خیابان جای مناسبی برای یافتن شریک زندگی نیست

خيابان جاي مناسبي براي يافتن شريك زندگي نيست

دوستی‌های‌ خیابانی‌ بین‌ دختر و پسر ایرانی‌ را چگونه‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ می ‌کنید؟
به‌ طور کلی، در آغاز نوجوانی‌ به‌ علت‌ بیداری‌ غرایز و شدت‌ حالات‌ هیجانی، گرایش‌ دختران‌ و پسران‌ به‌ دوستی‌ با جنس‌ مخالف‌ بیشتر می ‌شود. داشتن‌ دوست، اعتماد به‌ خود را تأیید و تقویت‌ می ‌کند و نیازهای‌ عاطفی‌ و احساسی‌ را تا حدی‌ تأمین‌ می ‌نماید؛ و در صورتی‌ که‌ پیوند دوستی‌ گسسته‌ شود، شخص‌ نسبت‌ به‌ ارزش‌های‌ وجودی‌ خود دچار شک‌ و تردید می‌ شود.
بعضی‌ از پسران‌ ایرانی، داشتن‌ دوست‌ دختر را نوعی‌ محبوبیت، قدرت‌ اجتماعی‌ و موفقیت‌ برای‌ خود محسوب‌ می‌ کنند و در شرایطی‌ که‌ توانایی‌ تشکیل‌ خانواده‌ از طریق‌ ازدواج‌ را ندارند، عده‌ای‌ از آنان، نیازهای‌ جنسی‌ و عاطفی‌ خود را از طریق‌ دوستی‌های‌ افراطی‌ برطرف‌ می ‌نمایند. متقابلاً برخی‌ دختران‌ ارتباط‌ با پسران‌ را نوعی‌ جذابیت‌ برای‌ خود تلقی‌ می‌ کنند، و متأسفانه‌ اکثر قریب ‌به ‌اتفاق‌ این‌ دختران‌ تصور می‌ کنند که‌ این‌ دوستی‌ها به‌ ازدواج‌ منتهی‌ می ‌شوند.
اصولاً تحول‌ عاطفی‌ دختران‌ متفاوت‌ از پسران‌ است. پسران نسبت‌ به‌ جنبه‌ غریزی‌ تخیلات‌ خود غافل‌ باقی‌ نمی‌ مانند، اما دختران‌ در این‌ دوستی‌ها معمولاً به‌ دنبال‌ عشق‌ آرمانی‌ و رمانتیک‌ هستند. آنها این‌ عشق‌ را آسمانی‌ و پاک‌ می ‌دانند و خیانت‌ در آن‌ را گناهی‌ بخشش ‌ناپذیر می ‌شمارند. با این‌ توصیف،‌ دوستی‌ های‌ دختر و پسر ایرانی‌ کمی‌ شباهت‌ به‌ دوستی‌ موش‌ و گربه‌ دارد. پسر جوان‌ در جست‌ و جوی‌ لذت‌های‌ جنسی‌ خود با وعده‌های‌ فریبنده‌ و دروغین، دختر جوان‌ را تسلیم‌ خواسته‌ های‌ خود می‌ کند. پس‌ از مدتی‌ روابط‌ نامشروع، و در پی‌ آن‌ تسلیم ‌نشدن‌ پسر برای‌ ازدواج، دختر جوان‌ دچار آسیب‌ روانی‌ می ‌شود و احساس‌ افسردگی ، پوچی‌ و بی‌ ارزشی‌ می ‌کند. متأسفانه‌ در فرهنگ‌ ایرانیان، آسیب‌های‌ اجتماعی، تربیتی‌ و روانی‌ چنین‌ دوستی‌هایی‌ بیشتر متوجه‌ دختران‌ است‌ و مرد ایرانی‌ بدون‌ هیچ‌ گونه‌ محدودیتی، تجربه‌ های‌ متنوع‌ این‌ دوستی‌ها را پشت‌ سر می‌ گذارد. اما دختر ایرانی، اگر یک‌ نمونه‌ چنین دوستی‌ با جنس‌ مخالف‌ را تجربه‌ کند، تا پایان‌ عمر، شأن‌ و حرمت‌ خویش‌ را از دیدگاه‌ خانواده‌ و جامعه‌ از دست‌ می ‌دهد و برچسب‌ ناشایست‌ بودن‌ را با خود حمل‌ می ‌کند و آثار سوء این‌ تجربهِ منفی‌ پس‌ از ازدواج‌ هم‌ به‌ نوعی‌ در زندگی ‌اش‌ نمایان‌ می ‌شود.
دوستی‌های‌ خیابانی، عاری‌ از شکوفایی‌ محبت‌ و عشق‌ واقعی‌ است‌ و بیشتر یک‌ پیوند غریزی‌ است. اگر هم‌ به‌ ازدواج‌ منتهی‌ شود پشتوانه‌ عشق‌ و محبت‌ ندارد و چنین‌ ازدواجی‌ دوام‌ پیدا نمی‌ کند؛ زیرا پسر و دختر جوان‌ بیشتر شریک‌ لذت‌های‌ جنسی‌ یکدیگر بوده‌اند و زندگی‌ واقعی‌ پس‌ از ازدواج‌ امری‌ فراتر از ارضای‌ غرایز جنسی‌ است. در تجربهِ این‌ دوستی‌ها، فرصتی‌ برای‌ انتخاب‌ و شناخت‌ صحیح‌ یکدیگر به‌ وجود نمی ‌آید، زیرا در اوج‌ هیجانات‌ ناشی‌ از غرایز جنسی، افراد نمی‌ توانند عاقلانه‌ و آگاهانه‌ یکدیگر را بشناسند و انتخاب‌ کنند. اگر هم‌ اجباراً ازدواجی‌ صورت‌ گیرد، پس‌ از مدتی‌ کوتاه‌ به‌ جدایی‌ و طلاق‌ منتهی‌ می‌شود.
لطفاً در مورد آینده‌ این‌ دوستی‌ها بیشتر توضیح‌ دهید.
متأسفانه‌ این‌ دوستی ‌ها بدون‌ شناخت‌ واقعی‌ جنس‌ مخالف‌ و براساس‌ هیجانات‌ و احساسات‌ سطحی‌ و زودگذر شکل‌ می ‌گیرد و حاصل‌ آنها بروز رفتارهای‌ نادرست‌ و روابط‌ نامشروع‌ است‌ که‌ در این‌ روابط‌، بازنده‌ اصلی‌ و همیشگی‌ غالباً دختران‌ جوان‌ هستند؛ دخترانی‌ که‌ با نهایت‌ سادگی، زیبایی، لطافت‌ و ظرافتی‌ را که‌ خدا به‌ آنها امانت‌ داده، در اختیار کسی‌ می ‌گذارند که‌ در خیانت ‌کردن‌ به‌ امانت‌ مهارت‌ دارد. دختران‌ جوان‌ باور نمی‌ کنند که‌ چنین‌ پسرانی‌ معمولاً تنوع‌ طلب‌ هستند. و پس‌ از مدتی‌ کوتاه، سراغ‌ طعمه ‌ای‌ دیگر می‌ روند و همه‌ وعده‌های‌ به‌ ظاهر عاشقانه‌ را فراموش‌ می‌ کنند.
آینده‌ این‌ دختران‌ به‌ دو صورت‌ قابل‌ تصور و پیش‌ بینی‌ است:
۱. دختر جوان‌ و آسیب‌خورده‌ پس‌ از یک‌ تجربه‌ دوستی‌ خیابانی، برای‌ همیشه‌ درس‌ عبرت‌ می ‌گیرد؛ به‌ ارزش‌ وجودی‌ خود پی‌ می ‌برد و این‌ دوستی‌ها را رها می ‌کند.
۲. دختر جوان‌ و و آسیب ‌خورده‌ تا حد وسیله ‌ای‌ برای‌ ارضای‌ جنسی‌ نزول‌ می ‌کند؛ و در عین‌ حال‌ چنین‌ می ‌پندارد که‌ با این‌ عمل‌ به‌ محیط‌ و به‌ خانواده‌ خود دهن ‌کجی کرده‌ و آزادی‌ به‌ دست‌ آورده‌ است. در حالی‌ که‌ این‌ اعمال‌ برخلاف‌ تصور او و دیگران، بیانگر آزادی‌ زن‌ نیست، و سرانجام‌ آن‌ پشیمانی‌ و از دست‌دادن‌ سلامت‌ تن‌ و روان‌ خواهد بود. چنین‌ دختری‌ با اراده‌ خود، به‌ سادگی‌ و به‌ ارزانی‌ و فراوانی، تمام‌ هستی‌ و وجودش‌ را در اختیار گرگ‌ های‌ درنده‌ و طمعکار جامعه‌ قرار می‌ دهد و با دست‌ خود، علف‌های‌ هرز و میکروب‌های‌ کشنده‌ را تقویت‌ می‌ کند.
دوستی‌های‌ خیابانی‌ تحت‌ تأثیر چه‌ عواملی‌ شکل‌ می ‌گیرند و افزایش‌ می ‌یابند؟
زمانی‌ که‌ خانواده‌ و جامعه‌ نقش‌ اساسی‌ خود را جهت‌ یاری ‌دادن‌ به‌ نسل‌ جوان‌ برای‌ یافتن‌ هویت‌ سالم، مثبت، پویا و سازنده‌ به‌ خوبی‌ ایفا نکنند، نسل‌ جوان‌ با آشفتگی‌ هویت‌ و خلاء وجودی‌ مواجه‌ می ‌شود و برای‌ کاهش‌ اضطراب‌ و رهایی‌ از بحران‌ هویت‌ و سرگشتگی، به‌ این‌ دوستی‌ها تن‌ می ‌دهد. جوان‌ در تصور و توهم‌ خویش، از طریق‌ دوستی‌ با جنس‌ مخالف، می‌ خواهد به‌ آرامش‌ برسد. او لذت‌ این‌ دوستی‌ را عامل‌ تسکین‌ برای‌ بحران‌ بی‌هویتی‌ خویش‌ می ‌داند.
ناتوانی‌ خانواده‌ و جامعه‌ در پاسخگویی‌ صحیح‌ و به ‌موقع‌ به‌ نیازهای‌ اساسی‌ نسل‌ جوان‌ عامل‌ دیگری‌ جهت‌ شکل ‌گیری‌ دوستی‌های‌ خیابانی‌ است. امنیت، احترام، محبت‌ و دوست‌ داشته‌ شدن‌ از جمله‌ نیازهای‌ روانی‌ انسان‌ است‌ که‌ متأسفانه‌ به‌ دلیل‌ سرگرم ‌شدن‌ خانواده‌ها و جوامع‌ به‌ فراهم ‌ساختن‌ امکانات‌ اقتصادی، این‌ دو نهاد انسان‌ساز از هنر عشق‌ ورزیدن‌ و احترام‌ گذاردن‌ به‌ نوجوانان‌ محروم‌ می‌ شوند.
عامل‌ دیگر، فقر فرهنگی‌ و نشناختن‌ هویت‌ واقعی‌ جنس‌ مخالف‌ است؛ و شاید این‌ عامل‌ محصول‌ نشناختن‌ قدر خویشتن‌ توسط‌ دختران‌ جوان‌ باشد. اگر دختران‌ به‌ قداست، ارزش، اهمیت‌ و کرامت‌ خویش‌ واقف‌ شوند و در مورد جنس‌ مخالف، رفتاری‌ توأم‌ با متانت‌ و بزرگ‌ منشی‌ و بی‌ اعتنایی‌ داشته‌ باشند و به‌ سادگی‌ در برابر خواسته‌ های‌ جنس‌ مخالف‌ تسلیم‌ نشوند، فرصتی‌ برای‌ انحراف‌ به‌ وجود نمی ‌آید.
متأسفانه‌ عده‌ای‌ برای‌ دفاع‌ از حقوق‌ زنان‌ خیابانی، این‌ تفکر غلط‌ را تبلیغ‌ می ‌کنند که‌ «فقر اقتصادی» ریشه‌ این‌ معضل‌ اجتماعی‌ است؛ اما به‌ نظر می ‌رسد «فقر و ضعف‌ فرهنگی» بنیاد اصلی‌ این‌ معضل‌ باشد، زیرا برخی‌ از این‌ عناصر اجتماعی‌ نه‌ تنها فقر اقتصادی‌ را لمس‌ نکرده‌اند، بلکه‌ کمابیش‌ از رفاه‌ اقتصادی‌ و امکانات‌ فراوان‌ برخوردار بوده‌اند، ولی‌ نگرش‌ آنها نسبت‌ به‌ وجود انسانی‌ خود حقیرانه‌ و پست‌ بوده‌ است. در مقابل، بسیاری‌ از زنان‌ پاک‌ و فرهیخته‌ ایرانی‌ در نهایت‌ فقر اقتصادی، از نظر فرهنگی‌ کاملاً غنی‌اند و با نهایت‌ عفاف‌ و نجابت، به‌ کارهای‌ سازنده‌ و مثبت‌ می‌پردازند. آنان‌ زندگی‌ خویش‌ را با تلاش‌ و پشتکار به‌ درستی‌ اداره‌ می ‌کنند و تن‌ به‌ پستی‌ نمی‌ دهند. اما زنانی‌ هستند که‌ در اثر فقر فرهنگی‌ و اخلاقی‌ شدید، خود را ارزان‌ می‌ فروشند، آن‌ هم‌ در شرایطی‌ که‌ هیچ‌ گونه‌ کمبود اقتصادی‌ ندارند و حتی‌ از رفاه‌ بیش‌ از حد برخوردارند. نکته‌ درخور توجه‌ این‌ است‌ که‌ اگر کسی‌ فقر فرهنگی، فکری‌ و اخلاقی‌ نداشته‌ باشد، به‌خوبی‌ می ‌تواند برای‌ رهایی‌ از چنگال‌ فقر اقتصادی، برنامه ‌ریزی‌ کند.
آیا این‌ دوستی‌ها به‌ ازدواج‌ منجر می‌شود؟
تعداد کمی‌ از این‌ دوستی‌ها در شرایط‌ اضطراری‌ و اجباری‌ برای‌ خروج‌ از مرز روابط‌ نامشروع، به‌ اجرای‌ تشریفات‌ قانونی‌ ازدواج‌ منتهی‌ می ‌شود. این‌ امر در وضعیتی‌ صورت‌ می ‌گیرد که‌ انتخاب همسر  و رعایت‌ معیارهای ضروری برای زندگی مشترک ، عملاً امکان‌ پذیر نیست‌ و دو دوست‌ پس‌ از پشت‌ سر گذاشتن‌ تجربهِ روابط‌ نامشروع، ناگزیرند تن‌ به‌ قانون‌ ازدواج‌ بدهند تا به‌ خانواده‌ و جامعه‌ ثابت‌ کنند که‌ انسان‌های‌ ارزشمندی‌ هستند.
آیا آیندهِ چنین‌ ازدواج‌هایی‌ قابل‌ پیش ‌بینی‌ است؟
در پاسخ‌ این‌ سؤال‌ باید تعریف‌ مشخصی‌ از دوستی و ازدواج به‌ دست‌ آوریم. نخستین‌ امری‌ که‌ در اثر پیوند دوستی‌ می ‌شکفد، محبت‌ است. متأسفانه‌ دوستی‌های‌ خیابانی‌ با هیجانات‌ احساسی‌ ناشی‌ از شدت‌ فعالیت‌ غریزه‌ جنسی‌ آغاز می‌ شود و چنین‌ ارتباطی‌ از محبت‌ و عشق به‌ معنای‌ واقعی‌ کلمه‌ خالی‌ است. ازدواج پیوند عمیق‌ میان‌ دو انسان‌ براساس‌ مودّت‌ و حُبّ شدید است. دو انسانی‌ که‌ واقعیت‌های‌ وجودی‌ یکدیگر را پذیرفته‌ اند در برابر یکدیگر مسئولیت‌ و تعهد احساس‌ می ‌کنند و در حق‌ هم‌ دلسوزی، فداکاری‌ و ایثار روا می ‌دارند.
دوستی‌های‌ خیابانی، عاری‌ از شکوفایی‌ محبت‌ و عشق‌ واقعی‌ است‌ و بیشتر یک‌ پیوند غریزی‌ است. اگر هم‌ به‌ ازدواج‌ منتهی‌ شود پشتوانه‌ عشق‌ و محبت‌ ندارد و چنین‌ ازدواجی‌ دوام‌ پیدا نمی‌ کند؛ زیرا پسر و دختر جوان‌ بیشتر شریک‌ لذت‌های‌ جنسی‌ یکدیگر بوده‌اند و زندگی‌ واقعی‌ پس‌ از ازدواج‌ امری‌ فراتر از ارضای‌ غرایز جنسی‌ است. در تجربهِ این‌ دوستی‌ها، فرصتی‌ برای‌ انتخاب‌ و شناخت‌ صحیح‌ یکدیگر به‌ وجود نمی ‌آید، زیرا در اوج‌ هیجانات‌ ناشی‌ از غرایز جنسی، افراد نمی‌ توانند عاقلانه‌ و آگاهانه‌ یکدیگر را بشناسند و انتخاب‌ کنند. اگر هم‌ اجباراً ازدواجی‌ صورت‌ گیرد، پس‌ از مدتی‌ کوتاه‌ به‌ جدایی‌ و طلاق‌  منتهی‌ می‌شود.
برای‌ پیشگیری‌ از بروز چنین‌ آسیب‌های‌ اجتماعی، چه‌ پیشنهاداتی‌ دارید؟
پیش‌ از هر چیز باید خانواده‌ها به‌ نقش‌ حیاتی‌ خود در برابر فرزندان‌ آگاه‌ شوند تا بتوانند الگوهای‌ صحیح‌ رفتاری‌ را به‌ فرزندان‌ ارائه‌ دهند و هویتی‌ سالم‌ و پویا به‌ آنها هدیه‌ کنند. والدین‌ باید به‌ نیازهای‌ عاطفی‌ و روحی‌ فرزندان‌ و شیوه‌های‌ صحیح‌ پاسخگویی‌ به‌ این‌ نیازها واقف‌ شوند. از روش‌های‌ تربیتی‌ مؤثر در این‌ زمینه‌ می‌ توان‌ به‌ این‌ موارد اشاره‌ کرد: تقویت‌ ارزش‌های‌ اخلاقی، معنوی‌ و انسانی‌ و سست‌ گردانیدن‌ معیارهای‌ صرفاً مادی‌ در نظر جوانان، تقویت‌ و توسعه‌ مراکز ورزشی‌ و تفریحی‌ و برنامه ‌ریزی‌ صحیح‌ برای‌ اوقات‌ فراغت‌ جوانان، ارائه‌ خدمات‌ رفاهی‌ و اجتماعی‌ جهت‌ برطرف ‌کردن‌ کمبودهای‌ عاطفی‌ کودکان‌ و نوجوانان،پرورش احساس عزت نفس واعتماد به نفس کودک  و نوجوان‌ در خانواده‌ و مدرسه، بهسازی‌ وضع‌ خانواده‌ها از طریق‌ تماس‌ با کارشناسان‌ متخصص‌ در امور خانواده، استفاده‌ از فیلم‌ ها و نوارهای‌ تربیتی، سالم‌ سازی‌ محیط‌ اجتماعی‌ نوجوانان‌ و از بین ‌بردن‌ تبعیض‌ میان‌ طبقات‌ جامعه، آموزش‌ مهارت‌های‌ حل‌ مسئله‌ به‌ نوجوانان‌ و نیز شیوه‌های‌ تصمیم ‌گیری، آموزش‌ اصول‌ بهداشت‌ روانی‌ به‌ خانواده‌ها و فرزندان، پرهیز از سخت گیری‌ و تنبیه‌ و همچنین‌ اجتناب‌ از آسان‌ گیری‌ در تربیت فرزندان ، تشویق‌ فرزندان‌ به‌ رعایت‌ تعادل‌ و دوری‌ از بی‌ بندوباری، برقراری‌ احساس‌ امنیت‌ در خانواده‌ و جامعه‌ و جلوگیری‌ از بروزاضطراب در نوجوانان‌ و جوانان.
توصیه‌ شما به‌ نسل‌ جوان‌ ایرانی‌ چیست؟
سوء استفاده‌ از جاذبه‌ جنسی‌ عاملی‌ برای‌ انحرافات‌ اخلاقی‌ است. این‌ امر مانع‌ از آن‌ است‌ که‌ جوان‌ به‌ ارزش‌ انسانی‌ خود واقف‌ شود، و کسی‌ که‌ نتواند ارزش‌ انسانی‌ خویش‌ را درک‌ کند، به ‌آسانی‌ عظمت‌ خویش‌ را فدای‌ لذت‌های‌ پوچ‌ و لحظه ‌ای‌ می ‌گرداند و این‌ معامله‌ ای‌ زیانبار است‌ که‌ در بسیاری‌ مواقع‌ ضرر آن‌ قابل‌ جبران‌ نیست. عظمت‌ خود را دریابید.
 گفت‌ و گو‌ با دکتر صدیقه‌ یگانه، روان شناس

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا