فرقه واقفیه به وسیله سه تن از اصحاب موسی بن جعفر (ع) همچون علی بن ابیحمزه بطائنی و زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی پایه گزاری شد و در حقیقت میتوان این سه نفر را رهبران اولیه این فرقه نامید گرچه این مذهب ناشی از اعتقاد و تفکری نبود و – همانطور که یادآور خواهیم شد – بیشتر امیال مادی موجب القاء این طرز تفکر شد، در عین حال سران فرقه برای توجیه سخن خود و احیاناً جلب توجه عامه مردم احتیاج به بهانهای داشتند و چه بهانهای برای آنها بهتر از اخبار و روایات متعددی که از امام صادق (ع) رسیده و درباره موسی بن جعفر (ع) با کلمه «قائم» تعبیر کرده بود.
رهبران فرقه خود میدانستند که «قائم» کلمهای است که در هر زمان بر امام وقت گفته میشود و در واقع یکی از اوصاف امام شمرده میشود و اختصاص به امام دوازدهم ندارد اما در عین حال دستاویز نیکوئی بود.
جالب اینجا است که این مطلب در زمان حیات موسی بن جعفر (ع) هم گفتگو شده بود و حضرتش کسانی را که گرفتار این اشتباه بودند ارشاد نموده بود. شیخ طوسی علیه الرحمه در کتاب غیبت از حسن بن حسن نقل میکند که گفت:
به موسی بن جعفر عرض کردم: سؤالی دارم.
فرمود: از امام خود سؤال کن.
گفتم: مقصود شما کیست؟ من جز شما امامی نمیشناسم:
فرمود، فرزندم علی، که به کنیه ی من «ابوالحسن» نیز مکنی شده است.
گفتم: بزرگوارا مرا از آتش نجات بده، زیرا امام صادق میفرمود شما قائم به امر امامتید.
فرمود: مگر من قائم نبودم؟ حسن! هر امامی در زمان خود قائم امت است و وقتی از دنیا رفت امام بعد قائم است تا از دنیا برود. پس همه ما قائم هستیم. بنابراین هرگونه رفتار که با من داشتی بایستی با فرزندم علی داشته باشی. به خدا سوگند این مقام را من به او ندادهام بلکه خداوند متعال چنین خواسته است. (۱)
شاید پیش بینی همین اختلاف و فرقهسازی ایجاب میکرد که موسی بن جعفر (ع) بیش از ائمه پیشین درباره امامت علی بن موسی (ع) گفتگو کند و تذکار فرماید و حتی علاوه بر یادآوریهای متعددی که با فردفرد اصحاب و بزرگان شیعه داشت امامت آن حضرت را اعلام عمومی نمود.
حسین بن بشیر گوید: موسی بن جعفر (ع) فرزندش علی را در مسجد مدینه بر روی دست بلند کرد همانطور که پیامبر امیرالمؤمنین علی (ع) را در غدیر خم به مردم نشان داد. و فرمود: مردم مدینه! – یا مردمی که در مسجد هستید – (تردید از راوی است) بدانید این وصی بعد از من است. (۲)
حیدر بن ایوب گوید: در مدینه در محفلی بودیم که میبایست محمد بن زید بن علی هم بوده باشد، وی از وقت معین دیرتر آمد. گفتیم: چه مانعی از آمدن داشتید؟
گفت: امروز اباابراهیم – موسی بن جعفر (ع) – هفده نفر از فرزندان امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهماالسلام را طلبید و ما را گواه گرفت که فرزندش علی (ع) وکیل و نماینده او است در زندگی او و وصی او است پس از مرگ و هرگونه اقدام وی نافذ و مؤثر است.
محمد بن زید سپس افزود: حیدر! به خدا سوگند امروز موسی بن جعفر (ع) فرزندش را به امامت معرفی کرد و شیعه در آینده به وی خواهند گرائید. (۳)
عبدالله بن حارث گوید: اباابراهیم موسی بن جعفر (ع) جمعی از ما را طلبید و فرمود: میدانید چرا شما را گرد آوردم؟
گفتیم: نه!
فرمود: گواه باشید که این فرزندم علی وصی من، و خلیفه بعد از من است.. (۴).
عبدالرحمن بن حجاج گوید: موسی بن جعفر (ع) فرزندش علی (ع) را وصی خود گردانید و در این باره سندی نوشت که شصت نفر از سرشناسان مدینه آن را گواهی و امضاء نمودند. (۵)
این اهتمام بیسابقه از طرف موسی بن جعفر (ع) در اعلام وصایت و امامت علی بن موسی نشان دهنده پیش بینی نگران کنندهای بود که در مورد اختلاف جمعی سودجو و تفرقه اندازیها و نفاق افکنیهای آنها داشته است.
(منبع: کتاب زندگانی پیشوای هشتم امام علی بن موسی الرضا (ع))
پینوشت:
بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۸
بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۶
عیون الاخبار الرضا، ج ۱، صص ۲۷ و ۲۸
عیون الاخبار الرضا، ج ۱، صص ۲۷ و ۲۸
عیون الاخبار الرضا، ج ۱، صص ۲۷ و ۲۸