آخرین اقدامى که در حیات صدیقهى طاهره علیهاالسلام از طرف غاصبین انجام گرفت و نقشهى ظریفى بود که توسط بانوى دو جهان خنثى شد، رضایتطلبى از آن حضرت بود. این برنامه را براى روزى ذخیره کرده بودند که آبها از آسیاب بیفتد و آتشهاى فتنه زیر خاکستر قرار بگیرد، و فاطمه علیهاالسلام هم یاراى مقابله نداشته باشد، و آن زمان ایام آخر زندگى زهرا علیهاالسلام بود.
راستى کسى نیست بپرسد: چرا بجاى رضایتطلبى، خود فدک را بازنگرداندند؟!! آیا این مسخره نیست که ظالم در حالى که به ظلم خود ادامه مىدهد طلب عفو کند و در همان حال ظلم را تکرار کند؟! آیا در مقابل چنین عذرخواهانى، چه راهى زیباتر از آنچه صدیقهى طاهره انجام داد مىتوان یافت؟ اجازهى عیادت فاطمه علیهاالسلام آنها هر روز حال فاطمه علیهاالسلام را جویا مىشدند تا آنگاه که خبر یافتند مریضى حضرت شدت یافته است.
زمان مناسب فرارسیده بود. لذا دو نفرى براى عیادت آن حضرت آمدند ولى حضرت اجازه نداد. فرداى آن روز دوباره آمدند ولى حضرت اجازه نداد. وقتى از اجازهى مستقیم ناامید شدند به امیرالمؤمنین علیهالسلام عرض کردند: «بین ما و فاطمه آنچه که خود بهتر مىدانى اتفاق افتاده، و ما قبلاً چندین بار براى عذرخواهى آمدهایم ولى به ما اجازه نداده است.
اگر مىتوانى براى ما اجازه بگیر تا از گناهمان عذرخواهى کنیم». امیرالمؤمنین علیهالسلام چند بار به آنها جواب منفى داد ولى آنها اصرار کردند. این بار پشت در نشستند و از حضرت خواستند داخل خانه برود تا شاید بتواند فاطمه علیهاالسلام را راضى کند. امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد خانه شد و نزد حضرت زهرا علیهاالسلام آمد و فرمود: ابوبکر و عمر بارها اجازه خواستهاند و من آنها را رد کردهام و تو نیز اجازه ندادهاى. اکنون بار دیگر از من خواستهاند تا از تو اجازه بگیرم. عرض کرد: بخدا قسم به آنان اجازه نمىدهم و کلمهاى با آنان سخن نمىگویم تا پدرم را ملاقات کنم و از آنچه انجام دادهاند و ظلمى که نسبت به من روا داشتهاند به پدرم شکایت کنم. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: اى خانم آزاد(۱) ، این دو نفر پشت در نشستهاند و اصرار دارند بر تو سلام کنند.
عرض کرد: خانه خانهى تو و زن آزاده همسر توست، و زنان تابع مردانند. هرگونه مىخواهى عمل کن. فرمود: پوشش سرت را محکم کن. عیادت غاصبین و قهر فاطمه علیهاالسلام حضرت زهرا علیهاالسلام سر مبارک را پوشانید و روى به دیوار گردانید بطورى که مقابل آنها نباشد، و این در حالى بود که چند زن دیگر نیز حضور داشتند.
ابوبکر و عمر وارد شدند و تا چشمشان به حضرت زهرا علیهاالسلام افتاد سلام کردند ولى حضرت جواب آنها را نداد! و این در حالى بود که حضرت روى خود را به طرف دیوار گردانده بود. آنها به طرف مقابل حضرت آمدند ولى حضرت روى برگردانید، و چند بار این کار تکرار شد. تا آنکه حضرت به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «پارچهاى روى صورتم بینداز»، و به زنها فرمود: «شما مرا برگردانید»، و گویا حضرت از شدت جراحات نمىتوانستند بدن مبارک را حرکت دهند.
بالأخره ابوبکر شروع به عذرخواهى کرد و گفت: اى دختر پیامبر، ما براى جلب رضایت تو آمدهایم و از تو مىخواهیم آنچه از ما نسبت به تو روا شده عفو کنى. حضرت فرمود: حتى یک کلمه با شما سخن نمىگویم تا پدرم را ملاقات کنم و شکایت شما را نزد او ببرم، و از کارهاى شما و ظلمى که به من روا داشتهاید شکایت کنم.
محاکمهى غاصبین در عیادت
گفتند: ما براى عذرخواهى آمدهایم. ما را به رفتارمان مؤاخذه مکن.
حضرت رو به امیرالمؤمنین علیهالسلام کرد و فرمود: من با اینان کلمهاى سخن نخواهم گفت تا مطلبى را از ایشان سؤال کنم که از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیدهاند. سپس فرمود: شما را بخدا قسم مىدهم، آیا از پیامبر شنیدید که مىفرمود: «فاطمه پارهى تن من است. هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است، و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است»؟ گفتند: آرى. فرمود: الحمدللَّه.
حکم نهایى فاطمه علیهاالسلام در مورد غاصبین
سپس حضرت دستان مبارک را به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: «خدایا، من تو را شاهد مىگیرم، اى حاضرین شما هم شاهد باشید، که این دو نفر در حیاتم و هنگام مرگم مرا اذیت کردند. من شکایت این دو را به تو و پیامبرت مىنمایم. نه بخدا قسم، هرگز از شما دو نفر راضى نمىشوم و با شما سخن نمىگویم تا پدرم پیامبر را ملاقات کنم و آنچه کردهاید به او خبر دهم و او دربارهى شما حکم نماید. بخدا قسم، در هر نمازى که بخوانم بر شما نفرین مىکنم».
تعجب فاطمه علیهاالسلام از عیادت آتش زنندگان خانهاش
سپس فرمود: اى ابوبکر، عجیب است که امروز با حال امن وارد خانهى ما مىشوى (۲) و این زمانى است که مردم را بر ما مسلط کردهاى؟ بیرون رو که بخدا قسم کلمهاى با تو سخن نخواهم گفت تا خدا و رسولش را ملاقات کنم و به آنان شکایت نمایم.
در اینجا بود که ابوبکر صداى واى و ویل بلند کرد و اظهار ناراحتى شدید نمود. عمر گفت:
«اى خلیفهى پیامبر، بخاطر گفتهى یک زن اینگونه منقلب مىشوى و جزع و فزع مىنمایى»؟! و آنگاه برخاستند و بدون نتیجه بیرون آمدند و آرزو کردند که اى کاش نیامده بودند تا فاطمه علیهاالسلام این چنین صریح و قاطع نارضایتى و غضب خود را نسبت به آنان اعلام نمىکرد.
پی نوشت
۱_یعنى اختیار تو بدست خودت است.
۲ـ یعنى فراموش نکردهاى که روزى با آتش و هجوم دستجمعى به خانهى من حمله کردید!
رضایتطلبى ابوبکر و عمر از حضرت زهرا
- مهر ۳۰, ۱۳۹۳
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 198 نفر
- برچسب ها : ابوبکر, چهارده خورشید, حضرت زهرا, حضرت زهرا (س), عمر, غاصبین, مقالات