شب چراغ …

شب چراغ ...

باز هم نیمهء شب … ساعتی در دل شب ….

همچو شبهای دگر …

نیمه شب باز رسیدی از راه … من و اندیشه و آه …

شب من کی رسد از راه خدا؟

آه از این تیره شب تنگ و دراز … آه، دوری ز تماشاگه راز …

آه از نفس زبون … آه از میل دراز …

شب من کی رسد از راه خدا؟

شب من نیست چنین تیره و تنگ … نیست در نیمه شبم لکهء ننگ …

یا که بر چشم و دلم داغ فشنگ … آهوی دل نشود رام پلنگ …

شب من کی رسد از راه خدا؟‌

شب مهتابی من … خطی از نور به پیشانی خود… چون خط کاهکشان …

رو سوی صبح سپید … رو سوی دامن فتح …

نیمه شب در شب مهتابی من… چون سراپرده راز …

روبرو روی نگار …. منم و دیده باز … تا دم صبح سحر …

چه مبارک سحری … و چه فرخنده شبی ….

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا