زهر زبان نریزید

زهر زبان نریزید

زهر زبان نریزید

استاد آیت‌الله فاطمی‌نیا

هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم می‌آیند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم. شیعیان امیرالمؤمنین نزد خدا عزیز هستند. این‌ها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مسئله والدین، مسئله غیبت و حسن خلق را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانه‌شان می‌آید.

منتها ما چه می‌کنیم؟ این انوار را حفظ نمی‌کنیم. از یکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی (نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: «ایشان هرچه به‌دست می‌آورد نگه می‌داشت.» ولی ما انوار را ضایع می‌کنیم. شب بلند می‌شود نماز شب می‌خواند، صبح می‌نشیند غیبت می‌کند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین می‌رود.

فرد وارد بازار قیامت می‌شود، فکر می‌کند خبری است. تعجب می‌کند؛ خدایا پس چه شد؟ نمازها، عمره‌ها؟ می‌گویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. جوان عزیز! اگر عروج می‌خواهی، می‌خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن. جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم می‌زنند، در بیرون هیئت ولی در منزل بروی بپرسی، هیچ‌کس از او راضی نیست. پس برای چه هیئت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟

آقایان حیفتان نمی‌آید مادرها را اذیت می‌کنید؟ سید رضی جامع نهج‌البلاغه پس از مرگ مادرش گفت «بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟» دست مادر که بالا می‌رود بلاها از شما دور می‌شود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را می‌رنجانید؟ از مجلس روضه برگشته مادر را می‌رنجاند؛ قبول باشد!

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا