در سال دوّم هجرت جنگ «بدر» اتّفاق افتاده،و در اثر رشادت و شجاعت امیر المؤمنین علی «علیه السّلام» این جنگ با پیروزی سپاه اسلام پایان پذیرفت.رسول خدا بسیار خوشحال بود،و اصحاب آن حضرت نیز آثار سرور و شادمانی را در چهره مبارک آن سرور مشاهده می کردند،و لذا مقدّمات جشن و سرور و عروسی و ازدواج برپا می گشت،در این میان حضرت «فاطمه» «سلام الله علیها» به سنّ ازدواج رسیده بود،و در ده سالگی بسر می برد،هر کسی آرزوی دامادی پیامبر و همسری پر افتخار آن بانوی یگانه را در سر می پروراند و از این جهت جمع بسیاری از طبقات مختلف صحابه به خانه رسول خدا آمده،و از دخترش زهرا خواستگاری کردند،پیامبر عظیم الشأن در برابر همه خواستگاران یک جواب بیش ندا شت و آن این که:«امر فاطمه با خداست».
طبق نوشته تاریخ ها و کتاب های حدیث «اهل سنّت» خلفای اوّل و دوّم نیز با التماس فراوان برای خواستگاری «زهرای مرضیّه» شرفیاب منزل رسول خدا گردیده،و پس از رجزخوانی از سوابق و خدمات! خویش،جوابی را شنیدند که دیگران شنیده بودند،و لذا خود به سراغ مولای متّقیان امیرالمؤمنین(ع) آمده،و عرضه داشتند:یا علی!پیامبر خدا در تزویج فاطمه همه را مأیوس کرد گویا وی منتظر شما می باشد،بهتر است تو نیز از «فاطمه زهرا» خواستگاری نمائی.و در حدیثی که «انس بن مالک» نقل نموده آمده است:من«انس» در کنار پیامبر خدا بودم،ناگاه«پیک وحی» در رسید و حالت خاصّی به آن حضرت دست داد،چون چشمانش را باز کرد فرمود:ای انس!می دانی «جبرئیل» چه مأموریتی داشت؟گفتم:پدر و مادرم فدایت باد جریان چیست؟
فرمود:از طرف خدایم صاحب عرش برین آمده و گفت:«خداوند مرا مأمور ساخته فاطمه را به عقد علی(ع) در آورم همین الآن «ابوبکر و عمر و عثمان،طلحه،زبیر»و جمعی از انصار را احضار کن. چون آنان حاضر شدند، پیامبر اسلام قضیّه بالا را اظهار داشته،و خوشحالی خود را از این واقعه بیان داشت،و سپس به دنبال علی (ع) فرستاده،او را بحضورش فرا خواند،چون آن مولا حضور پیدا کرد،رسول گرامی با تبسّم و خنده علی(ع) را از مأموریت «جبرئیل » در امر ازدواج فاطمه آگاه ساخت. از این جریان حدیثی و تاریخی،استفاده می کنیم که «ابوبکر و عمر» پس از شنیدن خبر آسمانی به سراغ امیرالمؤمنین (ع) رفته،و او را به حضور پیامبر آورده اند. در اینجا توجّه شما را به یک حدیث در مورد خواستگاری «شیخین» از فاطمه (س) جلب می کنیم.ابوبکر و عمر خواستگاران زهرا:
«انس بن مالک» که یکی از دشمنان علی(ع) می باشد می گوید:«ابوبکر» به حضور پیامبر خدا رسید،و از خدمات و سوابق خویش سخن گفت:آنگاه رسول خدا از آمدن وی جویا شد،او جواب داد:فاطمه را به من تزویج نمائی!!چون پیامبر بزرگوار اسلام این سخن را از او شنید،دیگر با وی سخنی نگفته و از او اعراض کرد! ابوبکر با شرمندگی به پیش «عمر» برگشته و گفت:من دیگر هلاک شدم! «عمر» گفت:مگر چه شده است؟«ابوبکر» جریان را تشریح کرد.در این هنگام «عمر» با جرأت بیشتر حرکت نموده و او نیز از فاطمه زهرا (س) خواستگاری کرد،و مو به مو سخنان رفیقش را تکرار نمود،ولی نتیجه همان بود که یاردیرینه اش با آن روبرو شده بود.او چون به نزد ابوبکر بازگشت اظهار داشت:رسول خدا در مورد ازدواج فاطمه منتظر امر الهی است.بیا با هم به حضور علی(ع) برویم،و از او بخواهیم که همانند ما از دختر پیامبر خواستگاری نماید،و آنگاه در نخلستان به محضر آن مولی شرفیاب شده،و هدف خویش را اظهار داشتند.
اشتراک گذاری این صفحه در :

هم کفو بودن در ازدواج
۱۴۰۴/۰۱/۱۸
روان شناسي رابطه خانواده با نوجوان
۱۴۰۴/۰۱/۱۷
اذان و اقامه نوزاد
۱۴۰۴/۰۱/۱۶
ويژگيهاي دوران نوجواني
۱۴۰۴/۰۱/۱۵
از زندگی تا شهادت سید حسن نصرالله
۱۴۰۳/۰۹/۱۲
مفهوم «کوثر» در قرآن و ارتباط آن با شخصیت حضرت زهرا (س) چیست؟
۱۴۰۳/۰۸/۳۰
رعایت حریم خصوصی دیگران در قرآن، احادیث و آثار امام
۱۴۰۳/۰۸/۱۶