گاهی وقتها چنان احساس بدی داریم که اگر جهان و هر آنچه دروست را به ما بدهند باز حالمان بهتر نمیشود حس سرگردانی
و حیرانی داریم درونمان آشوب است و این آشوب اگر آرام نشود ملک وجود را به آتش خواهد کشاند و به قهقرا خواهد برد این همان جنگ درون ماست جنگ روح متعالی با خوی حیوانی اینجاست که انسان میخواهد انسان باشد و حیوان میخواهد حیوان باشد زورشان به هم نمیچربد که جدال پایان پذیرد، باید نیرو فرستاد اگر به روح رساندیم انسان میشویم و اگر نه به حیوان رسید چنگالش را بر گلوی انسانیتمان میگذارد وبرای ابد خاموشش میکند. و این پایان، آغاز سقوط است.
می دانیم که انسان بودن به معنی واقعی کاری بس سخت است یک میدان نبرد است جنگ و دست و پنجه نرم کردن با یک حریف مجهز است به انواع ابزار الات جنگی که نمیشود با دست خالی به میدان رفت چه برسد به اینکه بخواهیم پیروز میدان هم باشیم جنگ سر انسانیت انسان است میخواهیم ثابت کنیم که انسانیم نه حیوان، چه باید بکنیم که در این نبرد حق علیه باطل، در این نبرد جنبه معنوی با جنبه ناسوتی، در این جهاد که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را جهاد اکبر نامیده است غالب شویم؟
همیشه نیرو باید از خارج بیاید، اگر نیرو از خارج نیاید مغلوبیم و علتش هم معلوم است، برای اینکه آن جنبه مادی همیشه طوفانی است و لشکریان آن هم یکی دوتا نیستند، فراوانند؛ غریزه حب مال، غریزه حب جاه، غریزه حب اولاد هستند. غرائز صفات رذیله نظیر کینه توزی، حسد و امثال اینها و همچنین قانون وراثت، قانون محیط و قانون تغذیه هم میباشد. همه اینها یک طرف و طرف دیگر فقط جنبه معنوی است.
پس چه باید بکنیم، با فرض اینکه جنبه مادی و جنبه حیوانی ما از نظر تجهیزات بسیار قوی و آن جنبه ملکوتی ما بسیار ضعیف است، چه باید کرد؟ البته نیروی خارج لازم است و آن چه نیرویی است؟ به اهم آن اشاره میکنیم:
انجام واجبات
اهمیت دادن به واجبات اولین نیرو است. انسان باید به واجبات اهمیت بدهد؛ قرآن شریف میفرماید:
(وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ وَإِنَّهَا لَکبِیرَهٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِینَ. )۱؛ از شکیبایی و نماز یاری جویید. و به راستی این کار گران است، مگر بر فروتنان.
یعنی در این نبرد حق علیه باطل، در این نبرد روح با جسم، از خدا کمک بجویید، او باید کمک بدهد به چه چیز؟ نماز و استعینوا بالصبر و الصلوه اگر کسی اهمیت به واجباتش بدهد وقتی واجبی جلو آمد یک تلاطم درونی در او ایجاد میشود تا اینکه آن واجب را به جای آورد. این نیرویی است که کمک میکند.
کسی که نیروی خارجی، بعد معنویش را کمک کند، میتواند به واسطه آن نیرو بر جسم غلبه پیدا کند. یعنی وقتی که میخواهد یک طوفانی بشود میتواند جلویش را بگیرد، کنترل و تعدیلش کند، لذا به تجربه ثابت شده. از نظر قرآن و روایات اهل بیت
(علیهم السلام) بسیار روی آن پافشاری شده، که اگر میخواهیم آدم بشویم، اگر میخواهیم در این نبرد پیروز شویم باید از این نیرو کمک بگیریم. پیغمبر اکرم فرمودند: (نماز بالاترین جنگها و نیروهاست.) باید به همه واجبات مخصوصاً به نماز اهمیت بدهیم، ما نمیدانیم این نماز چیست؟ چقدر این نیرو قوی است و چقدر برای آدمیت مفید است که قرآن و روایات این قدر روی آن پافشاری دارد.
فخر رازی مفسر سنی است، کتابی در تفسیر نوشته به نام: تفسیر کبیر، در ذیل سوره والعصر، ان الانسان لفی خسر جملهای نقل میکند، که تفسیر (والعصر) چیست؟
عقیده بعضی از مفسرین را آورده که گفتهاند مراد نماز عصر است: (والعصر) یعنی قسم به نماز عصر؛ فخر رازی این را میپسندد
و برای این که مدعایش را اثبات کند، یک روایت میآورد. که روایت این است: می گویند زنی صیحه زنان و دیوانه وار خدمت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد گفت: یا رسول الله اصحاب بروند، تنها با شما کار دارم. اصحاب رفتند، آن زن خدمت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نشست و گفت: یا رسول الله گناه کردم، گناهم خیلی بزرگ است. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: رحمت خدا از آن بزرگتر است. گناه هر چه بزرگ باشد معنا ندارد که انسان مأیوس شود هر چه گناه بزرگ و هر چه طولانی باشد، مسلم است اگر توبه کند، گناهش آمرزیده میشود. بن بست در اسلام نیست.
نماز غذای روح است، نماز صبح به جای صبحانه شما و نماز ظهر و عصر به جای ناهار، و نماز مغرب و عشاء به جای شام و نماز در دل شب به جای میوه شماست هر چه بخواهیم روح را قوی کنیم، یعنی آدمیتمان را به یک جایی برسانیم باید اهمیت به همه واجبات مخصوصاً نماز بدهیم
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: گناهت چیست؟ گفت: (یا رسول الله، زن شوهردار بودم، زنا کردم، باردار شدم؛ بچهام به دنیا آمد، او را در خمره سرکه خفه کردم، و سرکههایش را به مردم فروختم!!! گناه خیلی بزرگ است، خیلی! معلوم است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خیلی متأثر شد؛ فرمودند: خانم میخواهی به تو بگویم چرا در این چاه افتادی؟ یعنی چرا آدم بعضی اوقات توی چاهی می افتد که دیگر نمیشود از آن بیرون بیاید، و اگر دنیا پشت به پشت یکدیگر کند و بخواهد او را از آنجا نجات دهد، دیگر نمیشود! فرمودند: میخواهی به تو بگویم که چرا درون این چاه افتادی؟ خیال میکنم نماز نمیخوانی. چون نماز نمیخوانی رابطهات با خدا قطع شده و عنایت خدا روی سرت نیست. از این جهت در این چاه پُر فلاکت افتادی! انی طننت آنک ترکت الصلوه العصر ۲
یعنی خیال میکنم نماز نمیخوانی که در این چاه افتادی! این روایت به ما میگوید که اگر کسی به نماز اهمیت بدهد، نماز نیروی خارجی برای عقل و روحش و برای آن بعد معنویش میفرستد و بعد معنوی غلبه پیدا میکند و میتواند آن بعد مادیش را زمین بزند و قرآن نیز همین را میگوید:
و استعینوا بالصبر و الصلوه
کمک بجویید در چه چیزی؟ برای چه؟ یعنی درون تو جنگ است. نیروی نظامی میخواهد، از بیرون باید نیروی نظامی و اسلحه بفرستی، اسلحه بیرونیش اهمیت دادن به واجبات است، مخصوصاً به نماز.
آیا تا کنون در این سوره تأمل کردهاید؟ خیلی کوتاه است اما بسیار رسا و پر معناست.
(أَرَأَیتَ الَّذِی یکذِّبُ بِالدِّینِ فَذَلِک الَّذِی یدُعُّ الْیتِیمَ، وَلَا یحُضُّ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکینِ)؛ آیا دیدی آن کس را که دین خدا یا روز حساب و جزا- را دروغ میانگارد؟ این همان کس است که یتیم را بسختی میراند، و به خوراک دادن بینوا ترغیب نمیکند.۳
یعنی ای پیغمبر میخواهی یک نفر را که مسلمان نیست نشانت بدهم؟ یعنی میخواهی مسلمان نمایی را که مسلمان نیست نشانت بدهم؟ بعد چند دسته را نشان میدهد.
۱. آن ملتی در میانشان بچه یتیم باشد و بی اعتنا باشند.
۲. مسلمان نما آنهایی هستند که فقیر در میان آنها باشد و آنها به او بی اعتنا باشند، در حالیکه میتوانند به فقیر و بینوا رسیدگی کنند. اینها هم مسلمان نما هستند.
۳. در ادامه سوره سخن از نمازگزاران بمیان میآید ای پیغمبر میخواهی یک مسلمان نما نشانت دهم؟ وای به این مسلمان نما، آن کس که در نماز سهل انگار است. یعنی نماز اول وقت نمیخواند. از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند که سهل انگاری در نماز یعنی چه؟ فرمودند: کار دنیا را بر کار آخرتش مقدم میدارد؛ اول ناهار یا شام میخورد بعد نماز میخواند. نماز برایش سنگینی است که قرآن هم اتفاقاً میفرماید:
وَإِنَّهَا لَکبِیرَهٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِینَ، یعنی بعضی اوقات ما حاضریم یک ساعت، دو ساعت سر پا بایستیم، با هم حرف بزنیم، هیچ چیزمان هم نشود، خیلی هم با نشاط هستیم، اما همین ما که دو ساعت سرپا ایستادهایم و با هم حرف زدهایم، موقع نماز خسته و کوبیدهایم، حال نماز نیست؛ نمازی که اگر خیلی عالی بخوانیم بیشتر از یک ربع طول نمیکشد و میخواهیم این را در پنج دقیقه تمام کنیم، لذا از اول شب تا ساعت دوازده مینشیند هیچ چیزش نیست، اما وقتی به نماز رسید، هیچی! معلوم است که این نماز یک چیزی هست و شیطان و آن بعد جسمی ما خیلی با آن کار دارد، خیلی، اما وقتی که میرسیم به نماز، دلمان میخواهد این یک ربع پنج دقیقه بشود، چرا چنین هستیم؟
قرآن میگوید: نامسلمانی، نامسلمانی، و وای به توای نامسلمان!!
۴. باز به پیغمبر میفرماید: وای به مسلمان نماها آدم متظاهر، آدم ریاکار و دورو «لَّذِینَ هُمْ یرَاؤُونَ وَیمْنَعُونَ الْمَاعُونَ»۴؛ آنان که ریا میکنند، و از [دادن] زکات [و وسایل و ما یحتاج خانه] خودداری میورزند.
۵. دسته پنجم مسلمان نماها (که وای به این مسلمان نما) آن کسی است که میتواند حاجت مردم را برآورد اما نمیآورد؛ کسی حاجتی دارد، میتواند با قلم یا قدمش حاجت وی را برآورد، دنبالش نمیرود؛ همسایه ظرفی میخواهد، میتواند بدهد، نمیدهد. اسلام میگوید که این مسلمان نیست، نه، مسلمان نیست. وای به این نامسلمان. انصافاً سوره رسایی است، گرچه ناراحت کننده است ولی سرمشقی است.
کسی آمد خدمت امام صادق (علیه السلام) استخاره کرد، بد آمد. استخاره را نادیده گرفت و به تجارت رفت. اتفاقاً به او خوش گذشت و علاوه بر آن سود فراوانی هم برد؛ تعجب کرد که من پیش امام (علیه السلام) استخاره کردم بد آمد، مسافرت به من خوش گذشت و سود فراوان بردم، یعنی چه؟
خدمت امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت: یابن رسول الله، یادتان هست که چند وقت قبل خدمت شما رسیدم، استخاره کردم و بد آمد؛ برای مسافرت، به تجارت رفتم، سود فراوانی داشت و خوش گذشت. آقا امام صادق (علیه السلام) تبسم فرمودند و گفتند: یادت هست در فلان منزل خسته بودی، نماز مغرب و عشایت را خواندی، شام خورده خوابیدی، خوابت برد، یک وقت بیدار شدی که آفتاب زده و نمازت قضا شده بود؟ فرمودند: یادت هست؟ گفت: بله یابن رسول الله، فرمودند: اگر خدا دنیا و آنچه در دنیا است به تو داده بود جبران آن خسارت نمیشد. خیلی چیز از دستت رفت، نمیدانی چه خبر است.
اگر کسی به نماز اهمیت بدهد، نماز نیروی خارجی برای عقل و روحش و برای آن بعد معنویش میفرستد و بعد معنوی غلبه پیدا میکند و میتواند آن بعد مادیش را زمین بزند و قرآن نیز همین را میگوید: و استعینوا بالصبر و الصلوه
این نماز چیست؟ آدم میسازد، همانطور که سلولهای بدن ما غذا میخواهند و اگر غذا به آنها نرسد ضعیف شده و میمیرند، گرچه جوان هم باشد و از انرژی جوانی هم مصرف کند بالاخره برای جسم ضرر دارد. وقتی جسم شما یعنی آن جنبه ناسوتی و حیوانی غذا میخواهد، غذای روح شما چیست؟
نماز غذای روح است) نماز صبح به جای صبحانه شما و نماز ظهر و عصر به جای ناهار، و نماز مغرب و عشاء به جای شام و نماز در دل شب به جای میوه شماست. هر چه بخواهیم روح را قوی کنیم، یعنی آدمیتمان را به یک جایی برسانیم باید اهمیت به همه واجبات مخصوصاً نماز بدهیم. خیلی به آن سفارش شده و حتی روایت مینویسد: پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در موقع جملهای را میگفت و از دنیا رفت؛ مرتب میفرمود:
الله الله فی الصلوه و ما ملکت أیمانکم ۵
یعنی به دو چیز اهمیت بدهید؛ یکی نماز، یکی به زیر دست امت من.
درباره امام صادق (علیه السلام) هم دارد که هنگام مرگ همه خویشان را جمع کرد، خویشانش خیال کردند یک وصیت تازهای دارد. یک جمله گفت و از دنیا رفت. جمله آخر امام صادق (علیه السلام) این بود:
لا تنال شفاعتنا من استخف بالصلوه ۶
کسی که نماز را سبک بشمارد، در روز قیامت شفاعت ما به او نمیرسد.
نه اینکه نماز نخواند «استخف بالصلوه» سبک بشمارد. همه باید با شفاعت اهل بیت (علیهم السلام) به بهشت بروند.
آنچه گفتیم یکی از راهها و شاید مهمترین راه برای اصلاح بود که به بیان آن پرداختیم والبته هر دستوری که خداوند متعال میدهد به یقین خیری بدنبال دارد و راهی است به رهایی و همینطور از آنچه باز میدارد ما باید برای شأن و منزلتمان مبارزه کنیم باید انسان بمانیم چون انسان آفریده شدیم.