حق تعالى فرموده است : اذ قال الله یا عیسى انى متوفیک و رافعک الى و مطهرک من الذین کفروا . یادآور وقتى را که حق تعالى فرمود: اى عیسى ! تو را مى گیرم و بلند مى کنم بسوى خود – یعنى آسمان – و پاک مى گردانم تو را از لوث کافران که در میان ایشان نباشى و ضرر ایشان به تو نرسد.بعضى گفته اند: توفى به معنى مرگ است و خدا اول او را میراند و بعد از سه ساعت او را زنده کرده و به آسمان برد؛ بعضى گفته اند که مردن آن حضرت بعد از آمدن به زمین خواهد بود در آخر الزمان.
و جاعل الذین اتبعوک فوق الذین کفروا الى یوم القیامه و گردانیدیم آنها را که متابعت تو کردند غالب و مسلط بر آنها که کافر شدند به تو تا روز قیامت چنانچه نصارى همیشه غالبند بر یهود و امت پیغمبر آخر الزمان صلى الله علیه و آله که ایمان به عیسى علیه السلام دارند همیشه مسلطند بر یهود و پادشاهى از میان یهود برطرف شده است ، و این یکى از معجزات قرآن مجید است که خبر داده است به آینده و موافق خبر واقع شده است .
و در جاى دیگر فرموده است و بکفرهم و قولهم على مریم بهتانا عظیما و به سبب کفر یهودان و گفتن ایشان بر مریم بهتانى عظیم ، على بن ابراهیم گفته است : نسبت زنا به مریم علیها السلام دادند .
شیخ طبرسى روایت کرده است که عیسى علیه السلام به گروهى از یهودان گذشت گفتند: ساحر پسر زن ساحر، زناکار پسر زن زناکار، چون عیسى این سخن شنیع را از ایشان شنید گفت : خداوندا! توئى پروردگار من و تو مرا خلق کردى بى پدر و به این سبب مرا فرزند زنا مى گویند، خداوندا! لعنت کن بر هر که مرا و مادر مرا دشنام دهد؛ پس در همان ساعت ایشان خوک شدند .
و قولهم انا قتلنا المسیح عیسى بن مریم رسول الله و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم و به گفتن ایشان که : ما کشتیم مسیح را که عیسى پسر مریم است رسول خدا و نکشتند او را و بر دار نکشیدند و لیکن بر ایشان مشتبه شد، خلاف است در کیفیت اشتباه : از ابن عباس مروى است که چون خدا مسخ کرد آنها را که دشنام دادند عیسى و مادرش را خبر به یهودا پادشاه یهودان رسید ترسید که عیسى بر او نیز نفرین کند پس جمع کرد یهودان را و اتفاق کردند بر کشتن آن حضرت ، پس حق تعالى جبرئیل را فرستاد به حمایت آن حضرت ، پس جمع شدند یهودان بر دور عیسى و از او سؤ الها مى کردند، پس عیسى به ایشان گفت : اى گروه یهود! خدا شما را دشمن مى دارد، پس متوجه قتل او شدند پس جبرئیل آن حضرت را به بالا برد بسوى طاقى که در آن خانه بود و روزنه اى به بیرون داشت و از آن روزنه او را به آسمان بالا برد، پس یهودا شخصى از اصحاب خود را فرستاد که او را ططیانوس مى گفتند که به آن طاق بالا رود و عیسى را بگیرد، چون رفت عیسى را در آنجا نیافت ، حق تعالى شباهت عیسى را بر او انداخت که هر که او را مى دید گمان عیسى مى کرد، چون بیرون آمد که به ایشان بگوید که من عیسى را ندیدم او را گرفتند و کشتند و به دار کشیدند
نزدیک به این مضمون از حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام نیز منقول است .
پس چون طیطانوس را کشتند و در آن روزنه دیگرى را نیافتند گفتند: اگر آن که ما کشتیم طیطانوس بود عیسى چه شد؟! و اگر عیسى بود او چه شد؟! و به این سبب بر ایشان مشتبه ماند.
و روایت دیگر آن است که : چون عیسى از یهود گریخت با هفده نفر از حواریان داخل خانه اى شد، پس یهود آن خانه را احاطه کردند، چون داخل شدند حق تعالى همه را به صورت عیسى کرد، ایشان گفتند: شما سحر کردید بگوئید که عیسى کدام یک از شما است اگر نه همه را مى کشیم ، پس عیسى علیه السلام به اصحاب خود گفت : کیست از شما که امروز قبول کند که شبیه به من شود و کشته شود و داخل بهشت شود، پس شخصى از میان ایشان که نامش سرجس بود قبول کرد و بیرون آمد و گفت : منم عیسى ، پس او را گرفتند و کشتند و به دار کشیدند، خدا عیسى را در همان روز به آسمان برد.
بعضى گفته اند که : چون عیسى علیه السلام را به آسمان بردند و یهود بر او دست نیافتند شخصى را گرفتند بر جاى بلندى به دار کشیدند و بر مردم تلبیس کردند که عیسى است و کسى را نگذاشتند که به نزدیک او برود، به این سبب بر مردم مشتبه شد.
و ان الذین اختلفوا فیه لفى شک منه ما لهم به من علم الا اتباع الظن و ما قتلوه یقینا بل رفعه الله الیه و کان الله عزیزا حکیما و آنها که اختلاف کردند در امر عیسى البته در شکند از او و نیست ایشان را به احوال او هیچگونه علم مگر پیروى گمان ، و نکشتند او را به یقین بلکه بالا برد خدا او را بسوى آسمان خود، و خدا عزیز و قادر است بر هر چه خواهد و آنچه مى کند موافق حکمت و مصلحت است .
و به سند حسن از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است که : عیسى علیه السلام وعده کرد اصحاب خود را در شبى که خدا او را به آسمان برد و همه در وقت شام نزد آن حضرت جمع شدند و ایشان دوازده نفر بودند، پس ایشان را داخل خانه کرد و چشمه اى در گوشه آن خانه بود و در آن چشمه غسل کرد و بسوى ایشان بیرون آمد و آب از سرش مى ریخت و مى گفت : خدا وحى کرده است به من که مرا در این ساعت به آسمان برد و از لوث یهود پاک گرداند، که در میان شما قبول مى کند که شبح و مثال من بر او افتد و به شباهت من او را بکشند و بر دار کشند و در قیامت با من باشد در درجه من در بهشت ؟
پس جوانى در میان ایشان گفت : من مى کنم اى روح الله .
عیسى علیه السلام فرمود: خواهى کرد. پس عیسى علیه السلام فرمود: یکى از شما کافر خواهد شد به من پیش از صبح دوازده مرتبه .
پس یکى از ایشان گفت که : آن من نیستم .
عیسى فرمود: اگر تو این را در نفس خود مى یابى ، تو آن خواهى بود.
پس حضرت عیسى علیه السلام گفت که : بعد از من سه فرقه خواهید شد، دو فرقه بر خدا افترا خواهند کرد و به جهنم خواهند رفت ، و یک فرقه که تابع شمعون وصى من خواهند شد بر خدا افترا نخواهند کرد و داخل بهشت خواهند شد.
پس حق تعالى حضرت عیسى علیه السلام را از گوشه خانه به آسمان برد و ایشان مى دیدند، پس یهود به طلب حضرت عیسى علیه السلام آمدند و گرفتند آن کسى را که حضرت عیسى فرموده بود که کافر خواهد شد، و آن جوانى را که شباهت حضرت عیسى را قبول کرده بود او را کشتند و بر دار کشیدند، و دیگرى تا صبح دوازده مرتبه کافر شد چنانچه حضرت عیسى فرموده بود.
ابن بابویه به سند معتبر از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده است که : جبرئیل نامه اى براى آن حضرت آورد که خبر پادشاهان زمین در آن نامه بود و در آنجا نوشته بود که : چون اشج بن اشجان پادشاه شد دویست و شصت و شش سال پادشاهى کرد، در سال پنجاه و یک از پادشاهى او حضرت عیسى مبعوث شد به پیغمبرى و حق تعالى نور و علم و حکمت و جمیع علوم پیغمبران پیش از او را به او کرامت فرمود و زاید بر آنها انجیل را به او داد و او را بسوى بیت المقدس فرستاد و بر بنى اسرائیل مبعوث گردانید که ایشان را بخواند به کتاب خدا و حکمت و بسوى ایمان به خدا و رسول ، پس اکثر ایشان طغیان کردند و کافر شدند، پس چون ایمان نیاوردند دعا کرد پروردگار خود را و نفرین کرد بر ایشان تا مسخ شدند بعضى از ایشان به صورت شیاطین از براى آنکه آیتى از براى ایشان بنماید و ایشان عبرت بگیرند، پس باز طغیان ایشان زیاده شد پس سى و سه سال در بیت المقدس ایشان را دعوت کرد و رغبت فرمود ایشان را به ثوابهاى خدا تا آنکه او را طلب کردند، پس بعضى دعوى کردند که ما او را عذاب کردیم و زنده در زمین دفن کردیم ، و بعضى گفتند او را کشتیم و بر دار کشیدیم ، و دروغ مى گفتند، خدا ایشان را بر او مسلط نگردانید و بر ایشان مشتبه شد و قدرت نیافتند بر تعذیب و دفن او و نه بر کشتن و دار کشیدن او و لیکن چنانچه خدا در قرآن فرموده است او را به آسمان برد بعد از آنکه قبض روح او نمود، و چون خواست که او را به آسمان برد وحى کرد بسوى او که بسپارد نور و حکمت و علم و کتاب خدا را به شمعون پسر حمون که او را صفا مى گفتند و خلیفه خود گردانید او را بر مؤمنان ، پس شمعون پیوسته قیام به امر خدا مى نمود و هدایت مى کرد به گفته هاى حضرت عیسى قوم خود را از بنى اسرائیل و جهاد مى کرد با کافران ، پس هر که اطاعت او نمود و ایمان آورد به او و به آنچه از جانب خدا به او رسیده بود مؤمن و هر که انکار و نافرمانى او کرد کافر بود، تا آنکه خدا شمعون را به رحمت خود برد و بعد از او براى بندگان خود پیغمبرى فرستاد از صالحان که او یحیى پسر زکریا علیه السلام بود، و چون شمعون از دنیا رفت اردشیر پسر اشکاس پادشاه شد، و چهارده سال و ده ماه پادشاهى کرد، مدت هشت سال که از پادشاهى او گذشت یهود یحیى بن زکریا علیه السلام را شهید کردند، چون نزدیک به شهادت یحیى علیه السلام رسید خدا وحى کرد که وصیت و امامت را در فرزندان شمعون قرار دهد و امر کند حواریان و اصحاب حضرت عیسى را که با او باشند و اطاعت او نمایند، و او چنین کرد.
و به سندهاى معتبر از حضرت امام حسن علیه السلام منقول است که : حضرت عیسى در شب بیست و یکم ماه رمضان به آسمان رفت.
و به سندهاى معتبر از حضرت امام صادق و امام محمد باقر علیهما السلام منقول است که : در شبى که حضرت عیسى را به آسمان بردند هر سنگى را که از روى زمین برمى داشتند تا صبح از زیر آن خون تازه مى جوشید، چنانچه در شهادت امیرالمؤ منین و امام حسین علیهما السلام چنین شد.
و در حدیث معتبر دیگر از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است که : چون یهودان جمع شدند که عیسى علیه السلام را بکشند جبرئیل آمد آن حضرت را به بال خود فرو گرفت ، و چون عیسى نظر به بالا کرد دید بر بال جبرئیل نوشته است اللهم انى ادعوک باسمک الواحد الاعز و ادعوک اللهم باسمک الصمد و ادعوک اللهم باسمک العظیم الوتر و ادعوک اللهم باسمک الکبیر المتعال الذى ثبت ارکانک کلها ان تکشف عنى ما اصبحت و امسیت فیه ، پس چون عیسى این دعا را خواند حق تعالى وحى فرمود به جبرئیل که : او را بلند کن به جانب محل کرامت من و به آسمان بالا بر.
پس حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب ! سؤ ال کنید از پروردگار خود به این کلمات که سوگند مى خورم بحق آن خداوندى که جان من در دست قدرت اوست هر بنده اى که به این کلمات دعا کند به اخلاص ، عرش بلرزد از دعاى او و حق تعالى به ملائکه وحى فرماید که : گواه باشید دعاى او را مستجاب کردم و حاجتهاى او را در دنیا و آخرت به او دادم به سبب این کلمات.
و به سند معتبر از امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که : چون عیسى علیه السلام را به آسمان بردند پیراهنى از پشم پوشیده بود که مریم علیها السلام رشته و بافته و دوخته بود، چون به آسمان رسید از حق تعالى ندا شنید: اى عیسى ! بینداز از خود زینت دنیا را.
و در حدیث موثق از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است که : مشتبه نشد امر کشته شدن و مردن احدى از پیغمبران و حجتهاى خدا بر مردم بغیر از عیسى بن مریم علیه السلام ، زیرا که او را زنده از زمین بالا بردند و روحش را در میان آسمان و زمین قبض کردند، و چون به آسمان رسید حق تعالى روحش را به بدنش برگردانید چنانچه حق تعالى مى فرماید انى متوفیک و رافعک الى و از عیسى علیه السلام حکایت مى نماید: فلما توفیتنى کنت انت الرقیب علیهم پس هر دو آیه دلالت مى کند بر وفات آن حضرت علیه السلام.
و به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که : نازل خواهد شد بر حضرت صاحب الامر علیه السلام وقتى که ظاهر شود نه هزار ملک و سیصد و سیزده ملک که با عیسى علیه السلام بودند در وقتى که خدا او را به آسمان برد.
و به اسانید معتبره از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهما السلام منقول است که : در حضرت صاحب الامر علیه السلام سنت چهار پیغمبر است ، یکى سنت عیسى علیه السلام که مى گویند مرد یا کشته شد و نمرده است و کشته نشده است.
و در حدیث معتبر از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است که : چون یهود خواستند عیسى علیه السلام را بکشند، خدا را خواند و سوگند داد بحق ما اهل بیت ، پس خدا او را از کشتن نجات داد و به آسمان برد.
و به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: امت عیسى علیه السلام بعد از او هفتاد و دو فرقه شدند، که یک فرقه نجات یافتند و هفتاد و یک فرقه به جهنم رفتند.
و در حدیث معتبر دیگر وارد شده است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اعلم علماى یهود و اعلم علماى نصارى را طلبید و فرمود: از شما چیزى سؤ ال مى کنم که بهتر از شما مى دانم ، پس مپوشانید و آنچه حق است بگوئید، پس نزدیک طلبید عالم نصارى را و فرمود: تو را سوگند مى دهم بخدائى که انجیل را بر عیسى علیه السلام فرستاد و در پاى او برکت قرار داد و کور و پیس را به دست او شفا مى داد و مرده را براى او زنده مى کرد و از گل مرغ مى ساخت و براى او در آن روح مى دمید و خبر مى داد به آنچه مى خوردند و ذخیره مى کردند که بگوئى بنى اسرائیل بعد از عیسى چند فرقه شدند؟
گفت : نبودند مگر یک فرقه !
فرمود: دروغ گفتى ، بحق خدائى که بجز او خداوندى نیست سوگند مى خورم که هفتاد و دو فرقه شدند و همه در آتشند بجز یک فرقه که نجات یافتند چنانچه حق تعالى مى فرماید منهم امه مقتصده و کثیر منهم ساء ما یعملون،ابن بابویه رحمه الله روایت کرده است که : حضرت مسیح علیه السلام چندى غیبت از قوم خود اختیار نمود که در زمین سیاحت مى کرد و مى گردید و قوم او و شیعیان او نمى دانستند که در کجا است ، پس ظاهر شد و وصى گردانید شمعون بن حمون را، چون شمعون به رحمت الهى واصل شد و غائب گردیدند حجتهاى بعد از او و طلب کردن جباران ایشان را شدید شد و بلیه بر مؤمنان عظیم شد و دین خدا مندرس شد و حقوق ضایع شد و واجبات و سنتها از میان مردم برطرف شد و مردم پراکنده شدند در مذهب و هر یک به جانبى رفتند و امر دین بر اکثر مردم مشتبه شد، و مدت این غیبت دویست و پنجاه سال شد.
و به سند صحیح از حضرت صادق علیه السلام منقول است که : مردم بعد از عیسى علیه السلام دویست و پنجاه سال ماندند که حجت و امام ظاهرى نداشتند و حجت ایشان غائب بود.
در حدیث صحیح دیگر از آن حضرت مروى است که : میان عیسى و محمد صلى الله علیه و آله پانصد سال فاصله بود و از این پانصد سال دویست و پنجاه سال بود که پیغمبرى و امامى ظاهر نبود.
راوى پرسید: پس چه مى کردند؟
فرمود: به دین عیسى متمسک بودند و به آن عمل مى کردند آنها که مؤمن بودند.
و فرمود که : هرگز زمین خالى از پیغمبر یا امام نمى باشد و لیکن گاهى ظاهرند و گاهى مخفى.
مؤلف گوید: از طریق خاصه و عامه متواتر است که حضرت عیسى علیه السلام در زمان مهدى آل محمد صلى الله علیه و آله از آسمان به زیر خواهد آمد و در عقب آن حضرت نماز خواهد کرد و از انصار آن حضرت خواهد بود چنانچه بعد از این مذکور خواهد شد انشاء الله تعالى .
حق تعالى مى فرماید و انه لعلم للساعه فلا تمترن بها و اکثر مفسران گفته اند: یعنى بدرستى که فرود آمدن عیسى از آسمان از علامات قیامت است پس شک مکنید در قیامت.
و در جاى دیگر فرموده است و ان من اهل الکتاب الا لیؤ منن به قبل موته و اکثر مفسران گفته اند: مراد آن است که نیستند هیچیک از اهل کتاب – یعنى یهود نصارى – مگر آنکه ایمان خواهند آورد به عیسى قبل از مردن او در وقتى که آن حضرت از آسمان فرود آید در زمان مهدى علیه السلام ، بعضى گفته اند: این مخصوص جمعى است از یهود و نصارى که در آن زمان خواهند بود و ممکن است چنانچه لفظ آیه ظاهرا عام است و مراد همه ایشان باشند و در رجعت همه برگردند و ببینند که عیسى اقرار به ملت پیغمبر آخر الزمان صلى الله علیه و آله مى کند و متابعت صاحب الامر علیه السلام مى نماید و ایمان آن وقت فایده به حال ایشان نخواهد داد.
چنانچه به سند معتبر منقول است که : حجاج ، شهر بن حوشب را طلبید و از تفسیر این آیه از او پرسید و گفت : عاجز شده ام از تفسیر این آیه ، و من مکرر یهودى و نصارى را کشته ام و نظر کرده ام لب خود را حرکت نمى دهد تا مى میرد، پس چگونه ایمان مى آورد؟
شهر بن حوشب گفت : اى امیر! معنى این آیه آن نیست که تو فهمیده اى ، بلکه مراد آن است که عیسى علیه السلام قبل از قیامت از آسمان به دنیا خواهد آمد و هر صاحب ملتى که باشد از یهودان و غیر ایشان به او ایمان خواهند آورد، و پشت سر مهدى علیه السلام نماز خواهد کرد.
حجاج گفت : این تفسیر را از کى شنیدى ؟
گفت : از حضرت امام محمد باقر علیه السلام .
گفت : این علم را از چشمه صافى گرفته اى.
به سند معتبر از امام حسن مجتبى علیه السلام منقول است که : بعد از این هیچیک از ما اهل بیت نخواهند بود مگر آنکه بیعت ظالمى که در زمان او باشد در گردن او خواهد بود مگر قائم که امام دوازدهم است و روح الله عیسى بن مریم پشت سر او نماز خواهد کرد که او با ظالمى بیعت نخواهد نمود.
و در حدیث معتبر دیگر از امام محمد باقر علیه السلام منقول است که فرمود: بر مردم زمانى خواهد آمد که ندانند خدا چیست و توحید الهى چه معنى دارد تا آنکه دجال بیرون آید و عیسى علیه السلام از آسمان فرود آید و دجال را بکشد و پشت سر حضرت قائم علیه السلام نماز بکند، و اگر ما بهتر از پیغمبران نمى بودیم عیسى پشت سر ما نماز نمى کرد.
و در حدیث معتبر دیگر از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است که فرمود: مهدى از فرزندان من خواهد بود، و چون بیرون آید عیسى از آسمان فرود آید براى نصرت و یارى او و او را پیش دارد و در عقب او نماز بکند.
حیاه القلوب / علامه مجلسی (ره) /انتشارات سرور/ج۲/ص ۱۱۸۷