فداى فرزند کنند.
قربانیان حسینى ، فرزندان نمونه ، کربلا جوان نمونه
امام حسین علیه السلام از مکه به طرف عراق خروج نموده بود، در منزلى توقف نمود و فرمود تا همه آب بردارند، سپس کوچ نمود، در همان حال که بر روى اسب بود، چشمان مبارکش را خوابى سبک برگرفت ، سپس بیدار شده فرمود: (( انا لله و انا الیه راجعون ، الحمدالله رب العالمین .)) کلمه استرجاع را که هنگام مصیبت بیان مى دارند بر زبان آورد و سپس حمد خدا را اظهار نمود، این سخن را دو یا سه بار تکرار کرد.
فرزند دلبندش ، و جوان برومندش على ابن الحسین ، وقتى این کلمات را شنید به مرکب رکاب زد و خود را به پدر رساند و عرض کرد: استرجاع نمودید، و سپس حمد خدا گفتید؟ علت چه بود؟ حضرت فرمود: پسرم خواب سبکى رفتم ، در خواب اسب سوارى را دیدم که مى گوید: این گروه مى روند، ولى مرگ هم به دنبال آنها مى رود، فهمیدم که مقصودش مائیم .
جوانش على ابن الحسین گفت : اى پدر، خدا براى شما بد نیاورد، مگر ما بر حق نیستیم ؟ حضرت فرمود: آرى سوگند به خدائى که بندگان نزد او بر مى گردند، ما بر حقیم .
جوانش گفت : وقتى ما بر حقیم ترسى از مرگ نداریم ، امام حسین علیه السلام فرمود: خداوند تو پسر را بهترین پاداش یک پدر بر پسر عنایت کند.
آرى او چنان پرورش یافته بود، که امام حسین در رابطه با او فرمود: در صورت و سیرت از همه مردم به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله شبیه تر است ، و ما هر وقت که مشتاق دیدن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بودیم به او نگاه مى کردیم و سرانجام در کربلا پس از نبردى دلاورانه در حالى که سپاه دشمن بدن او را قطعه قطعه کرده بود به فوز شهادت نائل گردید.
نوجوان نمونه کربلا
شب عاشورا بود، قرائن مى داد، که امیدى به کوفیان نیست ، دشمن ، امام حسین و سپاه اندک او را محاصره کرده بود.
امام حسین یاران خود را در میان خیمه اى جمع کرد، و فرمود: اى یاران و اى خاندان من ، این مردم با من کار دارند، بعد از کشتن من متوجه کسى نمى شوند، شب را سپر قرار دهید، شما را راحت مى گذارم که بروید، و بیعت خود را از شما برداشتم ، خودتان را نجات دهید، ولى برادران و خانواده و یارانش همه به یک زبان گفتند: بخدا سوگند اى سرور ما هرگز تو را رها نمى کنیم و تنها نمى گذاریم تا مردم بگویند امام و سرور و مهتر خود را رها کردند تا کشته شد، اما این عار را نمى پسندیم و تو را رها نمى کنیم تا در مقابل شما کشته شویم .
حضرت فرمود: من فردا کشته مى شوم ، شما هم همگى کشته مى شوید و هیچکس از شما باقى نمى ماند؟ گفتند: سپاس خداى را که ما را به یارى شما گرامى داشت و شرافت کشته شدن با شما را به ما عنایت کرد، آیا شما راضى نیستى که با شما اى پسر پیامبر هم مرتبه باشیم ؟! حضرت فرمود: خداوند شما را جزاى خیر دهد.
در روایت است که حضرت به آنها فرمود: سرهایتان را بلند کنید و نگاه کنید، آنها با چشم خود در همین دنیا جایگاه خویش در بهشت را دیدند، و حضرت جایگاه هر یک را به او نشان مى داد، به همین جهت بود که اصحاب حضرت به استقبال نیزه و شمشیر مى رفتند تا به جایگاه خود در بهشت برسند.
در این میان حضرت قاسم ابن حسن فرزند امام مجتبى علیه السلام که ماجرا را دید و شنید، به عمویش امام حسین علیه السلام عرض کرد: آیا من هم کشته مى شوم ، حضرت بر او دلسوزى نمود و فرمود: پسرم مرگ نزد تو چگونه است ؟
پاسخ داد: (( یا عم احلى من العسل ، )) اى عمو جان ، مرگ نزد من از عسل شیرین تر است !
امام حسین علیه السلام فرمود: عمویت به فدایت ، آرى به خدا سوگند تو هم یکى از آن مردانى هستى که با من کشته مى شوند، البته بعد از آنکه بلائى بزرگى به تو مى رسد، و فردا پس از یک نبرد دلیرانه ، وقتى مجروح بر زمین افتاد، امام حسین به یاریش شتافت ، دشمن نیز حمله کرد، و در این میان حضرت قاسم در زیر سم ستوران به لقاء پروردگار شتافت .
به همسر و کودکان خود ظلم نکنید
امام باقر علیه السلام فرمود: وقتى هنگام وفات (پدرم ) على ابن الحسین علیه السلام رسید، مرا در آغوش گرفت و فرمود: اى پسرک من ترا سفارشى مى کنم که پدرم (امام حسین علیه السلام ) هنگام وفات (شهادت ) مرا به آن وصیت نمود و فرمود که پدرش (حضرت على علیه السلام ) او را وصیت کرده است به آن ، وصیت این است (حضرت على علیه السلام ) فرمود: اى پسرک من بپرهیز از ستم کردن به کسى که جز خدا یاورى برابر تو ندارد.
و امام صادق علیه السلام نیز فرمود: هیچ ستمى ، بزرگتر از آن ستمى نیست که مظلوم جز خدا یاورى نداشته باشد.
این احادیث باید زنگ خطرى باشد براى کسانى که به زیر دستان خود ستم مى کنند، و آنها را بى یاور مى پندارند، در همین رابطه است که پدر و مادر، مخصوصا پدر نسبت به برخورد با کودکان باید به مهربانى و خویشتن دارى رفتار کند.
خشونت بى مورد و نامتناسب ، بدگوئى و بى احترامى نسبت به کودکان ، مخصوصا زدن آنها ظلمى است ، که بخاطر بى یاور بودن کودکان ، انتقام الهى را در بر خواهد داشت .
والدین و یا معلم و یا هر فردى که قدرتى احساس کرد، گمان نکند که چون مظلوم یاور ندارد مى توان با او هر ظلمى را روا داشت ، خداوند یاور بى یاوران است و کافى است که خداوند از کسى انتقام بگیرد، خشم بر کودکان باید به موقع و متناسب باشد و جنبه تربیتى داشته باشد، نه از روى فرو نشاندن خشم و عقده گشائى ، و مقدار آن هم باید متناسب با تربیت وى و خطاى او باشد، نه بمقدار خشم شما و ناتوانى او.
به هر حال کودکان از نمونه هاى روشن این حدیث هستند، همچنانکه ستم به همسر نیز از مصادیق همین حدیث است .
خشم الهى (( ان الله لا یغضب بشى ء کغضبه للنساء و الصبیان . ))
امام موسى ابن جعفر علیه السلام فرمود: خداوند براى هیچ چیزى مثل زنان و کودکان خشمگین نمى شود.
مسائل شرعى مربوط به زدن اطفال یا دیگران از توضیح المسائلمساءله ۲۷۱۶ – اگر بصورت کسى سیلى یا چیز دیگر بزند بطورى که صورت او سرخ شود باید یک مثقال و نیم (شرعى ) طلا که هر مثقال ۱۸ نخود است بدهد، و اگر کبود شود ۳ مثقال و اگر سیاه شود باید ۶ مثقال شرعى طلا بدهد، ولى اگر جاى دیگر بدن کسى را بواسطه زدن سرخ یا کبود یا سیاه کند باید نصف آنچه را که گفته شد بدهد.مساءله ۲۸۲۰ – اگر بچه یکى از گناهان کبیره را انجام دهد ولى (سرپرست شرعى ) یا معلم او با اجازه ولى طفل مى تواند بقدرى که ادب شود و دیه واجب نشود او را بزند.مساءله ۲۸۲۱ – اگر کسى بچه اى را طورى بزند که دیه واجب شود، دیه مال طفل است و اگر (بچه ) مرده ، باید به ورثه او بدهد و چنانچه مثلا پدر بچه ، به قدرى او را بزند که بمیرد، دیه او را ورثه دیگرش مى برند، و بخود پدر از دیه چیزى نمى رسد.
و اگر پدر یا مادر یا معلم و یا دیگران بچه را سیلى یا بگونه دیگر زده باشند که موجب دیه است به آن طفل مدیون هستند، و پدر و مادر نیز به فرزندان خود مدیون خواهند بود، و مى باید یا آنان را راضى کنند تا بخشند و یا به آنها بپردازند.