زیارت عاشورا در سیره ابرار

زيارت عاشورا در سيره ابرار

در سال ۶۱ هجرى تلخ تریـن فاجعه تاریخ انسانـى به وقـوع پیـوست, روز عاشـورا بـود که بهتریـن خلق به همـراه بهتـریـن نزدیکان و بهترین اصحاب و بهتـرین مسلمانان در سرزمینـى که به واسطه ایـن بهتـرینها, بهتـریـن شـد, شـربت شهادت را در عطـش وصــال دوست, سرکشیدند.
اما در مقابل این بهترینها, بدتریـن هایى نیز وجود داشت. اول آن که کسانـى حضـرت امام حسیـن(ع) و یارانـش را به شهادت رساندنـد بدترین مردم بـودند. دوم آنکه بدتریـن ظلمها را بر آن حضرت روا داشتند به گونه اى که به نحـوى دلخراش و جانسوز امام حسیـن(ع) و یارانش را به شهادت رساندند. بدیـن گونه بود که عاشورا جاودانه شد و خـداوند اجر ایـن همه جانفشانـى و مظلـومیت را چه زیبا در ایـن دنیا به آن حضـرت عطـا نمـود, چنـان که به امـام حسیـن(ع) کرامات بسیار بخشید و در محبت و زیارت و تربت آن بزرگـوار فارغ از عطاى اخروى, کرامت دنیوى بخشید. در ترنـم باران معرفت چنیـن رسیده است:
امام صادق(ع) فرمود: (مـن زارالحسیـن فى یوم عاشـورا و جبت اله الجنه)(۱) کسـى که در روز عاشـورا امام حسیـن(ع) را زیارت کنـد بهشت بر او واجب مى شود.
و امام رضـا(ع) فـرمـود: (فان البکاء علیه (الحسیـن) یحط ذنـوب العظام)(۲) همانا گـریستـن بـر امـام حسیـن(ع) گنـاهان بزرگ را نابود مى کند.
و امام صـادق(ع) فـرمـود: (مـن زار قبـر اءبـى عبـدالله(ع) یـوم عاشـورا, عارفا بحقه کان کمـن زار الله تعالى فى عرشه)(۳) کسـى که روز عاشورا قبر امام حسیـن(ع) را زیارت نماید در حالى که حق او را بشناسـد همانند آن است که خـداى را در عرش او زیارت کرده است.
و در سیره ابـرار و نیکان آمـده است که آنان حق آن مقام والا را مى شناختنـد و در سایه ایـن شناخت در مقام عمل حق او را گـرامـى مـى داشتنـد. بزرگان از رهگذر ایـن احتـرامات بزرگـى یافته انـد: آیت الله العظمى اراکى:
یکى از ملازمان ایشان نقل نموده که برنامه معظم له ایـن بـود که هر روز بالاى بام مـى رفتند و به حالت ایستاده به خـوانـدن زیارت عاشورا مـى پرداختند و صد لعن و صـد صلـوات که در زیارت عاشـورا وارد شده است مقید بـودند بطـور کامل قرائت کنند و ایـن برنامه ایشان به همیـن نحـو یعنى بالاى بام و رو به قبله حتى در روزهاى برفى و سرد هم بدون کـم و کاست ادامه داشت تا موقعى که توانایى جسمى داشتند.(۴)
شیخ مرتضى نواده شیخ انصارى:
در شرح حال ایشان آورده اند که از جمله عادات او خـوانـدن زیارت عاشورا بـوده که در هر روز دو بار, صبح و عصر آن را مى خـواندند و بر آن بسیار مواظب بـودند, بعد از وفاتـش کسى او را در خـواب دید و از او احوالش را پرسید.
در جـواب سه مـرتبه فـرمـود: عاشـورا, عاشـورا, عاشــورا.(۵) آیت الله میـرزا ابـوالقـاسـم محمـدى گلپـایگـانى:
فـرزند ایشان در شـرح احـوال ایشان نقل نمـودنـد که وى در تمام زندگى پشت بام مى رفتند و حضرت امام حسیـن(ع) را زیارت مى نمودند و گاهى در حالـى که برف زیادى روى پشت بام بـود, ایشان مى رفت و حضرت را زیارت مى نمود و جالب آن که نام همه فرزندان ذکور خویـش را حسین گذاشت.(۶) آیت الله سیـد زیـن الـدیـن طبـاطبـایــى:
روزى ایشـان از وصف کـربلا و روز عاشـورا بـراى دوستـان تعریف مـى کـردنـد و همچنیـن در اهمیت زیـارت عاشـورا گفتند:
شبـى در حجـره مشغول زیارت عاشـورا بـودم,درسجـده شکر زیارت حالـم منقلب شـدو کـربلا با آن صحنه هاى روز عاشـوراو امام حسیـن(ع) را دیدم و غش کردم.(۷) آقا نجفى قوچانى:
ایشان در ضمـن خاطرات خـود مـى گـوید: روزى بنا گذاشتـم چهل روز زیارت عاشورا روى بام مسجد شاه (اصفهان) بخـوانـم و سه حاجت در نظر داشتـم, یکى قرض پدرم ادا شـود و یکـى مغفرت و دیگرى علمـم زیاد شـود و درجه اجتهاد, پیـش از ظهر شـروع کـردم و هنـوز ظهر نشده تمام مى شـد, از اول تا به آخر دو ساعت طـول مـى کشیـد, چهل روز تمام شد. یک ماه نگذشت که پدرم نوشته بـود که قرض مرا موسى بـن جعفر(ع) ادا کرده, مـن به او نـوشتـم بلکه سیـدالشهداء ادا کرد. (وکلهم نور واحد) چـون قـوى دل شده در ماه محرم و صفر جهت مطلبـى که در نظرم اهـم مطالب بـود, چهل روز زیارت عاشـورا روى بام مسجد خـواندم, با اهتمام تمام و کمال احتیاط, به ایـن معنى که در آن دو سـاعت همه را رو به قبله, سـر پـا در مقابل آفتـاب ایستاده بودم تا تمام مى شد.
چهل روز ختـم مـا تمـام شـد, بعد از آن خـوابـى دیــدم که مطلب برآورده شده است.(۸)
پى نوشتها:
۱ ـ وسـائل الشیعه, ج ۱۴, ص ۴۷۶, ح ۱۹۶۳۷.
۲ ـ همان, ص ۵۰۴, ح ۱۹۶۹۷.
۳ ـ همان, ص ۴۷۶, ح ۱۹۶۳۶.
۴ ـ به نقل از یکـى از ملازمـان ایشـان.
۵ ـ مردان علـم در میدان عمل, سیـد نعمت الله حسینـى, انتشارات سیدالشهداء, ج ۲, ص ۳۷۶.
۶ ـ به نقل از حجه الاسلام و المسلمیـن حـاج آقاى غلامحسیـن محمـدى گلپایگانى.
۷ ـ بـرنامه سلـوک در نامه هاى سالکان, علـى شیروانـى, انتشارات دارالفکر, ۱۳۷۶, ص ۲۳۳.
۸ ـ سیمـاى فـرزانگـان, رضـا مختارى, ص ۲۰۱.
 
اسماعیل محمدى کرمانشاهى
  

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا