اشاره :
واژه سنّت در لغت داراى دو معناى مختلف است; این واژه دال بر «مضمون منتقل شده» از عصرى به عصر دیگر است. همچنین این واژه بر «روش انتقال» دلالت دارد که مشخصه آن، ثبات نسبتاً تمام و کمال است. وجود سنّت، واقعیت مشترک همه جوامع بشرى است. تداوم معنوى جوامع با این واقعیت تضمین مى شود که اندیشه ها، آداب و غیره همواره از نسلى به نسل دیگر منتقل مى شود. از دیدگاه دینى، باورها، شعائر، دستورالعمل هاى نیایش و سرود و غیره با دقت کم نظیرى منتقل مى شود. در این صورت، سنّت مسیحى ایمانى است که عیسى مسیح به رسولان بخشیده و از روزگار رسولان از نسلى به نسل دیگر در کلیسا انتقال یافته است. ویژگى متمایز کلیساى ارتدوکس عبارت است از وفادارى راسخ به میراث گذشته، که از نظر این کلیسا در سنّت خلاصه مى شود. از دیدگاه کلیساى ارتدوکس، سنّت صرفاً مجموعه اى از گزاره هاى معتبر نیست بلکه حیاتى است که جامعه مسیحى را حفظ و هدایت مى کند. سنّت حیات روح القدس در کلیساست که به پیروان عیسى مسیح قوه دریافت و فهم حقیقت را مى بخشد. البته این حیات نمودهاى عینى و ملموس دارد و در میان عناصر گوناگون آن، کتاب مقدس، مکتوبات آباى کلیسا، تعاریف عقیدتى شوراهاى وحدت کلیساها و آیین عشاى ربانى داراى برجستگى بى نظیرى است. مقاله حاضر کوششى براى بیان معناى سنت و عناصر سازنده آن از دیدگاه الاهیات ارتدوکس است، تیموتى وئر (متولد ۱۹۳۴)، سراسقف کلانشهر و مدرس مطالعات ارتدوکس شرقى در دانشگاه آکسفورد به نگارش درآورده است.معناى درونى سنّت
امانت را حفظ کن. (اول تیموتائوس ۶:۲۰)
سنّت، حیات روح القدس در کلیساست (ولادمیر لوسکى).
مشخصه ظاهرى تاریخ کلیساى ارتدوکس رشته اى از شکست هاى ناگهانى است: تصرف اسکندریه، انطاکیه و اورشلیم به دست مسلمانان عرب; به آتش کشیدن کیِف توسط مغول ها; دوبار غارت قسطنطنیه; انقلاب اکتبر در روسیه. با این حال، گرچه این رخدادها چهره بیرونى جهان ارتدوکس را دگرگون کرده، هرگز استمرار درونى کلیساى ارتدوکس را دچار وقفه نکرده است. آنچه در ابتدا، نظر هر ناآشنا را در برخورد با کلیساى ارتدوکس جلب مى کند، معمولا حال و هواى قِدمت آن، یعنى عدم تغییر ظاهرى آن است. او مشاهده مى کند که کلیساى ارتدوکس هنوز، همانند کلیساى اولیه، با سه بار فرورفتن در آب، غسل تعمید مى دهد; آنها هنوز هم نوزادان و خردسالان را براى دریافت عشاى ربانى مى آورند; در آیین عشاى ربانى هنوز هم شماس با صداى بلند مى گوید: «درها! درها!» که یادآور نخستین روزهایى است که درب ورودى کلیسا هوشیارانه مراقبت مى شد و هیچ کس جز اعضاى خانواده مسیحى نمى توانست در نیایش خانوادگى حضور یابد; اعتقادنامه هنوز هم بدون هرگونه افزوده اى قرائت مى شود.
این امور صرفاً نمونه هاى ظاهرى اندکى از آن چیزى است که بر همه جنبه هاى حیات ارتدوکس حاکم است. اخیراً هنگامى که از دو عالِم ارتدوکس خواسته شد که ویژگى متمایز کلیساى خود را برشمرند، هر دو به مطلب واحدى اشاره کردند: عدم تغییر آن، یعنى تصمیم راسخ آن بر وفادار ماندن به گذشته و احساس پیوند استوار(۱) با کلیساى دوران قدیم.(۲) دو قرن و نیم پیش، پاتریارک هاى شرقى دقیقاً همین سخن را به کشیشان سوگندنخورده عصر ویلیام(۳) گفتند:
ما تعالیم خداوند را بدون تحریف حفظ مى کنیم (و قاطعانه به آیینى که او براى ما آورد، وفاداریم و آن را همچون گنج سلطنتى و بناى تاریخى پرقیمت از عیب و نقصان حفظ مى کنیم; نه چیزى بدان مى افزاییم، نه چیزى از آن مى کاهیم.(۴)
از نظر کلیساى ارتدوکس ایده پیوند استوار در یک کلمه یعنى سنّت خلاصه مى شود. یوحناى دمشقى گفته است: «ما مرزهاى جاودانه اى را که پدرانمان نهاده اند، تغییر نمى دهیم و سنّت را همان گونه که دریافت کردیم، حفظ مى کنیم.»(۵)
مسیحیان ارتدوکس همواره در باره سنّت سخن مى گویند. مقصود آنان از این کلمه چیست؟ بنابه تعریف فرهنگ آکسفورد، سنّت عبارت است از نقطه نظر، عقیده یا آداب و رسومى که از نیاکان به آیندگان مى رسد. در این صورت، سنّت مسیحى ایمانى است که عیسى مسیح به رسولان بخشیده و از روزگار رسولان از نسلى به نسل دیگر در کلیسا منتقل شده است.(۶) اما براى یک مسیحى ارتدوکس، سنّت به معناى چیزى است که ملموس تر و مشخص تر از این است. سنّت به معناى کتاب هاى کتاب مقدس، اعتقادنامه، تصویب نامه هاى شوراهاى وحدت کلیساها و مکتوبات آبائى و شرعیات کلیسا(۷) و کتب دعا و شمایل هاى مقدس است ـ در واقع، کل نظام تعالیم، اداره کلیسا، عبادت و هنر که کلیساى ارتدوکس در طول اعصار به روشنى بیان کرده است. مسیحى ارتدوکس امروز خود را وارث و پاسدار میراثى عظیم مى داند که از گذشته دریافت کرده و معتقد است که وظیفه اش انتقال میراث خود بدون عیب و نقص به آیندگان است.
باید توجه داشت که کتاب مقدس بخشى از سنّت است. برخى اوقات سنّت، به «تعلیم شفاهى مسیح، که شاگردان بىواسطه اش به نگارش درنیاورده اند» تعریف مى شود. نه تنها نویسندگان غیرارتدوکس بلکه بسیارى از نویسندگان ارتدوکس این شیوه بیان را اتخاذ کرده اند و کتاب مقدس و سنّت را دو چیز مختلف و دو منبع متمایز ایمان مسیحى مى دانند. اما در واقع، تنها یک منبع وجود دارد. زیرا کتاب مقدس در چارچوب سنّت وجود دارد. جدا کردن و در کنار هم قرار دادن این دو به معناى تضعیف این ایده است که آن دو هماننداند.
ارتدوکس ها، گرچه به این میراث گذشتگان احترام مى گذارند، به خوبى نیز آگاهند که هرآنچه از گذشتگان دریافت کرده اند، داراى ارزش برابر نیست. در میان عناصر گوناگون سنّت، کتاب مقدس، اعتقادنامه، تعاریف عقیدتى شوراهاى وحدت کلیساها داراى برجستگى بى نظیرى است. این عناصر در تلقى مسیحیان ارتدوکس، امورى مطلق و تغییرناپذیر است، که نمى توان آنها را حذف یا در آنها تجدیدنظر کرد. سایر بخش هاى سنّت داراى حجیت کاملا یکسانى نیست. تصویب نامه هاى ژاسى یا اورشلیم نه هم رتبه با اعتقادنامه نیقیه است، و نه هم رتبه با نوشته هاى آتاناسیوس یا شمعون نوالاهى دان که هم سنگ انجیل یوحنّا هستند.
آنچه از گذشتگان دریافت شده، نه داراى ارزش یکسان است نه لزوماً درست است. همان طور که یکى از اسقف ها در شوراى کارتاژ در ۲۵۷ میلادى اظهار کرد: «خداوند گفت من حقیقت هستم. او نگفت من رسوم هستم.» «میان «سنّت» و «رسوم» تفاوت هست»; بسیارى از رسومى که گذشتگان به ارث گذاشته اند، آراء بشرى، موقتى و پرهیزگارانه (یا غیرپرهیزگارانه) هستند ولى بخشى حقیقى از یک سنّت، یعنى پیام اساسى مسیحى نیستند.
پرسش از گذشته ضرورى است. در دوران بیزانسى و پس از آن، مسیحیان ارتدوکس همواره در برخورد خود با امور گذشته چندان نقاد نبودند که پیامد آن غالباً رکود بود. امروزه این رهیافت غیرنقادانه را دیگر نمى توان ادامه داد. معیارهاى عالى تر پژوهشگرى، تماس هاى روزافزون با مسیحیان غربى، تهاجم هاى سکولاریسم و الحاد، ارتدوکس ها را در قرن حاضر ناگزیر ساخته تا با دقت بیشتر به میراث خود بنگرند و با دقت بیشترى بین سنّت و آداب و رسوم تمایز نهند. کار تشخیص همیشه آسان نیست. لازم است هم از اشتباه فرقه مؤمنان قدیم و هم از اشتباه «کلیساى زنده» اجتناب شود. گروه اول چنان دچار محافظه کارى افراطى شد که هیچ گونه تغییرى را در آداب و رسوم برنمى تابید; گروه دوم گرفتار تجددطلبى یا لیبرالیسم الاهیاتى شد که تیشه به ریشه سنّت زد. اما به رغم برخى ضعف هاى آشکار، مسیحیان ارتدوکس امروز در مقایسه با پیشینیان خود در قرن هاى متمادى چه بسا در وضع بهترى براى تشخیص صحیح قرار دارند و اغلب دقیقاً ارتباط آنان با غرب است که به آنان در درک هر چه روشن تر از آنچه در میراث خاصشان اساسى است، کمک مى کند.وفادارى واقعى کلیساى ارتدوکس به گذشته باید همواره وفادارى خلاقانه باشد; زیرا کلیساى ارتدوکس واقعى هرگز نمى تواند به یک «الاهیات تکرارى» بیهوده خشنود باشد، که طوطى وار، بدون کوشش براى درک آنچه در وراى عبارات کلیشه اى نهفته است، به تکرار آنها بپردازد. وفادارى به سنّت، اگر به درستى درک شود، امرى مکانیکى و روشى یکنواخت در انتقال میراث گذشتگان نیست. هر متفکر ارتدوکسى باید به سنّت از درون بنگرد و باید وارد روح باطنى آن شود. براى زیستن در چارچوب سنّت، کافى نیست که یک نظام عقیدتى را صرفاً به لحاظ عقلى بپذیریم; زیرا سنّت چیزى به مراتب بیشتر از مجموعه اى از گزاره هاى انتزاعى است ــ آن نوعى زندگى و مواجهه شخصى با مسیح در روح القدس است. سنّت نه تنها توسط کلیسا حفظ مى شود و در کلیسا حیات دارد، بلکه حیات روح القدس در کلیسا است. برداشت کلیساى ارتدوکس از سنّت، به صورت ایستا یعنى پذیرش بى روح تاریخ گذشته نیست بلکه پویا و تجربه زنده روح القدس در این زمان است. سنّت اگرچه در درون، تغییرناپذیر است (زیرا خدا تغییر نمى کند)، همواره شکل هاى جدید را مى پذیرد، که این شکل هاى جدید بدون کنارزدن امور قدیمى، مکمل آنها هستند. مسیحیان ارتدوکس غالباً چنان سخن مى گویند که گویى دوره تنسیق آموزه ها کاملا پایان یافته است; اما این درست نیست. چه بسا در روزگار خود ما شوراهاى جدید وحدت کلیساها تشکیل شود، و سنّت از طریق تعبیرهاى جدید از دین، غنا یابد.
این تصور از سنّت به عنوان چیزى زنده به خوبى در تعابیر گیورگس فلورفسکى آمده است:
سنّت گواه روح القدس است; وحى دائمى روح القدس و موعظه بشارت … براى پذیرش و درک سنّت باید در چارچوب کلیسا زندگى کنیم. باید از حضور فیض بخش خداوند در آن آگاه باشیم; ما باید عطر روح القدس را در آن احساس کنیم … سنّت تنها یک مبناى کهنه حمایت کننده نیست بلکه عمدتاً مبناى رشد و بازآفرینى است… سنّت، نشان هماره جاودانه روح القدس است نه صرفاً یادانبار کلمات.
سنّت گواه روح القدس است; به تعبیر عیسى، «چون روح راستى آید، شما را به جمیع راستى هدایت خواهد کرد» (یوحنا ۱۶:۱۳). همین وعده الاهى است که اساس پاى بندى مسیحیان ارتدوکس به سنّت است.عناصر بیرونى سنّت
اینک به ترتیب به بررسى مؤلفه هاى بیرونى گوناگونى مى پردازیم که سنّت در آنها نمود مى یابد.
۱. کتاب مقدس
کتاب مقدس و کلیسا. کلیساى مسیحى کلیسایى کتاب محور است: کلیساى ارتدوکس همچون کلیساى پروتستان، اگر نگوئیم بیش از آن، ایمانى راسخ به این امر دارد. کتاب مقدس تجلى عالى وحى خدا به بشر است و مسیحیان باید همواره «اهل کتاب» باشند. اما اگر مسیحیان اهل کتاب اند، کتاب مقدس کتاب مردم است; نباید آن را چیزى دانست که بر سر در کلیسا نصب شده است، بلکه باید چیزى تلقى کرد که حیات دارد و در داخل کلیسا فهمیده مى شود (و به همین دلیل، نباید کتاب مقدس را از سنّت جدا کرد). کتاب مقدس در نهایت حجیت خود را از کلیسا کسب مى کند، زیرا این کلیسا بود که در اصل تصمیم گرفت که چه کتاب هایى بخشى از کتاب مقدس باشد و تنها کلیساست که مى تواند کتاب مقدس را با وثاقت تفسیر کند. عبارت هاى زیادى در کتاب مقدس وجود دارد که به خودى خود مبهم است و هر فرد قرائت کننده، هر قدر هم که صادق باشد، چنانچه به برداشت شخصى خود تکیه کند، در خطر اشتباه است. در کتاب مقدس آمده است: فیلیپ از خزانه دار مملکت حبشه پرسید: «آیا مى فهمى آنچه را مى خواهى؟» و خزانه دار پاسخ داد: «چگونه مى توانم؟ مگر آن که کسى مرا هدایت کند» (اعمال ۸:۳۰ـ۳۱). ارتدوکس ها هنگامى که کتاب مقدس را قرائت مى کنند، راهنمایى کلیسا را مى پذیرند. هنگامى که یک نوکیش به کلیساى ارتدوکس پذیرفته مى شود، عهد مى کند: «من کتاب مقدس را بر حسب تفسیرى مى پذیرم و مى فهمم که مادر ما، کلیساى مسیحى ارتدوکس مقدس بدان اعتقاد داشت و دارد».
متن کتاب مقدس: نقد کتاب مقدس. کلیساى ارتدوکس داراى همان عهد جدید بقیه جهان مسیحى است. این کلیسا از نسخه یونانى باستان معروف به نسخه هفتادى (سبعینیه) به عنوان متن معتبر عهد عتیق استفاده مى کند. اگرچه این نسخه با نسخه اصلى عبرى تفاوت دارد (و غالباً این تفاوت دیده مى شود)، ارتدوکس ها معتقدند که تغییرات نسخه هفتادى با الهام روح القدس انجام شد و باید آنها را به عنوان بخشى از وحى مستمر خدا پذیرفت. نمونه کاملا آشکار، اشعیا ۷:۱۴ است ــ که نسخه عبرى مى گوید: «زنى جوان حامله شده، پسرى به دنیا خواهد آورد»، در حالى که ترجمه نسخه هفتادى این است: «باکره اى حامله شده الخ». عهد جدید همان عبارت نسخه هفتادى را ذکر کرده است (متّى ۱:۲۳).
نسخه عبرى عهد عتیق دربردارنده سى و نه کتاب است. هفتادى افزون بر این شامل ده کتاب دیگر است، که در نسخه عبرى وجود ندارد و در کلیساى ارتدوکس، «کتاب هاى قانونى ثانوى» خوانده مى شوند. این کتاب ها را شوراى ژاسى (۱۶۴۲) و شوراى اورشلیم (۱۶۷۲) به عنوان «بخش هاى صحیح کتاب مقدس» اعلام کرد; اما بیشتر عالمان ارتدوکس در زمان حاضر در حالى که از دیدگاه هاى آتاناسیوس و جروم پیروى مى کنند، قائلند که کتاب هاى قانونى ثانوى گرچه بخشى از کتاب مقدس هستند، در سطحى پایین تر از بقیه عهد عتیق قرار دارند.
مسیحیت، چون حق است، ترسى از پژوهشى صادقانه ندارد. کلیساى ارتدوکس گرچه کلیسا را مفسر معتبر کتاب مقدس مى داند، مانع از مطالعه نقادانه و تاریخى کتاب مقدس نمى شود، هرچند تاکنون علماى ارتدوکس در این زمینه برجسته نبوده اند.
کتاب مقدس در عبادت. برخى اوقات تصور مى شود که ارتدوکس ها کمتر از مسیحیان غربى براى کتاب مقدس اهمیت قائلند. اما در واقع، کتاب مقدس همواره در مراسم مذهبى مسیحیان ارتدوکس قرائت مى شود; در حین نیایش هاى صبحگاهى و نیایش هاى شامگاهى کل کتاب زبور هر هفته، و در ایام روزه دوبار در هفته از حفظ خوانده مى شود; آیات عهد عتیق (معمولا سه آیه) در نیایش هاى شامگاهى شب هاى بسیارى از اعیاد قرائت مى شود; خواندن انجیل نقطه اوج نیایش هاى صبحگاهى روزهاى یکشنبه و اعیاد است; در آیین عشاى ربانى، نامه و انجیل خاص از عهد جدید براى هر روز سال معیّن شده است. در نتیجه تمام عهد جدید (به جز مکاشفه قدیس یوحنّا) در آیین قربانى مقدس خوانده مى شود. نونک دیمیتیس (اینک رحیل) و سلام جبرئیل، هیل مرى (درود مریم) هر روز در نیایش هاى شامگاهى خوانده مى شود. نیایش مریم باکره معمولا در نیایش هاى صبحگاهى خوانده مى شود; نیایش خداوند در همه مراسم مذهبى خوانده مى شود. علاوه بر این قطعات خاص از کتاب مقدس، کل متن هر مراسم مذهبى با زبان کتاب مقدس خوانده مى شود، و محاسبه شده است که آیین عشاى ربانى شامل ۹۸ قطعه از عهد عتیق و ۱۱۴ قطعه از عهد جدید است.
کلیساى ارتدوکس کتاب مقدس را شمایل کلامى مسیح مى داند که هفتمین شورا مقرر کرده که شمایل هاى مقدس و کتاب بشارت ها را باید یکسان محترم شمرد. در همه کلیساها کتاب انجیل داراى جایگاه ممتازى بر میز عشاى ربانى است; شرکت کنندگان در عشاى ربانى و نیایش هاى صبحگاهى در روزهاى یکشنبه و اعیاد، آن را با خود به همراه دارند; مؤمنان آن را مى بوسند و در نزد آن سجده مى کنند. احترامى که در کلیساى ارتدوکس براى کلام خدا ابراز مى شود، این گونه است.
۲. شوراهاى هفت گانه وحدت کلیساها: اعتقادنامه
تعاریف اعتقادى شوراى وحدت کلیساها خطاناپذیر هستند. بدین سان، در نظر کلیساى ارتدوکس، بیانیه هاى اعتقادى هفت شورا، در کنار کتاب مقدس، داراى حجیّت جاودانه و برگشت ناپذیراند.اعتقادنامه نیقیه ـ قسطنطنیه مهم تر از همه بیانیه هاى اعتقادى جامع است، که در هر مراسم آیین قربانى مقدس و نیز روزمره در نیایش هاى شب و سحر و در آخرین نیایش روز قرائت یا خوانده مى شود. دو اعتقادنامه دیگر که غرب آن را مورد استفاده قرار مى دهد، یعنى «اعتقادنامه رسولان» و «اعتقادنامه آتاناسیوس»، حائز حجیّتى همسان با اعتقادنامه نیقیه نیست، زیرا شوراى وحدت کلیساها آنها را اعلان نکرده است. مسیحیان ارتدوکس اعتقادنامه رسولان را به عنوان بیانیه اعتقادى دیرینه محترم مى شمارند، و آموزه هاى آن را قبول دارند; اما آن صرفاً اعتقادنامه اى تعمیدى محلى در غرب است و هرگز در مراسم مذهبى حوزه سراسقف شرقى مورد استفاده قرار نمى گیرد. «اعتقادنامه آتاناسیوس» نیز در مراسم عبادى کلیساى ارتدوکس به کار نمى رود. اما برخى اوقات (بدون واژه فیلیوک) در هورولوجیون (کتاب ساعات) چاپ مى شود.
۳. شوراهاى بعدى
شکل گیرى آموزه هاى کلیساى ارتدوکس، همان طور که دیده ایم، با هفتمین شوراى جامع پایان نیافت. از ۷۸۷ میلادى، این کلیسا عقیده خود را از دو راه اصلى ابراز کرده است: (۱) تعاریف شوراهاى منطقه اى (یعنى شوراهایى که اعضاى یک یا چند کلیساى ملى در آنها حضور مى یابند، اما مدعى آن نیستند که معرِّف کلیساى مسیحى ارتدوکس به عنوان یک کل هستند و (۲) نامه ها یا بیانیه هاى اعتقادى که اسقف ها منتشر مى کنند. اگرچه قطعنامه هاى اعتقادى شوراهاى جهانى خطاناپذیر است، آراء یک شوراى منطقه اى یا یک اسقف همواره در معرض خطا قرار دارد; اما اگر این آراء را بقیه مسیحیان بپذیرند، در این صورت آراء مزبور، از اعتبار جامع برخوردار مى شود (یعنى اعتبار فراگیر نظیر آنچه بیانیه هاى اعتقادى شوراى وحدت کلیساها از آن برخوردار است). قطعنامه هاى اعتقادى یک شوراى جامع نمى تواند تجدیدنظر یا تصحیح شود، بلکه باید کاملا پذیرفته شود; اما جامعه مسیحى در برخورد با مصوبات شوراهاى منطقه اى به صورت گزینشى عمل کرده است. به عنوان مثال، در مورد شوراهاى قرن هفدهم، کل کلیساى ارتدوکس بخشى از بیانیه هاى اعتقادى آنها را پذیرفت اما بخشى را کنار گذاشت یا تصحیح کرد.
بیانیه هاى اعتقادى اصلى ارتدوکس از ۷۸۷ میلادى به قرار زیر است:
۱) نامه عام قدیس فوتیوس (۸۶۷)
۲) نخستین نامه میخائل کرولاریوس به پطرس انطاکى (۱۰۵۴)
۳) قطعنامه شوراى قسطنطنیه در ۱۳۴۱ میلادى و ۱۳۵۱ میلادى درباره مناقشه عزلت نشینان
۴) نامه عام قدیس مرقس افِسسى (۱۴۴۰ـ۱۴۴۱)
۵) اعتراف نامه گنادیوس، سراسقف اعظم قسطنطنیه (۱۴۵۵ـ۱۴۵۶)
۶) پاسخ هاى ارمیاى دوم به لوتریان (۱۵۷۳ـ۱۵۸۱)
۷) اعتراف نامه متروفَنیس کریتوپولوس (۱۶۲۵)
۸) اعتراف نامه ارتدوکس اثر پِتْر ماگیلا به شکل تجدید نظرشده (که شوراى ژاسى بر آن مهر تأیید نهاد، ۱۶۴۲)
۹) اعتراف نامه دُسیتئوس (که شوراى اورشلیم، آن راتأیید کرد، ۱۶۷۲)
۱۰) پاسخ هاى پاتریارک هاى ارتدوکس به کشیشان سوگندنخورده عصر ویلیام (۱۷۱۸، ۱۷۲۳).
۱۱) پاسخ پاتریارک هاى ارتدوکس به پاپ پیوس نهم (۱۸۴۸).
۱۲) پاسخ شوراى کلیساى قسطنطنیه به پاپ لئوى سیزدهم (۱۸۹۵).
۱۳) نامه عام مقام سراسقفى اعظم قسطنطنیه در باب اتحاد مسیحى و «نهضت وحدت کلیساها» (۱۹۲۰، ۱۹۵۲).
این اسناد ــ به ویژه موارد ۵ تا ۹ ــ را برخى اوقات «کتاب هاى نمادین» کلیساى ارتدوکس مى نامند، اما عالمان ارتدوکس بسیارى امروزه این عنوان را گمراه کننده مى دانند و آن را به کار نمى برند.
۴. آباى کلیسا
تعاریف شوراها را باید در متن گسترده تر آباى کلیسا مطالعه کرد. اما در مورد آباى کلیسا نیز همچون شوراهاى منطقه اى، داورى جامعه مسیحى گزینشى است. نویسندگان گاه دچار اشتباه و گاه گرفتار آراء متضاد با یکدیگر مى شوند. لازم است که گندم مکتوبات آباى کلیسا را از کاه مکتوبات آبایى جدا کرد. یک ارتدوکس نباید صرفاً آباى کلیسا را بشناسد و نقل قول کند، بلکه باید در روح آباى کلیسا وارد شود و «ذهنِ آبایى» پیدا کند. او باید آباى کلیسا را نه صرفاً به عنوان یادگار زمان گذشته بلکه به عنوان شاهدان و معاصران زنده مطرح کند.
کلیساى ارتدوکس هرگز کوشش نکرده تا دقیقاً مشخص کند که آباى کلیسا چه کسانى اند; چه رسد به این که آنان را به ترتیب اهمیت دسته بندى کند. اما این کلیسا براى نویسندگان قرن چهارم، بهویژه براى کسانى که این کلیسا «سه پیشواى بزرگ» مى خواند، یعنى گریگورى اهل نازیانزوس، باسیل کبیر و یوحنّاى زرین دهان، احترام خاصى قائل است. در نظر کلیساى ارتدوکس، «دوره آباى کلیسا» در قرن پنجم پایان نیافت; زیرا بسیارى از نویسندگان بعدى نیز در زمره «آباء» هستند; از جمله: ماکسیموس، یوحنّاى دمشقى، تئودور استودیوس، شمعون نوالاهیدان، کریگورى پالاماس، مرقس اهل افسس. در واقع، تلقى کردن آباى کلیسا به صورت حلقه اى بسته از نویسندگان که کاملا به گذشته تعلق دارند، خطرناک است، زیرا آیا عصر ما نمى تواند باسیل یا آتاناسیوس جدیدى را به بار آورد؟ این سخن که دیگر پدران مقدسى نخواهد بود، به معناى این است که روح القدس کلیسا را رها کرده است.
۵. آیین عشاى ربانى
کلیساى ارتدوکس بر خلاف کلیساى کاتولیک رم، چندان به تنظیم تعاریف اعتقادى رسمى نپرداخته است. اما این نتیجه گیرى نادرست است که چون یک عقیده را کلیساى ارتدوکس هرگز به عنوان اصل اعتقادى اعلان نکرده، پس عقیده مزبور بخشى از سنّت ارتدوکس نیست، بلکه مطلب صرفاً شخصى است. این کلیسا هنوز هم به آموزه هاى خاصى که هرگز تعریف نشده، با یقین درونى تردیدناپذیر و اتفاق نظر کامل معتقد است، که درست همانند تنسیق صریح آموزه ها، الزام آور است. به گفته قدیس باسیل، «برخى مطالب را از تعالیم مکتوب داریم و برخى دیگر را از سنّت رسولى دریافت کرده ایم که به صورت رازى به دست ما رسیدند; و هر دو دسته مطالب از نظر دین دارى تأثیر یکسانى دارند».
این سنّت باطنى «به صورت یک راز به دست ما رسید» و بیش از همه در عبادت کلیسا حفظ مى شود. ایمان انسان در نیایش اش نمود مى یابد. کلیساى ارتدوکس تعاریف صریح اندکى را درباره آیین قربانى مقدس و سایر شعائر مقدس، درباره جهان آخرت، مادر خدا، قدیسان و درگذشتگان مؤمن ابراز کرده است. دیدگاه کلیساى ارتدوکس درباره این موضوعات عمدتاً در دعاها و سرودهاى مراسم مذهبى ارتدوکس گنجانده شده است. فقط کلمات مراسم مذهبى نیست که بخشى از سنّت است; نشانه ها و اعمال گوناگون ــ فرورفتن در آب غسل تعمید، تدهین مختلف با روغن، نشانه صلیب و غیره ــ همگى معناى خاصى دارند و همگى به شیوه نمادین و نمایشى به بیان حقایق دین مى پردازند.
۶. قانون شرعى
شوراهاى وحدت کلیساها، علاوه بر تعاریف اعتقادى، شرعیات کلیسا را تنظیم مى کنند، که به سازمان و مقررات کلیسا مربوط مى شوند; شوراهاى منطقه اى و اسقف ها قوانین شرعى بعدى را تهیه مى کنند. تئودور بالسامون، زوناراس و دیگر نویسندگان بیزانسى مجموعه هایى از شرعیات کلیسا را همراه با توضیح و تفسیر تدوین کردند. پدالیون («سکان») که تفسیر معیار یونانى و جدید است و در سال ۱۸۰۰ منتشر شد، کار آن قدیس نستوه، نیکودموسِ کوهستان مقدس است.
قانون شرعى کلیساى ارتدوکس در غرب بسیار اندک مطالعه شده است و در نتیجه، نویسندگان غربى برخى اوقات در باره کلیساى ارتدوکس به اشتباه تصور مى کنند که سازمانى است که در اصل هیچ گونه مقررات ظاهرى ندارد. بر عکس، حیات کلیساى ارتدوکس قوانین بسیارى دارد که اغلب توأم با سخت گیرى و جدیت است. اما باید اعتراف کرد که امروزه اجراى بسیارى از قوانین شرعى دشوار یا ناممکن است و به طور گسترده کنار نهاده شده است. اگر زمانى شوراى جهانى جدید کلیسا تشکیل شود، یکى از وظایف اصلى آن کاملا ممکن است تجدید نظر و توضیح قانون شرعى باشد.
تعاریف اعتقادى شوراها حائز اعتبارى مطلق و قطعى است که قوانین شرعى به معناى دقیق کلمه نمى توانند مدعى آن شود; زیرا تعاریف اعتقادى به حقایق ابدى مربوط است، اما قوانین شرعى به حیات دنیوى جامعه مسیحى، که شرایط آن پیوسته در حال تغییر است و وضعیت هاى فردى بى نهایت گوناگون است. با این حال، میان شرعیات کلیسا و اصول اعتقادى کلیسا رابطه اى اساسى هست: شرعیات کلیسا صرفاً کوششى براى به کارگیرى اصول اعتقادى در وضعیت عملى زندگى روزمره هر مسیحى است. بدین ترتیب، به یک معناى نسبى، شرعیات کلیسا بخشى از سنّت مقدس است.
۷. شمایل
سنّت کلیسا نه تنها از طریق واژه ها، اَعمال و نشانه هاى استفاده شده در عبادت بلکه از طریق هنر ــ خط و رنگ شمایل هاى مقدس ــ ابراز مى شود. یک شمایل صرفاً تصویرى مذهبى نیست که براى برانگیختن احساسات پسندیده در تماشاگر طراحى شود بلکه یکى از راه هاى تجلى خدا بر بشر است. مسیحى ارتدوکس از طریق شمایل به بینشى از جهان معنوى دست مى یابد. از آنجا که شمایل بخشى از سنّت است، نقاش شمایل نمى تواند آن گونه که دلخواه اوست، به اقتباس یا ابتکار دست زند، زیرا اثر او باید نمایانگر نظر کلیسا باشد نه احساسات زیبایى شناختى خاص او. الهام هنرى مردود نیست بلکه در چارچوب برخى ضوابط مشخص به کار گرفته مى شود. مهم این است که نقاش شمایل هنرمندى زبردست باشد، اما مهم تر از این آن است که او باید مسیحى صادق باشد که در چارچوب روح سنّت زندگى کند و با آیین اعتراف و آیین عشاى ربانى خود را آماده کارش کرده باشد.
مهم ترین عناصرى که از منظر بیرونى، سنّت کلیساى ارتدوکس را شکل مى دهد، چنین است: کتاب مقدس، شوراها، آباى کلیسا، آیین عشاى ربانى، قوانین شرعى و شمایل. این امور را نباید جدا و در تقابل با هم دانست; زیرا روح القدس واحد از طریق همه آنها سخن مى گوید و آنها با هم کل واحدى را به وجود مى آورند که هر بخش در پرتو بقیه درک مى شود.
گاهى گفته مى شود که علت اساسى فروپاشى مسیحیت غربى در قرن شانزدهم عبارت بود از تفکیک میان الاهیات و عرفان، و تفکیک میان آیین عشاى ربانى و دیندارى شخصى که در اواخر قرون وسطى وجود داشت. کلیساى ارتدوکس به سهم خود همیشه کوشش کرده است که از این گونه تقسیم بندى اجتناب کند. کل الاهیات واقعى ارتدوکس، عرفانى است; درست همان طور که عرفان جدا شده از الاهیات به صورت ذهنى و بدعت آمیز درمى آید، همین طور الاهیات، در صورتى که عرفانى نباشد، به حکمت مدرسى بى روح و «افلاطونى» به معناى ناخوشایند آن، تنزل مى کند.
الاهیات، عرفان، معنویت، اصول اخلاقى، عبادت، هنر. این امور را باید مجزا از هم نگه داشت. تعالیم را نمى توان درک کرد مگر آن که نیایش شود. اِواگریوس مى گوید که الاهیدان کسى است که مى داند چگونه عبات کند و کسى که با روح و از روى صدق نیایش مى کند، با خود آن کار یک الاهیدان است و اگر باید نیایش کرد، آموزه نیز باید بهره مند از حیات باشد; به تعبیر قدیس ماکسیموس، الاهیات بدون عمل، الاهیات شیاطین است. اعتقادنامه تنها به کسانى تعلق دارد که با آن زندگى مى کنند. ایمان و محبت، الاهیات و زندگى جدایى ناپذیرند. در آیین عشاى ربانى بیزانسى، اعتقادنامه با این واژه ها آغاز مى شود: «به یکدیگر محبت بورزیم، که بتوانیم با عقیده واحد اذعان کنیم که پدر، پسر و روح القدس یعنى تثلیث در اصل، واحد و تفکیک ناپذیرند». این سخن دقیقاً نگرش ارتدوکس به سنّت است. اگر به یکدیگر محبت نداشته باشیم، نمى توانیم به خدا محبت داشته باشیم; و اگر خدا را دوست نداشته باشیم، نمى توانیم به راستى اذعان به دین کنیم و نمى توانیم به روح باطنى سنّت برسیم، زیرا راه دیگرى غیر از محبت به خدا براى شناخت او وجود ندارد.
پی نوشت ها :
۱. کلیساى ارتدوکس از یک نسخه بیزانسى عهد جدید استفاده مى کند که همان نسخه اى است که براى ترجمه نسخه شاه جیمز (KJV) به کار رفت.م.
۲. این کتاب ها که در غرب غالباً «آپوکریف» نامیده مى شوند عبارت است از: سوم عزرا (به یونانى اسدراس); طوبیت; یهودیت; اول، دوم و سوم مکابیان; حکمت سلیمان; جامعه; باروک; رساله ارمیا.
۳. این ضابطه را کتب دعا مقرر کرده است. در عمل، نیایش هاى صبحگاهى و نیایش هاى شامگاهى روزانه در کلیساهاى محلى عادى، از برخوانده نمى شود، بلکه فقط در روزهاى آخر هفته و اعیاد از حفظ خوانده مى شود و حتى در این هنگام، متأسفانه، بخش هاى تعیین شده از کتاب زبور اغلب کوتاه مى شود یا (باز هم بدتر) تماماً حذف مى شود.
«نونک» در لغت یعنى اکنون و «دیمیتیس» به معناى کوچ کردن و عزیمت کردن است. این سرود که سرود شمعون نیز نامیده مى شود، اشاره به عبارتى است که شمعون پیر در لحظه دیدار با عیسى گفت. وى مردى صالح و خداترس و منتظر مسیح بود که روح القدس به او خبر داده بود که نخواهد مرد تا مسیح را ببیند. هنگامى که وى در معبد اورشلیم بود، مریم، عیساى نوزاد را به نزد او آورد تا او را مطابق شریعت وقف خدا کند. شمعون عیسى را در آغوش گرفت و گفت: «خداوندا اینک بنده خود را رخصت ده تا آسوده خاطر چشم از جهان فرو بندم» (لوقا ۲:۲۹).م.سرود مذهبى «درود مریم»، که دعایى اساسى در کلیساى کاتولیک روم و ارتدوکس است، شامل سه بخش خطاب به مریم باکره است.م.
«نیایش مریم باکره» که در لوقا ۱:۴۶ـ۵۵ آمده است بیانگر رحمت و قدرت خداست. در این سرود ستایش، حضرت مریم خدا را خوارکننده ظالمان و پیروزکننده ضعفا مى خواند. این نیایش در کلیساهاى غربى در مراسم مذهبى شامگاهان و در کلیساهاى ارتدوکس در مراسم مذهبى صبحگاهان خوانده مى شود ـ م.
۴. اگرچه کتاب مقدس اصلى کلیساى ارتدوکس، کتاب مقدس یونانى است، مسیحیت ارتدوکس هرگز بر تلاوت کتاب مقدس به زبان یونانى اصرار ندارد و بر ارائه کتاب مقدس و انجام آداب دینى به زبان هاى بومى تأکید داشته است. از این رو، در کلیساى ارتدوکس ترجمه کتاب مقدس به زبان هاى گرجى، ارمنى، سریانى و قبطى از اوایل قرن سوم تا قرن پنجم منتشر شد و ترجمه آن به زبان هاى اسلاوى نیز در قرن نهم آغاز شد. با این حال، حتى در ترجمه هاى نسبتاً اخیر از قبیل نسخه شوراى کلیساى روسیه (Russian Synodical Version)در قرن نوزدهم، متن کتاب مقدس به زبان کهن نگارش یافته است تا سبک ترجمه هاى قدیمى تر حفظ شود ـ م.
۵. کلیساى ارتدوکس هفت شورا را به عنوان شوراى جامع مى شناسد. دو شوراى اول آموزه تثلیث را مورد توجه قرار دادند: ۱) شوراى نیقیه (در ساحل شمال غرب ترکیه کنونى) در ۳۲۵ میلادى به مشکل آریانیسم پرداخت و اعلام کرد که پسر هم جوهر با پدر و داراى الوهیت و ازلیت کامل است; ۲) شوراى قسطنطنیه (استانبول امروزى) در ۳۸۱ شاهد رد نهایى آریانیسم بود و نیز بیان کرد که پسر و روح القدس هر دو درست مانند پدر، خدا هستند. چهار شوراى بعدى به شخص مسیح پرداختند: ۳) شوراى افسس (در غرب ترکیه کنونى) در ۴۳۱ آموزه هاى نستوریوس در خصوص مسیح را محکوم کرد; ۴) شوراى کالسدون (نزدیک نیقیه در شمال غرب ترکیه) در ۴۵۱ فرمولى را ارائه داد که هم وحدت شخص مسیح حفظ مى شد و هم این واقعیت که او داراى دو ذات متمایز الوهى و بشرى است; ۵) شوراى قسطنطنیه دوم در ۵۵۳ تأکید کرد که در مسیح، دو ذات در شخص واحد پسر خدا حقیقتاً متحدند; ۶) شوراى قسطنطنیه سوم در ۶۸۱ اعلان کرد که مسیح داراى دو اراده و دو فعل الوهى و بشرى، در شخص واحد خود است. ۷) آخرین شورا، نیقیه دوم، در ۷۸۷ به مناقشه شمایل ها پرداخت و تأکید کرد که ساختن شمایل ها مطابق با سنّت است و براى اعلام تجسد، لازم است.م.
۶. مکتوبات آباى کلیسا را به دوره پیش از شوراى نیقیه و دوره پس از شوراى نیقیه تقسیم بندى مى کنند. مدارک باقیمانده از دوره اول عبارت است از: نوشته هاى جدلى، رساله هاى فلسفى مسیحى، مکاتبات مسیحیان، و تفاسیر کتاب مقدس. در این دوره، کیفیت برخى از نوشته هاى قرون دوم و سوم در حدى است که هیچ یک از آثار بعدى آباى کلیسا به آنها نمى رسد. با این حال، نوشته هاى دوره دوم در مقام آثار ادبى، در سطحى به مراتب بالاتر جاى دارند. سده هاى چهارم و پنجم، دوران طلایى اصول اعتقادى، مواعظ، شروح، مکاتبات، تاریخ کلیسا، و اشعار دینى به شمار مى آیند. ـ م.
_. Three Great Hierarchs
۷. مدافعان بزرگ عقیده تثلیث و معنویت ارتدوکس در قرن چهارم عبارت اند از: آتاناسیوس (حدود ۲۹۶ـ۳۷۳)، گریگورى نیسایى (حدود ۳۳۰ـ۳۹۵)، گریگورىِ نازیانْزوس (حدود ۳۲۹ـ۳۸۹)، باسیل (حدود ۳۳۰ـ۳۷۹) و یوحنّاى زرین دهان (حدود ۳۴۷ـ۴۰۷). گریگورى نازیانزوس به سبب تبیین خود از آموزه تثلیث به «گریگورى الاهیدان» ملقب است; باسیل علاوه بر این نقش، در گسترش رهبانیت اولیه بسیار تأثیرگذار بود و قواعد رهبانى وى هنوز هم در صومعه هاى ارتدوکس به کار مى رود; و یوحناى زرین دهان از آن رو مورد احترام فراوان است که مهم ترین واعظ کلیساى اولیه بود و نقش بسزایى در بیان معنویت کلیساى ارتدوکس داشت. ـ م.
نویسنده: تیموتى وئر ، حمید بخشنده
سنّت مقدس منبع ایمان ارتدوکس
- بهمن ۴, ۱۳۹۳
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 91 نفر
- برچسب ها : انطاكيه و اورشليم, ايمان ارتدوكس, روح القدس, سنّت مقدس, فرقه های سری, مسیحیت