شادابی

شادابي

اگر در افراد پیرامون خود کمی تامل کنیم و رفتارشان را زیر نظر بگیریم، متوجه می شویم که بعضی از آنان پر تحرک، فعال، شاد ، پویا و خوش بین هستند و در هر چیزعادی، جلوه نویی می بینند و ازهر تجربه ای درسی می آموزند و خود را امیر قلمرو تن و روح خویش می شناسند؛ اما گروهی دیگر خسته، فرسوده، کسل و دل مرده هستند و اطراف خود را سراسر ملال آور می بینند و در برابر حوادث بی توجه و ناامید هستند؛ امید هیچ نوع اصلاحی ندارند و « بوی بهبود از اوضاع جهان» نمی شنوند.
به این دو گروه، نام های متعددی می توان داد و آن ها را از جهات گوناگون می توان طبقه بندی کرد؛ اما غالباً به افراد گروه اول،« شاداب» و به افراد گروه دوم، « افسرده» و یا « کسل» گفته می شود. البته چنین نیست که به راحتی بتوان هر کسی را در این یا آن گروه گذاشت و برای همیشه تکلیفش را روشن کرد.
اگر چه تقریباً همه دوست داریم که ما را شاداب به حساب آورند، اما گاه ناخواسته کسل می شویم و از علت آن بی خبریم. اگر کمی در این باره فکر کنیم، می بینیم که حالات روحی، عقاید و تفسیرهای ما درباره حوادث است که باعث شادابی یا کسالت ما می شود.
به تعبیر دیگر، دل است که گاه مایه شادابی و گاه باعث کسالت ما می شود. شاداب یا کسل بودن ما، به این بستگی دارد که اطراف خود را چگونه تفسیر کنیم و چه تصوری از آن داشته باشیم.ضرورت شادی
بهار طرب انگیز، طلوع خورشید، صبح پر لطافت، آبشارهای زیبا، گل های رنگارنگ ، ازدواج و پیوند دو انسان ، و بسیاری دیگراز پدیده های جهان ، برای انسان شادی آور است. غم نیز جزء زندگی انسان و همزاد اوست: بیماری، مرگ، پیری، تنگدستی و حوادث دیگر، خیمه ماتم را در دل آدمی بر پا می کنند.
آری! انسان با این دو واقعیت روبه روست: گاهی غم و زمانی شادی.
 شادابی، به معنای انکار واقعیات و ندیدن مشکلات خود و دیگران نیست. شادابی، به معنای چشم بستن بر تلخی های زندگی نیست و بالاخره، شادابی به معنای خوش بینی بی پایه و خود فریبی نیست.
انسان شاداب، ناکامی و تلخی را انکار نمی کند، اما معتقد است که می توان آن ها را به کامیابی و شیرینی تبدیل کرد.او فشارهای زندگی را مانند حرکات ورزشی می داند که هرچه شدیدتر باشد، بدن او را نیرومند تر خواهد کرد، او شکست را مقدمه پیروزی ، و سختی را طلیعه آسانی می داند . چنین کسی با نگاه امیدوارانه به زندگی و اعتماد به خدا و درنتیجه، امید به هدایت او و اعتقاد به نیروهای درونی خود، دلیلی برای افسردگی نمی بیند.
این شادی ها گاهی برای خود آدمی و زمانی برای دیگران است . تبسم به دیگران، پوشیدن لباس های شاد، استفاده از بوی خوش، مهربانی کردن، شاد کردن مردم و .. همه برای ایجاد فضای شاد و در نتیجه تجدید قوا برای ادامه حرکت تکاملی است.
آری! با شادی، زندگی انسان معنا می یابد و ناکامی و ناامیدی و ترس و نگرانی بی اثر می شود. در پرتو شادی است که انسان می تواند خودسازی کند و در اجتماع مفید باشد.عوامل شادی آفرین۱. ایمان
نگاه گذرا به تعالیم دینی نشان می دهد که ازآثارایمان مذهبی، شادابی و سرزندگی است ؛ چرا که مذهب، بر زمینه های پیدایش شادی سفارش کرده است و نشانه هایش را ستوده است.
نداشتن نگرانی و اضطراب و رسیدن به اطمینان قلبی، اساس هر نوع شادی است و این ممکن نیست، مگر با ایمان به قدرت مطلقی که سرچشمه همه نیکی هاست. مهربان دانستن خداوند و امکان گفت و گوی مستقیم با او، چراغی از امید و اطمینان در دل مؤمن می افروزد.۲. رضایت و شکیبایی
در زندگی گاهی مشکلاتی به وجود می آید که رفع آنها بیرون از توان انسان است. ما، معمولاً از این مشکلات خشنود نیستیم و آنها را، با دید ظاهری، مانع اهداف و امیال خود می دانیم. بیشتر ناخرسندی های ما درهمین مواقع بروزمی کند، چون می خواهیم به هر صورت مشکلات فوق طاقت خود را رفع کنیم؛ در حالی که بهترین راه غلبه بر این رخدادها، کنار آمدن با آنها است. راضی بودن به رضای خدا، به انسان آرامش می بخشد و در سخت ترین حوادث مددکار آدمی می شود.۳. پرهیز از گناه
لذت و خوشی، فقط با عوامل مادی به دست نمی آید ، بلکه عوامل معنوی هم در ایجاد شادی مؤثرند. گاهی انجام دادن کارهایی که عادتاً باید لذت بخش باشند، هیچ لذتی به انسان نمی دهد، حتی عذاب وجدان هم می آورد؛ چرا که روح و وجدان، آماده لذت بردن نیستند . یک غذای لذیذ یا خانه بسیار زیبا، اگر حرام و نامشروع باشد، برای انسان سالم و طبیعی، تلخ و ناگوار است.
پرهیز از گناه ، در بیشتر مواقع ، پرهیز از لذت های مادی سطحی است ، اما شادی آور است ؛ زیرا روح آدمی به گونه ای است که گاهی از “پرهیز” و  “ریاضت معقول ” ، سرخوش می شود . ارضای تمایلات به هر صورت ، شادی آور نیست؛ گاهی” پرهیز از لذت ” لذت بخش است .۴. مبارزه با نگرانی
شادی، نبودن اندوه است. اگر انسان بتواند نگرانی ها و اندوه ها را از خود دور کند، شاد است. البته انسان های شاد نیز گاه غمگین می شوند که طبیعی است؛ چرا که بعضی از غم ها لازمه زندگی است، اما بسیاری از آنها برخاسته از نگرانی ها و ناامیدی هاست. این نگرانی ها منشأ مشکلات بسیار دیگری، از جمله بیماری است.
 آری! کسانی که دچار دلهره و نگرانی باشند، از هیچ یک از امکانات زندگی، لذت نمی برند.۵. تبسم و خنده
گرمی تبسم و لبخند، کینه ها را از بین می برد و به روابط انسانی تعادل می بخشد . وقتی می خندیم، همه چیز به نفع جسم و روح ما پیش می رود. هنر شاد بودن، مستلزم توانایی خندیدن به مشکلات در کوتاه ترین زمان ممکن است.
ما می توانیم در خندیدن، کودکان را سرمشق خود قرار دهیم. کودک به طور طبیعی تقریباً به همه چیز می خندد؛ گویی می داند که یک خنده سیر، او را سالم و متوازن نگه می دارد.
حتی وقتی انسان عمیقاً غمگین و ناراحت است، باید هنگام رو به روشدن با دیگران، خود را شاد نشان دهد و تبسم کند.
باید صادقانه خندید و شخصیت خود را نیز در نظر داشت. خنده، آن گاه مؤثر و درمان بخش است که به موقع باشد و به شخصیت دیگران آسیب نرساند . خنده های بی مورد و تمسخر آمیز، انسان را غافل می کند و پرده سیاهی بر روی عوامل شادی آفرین دیگر می کشد.۶. شوخ طبعی
شوخ طبعی و خوش رویی را می توان ساده ترین راه آفرینش شادی دانست. شوخی ، روح را شاد می کند و با آفرینش لبخند، انسان و محیط را شادابی و خرمی می بخشد . خنده ، حتی نیم خند و حتی خیال خنده، شگفتی مطبوعی به روح انسان می بخشد که غالباً با آرامش اعصاب و سبکی ذهن همراه است.۷. بوی خوش
در روابط انسان ها، بوی خوش، عامل فرح انگیز مهمی است و متقابلاً بوی بد، ناامید کننده و باعث افسردگی است. امام صادق- سلام خدا براو باد- می فرماید:« رسول خدا برای بوی خوش ، بیشتر از خوراک خرج می کرد.»۸.پوشیدن لباس های روشن
رنگ ها ، عکس العمل های گوناگونی را در انسان بر می انگیزند. رنگ روشن، شادی آفرین است . در دین نیز به پوشیدن لباس های روشن، توجه زیادی شده است . پیامبر(ص) فرمودند:« جامه سفید بپوشید که نیکوترین رنگ هاست.»
در حال نماز نیز مستحب است که نمازگزار، لباس سفید بر تن کند و تاکید شده است که پوشیدن لباس سیاه در هنگام نماز، مکروه است.۹. خود آرایی
آراستگی ظاهری انسان، عامل مهمی در جذب افراد به کردارهای پسندیده است. روان شناسان اجتماعی ، آراستگی شکل ظاهری را عامل مؤثری در کارآیی پیام دهی می دانند . در اسلام، آراستگی ظاهری، امتیازی برای فرد و یکی از نشانه های ایمان دانسته شده است.۱۰. تلاش و پرهیز از تنبلی
کار، جوهر آدمی و نشان حیات او است. آن که تلاش نمی کند و به تنبلی خو کرده، بهره اش از زندگی اندک است و سلامتی اش در خطر، و شادابی اش بر باد . کار و تلاش، استعدادهای آدمی را شکوفا می سازد، از انحراف و لغزش او جلوگیری می کند و بر سرزندگی و نشاطش می افزاید.۱۱. سیر و سفر
گشت و گذار در طبیعت و دیدن منظره های زیبا و آشنایی با آداب ورسوم ملل، گذشته از فایده های بی شمار مادی و معنوی، آدمی را از افسردگی می رهاند و به سلامتی جسم و روان او کمک می کند.۱۲. امید به زندگی
در فرهنگ نیایش پیشوایان معصوم (ع )، تقاضای عمر طولانی از خداوند آمده است و همین را به دوستان خویش نیز آموخته اند. ازاین رو در ماه رمضان ، که بهترین زمان برای سخن گفتن با خدا است ، این دعا هر روز تکرار می شود:« بار خدایا! از تو می خواهم که یکی از مقدرات شب قدر را عمر طولانی ام  قرار دهی.»
فلسفه انتظار در مکتب تشیع، امیدوار ساختن انسان ها به زندگی و آینده برتراست. ناامیدی ، گناهی بزرگ است و از کسانی سر می زند که با خداوند بیگانه اند و به او کفر می ورزند.
در پایان باید به یک نکته اشاره کرد: برخی از تعالیم دینی، مانند سفارش به گریه بسیار، عزاداری و … با سرزندگی و نشاط، ناسازگاری ندارد . گریه از سرعشق به خداوند و یا هراس از عظمت او، نه تنها به افسردگی و دلمردگی نمی انجامد، بلکه نیروی معنوی و قدرت روحی را افزایش می دهد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا