۲- وحدت شخصیت
دلیل دیگر که براى استقلال روح مى توان ذکر کرد، مسئله وحدت شخصیت در طول عمر آدمى است. توضیح اینکه ما در هر چیز شک و تردید داشته باشیم در این موضوع تردیدى نداریم که وجود داریم. من هستم و در هستى خود تردید ندارم، و علم من به وجود خودم به اصطلاح علم حضورى است، نه علم حصولى یعنى من پیش خود حاضرم و از خودم جدا نیستم.
به هر حال، آگاهى ما از خود روشنترین معلومات ما است و احتیاج و نیازى ابداً به استدلال ندارد، و استدلال معروفى که دکارت فیلسوف معروف فرانسوى براى وجودش کرده که: من فکر میکنم پس هستم استدلال زاید و نادرستى به نظر مى رسد، زیرا پیش از آنکه اثبات وجود خود کند دو بار اعتراف به وجود خودش کرده! (یکبار آنجا که میگوید من و بار دیگر آنجا که مى گوید میکنم این از یکسو).
از سوى دیگر این من از آغاز تا پایان عمر یک واحد بیشتر نیست من امروز همان من دیروز همان من بیست سال قبل مى باشد. من از کودکى تاکنون یک نفر بیشتر نبودم، من همان شخصى هستم که بوده ام و تا آخر عمر نیز همین شخص هستم، نه شخص دیگر، البته درس خواندم، باسواد شده ام، تکامل یافته ام، و باز هم خواهم یافت، ولى یک آدم دیگر نشده ام، و به همین دلیل همه مردم از آغاز تا پایان عمر مرا یک آدم مى شناسند؛ یک نام دارم، یک شناسنامه دارم و …
اکنون حساب کنیم و ببینیم این موجود واحدى که سراسر عمر ما را پوشانده چیست؟ آیا ذرات و سلولهاى بدن ما و یا مجموعه سلولهاى مغزى و فعل و انفعالات آن است؟ اینها که در طول عمر ما بارها عوض مى شوند و تقریباً در هفت سال یکبار تمام سلولها تعویض مى گردند، زیرا مى دانیم در هر شبانه روز میلیونها سلول در بدن ما مى میرد و میلیونها سلول تازه جانشین آن مى شود، همانند ساختمانى که تدریجاً آجرهاى آنرا برون آورند، و آجرهاى تازه اى جاى آن کار بگذارند؛ این ساختمان بعد از مدتى بکلى عوض مى شود، اگر چه مردم سطحى متوجه نشوند، و یا همانند استخر بزرگى که از یک طرف آهسته آهسته آب وارد آن مى شود، و از طرف دیگر خارج مى گردد، بدیهى است بعد از مدتى تمام آب استخر عوض مى شود، اگر چه افراد ظاهربین توجه نداشته باشند و آن را به همان حال ثابت ببینند.
به طور کلى هر موجودى که دریافت غذا مى کند و از سوى دیگر مصرف غذا دارد تدریجاً نوسازى و تعویض خواهد شد. بنابراین یک آدم هفتاد ساله احتمالاً ده بار تمام اجزاى بدن او عوض شده است روى این حساب اگر همانند مادیها انسان را همان جسم و دستگاههاى مغزى و عصبى و خواص فیزیک وشیمیائى آن بدانیم باید این من در ۷۰ سال ده بار عوض شده باشد و همان شخص سابق نباشد در حالى که هیچ وجدانى این سخن را نخواهد پذیرفت.
از اینجا روشن مى شود که غیر از اجزاى مادى، یک حقیقت واحد ثابت در سراسر عمر، وجود دارد که همانند اجزاى مادى تعویض نمى شود و اساس وجود، را همان تشکیل مى دهد و عامل وحدت شخصیت ما همان است.
پرهیز از یک اشتباه :
بعضى تصور مى کنند سلولهاى مغزى عوض نمى شوند و مى گویند: در کتابهاى فیزیولوژى خوانده ایم که تعداد سلولهاى مغزى از آغاز تا آخر عمر یکسان است، یعنى هرگز کم و زیاد نمى شوند، بلکه فقط بزرگ مى شوند، اما تولید مثل نمى کنند، و به همین جهت اگر ضایعه اى براى آنها پیش بیاید قابل ترمیم نیستند، بنابراین ما یک واحد ثابت در مجموع بدن داریم که همان سلولهاى مغزى است، و این حافظ وحدت شخصیت ماست.
اما این اشتباه بزرگى است، زیرا آنها که این سخن را مى گویند، دو مسأله را با یکدیگر اشتباه کرده اند، آنچه در علم امروز ثابت شده این است که سلولهاى مغزى از آغاز تا پایان عمر از نظر تعداد ثابت است، و کم و زیاد نمى شود.