رضایت ابوین در نکاح

رضايت ابوين در نكاح

اسلام پس از بلوغ و رشد مرد و زن: حریت و آزادی و اختیار و استقلال آنها را برسمیت شناخته، و رضایت خود آنها را در اقسام معاملات و نکاح نافذ و مؤثر و کافی دیده است، و البته برای حفظ شئون پدر و مادر و از جنبه ی تشریفاتی و هم از نظر صلاح دید و ارشاد: برای نظر و رضایت آنان نیز احترام قائل شده است.
و سید باب از نظر اسلام پیروی کرده، و در باب سابع از واحد سادس بیان میگوید: برضای مرء و مرئه و کلمه ی که دلالت کند که او بوده از برای خدا و هست و راضی است بحکم او… الخ. با اختلاف اینکه هیچگونه اسمی از پدر و مادر نمیبرد.
و میرزا بهاء در اینجا نیز در مقام اصلاح تفریط سید باب خود راه افراط را پیموده، و میگوید (اقدس ص ۱۸ س ۱۸) انه قد حدد فی البیان برضاء الطرفین انما لما اردنا المحبه و الوداد و اتحاد العباد لذا علقناه باذن الابوین بعدهما لئلا تقع بینهم الضغینه و البغضاء و لنا فیه مآرب اخری و کذلک کان الامر مقضیا – در کتاب بیان نکاح محدود شده بود تنها برضایت طرفین، و ما چون میخواستیم در میان مردم محبت و دوستی و اتحاد واقع بشود تعلیق کردیم باذن ابوین تا دشمنی و خلاف و کینه در میان ایشان صورت نگیرد، و ما مقاصد دیگری نیز در اینحکم داریم.
در گنجینه ی احکام (ص ۱۲۹) از رساله سؤال و جواب نقل میکند که: تزویج معلق است برضایت پدر و مادر مرء و مرثه و در باکره و دون آن فرقی نه.
پس بموجب حکم جناب بهاء: پسر سی ساله و تحصیل کرده ی که عقل قوی و تشخیص کاملی دارد، خود نمیتواند در مقام انتخاب زوجه آزادی و حریت داشته باشد، و همچنین دختر، و بلکه تحقق عقد نکاح متوقف برضایت شش نفر است، زن و شوهر و والدین طرفین اگر حیات داشته باشند ولو بهائی هم نباشند.
اسلام میگوید: اگر زن و مرد بحد بلوغ و رشد و تمیز و عقل نباشند، لازمست از پدر و مادر و یا ولی دیگر آنها در مورد صلاح بینی کسب اجازه کنند، و در صورتیکه بحد بلوغ و رشد رسیده باشند بهتر است که با اجازه و موافقت پدران آنها تزویج بشوند مخصوصا در دختر باکره پس اجازه پدر و مادر را در صورت تشخیص و عقل و بلوغ پسر و دختر لازم نمیداند، زیرا پسر و دختر در صورتیکه دارای قوه عقل و تدبیر بوده، و صلاح امور خودشانرا میتوانند تشخیص بدهند: اگر با همدیگر موافقت داشته، و هر دو روی فکر و تمیز از این امر اقبال کنند، چه احتیاجی بنظر و رأی شخص خارجی خواهند داشت.
آری تحصیل رضایت و اجازت پدر و مادر جنبه ی اخلاقی و احترامی داشته و تا حدیکه ممکنست مراعات آن لازم است ولی ایمنعنی اقتضاء نمیکند که تزویج را تعلیق بحصول رضایت آنان نموده، و پیش از اجازه ابوین نکاح را باطل بدانیم.
و بسا ممکن است که: در میان فرزند و پدر اختلاف نظر و اختلاف سلیقه موجود باشد، و یا اینکه پدر غایب و یا مخالف و یا کوتاه فکر بوده و تحصیل رضایت او بضرر کلی فرزند تمام بشود.
و گذشته از این: از عبارت (انما لما اردنا) فهمیده میشود که خود
جناب بهاء این احکام را میساخته است، زیرا اگر بیان و اقدس از یک مبدء سرچشمه میگرفته و هر دو از جانب خداوند نازل میشده اند. پس چگونه در موقع نزول بیان اینمعنی (خواستن اتحاد و محبت در میان خلق) منظور نشده است.
و باید بگوئید: هنگام نزول بیان خداوند نمیخواسته است که مردم با همدیگر مهر و محبت و توافق داشته باشند، اینستکه کشت و کشتار و قتل و اختلاف سراسر شهرهای ایرانرا گرفته، و مردم بجان همدیگر ریختند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا