زیبایی در نگاه توست، نه چشمانت
فاطمه دولتی
روبهروی من توی مبل فرورفته و چشم دوخته به گلدان روی میز، کلافگی از چهرهاش میبارد و چشمانش درماندهترین چشمان عالم است. سؤال لازم نیست، دلش آنقدر پر است که شروع به صحبت میکند و میگوید «چند وقتی بود که حس میکردم شوهرم ازم دلزده و خسته شده، رفتم پیش مشاور. گفت: به خودت، به زندگیات تنوع بده. گفت: صبحها ژولیده نباش. گفت: سعی کن توی ظاهرت تغییر ایجاد کنی. گفت: مردها تنوعطلبند و زود خسته میشوند و شما باید هر روز برایشان یک اتفاق جدید رقم بزنی و…
منم از اون روز تصمیم گرفتم همه تلاشمرو بکنم. اولین قدم، رفتن به یک آرایشگاه معروف بود. مدل ابروهامرو عوض کردم و موهامرو رنگ، چند تکه لباس جدید و یه عطر خوشبو خریدم. خوب بود. دو سه روز اول همهچیز هیجانی و خوب پیش میرفت، اما شوهرم باز همون آدم سابق شد! این بار شکل بستن موهامرو عوض کردم. دوباره لباس دوختم، دوباره موهامرو رنگ کردم. توی خونه کفش پوشیدم و… شوهرم با اینکارا به من توجه میکرد اما خیلی زود همهچیز عادی میشد! کمکم دیگه خسته شدم. آرامش و آسایش نداشتم. انگار شدم یه عروسک که باید همش جلوهگری کنه، انگار آفریده شدم برای ایجاد تنوع، انگار من باید خودمو به آب و آتیش بزنم تا خوشگل بشم و به چشم بیام که زندگیم از بین نره! باور نمیکنی اما اگه یه ساعت بدون آرایش باشم فکر میکنم الان شوهرم سروگوشش میجنبه! اگر یه بار حال نداشته باشم، مریض باشم یا اعصابم خراب باشه همش نگرانم که نکنه شوهرم دلزده شده، دیگه هیچ انگیزهای برام نمونده، همش ترس، همش نگرانی، همش ضعف… .»
حرفهایش عجیب نیست، اگر کمی دقیق شویم زنان بسیاری را میبینیم که برای زیباتر شدن دست به هرکاری میزنند؛ یکبار گونه میکارند، یکبار بینی سربالا میکنند و یکبار با رنگهای شیمیایی به جنگ موهایشان میروند. فقط هم به خاطر اینکه میخواهند ملکه همسرشان باشند یا اگر مجرد هستند به چشم بیایند، اما سؤال اینجاست که تعریف زیبایی چیست؟ برای ایجاد تنوع و جذابیت چه روشهایی وجود دارد؟ گاهی برداشتهای اشتباه ما بسیار آسیبزاست.
از مانکن غربی تا الهه شرقی
نشستهام پای دیدن یک مستند، گزارشگر به سراغ زنها و دختران جوان غربی میرود و میپرسد «شما برای بیرون آمدن از خانه آرایش میکنید؟ وقتی پیش همسر و دوستتون میروید چهطور؟» خانمهای در تصویر از سؤال تعجب میکنند، شانه بالا میاندازند و میگویند «نه دلیلی نداره بخواهیم برای هر ملاقات آرایش کنیم! ما همینطور بدون آرایش هم زیبا هستیم.» و بعد با خندهای از ته دل از تصویر خارج میشوند. قسمت بعدی مستند در خیابانهای ایران است. سؤال تکرار میشود و اینبار خانمهایی که از رنگ و لعاب چهرههایشان جواب سؤال پیداست، میگویند «بله حتماً برای بیرون اومدن از خونه آرایش میکنیم یا وقتی قرار ملاقات داریم و با همسرمون هستیم، میخواهیم زیبا باشیم و اعتمادبهنفس داشته باشیم.» بعد درحالیکه از سؤال مجری متعجب هستند، میگویند: مگه میشه بدون آرایش هم بود؟!
زنان غربی، خود را بدون بزک زیبا میدانستند و به این زیبایی ایمان داشتند. با همان شکل و چهره طبیعی، با همان صورت کک و مکی، با همان موهای فر و دماغ عقابی اما زنان ایرانی زیبایی خود را درگرو چند قلم رنگ و روغن میدانستند. زیبایی آنها تا وقتی ظهور و بروز داشت که بتوانند جلوی آینه بایستند و صورتشان را نقاشی کنند و اگر سرخاب و سفیدآب از دسترس خارج میشد زشتانگاری به سراغشان میآمد؛ حسی که در عدم اعتمادبهنفس ریشه داشت.
تنوع ایجاد کنید اما نه با تیغ جراحی
زیبایی، مقولهای کاملاً نسبی است؛ به این مفهوم که ممکن است کسی یا چیزی از نظر شما بسیار زیبا باشد، اما ازنظر دیگران نه، آراستگی و داشتن طراوت و شادابی به گرمای زندگی کمک میکند. برای دوام یک رابطه، زن باید همانطور که در اسلام آمده به پوشش، بوی خوش، مو، لباس و… توجه کند، اما اگر از مشاورههای زناشویی برداشتی غلط داشته باشیم و استحکام زندگی و راه حفظ رابطه را فقط ایجاد تنوع و جذابیت از طریق ظاهر بدانیم، بدونشک اشتباه کردهایم. یکنواختی زندگی، عشق را هرز میدهد، اما تنوع و نشاطبخشی در زندگی ریشههای عشق را هرروزه آبیاری میکند و حرارت آن را شعلهورتر میسازد، اما قرار نیست که برای ایجاد این تنوع، زن به عروسکی هفترنگ بدل شود و از کمال انسانی دور بماند. شما بهعنوان یک زن افزون بر رسیدگیهای ظاهری میتوانید از راههای دیگری نیز زندگیتان را گرم کنید؛ یک پیادهروی شبانه دوشادوش همسر، یک سفر کوتاه درونشهری، با هم به سینما رفتن، برگزاری جشنی ساده، پختن یک غذای جدید، خریدن یک هدیه کوچک، تغییر شیوه استقبال، استفاده از کلمات جدید برای ابراز محبت، نوشتن نامههای عاشقانه، توجه به علایق همسر، تغییر چیدمان منزل، درست کردن یک عصرانه دلپذیر، برنامهریزی برای گفتوگو و تفریحهای دونفره و… راههایی است که میتوان امتحان کرد. اینکه مردان را موجوداتی تنوعطلب بدانیم بهنحویکه فقط به ظاهر زن توجه دارند، بیانصافی و توهین به آنهاست. برای زیبا و خوشبخت بودن، برای ایجاد یک زندگی گرم اولاز همه باید به کرامت انسانی خود و همسرمان توجه کنیم. یک انسان شریف، یک زن با اعتمادبهنفس و یک مرد فهمیده و منطقی میتواند همسر شایستهای هم باشد.
زیبایی در درون توست
دکتر کردی رییس مرکز جهانی خلاقیت در مالزی است. او در همایشهایش تأکید میکند که زیبایی نه در ظاهر انسانها که در وجود آنهاست. ازنظر او اولین اشتباه پدر و مادر در پرورش فرزندانشان این است که اعتمادبهنفس را از کودک میگیرند و دیدش را به زیبایی سطحی میکنند. زمانی که بزرگترها به کودکشان میگویند: عزیزم! چه چشمهای قشنگی داری، صورتت شبیه عروسکه، لبات سرخ و کوچولو، موهات چهقدر بلند و صافه و… دید او را محدود میکنند. میتوان بهجای استفاده از چنین جملاتی به کودکمان بگویم «نگاهت زیباست؛ آرام و عمیق، برق چشمهایت منحصربهفرد است. خوب صحبت میکنی، قشنگ میخندی، متین و مؤدبی، باصلابت راه میروی، وجودت سبز است.» با این کار اگر او روزی چشمش را از دست داد، نابود نمیشود. اگر صورتش زخمی شد خجالت نمیکشد. اگر موهایش کمپشت شد خودش را دخترکی زشت نمیداند. حرفهای دکتر کردی در این جمله خلاصه میشود «هرکسی زیبایی منحصربهفرد دارد. هرکسی رؤیاهایی دارد که دیگران چیزی در موردش نشنیدهاند. هرکسی استعدادهایی دارد که مردم به آن توجهی نکردهاند، هر انسان دنیایی از زیبایی و لطافت است، آخر او خالقی دارد که سرآمد همه زیباییهاست.»
مادربزرگها باربی نبودند
سالها پیش زنان با کمترین وسایل آرایشی بهترین زندگیها را سپری میکردند. مادربزرگهایمان جلوهای از همان زنان هستند؛ زنانی که با صبوری، لبخند، مهربانی، آرامش، همفکری، عبادت و خدادوست بودن، خیرخواه همسر بودن، یک روسری سفید، یک انگشتر و کمی عطر یاس توانسته بودند ملکه همسرشان باشند، اما تیر غربزدگی دشمن این روزها به سمت مهربانوهای ایرانی نشانه رفته است؛ از همان کودکی بهوسیله باربی تصویری نادرست از زن ایدهآل در ذهن دخترکان سرزمین ما میسازند. موی بور و طلایی، گردنباریک و کشیده، گونههای برآمده، دماغ و دهان کوچک، چشمانی درشت و آبی، لبانی پرگوشت، چهره شاداب، پوست روشن، پیشانی و سری متناسب و… مجموع اعضای چهره باربی را تشکیل میدهد که بهندرت – حتی با هنرمندی تیغ جراحی پزشکان حاذق – همزمان در یک فرد جمع میشود. درحالیکه همان غربیها به دختران خود میآموزند که با سلامت جسم و روان، با داشتن لبخند و شادابی، با ورزش کردن، فرهنگمداری و تحصیل میتوان جذاب بود.
این روزها بهتر است بیشتر از ظاهر به فکر درون و باطن خود باشیم، قلبی سرشار از ایمان، نوری ویژه به انسان میدهد و انسان را در دلها محبوب میکند، پس اگر روزی خسته بودید، اگر دلتان خواست با لباس راحتی روی مبل خانهتان لم بدهید، اگر بر اثر بیماری رنگتان پرید و موهایتان ژولیده شد، نگران نباشید، چون شما درهرحال زیبایی منحصربهفردی دارید؛ یک زیبایی بیانتها که در عمق چشمان شماست، در لبخندتان، یک زیبایی پنهان در قلبتان… .
ما در توجیه تراشی استادیم:
اُمُّل نباش: برای استفاده از ماهواره و فیلترشکنها میگوییم این ابزارها برای خشکمقدس نبودن، بهروز بودن، رسیدن به منابع علمی معتبر خارجی، دست یافتن به اخبار جهان و… لازم است.
قدیما این جور نبود: میگویند: چون زمان پیامبر(ص) محرکات جنسی و تشریفات زندگی این قدر زیاد نبود و فاحشهها و روسپیهای سایبری تا کنج خانهها رسوخ نکرده بود، پس دستورات شرعی برای این دوره کاربردی ندارند!
او اعلم نیست این اعلمه: برخی از مردم بدون توجه و شناخت معیارهای «اعلم بودن»، نظر مرجع تقلیدشان را درباره لزوم اذن و اجازه پدر برای ازدواج (دائم یا موقت) دختر را رها میکنند و با تراشیدن توجیهات و بهانههای مختلف، برای رسیدن به خواسته خود، به نظر عالمی استناد میکنند که «اجازه» را لازم نمیداند.
توجیه مراجع دولتی: برخی برای اینکه راه شهوتشان باز باشد تقلید نمیکنند و به مراجع تقلید، برچسب «دولتی بودن» میزنند حال اینکه اولاً مراجع موافق نظام و غیر آنها در اصول، اختلافنظر ندارند و نظرات فقهیشان بسیار به هم نزدیک است. ثانیاً اینها میتوانند از مراجع تقلیدی که در خارج از کشور هستند و شکی در تقوا، علم و زهد ایشان نیست، تقلید کنند.
دفع افسد به فاسد: برخیها با توجیه «دفع گناه بزرگ با گناه کوچکتر» گرفتار گناهانی مثل خودارضایی میشوند و میگویند چون نمیخواهیم مرتکب زنا یا همجنسبازی و… بشویم. از این دستهاند کسانی که برای دور ماندن از ارتباط ملموس با نامحرم گرفتار گفتوگوی صوتی، نوشتاری و دیداری در فضای مجازی میشوند.
وسیله برای رسیدن به هدف: ما باید به آرامش برسیم فرقی ندارد با چه ابزاری برسیم یکی با نماز و دعا میرسد؛ یکی با موسیقی و دیگری با ارتباط دوستانه با پسر یا دختر نامحرمی، دیگری با یوگا و… .
توجیه دوری همسر: فردی که متأهل است و همسرش در سفر است، میگوید چون همسرم نیست، برای اینکه در دنیای واقعی به گناه نیفتم، دیدن امور پورنوگرافی یا خوش و بش با نامحرم در قالب چت که اشکال ندارد!
همه مرتکب میشن پس حلاله: مقبول و مشروع دانستن کار بد بهدلیل استفاده گسترده مردم یکی از توجیهات رایج اما نادرست است.
امان از درد مجردی: چون بیکاری، تورم، اهمالکاری مسئولان و… زیاد شده و ازدواج سخت، پس من…؛ اصلاً خودارضایی مانند خوردن گوشت میت در موقع اضطرار، جایز است! چون خدا دعای من را مستجاب نکرد و اسباب ازدواجم فراهم نشد پس… .
اراده ندارم مجبورم: چون سالهاست که به دیدن تصاویر و فیلمهای جنسی اعتیاد دارم پس هیچ ارادهای از خودم ندارم. همچنین است توجیههای رایج دیگری مثل «شیطون گولم زد» یا «میخواست خدا شیطونو خلق نکنه!»
برای درمان، آموزش یا…: برخی توجیه میتراشند که موسیقی و رقص برای درمان بیماری جسمی یا روانی مثل افسردگی مفید است! یا دیدن امور پورنوگرافی برای آموزش برخی مسائل لازم است و… .
هماندیشی و حساس بودن کار: مانند فردی که میداند ارتباط خارج از ضرورت و حدود شرع با مدیر، منشی، همکار یا استاد نامحرم حرام است ولی برای اینکه بیشتر در کنار او باشد و با او صحبت کند هر بار به بهانه رفع اشکال، حساس بودن پروژه و طرح مشترک، همفکری و مشاوره و… با او گفتوگو میکند.
خدا خواست: گاهی با اهمالکاریهای خود، مشکلات، نقصها و گناهان خود را به خداوند و قضا و قدر نسبت میدهیم و میگوییم خواست خدا بود. گاهی هم بدون تلاش میگوییم «الخیر فی ماوقع» درحالیکه خواست خدا عمل بر اساس اسباب طبیعی و معنوی و قوانین زندگی است.
این مقصره، اون مقصره: بعضیها همه مشکلات را به دیگران نسبت میدهند و با خودشیفتگی و زرنگی، سهم، نقش، مسئولیت و اراده خود را به کلی نادیده میگیرند. یکی از مبتلایان به خودارضایی میگفت: دولت مقصر است که همه سایتهای مشکلدار را نبسته!
فرار کردن که هنر نیست: برخی برای اینکه در موقعیت گناهآلود قرار بگیرند، دانسته یا ناهشیار شعار میدهند «فرار از گناه که هنر نیست؛ هنر این است که در موقعیت گناه قرار بگیریم، ولی آلوده نشویم.» ولی میدانیم که آلوده میشوند.
جوانی میگفت «با یک خانمی ارتباط کاری داشتم. احساس خاصی به هم پیدا کردیم. اول تصمیم گرفتم محیط کارم را عوض کنم، ولی با خودم گفتم فرار از گناه که هنر نیست، باید بایستم و شجاعانه جهاد با نفس کنم تا مثل ابنسیرین و حضرت یوسف(ع) به مقامات عرفانی برسم، اما چیزی نگذشت که شیطان کمرم را به زمین رسوایی خواباند.»
فکر گناه که گناه نیست: فکر گناه تا زمانی که مقدمه گناه نباشد و یا به مرحله عمل نرسیده، گناه نیست، ولی باید دانست که هیچ گناهی هم بدون فکر گناه شروع نشده است. در ضمن، فکر گناه حداقل، اتاق سپید روح را سیاه میکند.
عشق که گناه نیست: بله عشقهایی که در آن قدرت اراده و اختیار و خویشتنداری انسان از دست نرود، گناه نیست. در روانشناسی به عشقی که ترمز خودکنترلی آن بریده باشد عشق بیمارگونه میگویند. اگر عشق به نامحرم عارضه یک اختلال باشد و اختیار فرد را سلب کرده باشد، فرد از این جهت، تکلیف و گناهی ندارد چون تکلیف داشتن لازمهاش قدرت و اختیار است، اما در بسیاری از موارد، به هیچوجه، اختلال روانی در کار نیست و وابستگیهای شدید و روابط عاطفی نامحرمان ابتدا از فکر گناه و خیالپردازی و زنای ذهنی و… شروع میشود و بعد به ابراز عشق بهطور غیرکلامی (لبخند یا پیامک) و سرانجام ملاقات و ابراز گفتاری و… میرسد. در ضمن بر فرض که عاشق شدنش اختیاری نبوده، کارها و رفتارهای بعدش که اختیاری است.
حالا که اون نمیشه پس اینو بچسب: برخی از افراد مذهبی بهطور ناآگاه چون نمیتوانند با صراحت دنبال ارضای شهوت مانند ارتباط صریح و صمیمی با نامحرم بروند، ممکن است در دام «جایگزینهای غیراخلاقی و کاهش یافته» بیفتند. مثلاً اینان برای اینکه به افراد غیرمتدین بگویند من انسان خشکمقدسی نیستم یا بگویند اسلام دین خشکی نیست، ممکن است به رفتارهای غیراخلاقی مانند کلکل کردن، خوشوبش با نامحرم و… بپردازند.