خداوند متعال در قرآن کریم در خصوص رابطه ایمان و اختیار می فرماید: «هل ینظرون الا ان تأتیهم الملائکه اؤ یأتی ربک أو یأتی بعض ءایت ربک یوم یأتی بعض ءایت ربک لاینفع نفسا ایمانها لم تکن ءامنت من قبل أو کسبت فی ایمانها خیرا قل انتظروا انا منتظرون؛ آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پاره ای از آیات پروردگار تو ظاهر گردد؟ روزی که برخی آیات پروردگارت بیاید برای کسی که قبلا ایمان نیاورده و یا در ایمان خویش عمل خیری فراهم نکرده باشد، ایمان آوردنش سودی ندارد. بگو منتظر باشید، ما نیز منتظریم» (انعام/۱۵۸).
آفرینش موجودات :
از میان تمام موجوداتی که خداوند تبارک و تعالی آفریده است از موجودات علوی و سفلی، از گروه فرشتگان مقرب و سائر موجوداتی که ایجاد فرموده، از موجودات عالم طبع و ماده مانند حیوانات، فقط انسان دارای یک خاصه ای است مختص به خود، و آن اینکه در تحت غرائز و صفات متضاده بوده و دارای اختیار و عقل است و بدینوسیله به هر سو بخواهد می گراید و بر همین اصل از جانب خدا مکلف به تکلیف است. طائفه جن نیز گرچه مکلف به تکلیف هستند و فی الجمله دارای اختیار و امکان تخلف؛ لیکن وجود آنها نسبت به انسان بسیار ضعیف تر است و در حقیقت میتوان آنانرا پیرو و تابع انسان دانست. فرشتگان سماوی را خدا ایجاد کرده و به هر یک از آنها قدرت و علم و مأموریت خاصی داده است که از آن مأموریت نمی توانند تجاوز کنند؛ و لذا ترقی و تکامل در آنها نیست و سایر موجودات نیز از همین قبیل اند.
انسان و اختیار :
انسان، مکلف به تکلیف است و دارای اراده و اختیار و دارای مقام قابلیت و استعداد؛ لذا به واسطه قرار گرفتن در تحت تربیت صحیح میتواند به ادب حقیقی مودب گردد و مقام کمال را طی کند؛ و به علت عدم تربیت، آن جوهره و استعداد را ضایع نموده و در نقصان متحجر میگردد و مهر میخورد. اصل وجود انسان، قابلیت حرکت بسوی سعادت و یا وقوف در ویرانه شقاوت است و بنابراین اصل، بهشت و جهنمی که خداوند آفریده است، برای انسانی است که دارای اراده و اختیار باشد و بتواند استعداد خود را برای وصول به کمال خود به فعلیت درآورد؛ یا به اختیار خود آنرا خراب و ضایع نموده و در مرداب شهوات و أوهام فرو برده و متعفن گرداند.
ایمان و اختیار :
بنابراین تا زمانیکه انسان اختیار دارد، راه توبه و بازگشت دارد و ایمان او مؤثر است و أعمال او صحیح است؛ ولی همینکه راه اختیار بسته شد و انسان خود را در انتخاب یک طرف مضطر دید، دیگر در آنوقت تکلیف ساقط میگردد، و ایمانی که می آورد منتج نتیجه نبوده و برای کمال نفس انسان اثر مثبتی ندارد و نقشی را ایفاء نمی نماید. انسان در تمام طول مدت عمر خود، اختیار دارد ایمان بیاورد یا نیاورد، اعمال صالح انجام دهد یا ندهد، درجاتی را طی کند و بسوی فعلیت نیکو و بهشت گام بردارد یا در درکات جهل خود را محبوس و در غرائز و صفات بهیمیه متوقف و در جهنم مخلد بماند ولی در ساعت آخر عمر که در سکرات مرگ غوطه میخورد، و آن ساعت، آخرین ساعت از ساعتهای دنیا و اولین ساعت از ساعتهای آخرت است، و در آنوقت که پرده از جلوی چشمان او برداشته شده و حقائق را با دیدگان ملکوتی خود می فهمد، اختیار از انسان سلب شده و دیگر ایمان او به خدا و پیمبران و روز پاداش، مفید فائده و مثمر ثمر نخواهد بود، چون ایمان اضطراری است و از تحت اختیار خارج، و توبه و بازگشت به خدا نیز قابل قبول نیست.
در این آیه شریفه ای که در آغاز ذکر شد و یکصد و پنجاه و هشتمین آیه از سوره انعام (ششمین سوره قرآن کریم ) است میفرماید: چرا مردم ایمان نمی آورند و چرا عمل صالح انجام نمی دهند؟ با اینکه الان دارای اختیار و اراده هستند. آنها در انتظارند که فرشتگان از آسمان بیایند تا ایمان بیاورند، یا آنکه خدای تو بسوی آنان بیاید، یا اینکه بعضی از آیات غضب و علامات قهر خدا بر آنها ظاهر شود و سپس ایمان بیاورند؟! در آن روزی که بعضی از آیات قهر و عذاب خدا از عالم غیب پدیدار گردد، دیگر ایمان آوردن برای کسانیکه سابقا ایمان نیاورده اند یا با ایمان خود عمل خیری انجام نداده اند، مفید فائده نخواهد بود زیرا آن ایمان صوری و اضطراری بوده، آن ایمان بعد از درنوردیدن دنیا و بقاء اختیار است، آن ایمان بعد از خراب بدن و درهم کوبیده شدن غرائز و فقدان اراده است. آری، این مردم ایمان نمی آورند تا از عالم غیب چیزی را مشاهده نمایند؛ و در آنوقت که مشاهده کنند آن ایمان فائده ندارد: «قل انتظرو´ا إنا منتظرون»؛ ای پیمبر به آنها بگو: شما منتظر باشید، ما هم منتظر خواهیم بود. شما ایمان نیاورید و عمل صالح بجای نیاورید و منتظر باشید که از عالم غیب چیزهائی را ببینید ما هم در انتظاریم که در آنوقتی که شما از عالم غیب چیزی را می بینید، ببینیم که شما خواهید فهمید آن ایمان بدرد نمی خورد و دستی از شما نمی گیرد.