ای مشرکان؛روی زمـین چهار ماه (آزاد) بگردید و بـدانید کـه شما خدا را عاجز نتوانید کرد،خدا خوار کننده ی کافران است.
برائه من الله و رسوله الی الذیـن عـاهدتم مـن المشرکین: (این اعلام)بیزاریست از طرف خدا و رسول او بکسانیکه با آنها عهد بستهاید یعنی مشرکان.
فـسیحوا فی الارض اربعه اشهر و اعلموا انکم غیر معجزی الله و ان الله مخزی الکافرین: ای مشرکان؛روی زمـین چهار ماه(آزاد) بگردید و بـدانید کـه شما خدا را عاجز نتوانید کرد،خدا خوار کننده ی کافران است.
اشتباه خاورشناسان در تفسیر این آیات
سیل تبلیغات زهرآگین خاورشناسان سالیان درازی است که به سوی شرق و شرقیان سرازیر است،گرچه نوشته های فریبننده آنـان بظاهر به نفع اسلام و مسلمانان است ولی پس از دقت و بررسی روشن می شود که منظورهای دیگری در نظر دارند،مقصود این است که خود را بی طرف قلمداد کنند،تا بدین وسیله میدان وسیعی برای تحریف حقایق اسلامی و القاء شبهات در دل سـاده لوحان و ایـجاد همه گونه شکوتردید در عقائد جوانان،بدست آورند (آن مستشرق معروفی که امروز در مطبوعات ما بـنام«ادوارد بـرون»ایـران شناس و ایران دوست معرفی می شود یکی از دشمنان ایران و ملیت ما است. هیئت تحریریه در نظر دارد به خواست خـدا در آیـنده ی نـزدیکی طی مقالاتی چند اثبات کند که خاورشناسان ماموریت خاصی داشتند که در لباس دوستی،بـا تـهمت های ناروا اسلام و مسلمانان را مفتضح کنند.) و این مطالب اگر درباره ی همه ی آنها اغراق باشد لااقل در مورد عدهای قطعی است و اگر تمام لغزش های آنان قابل بخشش و به اصطلاح «جای حمل به صحت» را داشـته بـاشد؛ لغزش و تحریفی که از آنان در تفسیر همین سوره سر زده قابل عفو نیست.
راستی جای تعجب است گروهی که خود را موحد و پیر و کتاب آسمانی(انجیل) می دانند و معتقدند که انبیاء برای تحکیم مـبانی تـوحید مبعوث گردیدهاند تا بت پرستی و شرک را از بین ببرند مع الوصف در تفسیر این اعلام بیزاری چنان دچار اشتباه و تناقض گوئی شدهاند که قیام پیامبر را علیه مشرکان یک قیام خصمانه،و منافی با اصـول حـریت و آزادی قـلمداد کردهاند،و مبارزه با مشرکان و نـقض پیـمان هائی را کـه میان مسلمانان و مشرکان بسته شده بود،یک نهضت غیراصولی دانسته و معتقدند این روش در انبیاء گذشته مشابهی نداشته است.اینک نظر و انتقاد آنـان را بـرای قـضاوت خوانندگان گرامی در اینجا منعکس می سازیم:
می گویند:شالوده ی دعـوت اسـلام در آغاز کار براساس برهان و تفکر در جهان آفرینش استوار بود،و رهبر مسلمانان در آغاز نبوت خود،از هرگونه جبر و اکراه نکوهش کـرده و مـدعی بـود که می خواهد مردم را فقط بوسیله تبلیغ و ارشاد بشاهراه هدایت سوق دهـد تا آنجا که گفت: لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی: (اجباری در دین نیست زیرا هدایت و گـمراهی از هـم آشـکار شده است) (بقره-۲۵۷)و باز فرمود،ای کافران!،لکم دینکم ولی دین:شما بـر دیـن خود،باشید و من بر دین خود(کافرون-۷) ولی هنگامی که قدرت های محلی را قبضه کرد،روش مسالمت آمیز خـود را عـوض نـمود مشرکان و بت پرستان را واجب القتل دانست و هرگونه امانی را که به آنها داده بود،از آنان برداشت،و فرمان جـهاد و پیـکار عـمومی را صادر نمود و این نقطه یکی از نقاط ضعف و یا لااقل از نقاط تأمل اسلام است که چـرا فـرستاده ی خدا،با داشتن ده ها دلیل و گواه محکم،در ارشاد گمراهان راه عنف را پیش گـرفته و بـه زور مـتوسل شده است؟این بود خلاصه گفتار آنان.اکنون برای روشن شدن حقیقت به توضیحات زیر توجه کنید:
جای تـردید نـیست که اسلام پس از آنکه قوت گرفت دستور داد که مسلمانان با دو گروه:مشرکان و اهـل کتاب بـجنگند،ولی جـنگ با مشرکان علتی داشت و مبارزه با اهل کتاب علت دیگر،چون سخن در اینجا درباره ی مشرکان اسـت از ایـن لحـاظ فلسفه جنگ با اهل کتاب را به تفسیر آیه ی نود و نهم از همین سوره مـوکول مـی کنیم و در اینجا فقط علل جنگ با مشرکان را به اتکاء آیات قرآنی و گفتار دانشمندان از نظر شما می گذرانیم:
۱-عـلت ایـنکه رهبر عالیقدر اسلام فرمان داد که با مشرکان مبارزه کنند و فرمود:اگر آنـان پس از چـهار ماه ایمان نیاوردند،در هر نقطه ای که مسلمانان دسـت بـه آنها بـیابند،آنان را بکشند،این بود که:بت پرستان و مـشرکان بـا اساسی- ترین قانون اسلام مبارزه می کردند و موجودیت اسلام و تمام ادیان آسمانی را تهدید مـی نمودند و امـروز هم در محاکم قضائی دنیا کـسانی که بـا اساس یک رژیـم رسـمی مـخالفت ورزند،محکوم باعدام می شوند،و هیچ گاه عـقل و خرد،و قـوانین کشوری و بین المللی،اجازه نمی دهد که حکومتی که به رژیم و روش خود علاقمند اسـت،و حـیات و بقاء اجتماع را در آن میداند،دست حریفان را در بـرانداختن اصل اساس آن بـاز بـگذارد،و اجازه دهد که آنان هـر کـاری را که دلشان خواست بکنند!
اساسی ترین قانون اسلام بلکه تمام دین های آسمانی همان تـوحید و یـکتاپرستی است که در واقع شالوده تـمام بـرنامه های عـالی و حیاتبخش ادیان آسـمانی بـه شمار می رود مشرکان با ایـن قـانون اساسی و هسته ی مرکزی مخالف بودند،و لذا در هیچ نقطه ای با حکومت اسلام توافق نداشتند،و بااساس ایـن آئیـن که هزاران سرباز دلیر و شجاع در احـیاء و تـحکیم آن شربت شـهادت نـوشیده بـودهاند، مخالفت می ورزیدند.
با اینوضع،اسـلام چطور چنین گروهی را به رسمیت بشناسد و دست آنان را برای همه گونه فعالیت تخریبی باز بگذارد؟اگر شما به جای زعیم و رهـبر عـالیقدر اسلام بودید و بیش از همه چیز به هدف خـود عـلاقه داشـتید بـا ایـن گروه چه رقـم مـعامله می کردند؟!
اسلام معتقد است که تمام برنامه ی اصلاحی،اخلاقی،اقتصادی براساس توحید است،و تا این اصل اسـاسی در اجـتماع جـای نگیرد هیچ کاخ رفیعی را نمی توان در اجتماع بـالا بـرد.
اسـلام عـقیده مند اسـت کـه توحید و یکتاپرستی دین فطری است و دفاع از این حق مشروع وظیفه هر فرد علاقمند به صلاح اجتماع است چنانکه می فرماید: فاقم و جهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس عـلیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لایعلمون: (روم-۳۰) رو به دین خالص(توحید) خدا آر،دینی که خداوند مردم را بر آن آفریده،آفرینش خدا را تبدیل و تغییری نیست،اینست آئین راست ولی بیشتر مردم نمی دانند.
رهـبر مـسلمانان عقیده دارد که کشته شدن در راه توحید و کشتن کسانی که سد این راه هستند،احیاء و زنده کردن اصول سعادت بشری است،از این نظر پیکار با بت پرستان را وسیله ی حیات اجتماع بشری دانسته است و مـی فرماید: یـا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم: (انفعال ۲۴) ای کسانیکه ایمان آوردهاید اجابت کنید خدا و رسولش را هنگامی که شما را دعوت میکند به سوی چـیزی که شـما را زنده می کند(توحید)آیا بـا در نـظر گرفتن این جهات،اسلام می تواند با مشرکان و بت پرستان کنار بیاید؟
عقل بیدار و خالی از هرگونه تعصب می گوید که وظیفه ی طرفداران خردمند آئین مزبور این است که اولین قدم را در راه اصـلاح مـخالفین که همان تبلیغات پیـگیر و مـتکی بمنطق و استدلال است بردارند و اگر این قدم مؤثر واقع نشد در این صورت برای جلوگیری از بروز هرگونه خطرات و پیشگیری از سرایت این بیماری خانمانسوز به دیگران متوسل به قدرت شده آن را او بعنوان آخرین عـلاج بـکار برند.خوشبختانه،اسلام نیز همین روش را انتخاب کرد،سیزده سال تمام به مردم برهان و دلیل گفت،و خداومند به پیغمبرش دستور داد که در برابر هرگونه تجاوزی صابر و بردبار باشد: فاصبر علی ما یقولون(مزمل-۱۰)
مـرور زمـان،خیانتهای پی درپی مشرکان و دسیسه بازی های آنان که در طی تفسیر همین سوره مشروحا بیان خواهد شد،ثابت کرد که بیماری شـرک و ماده پرستی چنان در دل عده ای ریشه دوانده که به هیچ وجه اصلاحپذیر نیستند و یگانه داروی آنـان ایـنست که فـرمان پیکار عمومی صادر گردد.
خلاصه این همان روشی است که تمام حکومت های دنیای امروز برای حفظ مـوجودیت خـود از آن پیروی میکنند و آنرا منافی با اصول آزادی نمیدانند حتی از آنهم قدم فراتر نـهاده بـرای یـک سلسله مطالب غیرحیاتی و مقاصد شخصی دست بمبارزات دامنه داری می زنند.
۲-علت دوم این اعلام بیزاری این است که عـقیده و عمل تا آنجا آزاد است که موجبات اختلال نظامات اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی صحیح یـک جامعه را فراهم نیاورد حـتی،تـمدن امروز که براساس آزادی عقیده استوار است برای توده مردم آزادی مطلق قائل نشده و آنان را مطلق العنان ندانسته است لذا اگر گروهی پیدا بشوند با تشکیل دادن کلوپ ها و دائر کردن مراکز تبلیغی،اخلاق و روحیات مردم را فـاسد کنند،و اصول صحیح زندگی ملتی را تحت عنوان«آزادی عقیده»بهم بزنند تمدن کنونی از آن جلوگیری می کند،و آنرا با اصول آزادی منافی نمی داند.
آزادی باید در حدود صلاح جامعه و حفظ حقوق افراد باشد امروز دانشمندان در کشورهای خـود بـرای جلوگیری از نهضتهای زیان بخش اقتصادی و اخلاقی و اجتماعی،قوانینی بوجود آوردهاند و در حقیقت با افکار و عقائد عمومی جاهلانه،مبارزه می کنند و هیچ عاقلی هم عمل آنان را تخطئه نمی کند،زیرا آنان به خوبی می دانند که شـیوع افـکار نامناسب مایه ی بدبختی و ضرر اجتماع است.
چه ضرری بالاتر از زیان مشرک،که انسان را با آن همه عظمت زبون و ذلیل می سازد و منزلت انسانی را تا سرحد خضوع در مقابل سنگ و گل تـنزل مـی دهد،و آنچه درباره ی اعراب زمان جاهلیت از هرزگی، خونریزی، فرزندکشی، شهوترانی، ربا خواری و دهها کردار زشت و عم لناپسند شنیده اید، تمام اثر مستقیم شرک و بت پرستی بوده است.
آیا با این وضع اگر پیغمبر بـا بـیماری شـرک که «ام الامراض» است،مبارزه کـند و افـکار آنـان را از مقام پست سنگ و گل به عالم بالاتر توجه دهد جا دارد که ما این عمل را منافی با اصول عدالت بدانیم؟!
یا اینکه باید عـمل او را در ایـنکار تـحسین کنیم، و معتقد شویم که دین وجدانی و انسانی را اداء نـموده اسـت تا چه رسد که خدایش دستور داده است.